سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم سالگرد حاج احمد خمینی (ره)

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم سالگرد حاج احمد خمینی (ره)

  • حرم امام خمینی (ره)
  • جمعه ۲۱ اسفند ۱۳۸۳

بسم‌الله الرحمن الرحیم
الحمدلله والسلام علی رسول الله و آله
باز به سالگرد رحلت برادر بزرگوار و همسنگر دوران مبارزه و دوران سخت تثبیت انقلاب و دفاع مقدس رسیدیم و غمها تازه شد. صحبت از یادگار امام، مرحوم حاج سیداحمدآقاست که زود از میان ما رفتند و جای یکی از استوانه‌های تلاش برای انقلاب و حکومت اسلامی در میان ما خالی است. ولی هر بحثی که در این خصوص می‌کنیم، بالاخره به امام می‌رسیم و همه ما سایه‌ای از وجود امام راحل و رهبر و بنیانگذار این انقلاب هستیم.
این مناسبتها کمک می‌کند که مروری بر گذشته داشته باشیم و دستاوردهای انقلاب و مردم را ارزیابی کنیم و نگاه به شرایطی داشته باشیم که در آن زندگی می‌کنیم و آینده‌ای که به آن نظر داریم و توقعاتی که از خودمان داریم و هست.
شاید یکی از مهمترین حوادث بعد از اسلام در سراسر تاریخ این باشد که ملت ایران موفق شد به رهبری امام و پیشتازی روحانیت کاری را انجام بدهد که در تاریخ اسلام اتفاق نیفتاده بود و این بسیار مهم است و همین اهمیت موضوع است که اینقدر انقلاب اسلامی و ایران را در کانون توجه دوست و دشمن قرارداده و این همه در رسانه‌ها و محافل و تحلیلها از انقلاب اسلامی و ایران بحث می‌شود. بحث از دستاورد بی‌نظیر تشکیل حکومت براساس اسلام و با ساختار اسلامی است. اگر نکته دیگری را می‌شناسید، معرفی بفرمائید و دیگران هم اگر دارند، بگویند. بخصوص که از دیدگاه مکتب اهل بیت(ع) بحث می‌کنیم که ما فکر می‌کنیم اسلام ناب در آنجاست.
در گذشته تلاشهای زیادی شده تا مسلمین حاکم باشند و در خیلی از ادوار تاریخ اسلام مسلمانان حاکم بوده‌اند و صدها سال خلافت به عنوان خلافت اسلامی در جهان اسلام بوده است. اما هیچ‌وقت برای پیاده شدن احکام اسلامی و اسلامی شدن زندگی مردم به این صورت که امروز برنامه‌ریزی شده و در قانون اساسی و مشتقات آن آمده، اتفاق نیفتاده بود. حتی گاهی حکومتهای محدود و محلی شیعی در مازندران، غرب آفریقا و منطقه شامات تشکیل شد، ولی وقتی به محتوای آن نگاه می‌کنیم، می‌بینیم خیلی فاصله دارد. آرمانی است که برای آن جنگیده‌اند و پیروز شده‌اند، اما توفیق سازمان دادن یک نظام اسلامی با اصول و فروع و روشهای کار و ساختار را پیدا نکردند.
البته مقداری مربوط به زمان است و در گذشته معمولاً ساختارها با پیروزی، حکومت، سلطنت و سلطه بوده است و چون قانون درچارچوبها مطرح نبوده است، این اتفاقات نمی‌افتاد. لذا از آن زمان نمی‌توان چندان بحث کرد و از قرون اخیر می‌گوئیم. بعد از اینکه دنیا شکل جدیدی از حکومت را تجربه کرده و بعد از انقلاب فرانسه شاهد انواع حکومتها از این نوع هستیم که بیشتر باید محور توجه باشد.
