سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی در مراسم سالگرد رحلت سیداحمد خمینی

سخنرانی در مراسم سالگرد رحلت سیداحمد خمینی

  • حرم امام خمینی
  • پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۴

بسم‌الله الرحمن الرحیم
الحمدلله والسلام علی رسول‌الله و آله
درگذشت برادر عزیزمان مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سیداحمد آقا خمینی را به خانواده مکرّم امام و شما مردم عزیز و بزرگوار تسلیت عرض می‌کنم.
فکر می‌کنم وقتی می‌خواهیم از حاج احمدآقا حرف بزنیم، بیشتر بحث ما راجع به انقلاب، امام و نیروهایی است که در این راه، ایثار و عزیزترین موجودیت خودشان را تقدیم انقلاب و اسلام کردند. در شرایطی صحبت از مسایل انقلاب می‌کنیم که با یک وضع کاملاً جدیدی مواجه هستیم. وضعی که آمریکا و ایادی آمریکا برای ما در جهان به وجود آوردند که به بهانه مسایل هسته‌ای است.
در طول انقلاب و پیش از پیروزی انقلاب، بارها با آمریکا مواجه شدیم و گاهی هم تا سرحدّ جنگ پیش رفتیم. موقعی که آمریکایی‌ها دیدند صدام در میدان رزم عاجز شده، خودشان وارد جنگ شدند و با نیروهای ما در جنوب کشور درگیر شدند. از لحاظ جنگ روانی هم تازگی ندارد.
از لحاظ درگیری با اهداف استعماری آمریکا، با جنگ روانی آمریکا علیه ایران و به خصوص انقلاب اسلامی ایران مواجه هستیم. ما به جنگ روانی آنها عادت کردیم. هر روز شاهد صحنه‌ها و حرف‌های جدید و تهدید و ارعاب جدید و توطئه‌های مکرّر هستیم.
ولی این بار، شکل خاصی دارد و به ادعای کذبی متکی است که ایرانی‌ها درصدد دستیابی به سلاح هسته‌ای هستند.
چیزی که می‌توان با آن دیگران را ترساند و آنها را به اردوگاه آمریکا جذب کرد. می‌خواهند تهدید و ارعاب را از طرف ایران در دنیا مطرح کنند. با همه صراحت، بازدیدها و تفتیش‌هایی که کردند، اعتراف می‌کنند که تاکنون به چیزی دست نیافته‌اند که دلیل بر انحراف به طرف نظامی هسته‌ای باشد، ولی باز ممکن است چیزهایی در جاهایی باشد که ما نمیدانیم.
انصافاً بدترین نوع برخورد با مسایل جهانی و با نهادهای بین‌المللی است که باید مورد اعتماد ملت‌ها باشند. به هر حال این‌گونه هست و پرونده‌ی ما وارد مرحله جدیدی شد و به شورای امنیت رفت. در شورای امنیت هم برخلاف آنچه که در شورای حکام و آژانس بود، کارگردان، آمریکاست. شرایط کاملاً جدیدی پیش آمده، مردم ما هم بی‌اطلاع نیستند و از گذشته تا امروز در جریان امور هستند.
با این مقدمه وارد بحث اساسی می‌شوم که ما باید چه کنیم؟ چه کار باید کرد که مثل بقیه مراحلی که برای ما دام گسترده‌اند، از آن به خوبی عبور کنیم؟ البته خیلی حرف اینجاست که شاید نتوان در این مجال کوتاه به همه آنها پرداخت و تنها به نکات اصلی اشاره می‌کنم.
ما در صحنه‌های متعددی با آمریکایی‌ها مواجه شدیم. پیش از انقلاب با آنها مواجه شدیم. اولین دوره‌‌ای که ما با آنها مواجه شدیم، مسأله کاپیتولاسیون بود که رسماً با آمریکا درگیر شدیم، انقلاب و امام درگیر شدند. در آن لحظه به عنوان حامی شاه، با آمریکا درگیر بودیم، اما مبارزه به این شکل مطرح نبود، وقتی آمریکایی‌ها برای تحکیم موقعیت خودشان در ایران تصمیم گرفتند کاپیتولاسیون را در ایران عملی کنند و مصونیت برای کارکنان و مستشاران آمریکایی در ایران را فراهم کنند و مجلس هم آن را تصویب کرد، نشانه این بود که آنها چه خوابی برای ملت ما دیده‌اند و چه قدر می‌خواهند برای خودشان اطمینان و آرامش در آینده را تأمین کنند که امام(ره) وارد میدان شدند و بر سر شاه و آمریکا فریاد کشیدند و صحنه جالبی بود. عکس‌العمل آنها هم این بود که به سرعت امام را تبعید کردند تا در بین ما نباشند.
