خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی سال 1362 – کتاب آرامش و چالش
چهارشنبه 27 مهر 1362
بعد از نماز به مجلس رفتم. کارهای اداری را انجام دادم و گزارشها را خواندم. تمام وقت جلسه علنی، صرف طرح شوراهای اسلامی کار شد. در تنفس به مراجعات نمایندگان پرداختم. معمولاً قبل از جلسه و در حین کار جلسه و در تنفس، نمایندگان، کارهای شخصی یا اجتماعی و یا شکایات و پیشنهادهای خود را با من در میان میگذارند.
ظهر، جمعی از نمایندگان با آقای کروبی برای علاج مشکل معلولان انقلاب آمدند که اخیراً علیه آقای کروبی و بنیاد شهید سر به اعتراض شدید برداشتهاند و آقای کروبی سپاه را محرک میداند. چارهجویی میکردند. سه نفر از نمایندگان را اعزام کردیم که با جانبازان مذاکره کنند و راه حل پیشنهاد نمایند. آقای آل احمد از دادستانی آمد و مدعی بود که شخص فاسدی به نام عبداللهی خود را به من و آقای منتظری منتسب میکند. گفتم رسیدگی کنند.
عصر [جلسه] هیأت رئیسه [مجلس] داشتیم و شب با آقایان رئیس جمهور و احمدآقا، مهمان آقای [موسوی] اردبیلی بودیم. درباره جنگ و صلح و گرانی و طرح برنج و چیزهای دیگر مذاکره کردیم. آقای [موسوی]اردبیلی از کشف باند بزرگی که اجناس را از وزارت بازرگانی میربود و گران در بازار میفروخت، خبر داد و گفت که در منازل آنها اشیای بسیارگرانبهای رژیم سابق هم - که لابد از جایی دزدیدهاند - یافت شده است. آقای [کمال]خرازی آمد و راجع به محور تبلیغات عملیات والفجر 4 مشورت کرد. امشب قرار است حمله آغاز شود. برای رزمندگان و پیروزی آنها دعا کردم و ساعت دوازده شب خوابیدم.