سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار دبیران کل جنبش اعتدا‌ل‌گرایان

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار دبیران کل جنبش اعتدا‌ل‌گرایان

  • ساختمان قدس
  • چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۳۸۶

بسم‌الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السلام علی رسول‌الله و آله
همگی خوش آمدید. توفیق خوبی برای من بود که در جمع دلسوختگان عوامل پیشرفت کشور و انقلاب، با چهره‌ها آشنا شوم و کمی حرف‌هایشان را بشنوم. من هم عضو حزب جمهوری اسلامی هستم. منتهی الان آن حزب خاموش است و کار نمی‌کند.
چیزی که شما را در کنار هم جمع کرده تا مجموعه هماهنگی باشید، همان موضوعی است که من حضور آن را برای نه تنها ایران، بلکه در صحنه ارتباطات سیاسی و اجتماعی جهان جدّی می‌بینم. از لحاظ عقیدتی و دینی جزو مسلّمات اسلام است که همیشه امر به اعتدال می‌کند و از افراط و تفریط بیزار است.
علی‌ابن ابیطالب(ع) که همه حرفهایش می‌تواند برای همه ما تابلو باشد، تعبیراتی دارند که در بیرون رفتن از هر دو مسیر اعتدال، ضلالت است. تعبیر ایشان یمین و شمال است. می‌گویند: راست و چپ گمراهی است و راه وسط جاده ما را به هدف می‌رساند.
قرآن هم که از ما می‌خواهد و می‌گوید: «کذلک جعلناکم امه وسطا» تفاسیر مختلفی برای کلمه «وسط» شده است، ولی هیچ‌کدام مثل بحث اعتدال نیست. می‌فرماید معتدل باشید و هدف این اعتدال را هم این‌گونه می‌گوید که «شما گواه حرکت همه مردم باشید» یعنی برای آنها نمونه و الگو باشید. این آیه خط روشنی برای ماست.
تاریخ ایران و اسلام را که نگاه کنید، متوجه می‌شوید که هرجا مشکلی پیش آمده، از افراط و تفریط است. همین الان به دنیا نگاه کنید که عده‌ای به نام دین و مسایل دیگر با کارهای افراطی دین را بدنام و از گرایش مردم به راه روشنی مثل اسلام جلوگیری می‌کنند. اگر به حقیقت شیعه و سنی نگاه کنیم، می‌بینیم اختلاف چندانی ندارند.
همه ما به رسالت پیامبر(ص) و قرآن معتقدیم. غیر از این دو چیزی نیست. منابع احکام ما یا سنت و یا آیات قرآن است. البته عقل هم هست که همیشه حکم به اعتدال می‌کند. مطالبی است که در منابع نیست و باید با عقل بفهمیم. چیزی که این قدر روشن است، ولی می‌بینیم که افراطی‌ها به گونه‌ای عمل می‌کنند که الان دارند همدیگر را می‌کشند.
قبله واحد، کتاب واحد، پیامبر واحد، خدای واحد، عقیده واحد به قیامت، جزا و ... داریم، ولی در افغانستان و عراق انسان‌هایی پیدا می‌شوند که خودشان را با هم‌کیش‌های خود منفجر می‌کنند. یعنی آن قدر بد فکر می‌کند که خود را منفجر می‌کند و می‌کشد تا چند نفر از مذهب دیگر را بکشد. این جز افراط، آن هم در حد روشن نیست. اگر کمی تنزّل کنیم، در مسایل سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و ... هم می‌بینیم.
اگر به اسلام خالص، همانگونه که اسلام خواسته، عمل می‌کردیم و در معاش معتدل بودیم و اسراف و تبذیر و ریاضت بی‌دلیل نداشتیم و در مسایل اخلاقی معتدل بودیم و ریاضت‌های بی‌جهت تحمیل نمی‌کردیم و محدودیت‌های نادرست تحمیل نمی‌کردیم و از آن طرف بی‌بند و باریها را رواج نمی‌دادیم و در مسایل سیاسی‌ کارهای پیامبر(ص) را با دشمنان، بت‌پرستان، یهود، مسیحیت و دیگر قبایل انجام می‌دادیم. یعنی به تعبیر قرآن که می‌گوید: «وان جنحوا لسلم فنجلها»، «اگر آنها می‌خواهند در فضای صلح زندگی کنند، تو هم همان کار را بکن» با اینکه پیامبر(ص) آن موقع قدرت داشتند، دستور این بود که در مقابل ندای صلح و همکاری، اجابت کنند.