با تبعید امام، فکر می‌کردند همه چیز تمام شده است. اما نفس گرم امام از تبعید در ایران گرمی می‌دمید و مبارزه ادامه داشت. تا آخرین روزی که مبارزه پیروز شد و انقلاب اسلامی به اهداف اولیه خودش رسید، شما مجسّم کنید و ببینید که ما چه وضعی داشتیم! آن روز هزاران مستشار آمریکایی در ایران بودند. در نیروهای مسلح، ارتش، ژاندارمری، شهربانی، امور اقتصادی، سازمان برنامه و بودجه، وزارت نفت، ساواک و همه جاهایی که مسأله حاکمیت بود، مستشاران آمریکایی حضور داشتند و حقیقتاً هم فرمان می‌دادند و فقط حضور مشاوره‌ای و کارشناسی نبود. خرید وفروش، مقدارتولید نفت و مصرف آن، بودجه و برنامه استراتژی‌های اقتصادی، نظامی و امنیتی را آمریکایی‌ها فرمان می‌دادند و رسماً سفرای آمریکا و انگلیس از طرف دولت‌هایشان به شاه اعلام می‌کردند و شاه هم عمل می‌کرد.
آمریکا آن روز در ایران بود و همه چیز هم در اختیار و تحت فرمان آنها بود، گرچه ظاهراً اُمرای ارتش خودمان فرمان را صادر می‌کردند، آمریکا آن روز بود و این همه امکانات و پول بی‌پایانی که داشت و هر روز شش میلیون بشکه نفت تولید می‌شد، نتوانست با انقلاب کاری بکند.
ما آن روز چه داشتیم؟ هیچ جای کشور به طور رسمی در دست ما نبود. در مدرسه، دانشگاه و اداره، جایی نبود که امام و انقلاب به طور رسمی حضور داشته باشند و حق تصمیم‌گیری داشته باشند. مساجد، حسینیه‌ها و مدارس به شدّت تحت کنترل و سانسور و ارعاب بودند.
چه شد؟ با آن همه حضور نیرومند آمریکا و دربار و ایادی آنها و قرار داشتن همه امکانات، انقلاب پیروز شد و آمریکا با وحشت از ایران  فرار کرد و به مسؤولین جمهوری اسلامی التماس می‌کردند که امنیت آنها را تأمین کنند تا خانواده‌های آنها برگردند. ما هم این کار را کردیم و آنها توانستند بدون اینکه آسیبی ببینند، با امکانات و اموالشان از کشور خارج شوند. چه شد که این اتفاق افتاد؟ آن روز در دست امام، مردم و نیروهای مجاهد و مبارز چه بود؟ اکثر نیروهای مبارز و سران آنها در زندان بودند و در بین مردم هم نبودند. البته عده‌ی زیادی هم بین مردم بودند و مردم خودشان نیروهای مبارز شده بودند. بالاخره در آن شرایط انقلاب پیروز شد و آمریکا و شاه رفتند و رژیم جای خودش را به جمهوری اسلامی داد.
این، همه مسایل نیست ومصاف در اینجا تمام نشد. بعد از انقلاب ما با آنها درگیر شدیم . آمریکا خیال می‌کرد با شورش‌های منافقین و سایر گروه‌های مسلح و تحریک قومیت‌ها در سراسر کشور و اطراف آن، می‌تواند انقلاب را از پا درآورد، ولی موفق نشد. با جنگ هشت‌ساله، جابرانه و تحمیلی خواست ما را از پا درآورد، ولی نتوانست. جنگ عراق با ما، جنگ با صدام نبود. همه میدانند که اردوگاه شوروی، آمریکا، ارتجاع پشت سر صدام بودند. هرچه می‌خواستند از پول، سلاح، تبلیغات و اطلاعات به او می‌دادند و علیه ایران می‌جنگید. آخرش پیروزی و حق ما در جنگ در سازمان ملل تثبیت و دشمن محکوم شد. محکومیت عراق در آن روز یعنی محکومیت آمریکا که درست در همان روزها در آبهای خلیج فارس با ما می‌جنگید و حتی هواپیماهای مسافربری ما را می‌زد.
برای عواملی که موجب شد از پا درنیاییم و آمریکا از پا درآمد، می‌توان روی دو سه چیز انگشت گذاشت، موارد دیگری هم هست که به موارد مهم اشاره می‌کنم.
یک نکته اسلام بود که در قلب همه مردم جایگاه ویژه‌ای دارد. امام از هوشیاری و تیزبینی و رهبری درست، روی یک نقطه حساس انگشت گذاشتند و اجازه ندادند انقلاب، چیزی جز انقلاب اسلامی باشد.
به هر طرفی که بحث می‌شد، امام به اسلام برمی‌گرداندند و هرکاری که می‌کردند، می‌گفتند این وظیفه و تشخیص دینی ماست. وقتی ایشان به عنوان مرجع تقلید تشخیص وظیفه دینی می‌دادند، مردم هم قبول می‌کردند. اکثریت مقلّد ایشان بودند. کسانی هم که مقلّد نبودند، به عنوان مرجع تقلید عام با آن سابقه، شهامت و عظمت می‌پذیرفتند.
پس نقطه اساسی استحکام مبارزه در آن روز و بعد از انقلاب و تا به امروز همین اسلام است. چیزی که وجه مشترک اکثریت قاطع ملت ما است که اهل سنت و شیعه روی این مسأله جدّی هستند. حتی قسمت اعظم نیروهای لیبرالی که در مبارزه بودند، به اسلام پایبند بودند، عده‌ای هم به عنوان مارکسیست در مبارزه بودند که از زاویه‌ی دیگری به مبارزه نگاه می‌کردند، آن هم باآمریکا و رژیم شاه به شدت مخالف بودند که در این جهت مشترک بودیم.
بنابراین مسأله اسلام یکی از بهترین وسایل هماهنگ کردن مردم در صحنه بود. چیزی که این مسأله را تثبیت می‌کرد، حضور روحانیت در پیشاپیش صفوف مبارزه بود. روحانیت مسجدها و مراسم عزاداری و جشن‌های مذهبی که در جامعه بود، مسایل جامعه را با مردم در میان می‌گذاشت. به تدریج مبارزه به عنوان یک وظیفه دینی و اسلامی در بین مردم جای خود را باز کرد. ادعای اسلامی را خیلی‌ها می‌توانند بکنند، بیانیه بدهند، شعار بدهند، اما اینکه جمعیتی مثل روحانیت که در همه کشور گسترده بود، در روستاها، شهرها، مرکز و در همه جا هست و در مناسبت‌ها و اَمکَنه مختلف مسایل را باز و ادلّه مذهبی برای راه و مبارزه ارایه می‌کرد، مردم را قانع کرده بود.
البته مردم به اسلام معتقد بودند، اما اینکه این اسلام خواهان مبارزه برای کسب حکومت اسلامی هست یا نه، کاری بود که در غیاب امام انجام شد. چند سالی که امام در تبعید بودند، کار بزرگ نیروهای انقلاب همین بود. بنابراین اسلام مبارز، جای خودش را در دل‌ها باز کرد.
نکته دومی که امام به حق روی آن تکیه داشتند و امروز هم ما باید بسیار روی آن تکیه کنیم، مردم بوده است. اظهاراتی که شما از امام در نطق‌های ایشان شنیده‌اید، فراموش شدنی نیست. در بحث‌های خاص که ما با امام داشتیم، امام به طور جدّ و محکم می‌گفتند: «اگر ما موفق نشویم مردم را به صحنه‌ها بیاوریم و اگر مردم به صورت عام به صحنه نیایند، پیروزی انقلاب ممکن نخواهد شد. اگر مردم بیایند، هیچ قدرتی نمی‌تواند آنها را بشکند.»
آنهایی که در صحنه بودند، یادشان هست، آن موقع بعد از دو سه سال اول که رژیم، سفاکی نشان داد و مردم از صحنه کنار رفته بودند، گروه‌های مسلح کم‌کم آمده بودند و برنامه‌های مبارزه‌ی مسلحانه مطرح بود. آنها آدم‌های خوبی بودند که مبارزه می‌کردند. جان می‌دادند و خطر را می‌پذیرفتند. ولی امام هیچ‌وقت آن طور چیزها را تأیید نمی‌کردند. می‌گفتند ما به عنوان تبلیغ مسلحانه می‌توانیم بپذیریم. چون صدای یک انفجار و یا یک گلوله‌ و از این قبیل به همه جا می‌رسد و خبرش پخش می‌شود و تأثیر آن از اعلامیه‌ها بیشتر است، ولی این نمی‌تواند توده‌ی مردم را به میدان بیاورد. برای ابلاغ پیام خوب است. لذا یک مورد هم نداریم که امام حرکت‌های گروه‌ها را به عنوان راه درست مبارزه تأیید کنند. ضمن اینکه محکوم هم نمی‌کردند، بالاخره راهی برای مبارزه و مؤثر بود. آنها در رساندن پیام انقلاب به مردم بسیار مؤثر بودند. ولی چیزی که مردم را به میدان آورد، این نبود. لذا وقتی مردم آمدند، آن گروه‌ها در اقیانوس عظیم مردم گم شدند، پلاکارد بلند می‌کردند، اما به اندازه‌ خودشان و کسانی که در اطراف آنها بودند، معلوم می‌شدند. در سال‌های نهایی مبارزه نقش نداشتند، ولی انصافاً باید از آنها تشکر کرد که به پیشرفت مبارزه کمک کردند.
اتکا به اکثریت قاطع مردم، راهی بود که امام(ره) در آن زمان یاد دادند، همه میدانند در همه جا مردم اهمیت دارند، اما تکیه خاص امام روی مردم و توده‌ی آنها و متکی‌کردن شکست و یا پیروزی انقلاب به حضور مردم، باید از تدبیرها و ابتکارات امام به حساب بیاید که کاملاً موفق بودند. انصافاً یکی از کارهای بزرگ امام در این عصر و به خصوص الآن برای ما ارزشمند است.
خیلی‌ها، صحبت از دموکراسی و حاکمیت مردم می‌کنند، امروز مبتکران بزرگ هم، وقتی می‌خواهند به کشورهای جهان سوم بروند و حرف بزنند، دموکراسی، آزادی و بودن مردم در صحنه را مطرح می‌کنند، ولی وقتی می‌بینند مردم آمدند، چیزی غیر از حرف‌های آنها گفتند، مردم را قبول ندارند و آنها را به گلوله می‌بندند و آنها را بمباران می‌کنند. ولی امام ایمان داشت. این کار قرآن و اسلام است. اهمیت حضور مردم و بها دادن به افکار مردم و خواست مردم ازچیزهایی بود که سوغات حضرت امام برای مردم روزگار ما بود و تشریفاتی هم نبود.
قاطعانه عرض می‌کنم که امام این را به عنوان یک ژست سیاسی نمی‌گفتند. ایشان به این مسأله عقیده داشتند. شوخی نیست که انقلابی در آن شرایط پیروز شود و رژیم را بشکند. چند روز بعد امام تصمیم گرفتند رفراندوم برگزار شود که نظام چه باشد. امام میدانستند که مردم چه می‌خواهند. این روشن بود. خود مردم قبل از پیروزی انقلاب گفته بودند، جمهوری اسلامی، ولی امام می‌خواستند این را عملیاتی کنند ونشان بدهند و نشان دادند.
وقتی ایشان از پاریس برگشتند، اولین حرف ایشان این بود که ما شورای انقلاب و دولت موقت درست می‌کنیم. یعنی اول نظام را از مردم بپرسند و بعد مجلس شورای ملی را تشکیل بدهند و قانون اساسی را تصویب کنند. پس از آن مردم هستند که تصمیم می‌گیرند. این کار در مدت کوتاهی شد. انقلاب‌های دیگری در تاریخ بودند و ببینید چه کسی این کار را کرد؟
آن موقع الجزایری‌ها که آمده بودند به ما تبریک بگویند، می‌گفتند ما بعد از بیست سال قانون اساسی نوشتیم. شما چرا می‌خواهید به این زودی قانون اساسی بنویسید؟ برای اینکه امام و نیروهای مبارز اعتماد داشتند و تثبیت انقلاب با مردم بود. تصمیمات اساسی در قانون اساسی و اصل نظام با مردم بود و باید هم باشد. این حق مردم است. امام این کار را جاودانه کردند و امروز این افتخار با ما و از ماست.