تفکر حکومت اسلامی همیشه بوده است و در یکی دو قرن اخیر هم در بین متفکرین مسلمان از اهل سنت و شیعه تلاشهای فراوانی شده است. از لحاظ افکار در محیطهای خاص فکری و علمی کاملاً مطرح بوده، امّا در سطح جامعه و امت چنین چیزی اتفاق نیفتاده، مردم تقریباً در اکثر بلاد اسلامی به همین مقدار قانع بودند که حکومتها مانع انجام فرائض شخصی آنها نشوند و بتوانند نماز بخوانند، مسجد بروند و مراسم داشته باشند و اگر می‌‌خواهند زکات، خمس و کارهایی از این نوع داشته باشند. اما حرکتی عمومی که خواستار اجرای نظام اسلامی در زندگی مردم و با تعبیر صریح‌تر حکومت اسلامی باشد، حالت عمومی پیدا نکرده بود. حتی ما در اوائل دوران مبارزه چنین مطالب و خواسته‌ها را جز در محافل خصوصی متفکران مبارز نمی‌دیدیم.
کم‌کم با حرکتی که امام کردند و با حرفهایی که به تدریج تکامل دادندو به خصوص وقتی که مسأله ولایت فقیه را در نجف جزو تدریس خودشان قرار دادند و مبسوط دربارة ولایت فقیه صحبت کردند و بیشتر از هر مقداری که در گذشته صحبت شد، این درسها به جزوه‌های نارسی تبدیل و در جامعه ما منتشر شد و نیروهای مبارز با این تفکرات خو گرفتند و بتدریج وارد مرحله جدیدی از مبارزه و مجاهدت شدیم و بحث حکومت اسلامی به طور جدی مطرح شد.
حتی آنقدر در بین بسیاری از مبارزان و مسلمانان مبارز جدّی گرفته شده بود که بعد از پیروزی انقلاب هم موقعی که رفراندوم برای حکومت اسلامی مطرح شد، برای خیلی‌ها سنگین بود و فکر می‌کردند که نمی‌توان به صورت عمومی مطرح کرد. تعبیرحکومت اسلامی برای گوشهای غیرآشنا سنگین بود. نقطه عطفی است که رهبری و صلابت و پیگیری خاص امام در آنجا مشخص می‌شود. امام قبلاً این بحثها را کرده و اعتقادات خودشان را مطرح کرده بودند، اما به مرحله تصمیم و تصویب ملّی نرسیده بودیم.
چند روز از پیروزی انقلاب گذشت و بحثها داغ شد و هر کسی مسلک خود را مطرح کرد. چپ، راست، لیبرال و نیروهای اسلامی حرف زدند و آخرین حرف را امام زدند و مردم رأی قاطع دادند که شاید در تاریخ رفراندومهای دنیا کم‌نظیر و بی‌نظیر است که نزدیک صد درصد مردم قاطعانه به نظام و حکومت اسلامی رأی دادند. این حادثه مهم است و سابقه ندارد و بعد از آن هم هنوز در دنیا تکرار نشده است. در کشورهای اسلامی بعد از 26 سال از آن تاریخ هنوز نمونه روشن آن پیش نیامده، ولی اتفاقات خوبی افتاد. مثلاً در افغانستان بعد از اینکه آمریکائیها وارد شدند و کشور را گرفتند، با نظر آنها قانون اساسی نوشته شد. ولی سرایت افکار انقلاب اسلامی به گونه‌ای بود که نتوانستند مقاومت کنند و در قانون اساسی آنها نوشتند که باید همه مقررات براساس احکام اسلامی باشد که اتفاق دوم مهم است و از چند جهت اهمیت دارد:
یکی اینکه در شرایطی این قانون اساسی تصویب می‌شود که مردم دنیا می‌دانند که آمریکائیها در افغانستان حاکم بودند و نتوانستند مقاومت کنند و تنها چیزی که توانستند اضافه کنند و کمی شبهه درست کنند و آثارش الان در افغانستان مشاهده می‌شود، این است که گفتند دموکراسی.
