سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت ا... هاشمی رفسنجانی در جمع روحانیون اصفهان

سخنرانی آیت ا... هاشمی رفسنجانی در جمع روحانیون اصفهان

  • چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۶۷

 

بحثی پیراموندر مورد چند مسأله خوب است با هم حرف بزنیم، بهتر هم همین است که از حضورروحانیتپیام امام شروع کنیم که همه مسائل ما درون این پیام است. انصافاً امام مدتها درجامعهفکر کرده بودند و آماده کرده بودند خودشان را برای نوشتن یک چنین چیزی، ودرحکومتکار طولانی بوده و مدتها فکر کردند تا آن را به آن صورت تهیه کردند، اکثر مسائل امروز ما پیرامون آن است، اگر بنا باشد بخواهیم زندگی روحانیت را متناسب با زمان تنظیم کنیم، من فکر میکنم بیرون بیاد یک وصیت نامه مهم سیاسی میتواند باشد برای ما بخش روحانیتش و یک برنامه اساسی برای آینده ما همین طور که پیش آمد به چند نکته اشاره میکنیم، یکی از مسائلی که توجه امام به آن معطوف بوده این است که شأن و مقام و اثر روحانیت را در انقلاب و در مدیریت جامعه ایشان توجه خاص کردند. یک چیزی الان وجود دارد، من در یکی از خطبهها گفتم که کسانی هستند که نمیخواهند روحانیت حضور جدی در جامعه داشته باشد، روحانیت را در حاشیه میخواهند به عنوان پلی برای محاسن خودشان و به عنوان پشتوانه کار خودشان، خیلیها ممکن است حسن نیت نداشته باشند و با حسن نیت این کار را نکنند. آنها میگفتند دین منهای روحانیت یا میگفتند سیاست از دیانت جداست و گاهی میخواستند متکبرانهتر حرف بزنند، میگفتند در اسلام واسطهای بین خدا و مردم نیست، به هرحال این گونه افکار در جامعه وجود دارد و هنوز با آنها ما مواجه هستیم. البته اینهایی که حسن نیت دارند اشتباه میکنند روحانیت حداقل تا اینجا مستقل بوده، نمیخواهند روحانیت جدا باشد در جامعه ما، اما به یک بحث دیگری توجه کردند و آن فکر ]این[ بود که روحانیت را می‌گفتند در مسائل حکومت دخالت نکند، خوب این بین خود ما حل شد. ما پیش از انقلاب عده زیادی را داشتیم که مخالف بودند با دخالت روحانیت، مسأله مهم ما همان بحثی بود که از سال‌ها پیش داشتیم و آن در ذهن بچه‌ها هست اینکه اصلاً روحانیت در کار حکومت نباید دخالت کند و کارهای مذهبی‌اش را باید انجام بدهد، این قبل از انقلاب هم بود و ما این بحث را داشتیم، به هر حال با انقلاب یک قدم رفتیم. بدیهی است که اگر بناست زور در جامعه کم باشد و ما بخواهیم دین اجرا شود، دین بی حکومت نمی‌تواند اجرا شود و یک بخشی اگر دین را همان ارتباطات انسان با خدا در نظر بگیریم در حد مسیحیت است، در آن حد بخواهیم نگاه کنیم چیز قابل قبولی می‌تواند باشد، اما دین این نیست هیچ یک از روحانیون ما چنین ادعایی نمی‌کند، مجموعه احکام در همه زندگی مردم هست، اگر بخواهید دین جاری شود، نمی‌شود ما حکومت را بدهیم دست غیر متدین‌ها و روحانیون معلم اخلاق باشند.

