خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی/ کتاب «انقلاب و پیروزی»
خاطرات روزهای زندان اوین در دوران مبارزه از زبان آیت الله هاشمی رفسنجانی
خاطرات روزهای زندان اوین در دوران مبارزه از زبان آیت الله هاشمی رفسنجانیتاریخ: 1354 هجری شمسی ما با برنامهریزیهای مناسب و رفتارهای عقلانی، محیط بسته و محدود زندان و برخوردهای خصمانه زندانبان و نیروهای امنیتی رژیم را برای خودمان قابل تحمل و سازنده کرده بودیم. طبق برنامه تنظیمی پیش از ظهرها بیشتر به مطالعه و تحقیق میپرداختیم و بعدازظهرها اکثر زندانیان بخشی از وقتشان را صرف ورزشهای ممکن در زندان از جمله والیبال، تنیس رویمیز، کُشتی، فوتبال و ... میکردند. شبها عموماً تا دیر وقت جلسات مباحثه و داستانسرایی و کتابخوانی و شعرخوانی جمعی داشتیم و البته گاهی برخی از دوستان اهل ذوق نمایشهای خوبی مانند "سرگذشت ابوذر" و "میثم تمار"، را اجرا میکردند، که مورد توجه قرار میگرفت. در این بخش آقای جلال رفیع که جوانی خوش ذوق و با هوش بود، نقش زیادی داشت. برای زندانیها، جدا از مسائل جدی، مسأله تفریح و مزاح هم، یک نیاز روحی مهم محسوب میشد و ما برای این بخش نیز برنامههایی تنظیم کرده بودیم. یکی از این برنامهها، تماشای برنامههای قابل تحمل تلویزیون بود. در طبقه دوم زندانی که ما بودیم، یک اتاق را برای استفاده از تلویزیون اختصاص داده بودیم و هرکس هر برنامهای را که میپسندید استفاده میکرد، البته با رعایت حال دیگران. سهم ما ـ روحانیون ـ به علت آنکه تا آن زمان کمتر با برنامههای تلویزیون سروکار داشتیم، زیاد نبود و فقط آنچه را که خالی از گناه و فساد تشخص میدادیم و برایمان جالب بود و تازگی داشت، میدیدیم. مثلاً غیر از اخبار و راز بقا، برخی از سریالها از جمله سریال دو طفلان مسلم و دلیران تنگستان که جهاد بوشهریها علیه اشغالگران انگلیسی بود و از نمونه فیلمهای خوب و پرجاذبه بودند، تماشا میکردیم. دیدن بخشی از تصاویر راهپیمائیهای وسیع مردم در ماههای آخر عمر رژیم هم بسیار روح نواز و امیدوار کننده بود و در مقابل مشاهده اخبار مربوط به مذاکرات سه جانبه آمریکا، اسرائیل و مصر در کمپ دیوید آمریکا و تصاویر تسلیم شدن مصر و اردن در مقابل اسرائیل و رفتن سران مصر به اسرائیل و سران اسرائیل به مصر بسیار مشمئز کننده و تهوع آور و مایه تلخکامی بود که بحثها و تحلیلهای زیادی هم در بین صاحب نظران زندان در پی داشت. و جالب اینکه بعضی از علما در این روزها حتی با شنیدن صدای موزیک آرام اخبار رادیو و تلویزیون هم موافق نبودند به همین دلیل سایر زندانیان در چنین مواقعی برای ملاحظه حال آنها، صدای موزیک را کم میکردند. برنامه تفریحی دیگر، برنامه آواز خوانی تحمیلی علما بود. در نظر بیاورید در جمعی آیتالله طالقانی هم تسلیم خواندن اشعار کوچه باغی با صدای بلند شوند و یا آیتالله منتظری با آن صدای مخصوص تصنیف بخوانند و یا من با صدای بد آنگونه آواز بخوانم که آیتالله طالقانی به کنایه بگویند که: "حالا میفهمیم فلسفه حرمت غنا چیست". به این جمع اضافه کنید آواز خوانی آقای ربانی شیرازی را در دستگاه ابوعطا. این کار هم اجباری و تحمیلی بود. اگر نمیخواندیم مستحق تنبیه قراردادی بودیم که آسان هم نبود. البته افراد خوش صدایی مثل آقای انواری و آقای مهدوی کنی و آقای لاهوتی را هم داشتیم، ولی تفریح اصلی و نشاط آور بیشتر با خواندن من و طالقانی و منتظری رخ میداد و با جرزدن آقای ربانی شیرازی که گاهی به عصبانی شدن هم میکشید، ولی جمع با صلابت عمل میکرد و تخلف را ندیده نمیگرفت. بعضی وقتها در زندان، برخی از اتفاقها و نظرات، خودبخود محل مزاح و شوخی میشد، که یکی از مهمترین آنها موضوع اقامه نماز جمعه توسط آیتالله