 وقتی این حرف را می‌زنند، اگر قرار باشد اتفاق خلاف شرعی بیفتد وخواست مرم در آنجا مطرح باشد، می‌گویند این در قانون اساسی است. در بعضی فیلمهای تلویزیون و برنامه‌ها این اتفاقات در حال رخ دادن است و دوم در عراق این مسأله در حال طرح شدن است که بازهم آنجا در اشغال آمریکاست و امروز مسأله مهمی که قابل توجه است، این است که در قانون اساسی چه بنویسند. این یک نظریه است و یک نظریه این است که بگوئیم خلاف اسلام نباشد. این مقدار تقریباً مورد توافق است که بگویند خلاف اسلام نباشد و این، کار بزرگی است. تاریخ انقلاب اسلامی در روندی افتاده است که اصلاً تصور آن را نمی کردند. اتفاق بهتر اینکه در زیر سلطه آمریکا هم مردم این‌گونه فکر می‌کنند و اگر آمریکا و عوامل آمریکا آنجا نبودند و اگر نفوذ آمریکا و احزاب موجود نبود، ممکن بود همان اتفاقی که در ایران افتاده، با همان صراحت و تجربه قوی‌تر تکرار شود.
بازهم مسأله به گونه‌ای است که آنها نمی‌توانند مخالفت کلی نمایند. بعد از هزار و چهار صد سال از طلوع خورشید اسلام و بعد از عصر انقلاب کبیر فرانسه، که همه تعبیرها این بود که مذهب از حکومت و از جامعه به عنوان مدیریت جامع بیرون رفته و وارد فاز خصوصی شده ورابطه انسان و خدا با اختیار خود انسان است و مذهب در آنجا تجلی دارد. امروزه این بحث اینقدر جدّیت پیدا کرده و حساس شده و دوربینهای محافل سیاسی وخبری دنیا روی این مسأله زوم کردند که ببینند در این مسأله چه اتفاقی قرار است در عراق روی دهد و این چیزی جز راه انقلاب اسلامی نیست.
یک بحث این است که می‌خواهند ولایت فقیه را مطرح کنند که مربوط به خودشان است و یک بحث نوع نظام است. چیزی که بنظر می‌رسد به واقعیت برسد این است که جز انقلاب اسلامی راه دیگری انتخاب نشود و به جلو بروند. لذا خیلی جلو رفتیم. به جایی رسیده بودیم که در اینجا نظام پهلوی پرچم کفر را بلند کرده بود و تاریخ اسلام را عوض کردند و تاریخ شاهنشاهی ایران جایگزین کردند و قصد داشتند تاریخ هجری شمسی و قمری را نابود کنند. قوانین ضداسلام را جاری می‌کردند و فکر نمی‌کردند چنین اتفاقی بیفتد که انقلاب اسلامی با رهبری مرجع تقلید و فقیهی فیلسوف و مفسر و متفکری که دنیا را خوب می‌دید و آینده را خوب ترسیم می‌کرد، چنین کار بزرگی را در تاریخ بشریت و اسلام انجام داده است.
امروز پاسداری از این دستاورد برای ما اهمیت دارد و غفلت از این مسئولیت الهی و انقلابی و ملی و ایرانی، به دوش ما گذاشته شد. اگر بدعمل کنیم، مستحق عذاب الهی خواهیم بود. اگر به گونه‌ای رفتار کنیم که این دستاورد عظیم را آلوده کنیم و چیز دیگری از تاریخ درآوریم، مغضوب الهی می‌شویم.
در این مسیر خیلی‌ها به امام کمک کردند و امام در حوزة علمیه قم یک مدرس بودند و حرکت را آغاز کردند و حتی مرجع تقلید بصورتی که رساله داشته باشند، نبودند و بعد از شروع مبارزه و به اصرار نیروهای مبارز حاضر شدند رساله بنویسند. شاگردان خوبی داشتند. در کشور هم مثل مراجع دیگر آن روز معروف نبودند. اما وقتی همان شخصیت دارای همه صفات رهبری موفق کارشان را شروع کردند، با این سرعت جلو آمدند.
شاید مهمترین امکاناتی که در اختیار ایشان بود، همان نیروهای وفادار بودند که عاشق ایشان بودند. کسانی که خودشان همین تفکرات را داشتند، ولی ظرفیت مطرح کردن آن را نداشتند. اگر یک طلبه معمولی این مسأله را مطرح می‌کرد، موفق نمی‌شد. اگر یک گروه سیاسی مطرح می‌کرد، موفق نمی‌شد. وقتی مرجع تقلید واجب‌الاطاعه مطرح می‌کند، میلیونها نفر روی آن فکر می‌کنند و آن را می‌پذیرند. در میان کسانی که به امام خیلی کمک کردند، یکی مرحوم حاج سیداحمدآقا، فرزند ایشان بود که بنده در اینجا شهادت می‌دهم.
