سخنرانی آقای هاشمی در جمع رزمندگان لشگر ثاراللّه و جمعی از اعضای این لشگر پیرامون جنگ و اثرات بینالمللی
سخنرانی در جمع رزمندگان لشگر ثاراللّه و جمعی از اعضای این لشگر
»اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین، اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ آلِهِ اَجْمعین«
خیلی خوشحالیم از زیارت برادرانی که اگر فرصتی بود، بایستی میآمدیم جبهه و ثواب زیارت شما را درک میکردیم. حالا شما زحمت کشیدهاید و به اینجا آمدهاید، این مختصر صحبتی که برادرمان کردند با اطلاعات قبلی من که در گزارشها دیده بودم، یک صحنه بسیار زیبایی را ترسیم میکند و چیز کمنظیری در تاریخ جنگهای دنیا است.
این گونه که الان دارد اتفاق میافتد و نیروهایی مثل شما در میادین جنگ این طور قاطع، شجاعانه و فداکارانه با دشمن مواجه میشوند، هم در حالت تهاجم و هم در حالت تدافع، یک چیز بیسابقهای است و افتخار بزرگی را برای تاریخ جنگ خلق میکند.
البته دنیا مایل نیست که این صحنهها را ببینید و مایل نیست این مقداری که دیده به دیگران منتقل بکند، آنها این طور جنگها را دوست نمیدارند، الان دنیای استکباری مایل است که جنگها را با اسلحههای مدرن دور از میدان انجام بدهد که جنگ سلاح باشد و به هم ریختن آن نظامی که آنها در میلشان است، برایشان وحشتناک است، یعنی الان قدرت موجود در دنیا در دست کسی است که کلاهک اتمی بیشتر دارد و یا تانک بیشتر دارد و یا هواپیمایش مدرنتر است و یا از این قبیل چیزها برای خودش تنظیم کرده است، محاسبه انسانهای شجاعی که بریزند اطراف یک تانک 72 - T و اگر کاتیوشا در آن مؤثر نشد با نارنجک بریزند روی آن نابودش بکنند اصلاً در محاسبات اینها نیست و همین جاهایی را که آنها محاسبه نکردهاند گیر افتادهاند در یک باطلاق، آن روز وقتی که اینها فکر میکردند که ایران این تعداد تانک دارد و عراق آن تعداد تانک دارد و عراق را آن مقدار به هواپیما تجهیز کردهاند و ایران را این مقدار تجهیز نکردهاند و همینگونه مسائل معیار پیروزی به حساب میآمد، این جنگ را با آن محاسبات اینها طراحی کردند، یعنی وقتی که میخواستند جنگ را شروع بکنند، آمدند محاسبه کردند که عراق این قدر نیرو دارد و ایران اینقدر ندارد، ایران ارتشش متلاشی شده به خاطر انقلاب، عراق ارتشش آماده به کار است، و ایران نمیتواند چیزی بگیرد به خاطر محاصره اقتصادی، عراق میتواند بگیرد همه اینها در روال عادی محاسبات درستی بود، اگر بنا بود آن طور که اینها میخواستند پیش بیاید پیش میآمد، باید ایران را میگرفتند، حکومت را ساقط میکردند، انقلاب را سرکوب میکردند صدام را جای شاه میگذاشتند و ژاندارم هم مثل زمان شاه کاملاً خیالشان راحت بود، محاسبات را چه چیز به هم زد، همین که وضع شما بود، ممکن است مثلاً یک نفر جنگجو از شما در جبهه جنگ قدر خودش را نداند، من هم البته نمیخواهم غرور ایجاد بکنم.
شما حالا که به آن مسائل توجه میشود، خوب آدم مغرور میشود به خودش، ما اگر هم چیزی داریم از خداوند داریم و تجربه هم نشان داده که یک لحظه که به خودمان مغرور میشویم ورق برمیگردد و وضع طور دیگری میشود.
مجموعه حرکت ملت ما است و مردم ما فداکاری کردند. خوب به میدان آمدند، بعد از انقلاب راهشان را گم نکرده بودند، اگر در زمان شاه گفته بودند اسلام، انقلاب که پیروز شد باز هم گفتند اسلام، و با همان خلوصی که پنج سال پیش شعار میدادند امروز هم شعار میدهند، بلکه بهتر از گذشته، و بنا هم ندارند و خداوند اینها را آزمایش کرده و اینها برای قرآن میخواهند باشند، این مجموعههاست. منتها در این مجموعه درخشندگی بیشتر مال شما است، ما که اینجا شعار میدهیم و در نماز جمعه و جاهای دیگر حرف میزنیم، آنقدر آزمایشات سخت نیست، اما شما آزمایش عظیمی را دارید، به نمایندگی از این مردم، لذا فرد فرد شما ممکن است وقتی که در سنگر نشستهاید، به تنهایی که روی خودتان حساب میکنید چیز مهمی نمیبینید، میگویید که اینجا آمدهایم و در سنگرها هستیم و یا حرکت میکنیم.