هرچه بیشتر به قرآن نگاه و مطالعات تکراری می‌کنم، می‌بینم قرآن و سنت ما را به عنوان امت معتدل می‌خواهند. تجربه ما در ایران و انقلاب روشن است. فراز و نشیب‌هایی داشتیم که افراط و تفریط کار ما را دشوار کرده است.
بنابراین تفکر اعتدالی و عقلانی در امروز و آینده کشور ما نیاز غیرقابل اجتناب است. این یک بخش از صحبت‌های من درباره مسئله‌ای است که شما را دور هم جمع کرده است تا باهم کار کنید.
مسئله دوم درباره تحزّب است. بالاخره از دوره‌های حکومت‌های تحمیلی ارثی و غلبه نظامی که گذشتیم، بشریت واردمرحله حکومت‌های مردمی شد. یعنی وضع به اینجا رسید که مردم خودشان سرنوشت خود را رقم بزنند. فقط در زمان وحی و رسالت و 12 امام، با عقیده ما شیعیان افرادی تعیین شدند. از آن که بگذریم، دیگر کسی تعیین نشده است.
حکومت به عهده مردم گذاشته شد. تازه خود پیامبر(ص) که از طرف خداوند به عنوان ولی امر مسلمین تعیین شده بود، بدون بیعت مردم کار نمی‌کرد. وقتی مردم بیعت می‌کردند و می‌پذیرفتند، کار می‌کردند. حتّی مفاد بیعت مشخص بود که تا کجا اطاعت کنند و پیامبر(ص) تا کجا از آنان حمایت کنند. یک قرارداد اجتماعی می‌بستند و پیامبر(ص) ولایت خود را اعمال می‌کردند.
فکر می‌کنم در قرون بعد از اسلام، فقط دین مبین اسلام بود که این راه را باز کرد. قبل از اسلام در مسیحیت و یهود و ادیان دیگر چنین وضعی نبود. حکومت مردمی از اسلام شروع شد که سلطه بر مردم حق هیچ‌کس نیست و ارث حکومت به هیچ کس نمی‌رسد. با زور هم هیچ حکومتی مشروع نمی‌شود. اگر کسی به حکومت رسید و توانست با پول، زور و سلاح قدرت به دست آورد، حقی برایش نمی‌‌آورد. با زور آمده است و حکومت می‌کند.
واقعاً اسلام راه روشنی را پیش ما گذاشت. وقتی برای انقلاب اسلامی مبارزه کردیم و پیروز شد، باید عمیقاً به این اصول پایبند باشیم. ابزار رسیدن به این هدف در دنیای ما انتخاب است. به نحوی باید آرای مردم را گرفت. باید با انتخابات مستقیم یا غیرمستقیم از مردم اجازه گرفت که چه کسی و چگونه برآنها حکومت و کشورشان را اداره کند. این کار در علوم سیاسی یک قرارداد اجتماعی بین مردم و کسی است که اختیار اداره جامعه را به او می‌دهند. اختیارش هم در حدّی است که مردم می‌دهند و این هم تابع قوانینی است که باید باشد.
اگر این گونه باشد، از این بعد هم مسلمان واقعی هستیم و هم راه درستی است. شما که سیاسی هستید و تحزّب را راه رسیدن به اهداف خود انتخاب کردید، قطعاً با تشخیص این کار را کردید، حضور نمایندگان بخشی از احزابی که الان در خدمت آنها هستیم، نشان می‌دهد که جامعه ما مثل همه دنیا در این مسیر افتاده است.