موقعی که امام در نجف تبعید بودند، نقش بسیار بسیار باارزش خود را در ایجاد ارتباط بین کانونهای مبارزه داخل کشور و نجف باهوشیاری ایفا می‌کرد و برعهده گرفتن و عمل کردن این مسؤولیت در جوانی سخت بود. قبل از ایشان مرحوم شهید حاج‌آقا مصطفی، برادر بزرگ ایشان در سطح بالاتری کمک می‌کردند و با تبعید امام بیت امام را اداره می‌کردند. رژیم ایشان را تحمل نکرد و به ترکیه و از آ‎نجا به نجف  تبعید کرد. تنها حاج سیداحمدآقا بود که این کار را ادامه می‌داد و ارتباط طبیعی فرزندی و فامیلی داشت. ظرف خوبی برای ایجاد ارتباط بود و انصافاً هم بخوبی آن دوره را گذراند.
بعد از اینکه امام مجبور شدند از نجف بیرون بروند، نقش حاج سیداحمدآقا برجسته شد و همراه امام به کویت رفت و مسیر هجرت مجدد امام را عوض کرد و به پاریس برد. بعد از آن در مصاحبه‌ها، پیامها و ارتباط با نیروهای مبارز داخل کشور و انتقال افکار واقعی به نیروهای انقلاب در داخل کشور اهمیت داشت. اگر وسیله ارتباطی نامطمئنی بود، با همان پیامها مسیر انقلاب عوض می‌شد و شیاطین می‌توانستند دخالت کنند و چیز دیگری بیاورند.
این اعتماد که امام داشت و این اعتماد که نیروهای مجاهد ایران داشتند و این هوشیاری که حاج‌احمدآقا داشت، از ایشان یک پل مطمئن بین رهبری و امت ساخت. وقتی به ایران آمدند، این مساله ظهور بیشتری پیدا کرد. بخصوص در دوران کسالت امام که بعد از حمله قلبی ایشان کار کردن امام قدری دشوار شده بود، حقیقتاً اداره بیت امام در آن زمان، یکی از بزرگترین رسالتهای انقلابی بود.
من تردید ندارم اگر در آن زمان سخت و پرتلاطم دوران فتنه بنی‌صدر و منافقین و لیبرالها و بعدها  در دوران سخت‌تر دفاع که هر روز از هرسو برای ما بلا می‌بارید، خلل کوچکی در مدیریت بیت امام (ره) ایجاد می‌شد، این اصل مثل یک ویروس خطرناک پیکر جامعه انقلابی را آلوده می‌کرد و حفاظت از حرفهای امام و اهداف و خواسته‌های امام و فرمانها و رساندن بموقع حرف سربازان امام در میدان انقلاب که ایشان از ماجراها بی‌اطلاع نباشند، کار‌ آسانی نبود. کسانی که در این بحثها هستند، خوب می‌توانند ارزیابی کنند و مردم معمولی کمتر متوجه این ریزه‌کاریها هستند. با یک جابجایی کوچک در حرف ممکن است هر اتفاقی بیفتد، این اتفاقات را خیلی مهم تلقی می‌کنید. بعد از رحلت امام (ره) هم دیدید که حاج احمدآقا نقش قوی در جایگزینی رهبری داشتند که توانستیم مناسبترین انسانی را که دراختیار داشتیم،آیت‌الله خامنه‌ای را به عنوان جانشین امام تثبیت کنیم. خود امام هم کمک کرده‌ و راه را باز کرده بودند. اما باز هم آسان نبود و می‌شد حتی فکر امام را در جامعه مشوًش کرد. ولی من شهادت می‌دهم نقش حاج‌سیداحمدآقا خیلی بالا بود و خیلی کمک کرد.
از مرحله سخت، حساس خطرناک عبور کردیم و بعد آثار امام را تـدوین کرد. امروز هر کس بخواهد به حرف امام استناد کند، وضع به گونه‌ای واضح و به قدری روشن است که نمی‌توان آن را آلوده کرد و بسیار سخت است.
خوب می‌دانید اسلام بعد از پیامبر اکرم(ص) چقدر آسیب دید! حدیثهای مشوه و اسرائیلیئات و نقلهایی که افراد به عنوان صحابه و تابعین از پیامبر اکرم(ص) کردند، در امت اسلامی فقتنه درست کردند. الان یکی از مشکلات طلبه، محدثین، علما و فقها این است که وقتی بخواهیم حدیث صحیح و محکمی را پیدا کنیم، باید خیلی وقت صرف کنیم و این بخاطر آلودگی‌هایی است که انجام دادند و مشکلاتی است که درست کردند. اما امروز در مراجعه به افکار امام هیچ مشکلی نیست و همه سندها دقیق و با امانت منتشر شده و بخشی از آن هم در حال آماده شدن و انتشار است. این سرمایه برای انقلاب مهم است که اگر روزی کسانی که با امام رابطه نداشتند و نسل بعدی بودند، بخواهند انقلاب را بشناسند، می‌توانند ارزش این اسناد را دریابند که چقدر اهمیت دارد!
این مروری بر خدمت حاج‌سیداحمدآقا از دوران نوجوانی تا زمان رحلت ایشان بود و حاج آقا مصطفی هم از این نوع فرصتها داشتند، ولی مقطع اساسی بعد از پیروزی انقلاب را ایشان درک نکرده بودند و با خونش کمک کرد. شهادت ایشان باعث ایجاد تحرکی در جامعه شد و نقطه عطفی در شیوه‌های مبارزه اتفاق افتاد. بنده به عنوان یک دوست و همراه ایشان که تقریباً همه چیز را می‌دانم، می‌گویم که یکی از کسانی که حق بزرگی بر گردن ما و امت و انقلاب و تاریخ اسلام دارد، حاج‌احمدآقاست. اگر احمدآقا را مستقل از امام نگاه کنیم، ایشان مثل یکی از ما بود. اما وقتی‌که با امام نگاه می‌کنیم، مساله شکل‌ دیگری پیدا می‌کند. یعنی امتداد وجودی امام. هنوز آثار کارهایی که حاج احمد آقا کرد، ادامه دارد. من به روح شریف ایشان درود می‌فرستم و رحمت خاص خدا را برای ایشان و کسانی که در راه این انقلاب قربانی داده‌اند و قربانی شده‌اند، از درگاه خداوند تقاضا می‌کنم و امیدوارم ملت ما قدر ایشان را بداند. فرزندان خوب احمدآقا، حجت‌الاسلام حاج سیدحسن و برادران ایشان آقایان علی و یاسر که امروز از فضلای حوزه هستند، انشاء‌الله راه پدر و جدّشان را به خوبی ادامه دهند و ما قدردان انقلاب اسلامی باشیم.
همه اینها مقدمه این حرف است که سرمایه عظیمی از امام و انقلاب بدست آوردیم که حکومت اسلامی است. این امانت امروز مورد تعرّض شدید دشمنان اسلام در داخل و خارج است. در داخل آدمهای نادانی هستند که ارزش انقلاب را نمی‌فهمند و نمی‌دانند که حکومت اسلامی چه نقش عظیمی در متحدّ نگه داشتن و در صحنه نگه داشتن جامعه و در دادن قدرت دفاع به ما و اینکه هرکس می‌تواند کار خودش را به حساب خدا و جهاد در رکاب پیامبر(ص) بگذارد، دارد. اینها نقش انقلاب را نمی‌دانند و خیال می‌کنند که مثل بقیه انقلابها و نهضت‌هاست. موجی است که تمام می‌شود و یک تفکر است. ولی این‌گونه نیست. این انقلاب ریشه در آسمان و اعماق وجود خود ما و انسانها و تاریخ اسلام دارد و چیز بزرگی است.
دوم اینکه به اندازة اهمیتش نیاز به هوشیاری دارد که دشمنان با توجّه به اهمیت آن شیطنت می‌کنند. جای تعجب است که رئیس جمهور آمریکا، این غول بزرگ دنیا، هر وقت حرفی می‌زند، نیشی به ایران و اسلام می‌زند. این خیلی اهمیّت دارد. این حرف را به این دلیل نمی‌گویم که از این نیش‌زدنها می‌هراسیم، اهمیّت کار را بدانید.