چگونگی اجرایهمه کارها هم دست آنها باشد خوب هر کار که کنیم می‌رسیم به وضعی که احکام درجامعهقبلاً دیده بودیم، اگر رادیو و تلویزیون دست دیگران باشد، روزنامه‌ها دست وبه کارگیری آندیگران باشد، سینماها دست دیگران باشد و قوانین دست دیگران باشد و همه درزندگی مردمچیز را آنها داشته باشند و ما همین مساجد و حسینیه‌ها را به همان صورتی که داشتیم، اینکه در مدارس و دانشگاه‌ها همه جا بچه‌های ما را به گونه‌ای دیگر تربیت می‌کنند خوب ما خودمان هستیم و یک عده‌ای پیرمرد و کسانی که با ما هستند اگر بناست دین اجرا شود، حتماً باید حالا ما نمی‌گوییم که او باشد ما می‌گوییم باید دست متدین‌ها باشد، کسانی که واقعاً متدین باشند این می‌تواند روحانی باشد می‌تواند غیر روحانی باشد، هر کس می‌خواهد باشد دلیل ندارد که این فکر را آدم تقویت کند یا دنبالش برود. بعضی‌ها به خاطر آن طرز تفکر از حضور در مسائل اجتماعی خودداری می‌کنند، حالا اگر اینجا کسی باشد از آقایان روحانیون که بگویند که ما نمی‌خواهیم دین اجرا شود، دین همه احکامش لازم نیست، دیگر ما با او خیلی نمی‌توانیم بحث داشته باشیم و مجموعه دین باید اجرا شود.

بنابراین دین با حاکمیت متدین است و هیچ وقت هم ما تأکید نداریم که این متدین‌ها روحانیون باشند که البته همین جا یک بحث انحرافی دیگری پیش می‌آید که می‌گویند متدین‌ها باشند اما روحانیون نباشند این هم یک دلیلی حتماً برایش دارد، دلیلی که قابل ذکر است من همین را عرض می‌کنم که ممکن است تا اینجا پیش بیاید که بله متدینین حاکم باشند اما روحانیت خودش را از کارهای اجرایی و از کارهای امور عامه مردم کنار بکشد، پشت عامه مردم باشد و پشتوانی کند حکومت متدینین را، این طرز تفکر چقدر می‌تواند مقبول باشد، این شاید ناشی از این روحیه است که فکر می‌کنند آقایان چون حکومت یک عده را ناراضی می‌کند و یک کمبودهایی دارد، مشکلاتی دارد مردم از مجریان ناراحت هستند. این ناراحتی را خوب است ما به روحانیون منتقل نکنیم، یعنی روحانیت وجیه الملة باقی بماند در کنار بدبختی‌ها و چیزهایی که به پای روحانیت نوشته نشد. واقعاً این دلیل دیگر نمی‌توانند داشته باشند. تا به حال که حرف می‌زند دلیل دیگری داشته باشند. خوب این اشکالات اساسی دارد، یعنی اگر روزی واقعاً حالا ما از این حکومت بخواهیم حمایت کنیم، ما نمی‌خواهیم حمایت کنیم، اگر حمایت کنیم، بعداً کسانی که ناراضی هستند، می‌گویند چرا حمایت می‌کنید؟

البته حکومتی که مردم از آن ناراضی هستند نمی‌شود از آن حکومت حمایت کرد، چه طرز تفکری است اصلاً که آدم فکر کند خیلی خوب اگر بدبختی‌ها قابل دفع، قابل رفع بود، باید رفت داخل میدان و رفع کرد، اگر نیست این چه حرفی است که ما این را به دوش مردم دیگر بگذاریم و خودمان را کنار بکشیم و آنها جوابش را بدهند! اینکه ما نرویم به کار اجرایی، برویم به کار قضایی و کارهای دیگر، این جواب مردم نمی‌شود، یعنی بالاخره یک روزی می‌آید سراغت، شما چرا حمایت می‌کنی؟ اگر بخواهیم حمایت کنیم که یک حکومت اسلامی در کشور باشد و به حساب روحانیت نگذاریم نمی‌شود تحقیقاً به حساب روحانیت گذاشته می‌شود و واقعاً هم هست. اگر مجریان قابل اعتماد هستند تأییدشان کنید، اگر قابل اعتماد نیستند دیگر تأییدشان نمی‌شود کرد، باید فکر کرد و مجری قابل اعتماد آورد. به چه دلیل اگر روحانی لایق بود، اگر صداقت داشت، به او بگوییم تو خدمت نکن یا اصلاً اگر ما ولایت فقیه را قبول داریم که نمی‌توانیم قبول نداشته باشیم، ما با مبانی که در شیعه داریم ولایت فقیه را نمی‌توانیم قبول نداشته باشیم که خوب این حرف قطعی است، اگر بناست در رأس همه ولایت فقیه باشد با همه اختیارات می‌تواند رئیس جمهور را عزل کند، نخست وزیر را عزل کند، می‌تواند هر مجری را بردارد، می‌تواند مجلس را منحل کند، می‌تواند هر قانونی را نسخ کند، می‌تواند فرماندهان نیروهای مسلح را تعیین کند، همه کارها به اختیارات او می‌رسد، دیگر روحانی‌تر از ولایت فقیه هم که نداریم بالاخره مردم می‌گویند مسئول اصلی ولایت فقیه است، مگر می‌شود کنار باشیم و ولایت فقیه را هم قبول کنیم، بعد هم بگوییم روحانیت در کنار روحانیت این طرز تفکر به هیچ نحوی بین مردم جا نمی‌افتد. چند روزی ممکن است، با حرف مطلب را تمام کرد، اما واقعاً به طور مسلم آدم بخواهد برخورد کند، این قابل قبول نیست.

