خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1362/ کتاب «آرامش و چالش»
گلایه از عدم همکاری سپاه در تعقیب تودهایها *** انفجار سفارت آمریکا در بیروت
صبح زود بچههابه مدرسه رفتند. فاطی هم به دانشگاه رفت. من هم مطالعه میکردم و کارهای مجلس را تا ساعت هشت صبح انجام دادم. سپس برای ملاقات و مذاکره با رئیس جمهور به دفتر ایشان رفتم. دو ساعت درباره مسائل متعدد مشورت کردیم؛ اعتراف متهم به شرکت با اطلاع در انفجار نخست وزیری و عواقب آن، ترکیب جدید شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، جنگ، دولت، ارتش، سپاه و....
آقای خسرو تهرانی و همکارانش آمدند و از عدم همکاری سپاه در مورد تعقیب تودهایها با آنها گله داشتند و احتمال میدادند، اعتراف سران [حزب]توده در مورد کودتا، ممکن است برای این باشد که خودشان را فدا کنند تا مسائل جاسوسی حزب توده و خدمت برای بیگانه تحتالشعاع قرار گیرد.
آقای دین پرور از آموزش سپاه آمد و گزارش برنامه آموزش را داد. وی از من برای [تدریس] یکی از درسها کمک خواست که گفتم به طور مرتب فرصت پیدا نمیکنم و به طور مقطعی کمک میکنم. آقای [سیدسجاد]حججی نماینده میانه و آقای [علی محمد]بشارتی آمدند؛ درباره اتومبیلی که از آقای حججی گرفتهاند و به آقای [سیدمحمد]کیاوش [نماینده اهواز] دادهاند، مذاکره شد. آقای [علی]معرفیزاده [نماینده خرمشهر] آمد. گزارش سفر خود به کشورهای عربی را داد و از سفیرمان در کویت گله داشت. آقای سرهنگ [محمد]سلیمی آمد و درباره خرید اسلحه از چین مشورت کرد؛ موافقت کردم. عصر، جلسه هیأت رئیسه [مجلس] داشتیم. سپس برای سپاه درباره آثار جنگ، نوار پرکردم.
خبر رسید که دزفول هدف سه موشک زمین به زمین عراق قرار گرفته و حدود بیست نفر شهید و صد نفر مجروح شدهاند. شب بچهها در مجلس بودند. اطلاع رسید که سفارت آمریکا در بیروت منفجر شده وعده زیادی کشته شدهاند. میخواهند به هواداران ایران نسبت دهند.