در سفری که خانم رایس به اروپا آمد و بعد آقای بوش آمد، اگر مذاکرات و اخبار را ببینید، مهمترین مسأله‌ای که در این مدّت در محور مذاکرات غولهای سیاسی و اقتصادی دنیا در اروپا بود، ایران بود و با این همه مذاکره در همانجایی که بودند، ماندند و نتوانستند قدمی به جلو بیایند و تصمیم مناسب برای اهداف خودشان بگیرند.
در کجای دنیا چین چیزی دارید؟ چین با آن قدرت عظیم و اقتصاد و جمعیّت زیاد و با سلاح‌های اتمی و روسیه با زراد خانه عظیم و رتبه اول جهانی این‌قدر در کانون حساسیت آنها نیست.
ایران جایی است که برای آنها بصورت کابوس شده است و خیلی روشن است که چرا کابوس شد! چون آمریکا چهار سال است که در حال هزینه کردن و اتلاف نیروهاست. در کشوری مثل ترکیه انتظار داشتند افکار عمومی آنجا با آمریکا باشد که خودشان نوشتند 78 درصد مردم ترکیه از سیاستهای آمریکا در خاورمیانه متنفر هستند و خودشان از کشورهای اسلامی افکارسنجی کردند و گفتند که بیش از 80 درصد مردم این کشورها از آمریکا متنفر هستند. آنها ایران، اسلام، امام و روحانیت را مقصّر می‌دانند و کاری هم نمی‌توانند انجام دهند. مثل موجودی که دهنه در دهن دارد و وقتی عصبانی می‌شود، باید آهن بجود و کاری نمی‌تواند بکند.
با یک ملّت در صحنه و آمادة شهادت و دفاع روبرو هستند که هوشیار است و امتحان خود را مکرر داده است. واقعاً نمی‌دانند چگونه برخورد کنند. آنجائی که وارد شدند، نتیجه نگرفتند. در لبنان در طول دو هفته تبلیغات عجیبی به راه انداختند. وقتی نیروهای حزب‌الله و مقاومت وارد صحنه شدند و تظاهرات کردند و همه رسانه‌های جهانی به طور مستقیم پخش کردند، آنها را به وحشت انداخت و گرفتار تشویش شدند. نمی‌دانند با این مردم فداکار چه کنند. همانهایی که با دست خالی اسرائیل را فراری دادند.
می‌خواهم نتیجه بگیرم که اگر امام این کارها را کردند، خودشان به تنهایی نمی‌توانستند و و وحدت ملّت و انسجام ملی توانستند دژهای خطرناک دنیا را فتح کنند و پرچم اسلام را در بام دنیا به اهتزار درآورند.
اگر ما این وحدت ملّی را قدر ندانیم و اگر این اختلافات جناحی، باندی و صنفی را به محتوای انقلاب سرایت دهیم و باعث تشتت جامعه شویم، به انقلاب خیانت کردیم، لذا باید این وحدت را حفظ کرد و باید از خواسته‌هایی که داریم، در حدود انقلاب دفاع کنیم. نه در حدود منافع صنفی و باندی. بگذاریم منافع فردی ما فدای انقلاب شود و بگذاریم این وحدت بماند و با هم کار کنیم. چون دشمن به دنبال رخنه‌ای است تا از آنجا وارد شود. حرفهای تفرقه‌انگیز و تودل خالی کن و انتقادهای بی‌پایه و تحلیلهای آبکی و گنده‌گوئیها درباره این ملّت، شما را بزرگ نمی‌کند و به وحدت ملّی ضربه می‌زند. امیدوارم در آستانه انتخابات و در شرایط موجود و در حالی‌که مورد تهاجم و جنگ روانی آمریکائیها در منطقه هستیم و در شرایطی که اطراف ما آتش شعله است، وظیفه ملی و اسلامی که حفظ همدلی و انسجام ملی است، فراموش نشود. انشاءالله بتوانیم عنوان مقدس‌سرباز امام‌زمان (عج) را برای خودمان حفظ کنیم.
والسّلام علکیم و رحمه الله