بنابراین افراد صالح در هر لباسی که باشند باید وارد زندگی اجتماعی شوند و در حد لیاقت‌ها باید وارد میدان شوند. خوب حالا قضاوت را با آن معیارهایی که شما دارید اینکه نمی‌شود واگذار کرد به کسانی که مجتهد نیستند و به این مراتب نرسیدند چه می‌خواهیم بکنیم؟ مگر می‌شود سازمان قضایی را که مال روحانیت است، شأن روحانیت است، مال مجتهدین است این دست ما باشد، بعد هم خیال کنیم که جامعه ما را اجزای حکومت تصور می‌کند و حساب ما را از حساب حکومت جدا می‌کند، اصلاً استخوان بندی جامعه را با یک قضاوت صحیح می‌شود اصلاح کرد، باید دنبال او باشیم، دیگر به هیچ وجهی در یک حکومت اسلامی و در جامعه‌ای که اسلام حاکم باشد روحانیت نمی‌تواند خودش را جدا کند مگر اینکه برگردیم به بحث اول و بگوییم که روحانیت لزومی ندارد، اصلاً لزومی ندارد حاکمیت ما اسلام باشد. من فکر نمی‌کنم حتی اگر لازم باشد روی این قسمت بحث کنیم هیچ کس از آقایان این را لااقل نمی‌گویند. اگر بناست که حاکم اسلام باشد روحانیت که انصافاً هم معلم اسلام برای مردم و هم تبلور زندگی اسلامی است این تحصیلات روحانیت را فقط لباس نمی‌دانند فعلاً لباس مشخص شما این است کسانی که این درس‌ها را خواندند. ما باید به طور جدی حضور داشته باشیم چون قانونگذار آن باید باشیم در قضاوتش قطعاً باید باشیم، در مسائل اجرائی هم باید آدم صالح باشد هیچ وقت از اول هم ما این جور نبودیم، حالا هم نیستیم در آینده هم نخواهیم بود که بگوییم حتماً باید آخوند باشد یا غیر آخوند باشد.

شما دیدید وزرای ما یکی دو نفرشان روحانی‌اند، معاونین وزراء خیلی کم روحانی هستند، مدیران کل‌ها دیگر کمتر روحانی هستند، استاندارها و فرماندارها و بخشدارها و دیگر خیلی کم‌اند یا نیستند یا خیلی کم روحانی هستند، در مدیریت کارخانه‌ها، دانشگاه‌ها خیلی کم‌اند، در ارتش، در سپاه و در جاهای دیگر به عنوان یک فرمانده بسیار کمند، کسی اصلاً مدعی نیست که ما حاکمیت می‌کنیم. همه جا یک معلم باید سرکار باشد ولی اگر بنا بود یک معلم صالحی پیدا کنیم، باید در جامعه باشد، باید حضور داشته باشد مخصوصاً برخی پست‌ها در مقاطعی ضرورت دارد.

روحانیون جلودارحضرت امام تعبیراتشان در آن پیام خیلی گیراست، می‌فرمایند اگر نبودند خیمه‌هاروحانیون ما در جلودار خیمه‌ها، معلوم نبود ما الان تا کجا رسیده بودیم، این یک واقعیتی است، پس ما باید باشیم اینکه این طرز تفکر وجود داشته باشد که هر کس خودش را معاف کند و خیال کند راحت می‌شود، آدم اگر عمیق فکر کند می‌بیند اشتباه بزرگی می‌کند. آن چیزی که امام فرمودند اگر در حوزه‌ها و اگر در درس‌ها آدم بماند و خیال کند که وظیفه‌ای ندارد و اگر نیاز بود در کارهای اجرایی و قضایی و جاهای دیگر نرود، این قابل قبول نیست، مسلماً قابل قبول نیست و واقعاً به هر دلیلی که کسی این کار را از دوش خودش بردارد، باید بازخواستجواب خدا را یک موقعی بدهد که چرا این کار را کرد؟ یک وقت نمی‌آیند سراغ درپیشگاهآدم، یک وقت قبول نمی‌کند آدم یا نمی‌پذیرد، خوب این بحث جداگانه‌ای خداونداست، یک وقت ما خودمان قبول نمی‌کنیم، البته این معنایش این نیست که مناصب روحانی را خالی بگذاریم. طلبه‌ها هنگامی که درس می‌خوانند دانشجویند، باید بخوانند اما یک چیزی همیشه بود در حوزه که ما بین افراد داشتیم. درس می‌خواندند و تا آن آخر عمرشان هم همین جوری می‌ماندند. نه یک مدرس فقیه بودند نه یک واعظ قوی بودند، این دلیلی ندارد که ما بیاییم ارتزاق کنیم از اموال عمومی یا حتی از اموال مشخصی بخوریم یا کسب کنیم و بخوریم باز دلیل ندارد فکر کنیم مسلمان خوبی هستیم، وقتی که نیاز به ماست باید برویم خودمان را عرضه کنیم، وارد میدان شویم، حضور داشته باشیم، مسؤولیت‌ها را هم بپذیریم، ضمناً آنهایی که فکر می‌کنند اگر آنها کنار باشند در جامعه به هر حال یک عده‌ای هستند که اینها را مسوول نمی‌دانند با اینها سر و کار دارند این هم جوابگو نمی‌شد. بالاخره اگر کل روحانیت معزز بود حتی اگر دنیادار هم باشیم که البته ما نباید حساب دنیوی و عزت و این چیزها را بکنیم، ما باید وظیفه‌مان را حساب کنیم اگر کل روحانیت معزز بود، هر کسی هم می‌تواند در کنار او معزز شود، اگر این جور نباشد و روحانیت معزز نباشد، اسلام هم معزز نیست و به همه چیز سرایت می‌کند، همه ما سرنوشت‌مان به هم مربوط است نمی‌تواند تفکیک باشد حتی آنها که دنیادار هستند، راه دنیاداری هم این نیست که این جور برخورد بشود. بنابراین ما باید در حکومت اسلامی باشیم. هر کس که تحصیل کرده باشد، هر کس که فقه را می‌فهمد، هر کس که سواد اسلامی را دارد، هر کس که اسلام را می‌شناسد، این باید حضور داشته باشد در بسیاری از میدان‌های خدمت، حالا یا آموزش باشد یا تعلیم اخلاق باشد یا کارهای اجرایی باشد یا کارهای دیگری که الان هر یک از ما داریم، باید وارد میدان شود و در این باب امام خیلی تأکید داشتند، سرتاسر صحبت‌هایشان روی این مسأله بود و حالا که وارد این جامعه شدیم و بناست اسلام مدیر جامعه باشد، بحث اجتهاد و تحجر و اینها پیش می‌آید برای ما که الان دارای مسؤولیت هستیم.