الان مردم در همه دنیا به طرف دمکراسی می‌روند. دمکراسی نیز تعریف و تعبیری از حق مردم است که در اسلام داشتیم. از حضرت علی(ع) تعبیرات عجیب و غریبی داریم که گاهی کسانی را که از حق خود استفاده نمی‌کنند، سرزنش می‌کنند. می‌فرمایند: «خداوند شما را آزاد آفرید، چرا عبد دیگران می‌شوید؟» این سرزنش انسان‌هایی است که از حق دخالت در سرنوشت خود استفاده نمی‌کنند. «خلقکم لا احراراً» یا می‌فرماید: «شما از مادرتان آزاد به دنیا آمدید و از کجا سلطه دیگران را برخود پذیرفتید؟» آزادی فطری و مادرزادی همراه همه ماست.
این راهی است که الان دنیا به طرف آن می‌رود. حتّی قدرت‌هایی که با نیرنگ بر مردم سلطه پیدا می‌کنند، به ظاهر این حق را می‌پذیرند و با این بهانه راههای دیگری را پیدا می‌کنند. ما هم بخواهیم و نخواهیم در این مسیر هستیم. اگر در مقابل این حرکت طبیعی و سریع دنیا به طرف آزادی، دمکراسی و دخالت مردم در حق تعیین سرنوشت و نفی سلطه در هر سطحی، مقاومت کنیم، پذیرفتنی نیست.
حتی به خانواده نگاه کنید. خداوند حقی به پدر و مادر نسبت به فرزندانشان داده است. ولی در مقابل آن مسؤولیت‌های سخت‌تری هم داده است. تا زمانی که  بچه به سنی نرسیده که خودش را اداره کند، ولایتی بر اوست، ولی اگر پدر در ولایتش کوچکترین کوتاهی داشته باشد، باید جواب بدهد و مسوؤل است. احکام اسلام در حق انسان‌ها خیلی دقیق است.
همین وضع در حقوق مادران و همسران هم آمده است. بنابراین در این مسیر هستیم. البته شاید بعضی از حکومت‌های غیراسلامی در این میدان – متأسفانه – از ما جلوتر باشند و بهتر از ما در این صحنه ورزیده شدند.
احزاب دستاورد حرکت جدید دموکراسی‌خواهی دنیاست که دستاورد درستی است و راهی غیر از این نیست. مثلاً الان نمی‌توان در سطح ایران انتخاباتی برگزار کرد و احزاب حضور نداشته باشند. بالاخره اگر احزاب نباشند، شبکه‌هایی جای احزاب را می‌گیرند.
فرض کنید روحانیت، معلمین، دانشگاهی‌ها، دانشجویان، اقشار پول‌دار و ... به صورت شبکه در سراسر کشور عمل می‌کنند. پس بهتر است حزبی با آیین‌نامه، مرامنامه و اساسنامه باشد و خودش را معرفی کند تا مردم در انتخابات بدانند که این حزب چه می‌گوید. وقتی حزبی علنی و همه دیدگاه‌هایش روشن است، یک سند است. اگر دولت را گرفت، مردم حق دارند با همان سند حزب و مسؤولان آن را محاکمه کنند.
بنابراین به نظر می‌رسد، تحزّب، اعتدال و حضور مسؤولانه در میدان سیاست و اداره کشور جزو اصول پایدار اسلامی و ملی است. در این میان همه حق دارند براساس سلیقه‌های خود وارد عمل شوند و همکاران خود را پیدا کنند و حرف‌های خود را به مردم بزنند و آرای آنان را جذب کنند. این رقابت وجود دارد. معلوم است که با احزاب کوچک – اگرچه به آموزش سیاسی کردن جامعه می‌رسیم و بخش‌های مختلف جامعه را به میدان می‌آوریم – آن هدف نهایی که می‌خواهیم جریانی وجود داشته باشد که کشور را اداره کند، امکان‌پذیر نیست.
باید احزاب کوچک در یک جا به هم برسند که شما نقطه اعتدال را برای همکاری خود انتخاب کردید.