منتظری و مضامین برخی از خطبههای ایشان بود. مسأله هم این بود که وقتی رژیم مقداری در سیاست خود، در این اواخر، تجدید نظر کرده بود و برای فضای باز سیاسی زمینهسازی میکرد، ایشان احساس کردند که ما مبسوطالید هستیم و باید اقامه نماز جمعه کنیم. فتوای ایشان این بود که اگر حکومت اسلامی باشد، یا علما مبسوطالید باشند، نماز جمعه واجب است. دوستان دیگر با ایشان موافق نبودند ولی ایشان با همان سماجت معمولی که در زندگی دارند، اعلان کردند که نماز جمعه را اقامه میکنند و این کار را کردند ما هم شرکت کردیم به عنوان مأموم. البته بعضیها نماز ظهر را میخواندند. به هر حال همانطور که پیشبینی میکردیم، این کار چندان دوام نیاورد زیرا وقتی امام جمعه در خطبهها پس از حمد و ثنای خدا و اهل بیت، به تبین شرایط و اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور میرسید، مطالبی مطرح میشد که رژیم با آن مخالف بود و مشکلزا بود. بنابراین وقتی مضامین خطبهها از طریق میکروفونهای مخفی و یا از طریق ماموران نفوذی به ساواک رسید آنها دستور تعطیلی نماز جمعه را صادر کردند و در نتیجه آن آقای منتظری مجبور به پذیرش درستی نظر سایر علما شدند. در این میان یکی از خطبههای ایشان که به مناسبت نیمه شعبان ایراد شد مورد استفاده بذله گویان قرار گرفت و آقای لاهوتی براساس آن نمایشی ساخت و در برخی جلسات ویژه سرگرمی آن را به اجرا گذارد. موضوع هم این بود که خطیب محترم جمعه در آن خطبه، درباره چگونگی پیروزی امام زمان پس از ظهور، برابرقدرتها بحث میکردند و راه کارهای مختلفی علاوه بر معجزه و اراده قاهره الهی مطرح کردند. یکی از آن راه کارهای احتمالی ممکن این بود که یکی از لُردهای انگلیسی به حضرت ایمان بیاورد و از طریق او غلبه برجهان ممکن شود؛ ناگفته پیدا است که این استدلال، سرمایه خوبی برای شوخی و مزاح و دست انداختن بود و آنگاه که این استدلال با نحوه قرائت حمد و سوره و نحوه رکوع و سجده عجولانه و تکیه برعصای بدمنظر هنگام خطبه و نشست و برخاستهای خاص همراه میشد، نمایشی جالب و دیدنی، از آب در میآمد؛ به طوری که حتی برای شخص آیتالله منتظری که حرف و سخن خودشان دستمایه این نمایش بود، دیدن آن خالی از تفریح نبود. ممکن است نوارهای صوتی یا تصویری این برنامه و نیز جلسات خاص جمع علما که احتمالاً با میکروفنها و دوربینهای مخفی ضبط میشده، در اسناد ساواک یا زندان اوین وجود داشته باشد که اگر باشد برای نشان دادن صحنههائی از تاریخ زندان و مبارزه، ارزنده است. در کنار برنامههای مطالعاتی و تفریحی، انجام امور خدمات داخل زندان هم بود که هر روز به نوبت برعهده یکی از زندانیان گذارده میشد، که جدا از پُرکردن بخشی از وقت زندانیان، برای همه ما آموزنده و سازنده بود. این خدمات تحویل گرفتن غذا و سایر امکانات که به زندان وارد میشد و گاهی پختن غذا برای بعضی زندانیان مریض، انداختن و چیدن و تقسیم غذا در صبح و ظهر و شب و عصرانه و سپس برچیدن سفره و شستشوی ظرفها و شستن کف زمین راهروها و جارو کردن اتاقها و شستن حمام و توالتها و بسیاری از امور ریز و درشت دیگر را شامل بود و تقریباً انجام همه آنها، عمده وقت شخص مسئول را در تمام روز میگرفت. البته گاهی هم بعضی از زندانیها با دیگران شریک میشدند و کارها را بین خودشان تقسیم میکردند، تا به این ترتیب به همه کارهایشان برسند. برای من که در دوران طلبگی همه این کارها را هر روز انجام میدادم، این مسئولیت سخت و دشوار نبود و سرعت عمل زیادی هم داشتم به طوری که گاهی آقای لاهوتی من را متهم به سَمبل کردن کار میکرد، که حق نبود.منبع: کتاب هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات 58-1357 ، انقلاب و پیروزی، زیر نظر عباس بشیری