خیلی خوب برایمان روشن است، من الان برایم مثل آفتاب روشن است و یک ذره تردید ندارم که اجتهاد برای اداره جامعه بازتر از آنچه که ما در گذشته فکر می‌کردیم باید مسؤول باشد و پذیرفته شود، البته این معنایش این نیست که ما از مبانی‌مان دست برداریم، با همان مبانی‌ای که امام می‌فرمایند فقه جواهری ما مبانی را نمی‌خواهیم عوض کنیم، ما با همان مبانی سنت و کتاب و با همان عدل و با همان ادله اربعه‌ای که برخورد می‌کردیم با آنها در فقه و حتی مقدماتی که اینجا می‌رسیدیم، چیزی از آنها نیست. ما باید صرف و نحو و اصول و منطق و فلسفه و مبانی را که می‌خواندیم، باید بخوانیم؛ اما وقتی به استنتاج می‌رسیم وضع فرق می‌کند. ما یک مبانی دیگر داشتیم که گاهی مطرود می‌شد، در اجتهادمان به آنها کمتر توجه می‌شد، امام اخیراً روی این مسائل تکیه می‌کنند. من خیال نمی‌کنم حتی در فقهای این عصر هم مسأله مکان و زمان برایشان یک مسأله تا معقولی بود، آنها هم عقیده داشتند زمان و مکان تأثیر دارد، در اجتهاد شرایط جاری است و حاکم بر جامعه آنها هم همین طور تأثیر دارد. آدم باید وضع دنیا را بداند، کار مشکلی است. من این را می‌دانم و شما هم می‌دانید، شاید اصفهان از آن جاهایی است مرکز متدینین و متعهدین و کسانی است که همیشه محکم ایستاده بودند و واقعاً دارالایمانی در جهات زیادی است. بسیار دشوار است، شجاعت لازم دارد و توضیح لازم دارد، این کارها را ما باید بپذیریم یعنی اگر مجموعه روحانیت این اصل را بپذیرد و دنبال این باشد آن موقع می‌توانیم مشکلات جامعه را حل کنیم. من همین طور که خرده خرده می‌آمدم بالا، شما پله پله ببینید ما گفتیم حکومت اسلامی را قبول داریم، در این حکومت اسلامی روحانیت باید حضور داشته باشد، این اجتهادپویاروحانیت باید در کارهای اجرایی و هر کاری که لازم است نباید ابا داشته باشد، باید زندگی مردم را اداره بکند، زندگی مردم متناسب با زمان چیزهای خاص خودش را می‌طلبد، مثلاً فرض کنید ما اگر در گذشته از معادن صحبت می‌کردیم، اجتهادی که می‌کردیم آن موقع برد ما در معادن معدنی بود که می‌توانستیم با بیل و کلنگ و مته و اینها برداریم، یک مقداری می‌توانستیم برداریم، الان که آدم می‌تواند از اعماق زمین از چند هزار متر زیر زمین چیزی در بیاورد، اجتهادی که آن موقع راجع به معادن بود، با حالا خیلی فرق می‌کند.

وقتی که ما در مورد نفت صحبت می‌کنیم، اگر نفت را که پیدا می‌کنیم ممکن است مثلاً صدها کیلومتر در یک منطقه در زیر زمین این ماده پرارزش طبیعت وجود داشته باشد و حالا می‌خواهیم این مالکیت را معنا کنیم، حتماً با این دید یک مقدار فرق می‌کند. وقتی فضا مسخر نبود و ما می‌خواستیم برای فضا حکم بنویسیم یک جور حکم می‌نویسیم، حالا که فضا مسخر است و همه تا اعماق فضا برای بشریت قابل استفاده است حتماً باید یک جور دیگری این مسأله را بررسی کرد و رویش فتوا داد. اینها خیلی به هم مربوط است، نمی‌شود فکر کرد آن موقع یک مسائلی بوده، حال هم همان جور باید حرف بزنیم اگر ما مثلاً فکر کنیم هر کس از ملک خودش به معدن رسید آن معدن مال اوست خیلی مسائل پیش می‌آید، مالکیت دریاها الان مسأله خاص خودش را پیدا کرده و حتماً فقه باید در مورد این مسأله که در گذشته با بیل و کلنگ و دست از طبیعت استفاده می‌شد، حال با ماشین می‌شود در یک زمان کوتاهی چقدر ثروت را کسب کرد خوب این حتماً فرق دارد.