به هر حال برای من خیلی روشن است که هیچ کس نمی‌تواند جلوی پیشرفت دمکراسی را بگیرد. هر قدر ابزار اطلاع‌رسانی قوی‌تر شود، این جریان قوی‌تر می‌شود. هر قدر مردم باسوادتر و آگاه‌تر شوند، این حرکت نهادینه‌تر و ریشه‌دارتر می‌شود.
خیلی روشن است که آگاهی مردم روزافزون است. الان بچه‌های ما اطلاعاتی به مراتب بیشتر از ما دارند که در زمان جوانی ما ابزارش نبود. علومی هست که ما نرسیدیم و نسل فعلی دارد می‌رسد. از لحاظ حجم خیلی‌ها به مدرسه نمی‌رفتند، ولی الان سعی می‌کنند دانشگاه را هم پشت‌سر بگذارند. مردم باسواد و مطلع می‌شوند. روزنامه‌ها و سایر ابزار اطلاع‌رسانی فضای دنیا را پُر کرده وهنوز هم دارد سریع‌تر عمل می‌کند.
الان به گونه‌ای است که اگر حرکت معناداری در گوشه دنیا اتفاق بیفتد، ظرف چند ساعت هه مردم دنیا مطلع می‌شوند. خبرنگاران فوری این خبر را به رسانه‌ها می‌رسانند و رسانه‌ها هم مسابقه می‌دهند که زودتر به مردم اطلاع بدهند. در این شرایط انتخاب راه برای همه آسان می‌شود. اگر علم، دانش، شیوه مدیریت و راه‌کاری کشف شود، وقتی از حالت سرّی بیرون می‌آید، در اختیار همه قرار می‌گیرد. معنای این آگاهی احساس مسؤولیت و نتیجه‌اش وارد شدن به میدان سیاست و دخالت در تعیین سرنوشت است.
شاید کسانی باشند که آگاهانه راهی را انتخاب کنند که کار سیاسی نکنند. معنای کار آنها این است که این حق را به دیگران دادند که اگر رأی مردم را گرفتند، کشور را اداره کنند. این عیب خودشان است. شاید عیب نباشد. ولی من این را امتیاز نمی‌دانم.
فکر می‌کنم کسانی که آگاهانه وارد فعالیت‌های سیاسی می‌شوند، امتیازی اضافه‌تر از کسانی دارند که نمی‌آیند. حتّی اگر قصد تحصیل قدرت داشته باشند.
شاید جاه‌طلبی واژه‌ای مذموم در ذهن بعضی‌ها باشد، ولی نمی‌توان جاه‌طلبی را از انسان‌ها گرفت. جاه‌طلبی در معنای مثبت یعنی آبرو و حیثیت که همه انسان‌ها می‌خواهند. حتّی کسانی که فعالیت سیاسی نمی‌کنند، می‌خواهند جاه داشته باشند.
حتّی در دعاها داریم که باید از خداوند مطالبه کنیم که جای مناسبی به ما بدهد. جاه‌طلبی با اهداف صحیح، عیب نیست. خیلی از سیاسیون اگر روحیه جاه‌طلبی نداشته باشند، وارد میدان نمی‌شوند. در خیلی جاها موتور حرکت است. بالاخره می‌بینید که کسانی برای کاری پیشقدم می‌شوند و زحمت می‌کشند و می‌خواهند در مدرسه، محله و صنف خود جایگاهی داشته باشند. کسانی که خیلی مخلص هستند، با هدف خدمت کردن و دیگران هم می‌خواهند آبروی بیشتری کسب کنند.
به هر حال من زحمتی را که کسانی می‌کشند و از امکانات و وقت خود هزینه می‌کنند تا مردم را به دخالت در تعیین سرنوشت خویش ترغیب کنند، از دید اسلامی مثبت می‌دانم. کسانی که راه درستی انتخاب می‌کنند، برنده هستند و ان‌شاءالله جامعه را کم‌کم از افراط و تفریط نجات بدهیم و به طرف توسعه و عدالت و همراه با اعتدال در مشی، کلام و زندگی برویم. ان‌شاءالله خداوند به کار شما برکت بدهد.
والسلام علیکم و رحمه الله