اما وقتی که این ترکیب کار شما را از پیرانشهر تا فاو حساب بکنیم و هر گوشهای فکر بکنیم که یک جنگجویی مثل شما دارد وجب به وجب دارد این خاک را حراست میکند، قلهها را دارد حراست میکند و قدم به قدم جلو میرود و این طور حرکت میکند این مجموعه چیز بزرگی است، یعنی یک مجموعهای به وجود آمده که هیچ وقت دشمن این طور حساب نمیکرد.
عرض کردم که ارتش را متلاشی شده حساب میکرد و یا ارتشی را که خودش ساخته بودند رویش حساب میکرد و خیال میکرد که همان است، حداکثر این بود که هواپیماهایی را که آنها به آن دادهاند خوب به کار ببرد و تانکهایی که آن موقع به او داده بودند، این محاسبات را نداشته است و سپاه هم که اصلاً آن موقع در محاسبه نبوده و بسیج هم که یک حرف ابتدایی به نظرشان میآمده، همه دنیا میگویند وقتی که جنگ میشد اینها را محاسبه نکرد. حالا افتاده در این طرف این هم مسأله عراق تنها نیست، آنها هم مطمئن بودند که نمیگذارند که این انقلاب بماند، فرض آنها بر این بود که حالا شاه که رفت از دو حالت بیرون نیست، یا از انقلاب با ما میسازد. ما با او میسازیم، یا میخواهد با استکبار دربیفتد و استکبار خیال میکرد که همه این اهرمها در دست او است و این انقلاب را میخورد، کاری ندارد به عراق میگویم بیاید، فلان جا را بگوئید بیاید، راهها را میبندد، جادهها را میبندد، محاصره میکند، در تبلیغاتش ما را بدنام میکند، در کل دنیا هیچ وقت روی یک کشوری با این جمعیت به این شکل حساب نمیشد. حالا مواجه شده با یک نیرو و مردمی که فکر میکند که اینها هیچ کاری نمیکنند چون فرصتهای دیگر هم مثل همین است. یعنی اگر فرض کنیم که عراق را ما شکست دادهایم، حالا چه کسی میخواهد بیاید میدان، آمریکا میخواهد بیاید میدان، آمریکا از آن سر دنیا چه جور میخواهد بیاید. امروز کجا میخواهد حضور پیدا بکند در مقابل چه کسی میخواهد بجنگد ما الان وقتی که با عراقیها مواجه هستیم باز ته دلمان فکر میکنیم که اینها بالاخره آن اصل مردمشان مسلمان هستند، یک چیزی که از این کشور خراب بشود آینده ملتشان ضرر میبیند، دلمان میخواهد که آنجا دستمان یک مقدار با حساب بیشتری کار کند.
اما اگر طرفمان آمریکا باشد، طرفمان اسرائیل باشد و طرفمان کشورهای استکباری مستقیماً باشند. آن موقع دیگر جنگجویان، انگیزهشان ده و یا صد برابر میشود، این است که این نیرویی که در میدان این گونه پایداری و مقاومت کرد مخصوصاً این دو تا عملیات اخیر، البته از روزی که تهاجم شروع میشد و از حرکتی که در دارخوین شروع کردید بعد از عزل بنیصدر، دیگر همین طور بود جریانات، این اخیراً هم این دو عملیات با این بخشی که الان برادرمان توضیح دادند، چهارصدتا تانک بریزد بر سر گروه کوچکی از انسانهای مسلح به سلاحهای عادی و اینها این طور این صحنه را معکوس میکنند و تبدیل کنند به محورشان تانکها، این را نمیشد به این آسانی آدم به خورد ابرقدرتها بدهد، یعنی باید خودشان آنجا باشند و ببینند که ما هم این جا نشستهایم و میشنویم تعجب میکنیم با وجودی که بچههای خودمان را میشناسیم.
اما آنها که با معیارهای خودشان حرف میزنند و فکر میکنند و درک میکنند، برایشان این مسائل خیلی سخت است که هضم بکنند، البته آنها سعی میکنند که این حماسهها پخش نشود اما خداوند به آن اندازه که لازم میداند نام شما را بلند میکند و کرده است. رعب شما را در دل آنها انداخته است، شاه با همین رعبی که از مردم در دلش رفت فرار کرد، ساواک با همین رعب خرد شد و امروز هم استکبار جهانی در مقابل این رعب قرار گرفته و ما هم انشاءاللّه بعد از پیروزی مغرور نخواهیم شد، هم همان ذره در مقابل خداوند بیمقدار هستیم این را همیشه جلو چشمانتان داشته باشید. دیدید همیشه نمونههایش را در میدان، کار گلوله است خمپاره است و ترکش است و مسیر ترکش است و همین حوادثی که هر روز در جلو چشمان شما هست، زندگی در جبهه این طوری است و در هر لحظه در آسمان و زمین و همه خطر است، آنجا آدم یک لحظه اگر از خداوند غافل باشد باخته است، و اگر هم به یاد خدا باشد هیچ وقت نمیبازد، چه میشود دو حالت بیشتر نیست، یا اینکه آدم به شهادت میرسد و میرود پیش خداوند و این چقدر خوب است.