مرحوم آیت‌الله مطهری آن حرفی که در آن کتاب داشتند، حالا آن کتاب یک ادله‌ای نیست، تو دسترس همه است، ایشان همین مسأله را مطرح کرده بودند. و به هر حال در عصر ماشین برخوردمان با ثروت و تقسیم ثروت و کار و حق کارگر و امثال اینها باید متناسب با این زمان باشد. ما همین هفته رفته بودیم ذوب آهن را ببینیم، خوب آدم در یک دنیای دیگری واقع می‌شد، وقتی که این صنایع را آدم می‌بیند، یک مقدار بیشتر به اعماق اینها می‌رود. از انرژی استفاده می‌شد برای گرم کردن دنیا و سرد کردن دنیا و منفجر کردن دنیا و انرژی را این جوری تسخیر می‌کنند، به هر حال در ابعاد مختلف اجتهاد مسائل جدیدی برای ما پیش می‌آید، برای این مسائل جدید حتماً یک عصای دیگری لازم است که وارد این مسائل شویم. مبانی قطعیمان مورد قبول است و رویش کار می‌کنیم. پس آن قسمتی که امام حالا و یکی دو سال اخیر رویش تأکید می‌کنند، اجتهاد متحول و اجتهاد پویا که اخیراً این کلمه را ایشان به کار بردند. سر همین کلمه بحث بود که ما این کلمه را بگوییم یا نگوییم، اینها چیزهایی است که متقضای حاکمیت اسلام هست. دقیقاً این طوری است، آقایان حتماً خودشان بیشتر از اینها را می‌دانند که در صدر اسلام هم این طور نبوده که وقتی پیغمبر کسی را می‌فرستادند مثلاً یمن یا جایی دیگر، مسؤولیت را به آنها می‌دادند صحابه می‌رفتند اجتهاد صحابه هم مثل اجتهاد شما نبود، مثلاً ظرف چند سال مسلمان شده بودند و خدمت پیغمبر بودند نه آن جوری‌ها درس خوانده بودند و نه این جوری تنظیم شده بود، از اسلام یک چیزهایی، یک معیارهایی دستشان آمده بود. پس از چند سال زندگی کردن با پیغمبر، مکتوب منظم تصویب شده‌ای نبود.

اداره جامعهمردم هم کار و زندگیشان را تعطیل نمی‌کردند، دسترسی به پیغمبر نبود که هر متناسب باروز با تلفن یا قاصد فوری برای هر چیزی حکمی بگیرند، زندگی را هم هیچ نیازهای جامعهوقت تعطیل نمی‌کردند به هر حال یک حقوقی داشتند با آن حقوق می‌رفتند نظراتشان را می‌گفتند، جامعه را اصلاح می‌کردند و اداره می‌کردند. حالا همان چیزها تنظیم شده به دست ما رسیده است. ما وضعمان خیلی الان قویتر است و بهتر است، ما الان برای اداره جامعه‌مان خیلی چیزها دستمان هست که دست کسانی که از پیغمبر دور بودند آن موقع به خاطر شرایط زمان دست آنها نبوده و آنها تحقیقاً با تشخیص خودشان و با همان مقدار مبانی که دستشان بوده، جامعه را اداره می‌کردند. در همان زمان نیازهای جامعه آن قدر بوده است.

به هر حال ما بدون اجتهاد پویا که بهترین کلمه است نمی‌توانیم مسائل جدید را متناسب با نیازهای زمان و مکان و نیازهای مردم را حل بکنیم و نمی‌توانیم جامعه را اداره کنیم که امام روی این مسائل تکیه کردند. مسأله مهمتری که حالا خارج از این جنبه‌ها می‌خواستم مطرح کنم این است که ما به طور جدی در این ده پانزده سال خیلی خوب فهمیدیم و این اواخر خیلی روشن شد که قدرتمندهای دنیا نمی‌خواهند اسلام عزیز باشد، حاکم باشد واقعاً نمی‌خواهند و ما وظایف جدی و مهمی نسبت به اسلام الان داریم، خیلی باید سرمایه‌گذاری کنیم و جلوی این بایستیم، هماهنگی و وحدت خودمان را حفظ کنیم تا اینکه دشمنان بشکنند، این سرمایه عظیمی را که خدا به ما داده، باید قدر آن را بدانیم. همین قضیه سلمان رشدی و کتاب آیات شیطانی و اینها چیزهای عجیب و غریبی برای ما کشف شد، بغُضی که نسبت به اسلام الان وجود دارد زیاد است، حرکتی که اینها کردند در برابر فتوای امام چیز عجیبی است. اعلان یک حکمی از احکام اسلام با این همه نیرویی که اینها به کار گرفتند و دستپاچه شدند و این جوری‌ها هم نیست، این طور نیست که آدم خیال کند.

نظر سوء دشمناناگر این فتوای امام که اعلان شد، دنیا و زمین را همه چیز را به هم می‌پیچاند نسبت به حاکمیتبهانه‌ای کردند، دفاع از آزادی، دفاع از حکم یا دخالت در امور ما، اینها همه بهانه اسلام دردنیابود، اینها بغضی داشتند، پیش خودشان دیدند جای خوبی پیدا شد که اینها فکر کردند که آبروریزی می‌شد و می‌توانند اسلام را واپس گرا، عقب مانده، مخالف با فرهنگ، مخالف با آزادی، مخالف با حکم و همان که می‌گفتند دین شمشیر. در زمانی مطرح می‌شد که دنیا می‌رفت به طرف تجدد و آزادمنشی، از زندگی بشر قرون وسطی بیرون آمده بود دنیا تفتیش عقاید را شکسته بود، دنیا آزاد شده بود، آن موقع اینها برای اینکه جلوی اسلام را بگیرند، مسأله دین شمشیر را مطرح کردند، الان هم برای اینکه جلوی حرکت اسلامی را که از ایران آغاز شده، بگیرند و اینها گزارش‌هایی که از دنیا می‌گیرند می‌فهمند که این دارد همین طور می‌رود جلو، امروز چیزی که در هنرمندان و نویسندگان و فرهنگی‌ها و انتشارات و چیزی به اصطلاح اهل قلم و زبان و هنر اینها است همین مسأله آزادی است که بهای زیادی بشر برای او داده تا به اینجا رسیده، اینها دیدند که الان می‌توانند امام را و انقلاب را و اسلام را به خصوص شیعه را در مقابل هم قرار بدهند از هیچ چیزی کوتاهی نکردند، یعنی آدم فکر می‌کند که اینها آن چنان آماده بودند در دلشان که به محض اینکه اولین صحنه را پیدا کردند که اینجا می‌توانند برای بد نام کردن اسلام و انقلاب حرکت کنند، همه چیزشان را آوردند روی کار، این شوخی نیست که حالا 12 تا کشور بزرگ دنیا به سرعت دور هم جمع بشوند و در یک زمان همه سفرای خودشان را بخواهند و راه بیفتند اطراف کشورهایی که عضو اینها نیستند و آنها را هم وادار کنند که سفرایشان را بخوانند، هر جا توانستند راه افتادند و آنها را وادار کردند. این خیلی چیز لازم دارد بُغْضُ، کینه و شیطنت لازم دارد، عداوت لازم دارد که به اینجا برسند، ولی خداوند نخواست این طور بشود، چون امام که آن نقطه آغاز راه است و ایشان حرکت را آغاز کردند، ما روحیه امام را می‌شناسیم، وقتی امام چیزی را تشخیص دادند و حق تشخیص دادند قربة‌الی الله کار را انجام می‌دهند و به خدا واگذار می‌کنند، چون ایشان واقعاً هیچ چیز جز انجام وظیفه و جلب رضایت خدا در نظرشان نبوده است. من برایم مسجل بود ایشان آن وقت که این حکم را می‌دادند، حالتی شبیه آیت‌الله خوانساری در قم داشتند، آن موقع که می‌رفتند برای استناد آقایان آن زمان را لابد یادشان است[1] .

                والسلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته

 

[1] * - متن کامل این سخنرانی پس از جستجوی فراوان بدست نیامد، لذا از خوانندگان محترم تقاضا می‌شود در صورتدسترسی به این نوار، متن کامل این سخنرانی را در اختیار دفترنشر معارف انقلاب قرار دهند تا در چاپ‌های بعدی مورداستفاده قرای گیرد.