متأسفانه دیگران می‌خواهند با سوء استفاده از خامی برخی از افراد ما، این افتخار بزرگ را از تاریخ ما سلب و حکومت ما را از بالا و تحمیلی به دنیا معرفی کنند که این نادانی است. این انحراف از مسیر اصلی و خطر است. یعنی اگر بنا باشد نقش مردم حتی در تئوری کم رنگ شود، می‌تواند پایه خطر بزرگ برای انقلاب، اسلام و ایران باشد. اینها جزو بدیهیات است. یعنی چیزهایی است که اکثر شما در میدان بودید و میدانید. در انتخابات، رفراندوم‌ها و .. بودید.
مگر دفاع ما بدون حضور مردم ممکن بود؟ آن روزی که ما وارد جنگ شدیم، ارتش آمادگی دفاع نداشت. سپاه هنوز یک نهال جوان بود. بسیج اصلاً برای جنگ طراحی نشده بود و تازه شروع کرده بود. اگر مردم نمی‌آمدند و میدان را اداره نمی‌کردند و پشتیبانی نمی‌کردند و حضور شورانگیزشان در بدرقه مجاهدین و در تشیع جنازه‌ی شهدا نبود، آیا می‌شد هشت سال مقاومت جانانه کنیم تا دشمن به التماس بیفتد و از ما تقاضای امضای سند صلح و آتش‌بس کند؟ هیچ چیز به اندازه‌ی حضور مردم در آن پیروزی تأثیر نداشت.
اینها را کدام دولت‌ها دارند؟ دولت‌هایی که امروز به دروغ خود را پرچمدار دموکراسی و آزادی معرفی می‌کنند، کدامشان این افتخار را دارند؟ اگر این‌ها احتیاج به تکرار دارد، به خاطر نسل‌های جدید و سوم است و نسل سوم و دوم خودشان دست‌اندرکار آن بودند و محال است آن را فراموش کنند.
نکته سومی که امام روی آن تکیه کردند و امروز هم دوای درد ماست، مسأله اتحاد بود. امام همیشه از تعبیر وحدت کلمه یاد می‌کردند و همیشه می‌گفتند. حتی در جلسات خصوصی هم به ما می‌گفتند. در اکثر سخنرانی‌هایشان می‌فرمودند: «تا شما متحد باشید، کسی شما را به زمین نمی‌زند و اگر اختلاف پیدا کردید، نیاز نیست کسی شما را به زمین بزند. خودتان همدیگر را زمین می‌زنید.»
البته این نصیحت امام همیشه آویزه‌ی گوش بود و امروز هم هست. ملت ما نباید این نکات مهم را فراموش کنند. اگر با این سه نقطه مهم در صحنه باشیم، اجازه ندهیم که مسیر اسلامی عوض شود، اجازه ندهیم انحرافات فکری در اسلام ناب و مترقی رخنه کند و همان‌گونه باشد که امام فکر می‌کردند و آموزش دادند و شاگردان امام افکار امام را به مردم گفتند و آنها را به صحنه آورد. اگر با همان سرمایه اسلام کار کنیم، آن اسلام خودش نجات‌بخش است. اگر با اسلام به صورت سلیقه‌ای برخورد کنیم  و افکاری که در گذشته به اتکاء همین اسلامی که حاضر نبودند در مبارزه شرکت کنند و مبارزه را حرام میدانستند و بخواهند اسلام را برای ما این‌گونه معرفی کنند، این خطر وجود دارد. چون توده‌ی مردم آن اسلام را نخواهد پذیرفت.
به خصوص امروز توده‌ی مردم آگاه و دارای اطلاعات و دانش فراوان هستند و واقعاً باید اسلام محور باشد که ان‌شاءالله خواهد بود و کسی نمی‌تواند از اسلام جدا شود. مردم هم در صحنه باشند و نباید نقش مردم را کم‌رنگ و آنها را درجه دوم دید. نباید نقش مردم را تشریفاتی دید، باید نقش مردم را به عنوان صاحبان انقلاب جدّی بگیریم که خدا، پیامبر(ص)، قرآن و ائمه خواستند و دین ما این را می‌خواهد که باید با افکار مردم کار کرد. مردم حق دارند در سرنوشت خودشان ذی‌نظر باشند و نظرشان را اعلام کنند.
ما مردم را می‌شناسیم. مردم اگر ببینند اسلام در صحنه هست، همانهایی که اسلام را در صحنه می‌خواهند، مردم هم آنها را می‌خواهند و قطعاً این‌گونه است. نه تنها در ایران، بلکه در جاهای دیگر هم این‌گونه است. آنی که در فلسطین پیروز شد، جبهه اسلامی است. در مصر، اخوان المسلمین هستند که پرچم اسلام را دارند. نتوانستند آنها را از بین ببرند و بخش زیادی از کرسی‌های مجلس را قبضه کردند و در بقیه جاها هم این‌گونه است.
انشاءالله این را حفظ کنیم. وحدت کلمه امروز مثل نان شب برای ما ضروری است. وحدت کلمه چیزی نیست که همین جوری درخواست کنیم و پیش بیاید. باید مقدمات و مقتضیات آن را فراهم کرد.  باید دید چیزهایی که نیروها را از هم جدا می‌کند، کدام است. وقتی صحبت از وحدت کلمه می‌شود، صحبت این نیست که ضدانقلاب هم با ما وحدت کلمه دارد، ضدانقلاب مخالف وحدت کلمه است.
البته همان ضدانقلاب اگر ایرانی باشد و علاقه ملی داشته باشد، وقتی در خطر تهاجم آمریکا قرار می‌گیرد، می‌تواند با ما همراه باشد. همان‌طور که آن زمان مارکسیست‌ها با ما در یک میدان و زندان زندگی می‌کردند. مارکسیست اصلاً خدا را قبول نداشت و ما اصلاً مارکسیست را به هیچ نحوی قبول نداشتیم، ولی در نقطه مشترک با هم بودیم و زیر یک سقف در زندان بودیم و با یک پرونده گاهی تحت بازجویی قرار می‌گرفتیم. بنابراین نیروهای ضدانقلاب ایران اگر تهاجم خارجی را ببینند، می‌توانند در این میدان همراه باشند.
از ضدانقلاب که بگذریم، دو بخش دیگر هستند. یک بخش مردم فداکار هستند که آنها اکثریت هستند و وفاداران به انقلاب هستند که به هیچ وجه نباید اجازه بدهیم آنها درگیر شوند و همدیگر را نفی و نیروهای مردمی را خنثی کنند و همدیگر را به زمین بزنند. این چیزی است که دشمن می‌خواهد. باید اینها را با هم داشته باشیم. هرکس امروز بخواهد به نحوی عمل کند که مردم مأیوس شوند، در صف دشمن است. اگر آنهایی که در مدیریت هستند، بخواهند نیروهای خالص میدان را طرد کنند و باعث شوند افرادی برنجند و گروه‌ها و جریانات وفادار برنجند و به صف بی‌تفاوت‌ها گرایش پیدا کنند، خطرناک است.
آنهایی هم که در بیرون هستند، همین بحث است. آنها باید سعی کنند چیزی را که دشمن را خوشحال می‌کند، مطرح نکنند. اما جریان بی‌تفاوت گرچه ممکن است نسبت به مسایل انقلاب خیلی جدی نباشد، اما نسبت به ایران قطعاً جدی است. نسبت به منافع کشور قطعاً جدی است. نسبت به کسی که تلاش می‌کند مانع رسیدن ما به حق تحصیل دانش‌ روز شود، قطعاً بی‌تفاوت نیست.
لذا فکر می‌کنم لازم است در عمل و در برخورد و در تماس و خیلی جاهای دیگر به گونه‌ای عمل کنیم که ایران یکپارچه باشد. در این شرایط دشمنی که فرار کرده، به آسانی نمی‌تواند برگردد و برگشت او برایش خطرناک است. باید هزینه زیادی بپردازد، ولی اگر افرادی پیدا شوند که منافع باندی، گروهی و شخصی برایشان بیشتر از منافع انقلاب اهمیت داشته باشد، آنها باید حساب خودشان را با خدا بررسی کنند. بدانند کار بزرگی در جهت خلاف انجام می‌دهند. ما با این عوامل پیروز شدیم و ماندیم و به این ادلّه آمریکا را فراری دادیم. آمریکا نتوانست در عراق و افغانستان لانه کند و در منطقه دچار مشکل است و نباید این ادلّه را فراموش کنیم.
به هر حال امیدواریم که امروز با شرایطی که در پیش داریم، دشمنان خارجی ما با یک ملت یکپارچه مواجه باشند که در راه اسلام و انقلاب هستند. مواظب باشیم که انسانهای ناصالح پنجره‌هایی را برای نفوذ دشمن باز نکنند. ما سعی می‌کنیم با محورهای درست اسلامی که مهمترینش محور قانون اساسی و نظام ولایی ماست، انشاءالله با همین سرمایه ایران، اسلام و انقلاب را حفظ کنیم.
والسّلام علیکم و رحمه الله