آدم انفجار نمیخواهد بکند و حق هم نداریم ما خودمان را در معرض خطر قرار بدهیم و روشن هم هستید که همگی تا حد اعلا و ممکن خودتان را حفظ کنید یعنی هیچ چیز از حفاظت را شما حق ندارید ندیده بگیرید، همه محاسبات حفاظتی را باید بکنید، سنگرها، پوششها، رازداریها و دقتها به هر نحوی دشمن را کورکردن، و به هیچ نحوی باید فروگذار نکنید، ولی آدم اگر قبول داشته باشد که از عهده حفاظت بر نیامده و رفت، خوب شده و بهترین چیز را به دست آوردهاید، اگر هم پیروز شدید مثل همین وضعی که به وجود آوردید. شما میدانید امروز چه کردید، دل میلیونها نفر آدم مستضعف و محروم - آنهایی که به این جنگ دارند نگاه میکنند - را شاد کردهاید و میلیونها مستکبر ظالم و طاغی را خشمگین کردهاید، و در اواخر سوره توبه چند آیه پشت سر هم از مجاهدین راه خدا تعریف میکند، که بهشت را خداوند در تورات و انجیل و زبور و قرآن و همه جا برایشان تضمین کرده است.
همه فضیلتها را که توضیح میدهد یک قسمتش این است که هر خشمی را که در دل دشمن وارد میکنند در مقابل این خشمی که وارد میکنند یک ثواب برایشان نوشتهاند، »قدم نمیگذارند به جایی که باعث خشم دشمن بشود مگر این که خداوند یک عمل صالح برایشان مینویسد و شما با این کاری که کردهاید چقد دل کفار را خشمگین و غمناک کردهاید، امروز غیر از آن زمانی است که کسی خبر را نفهمد، امروز رسانههای جمعی موکل دنیا چشم دارند به مهران و حاج عمران و به جاهای دیگر و اخباری که روی تلکس میرود و هر کلمهای که از تلکس منتقل میشود رادیوها و روزنامهها و تلویزیونها و فیلمها و اینها، این مثل تیری است در قلب دشمنان خدا و اسلام و محرومین، اینها عمل صالح شما است، خداوند توفیق خوبی دارد، همیشه این سفرهها باز نیست، گاهی باز میشود، این نعمت جهاد که در این مقطع برای شما پیش آمد بسیار نعمت ارزندهای بود و کل مردم ما را و اکثریت مردم ما را امروز جبهه میسازد، چه آنها که میروند در جبهه و ساخته میشوند و چه آنها که برمیگردند و در محلشان مردم را میسازند، و یا مردمی که پشت سر اینها، این را تشییع میکنند، شهدایشان و آنطور حمایت میکنند و به مشایعت نیروهایی که به جبهه میروند میآیند و یا اخبار اینها را میبینند و یا برای اینها چیزی میفرستند، همه این مردمی که به نحوی در این جبههها شریک هستند حداقل با میلشان شریک هستند و در عزا و موفقیت و پیروزی ما شریک هستند اینها همه بروند و در جبههها ساخته بشوند، کار بسیار خوبی است، امیدوارم که پایان این جنگ خیلی خوب باشد و شما پیروزمندانه انشاءاللّه پیشتاز زیارت کربلا باشد.
و امیدواریم که با فتح این جنگ ما بتواهیم قائله اسرائیل را نیز در این منطقه ختم بکنیم، من مایل بودم بیش از این در خدمت شما باشم، چون بعد از این مجلس هم ملاقات دارم و عدهای منتظر من خواهند بود از شما معذرت میخواهم و شما را به خداوند بزرگ میسپارم.
سلام مرا به همه بچههای تحت فرماندهیتان برسانید و من تأکید هم میکنم و میدانم که نظر امام هم همین است اول بر حفاظت خودتان یعنی ما برای شهادت نمیرویم به جبهه و ما برای فتح و کشتن دشمن به جبهه میرویم، شهادت را میپذیریم در این راه ا گر پیش آمد خوش آمد، ولی همه راهها را باید بیندید شما این بچههایی را که در دستتان است تارهای موی اینها موجودات باارزشی است و همه امکانات را برای حفاظت از بچهها، تعلیمات لازم، مراقبتهای لازم، احتیاطهای لازم را همه را از خودتان و از آنها بکنید، البته شما اگر شهادت طلب نبودید به جبهه نمیرفتید، زیرا این روزها کسی، کسی را مجبور به رفتن به جبهه نمیکند و این است که این مراقبتها بشود و آنجا در جبهه دعا کنید که خداوند به ما هم مثل شما توفیق بیشتر عنایت بکند، و انشاءاللّه این کمبودهایی را که شما دارید با همت مردم و مسؤولان دیگر حل بشود.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته