خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی از سفر به تبریز برای شرکت در جشن قطع رابطه با آمریکا
کتاب هاشمی رفسنجانی ، کارنامه و خاطرات 1359 ، انقلاب در بحران ، عباس بشیری ، دفتر نشر معارف انقلاب
سفر هاشمی به تبریز برای شرکت در جشنی که به مناسبت قطع رابطه با آمریکا گرفته شد در سال 1359
تاریخ : 25/1/1359
برای شرکت در جشن و سرور مردم تبریز به مناسبت قطع رابطه با آمریکا و حضور در چند برنامه دیگر ]در تاریخ 25 فروردین 1359[ سفری به این شهر کردم.
در روز اول این سفر، به پادگان نظامی شهر رفتم و برای پرسنل حاضر در میدان پادگان در مورد نقش سرباز در اسلام سخن گفتم و اشاره کردم که همان طور که یک سرباز به تجهیزات نظامی باید مسلح باشد، به تقوا و ایمان نیز باید مسلح گردد که این رمز پیروزی سرباز اسلامی است و تأکید کردم آنچه در صدر اسلام باعث پیروزی لشکریان اسلام شد، مجهز بودن سرباز اسلامی به سلاح تقوا بود، امری که موجب شد، اسلام جنبه جهانی به خود بگیرد.
در این جمع، همچنین به بیان چگونگی توطئههای آمریکا علیه انقلاب پرداختم و از پرسنل نیروهای مسلح خواستم که به وظیفه خود در دفاع از انقلاب و حصول پیروزی نهایی، به خوبی انجام وظیفه کنند.
صبح روز بعد در جلسهای که در دفتر تبلیغات اسلامی تشکیل شده بود، برای صدها نفر از روحانیون مبارز تبریز که در آنجا تجمع کرده بودند، سخنرانی داشتم.
در این سخنرانی با اشاره به نقش روحانیت در تاریخ اسلام، روحانیت را به عنوان پشتوانه انقلاب توصیف و تأکید کردم که روحانیت در نهضت تنباکو و بعد از آن در قیام مشروطیت و ملی شدن صنعت نفت و بویژه در برابر فشار و خفقان و دیکتاتوری رژیم گذشته و در جهت پیشبرد نهضت اخیر انقلاب اسلامی، رسالت عظیم و نقش بسیار ارزنده و اصیل خود را نشان داده است.
در بعد از ظهر همین روز و طبق برنامه تنظیم شده، به تالار اجتماعات دانشکده پزشکی دانشگاه تبریز رفتم تا برای دانشجویان پیرامون مباحث ایدئولوژیکی و مبانی فکری اسلام صحبت کنم و به پرسشهای آنها پاسخ بدهم.
وقتی به دانشگاه رسیدم، به نظرم یک مقدار جو غیرعادی آمد، علاوه بر پلاکاردهای موافق و مخالف فراوانی که در خیابانهای دانشگاه نصب شده بود، جمعیت فوق العاده متراکم و فشردهای نیز در محل سخنرانی که گنجایش زیادی نداشت، جمع شده بودند و حتّی به زحمت توانستند برای من راهی باز کنند تا خود را به تریبون برسانم. احساس کردم مسئولان جلسه نگرانند و وضع تجهیزات صوتی هم خوب نیست و ظاهرآ در کارها اخلال شده است. اوضاع جلسه طوری بود که نشان میداد کسانی هستند که میل دارند چنین جلسههای برگزار نشود؛ ولی به هر حال مشغول صحبت شدم. زمانی که سخنرانی میکردم خبری نبود. سخنرانی البته کوتاه انجام شد، برای این که بیشتر میخواستم به سئوالات آنها پاسخ دهم.
در سخنرانی نیز اسلام را از دیدگاه جهانبینی و ایدئولوژی تشریح کردم و گفتم هدف انقلاب اسلامی کمک به مستضعفان و مسلمانان جهان است که تحت ستم استعمارگران و رژیمهای خودکامه و حکومتهای ستمکار زندگی میکنند که پیشاپیش آنها ملل مسلمان عراق و افغانستان قرار دارند.
پس از سخنرانی نوبت پاسخ به سؤالات رسید. با اینکه سئوالات زیادی کرده بودند آماده بودم که آنها را بخوانم و جواب بدهم، اما وقتی شروع کردم برای پاسخ گفتن، یک نفر بلند شد و گفت که سئوالاتم را کتبی نمیدهم آن را شفاهی مطرح میکنم و شما باید به سئوالات شفاهی من جواب دهید. پیش از این که من اظهار نظری بکنم، مسئولان جلسه گفتند که جلسه را نمیشود کنترل کرد و باید سئوالاتتان را بنویسید و بدهید. در این موقع عدهای به طرفداری از آن آقایی که میخواست سئوال، شفاهی باشد و یک عدهای هم به طرفداری از مسئولان جلسه بلند شدند و مشاجرات لفظی شروع شد و پیدا بود که در این جلسه صفبندی است و طبیعی نیست. حدود پانزده دقیقه صبر کردم، جو آرام نشد. اعلام کردم که میروم و حرکت کردم. جمعیت راه را باز کرد و من در میان جمعیتی که شعار اللهاکبر میدادند، محیط را ترک کردم.
این رفتار گروهی از دانشجویان که عمدتآ هواداران مجاهدین خلق و کمونیستها بودند، موج انتقاد و مخالفت دانشجویان مسلمان و انجمنهای اسلامی و جامعه روحانیت و عموم مردم را با آنها، در دانشگاه تبریز و خارج از آن گسترش داد تا آنجا که تجمعات اعتراضی زیادی را در دانشگاه و مساجد موجب شد.
در سومین روز اقامتم در تبریز، در اجتماع پرشور مردم این شهر ]در تاریخ 27 فروردین 1359[ که در مسجد جامع تشکیل شده بود، شرکت و پیرامون مسائل روز سخنانی ایراد کردم. در بخشی از این سخنان به تحریم اقتصادی آمریکا علیه ایران اشاره و گفتم: «کشور آمریکا و همپالگیهایش نمیتوانند ما را تحریم اقتصادی کنند، زیرا آنها احتیاج مبرمی به نفت ما دارند و همه این سر و صداها هم یک طبل توخالی و یک بلوف سیاسی بیش نیست» و در ادامه هم به تشریح نارضایتی ایران از مواضع شوروی در مقابل انقلاب اسلامی پرداختم و گفتم: «شوروی سالها گاز ما را مفت میبرد و به قیمت گزاف به کشورهای دیگر میفروخت و حالا انتظار دارند که ما آن رویه را همچنان ادامه دهیم، ولی آنها باید بدانند که ما دیگر نمیخواهیم باجی را که شاه مخلوع به آنها میپرداخت، بپردازیم.»
منبع: کتاب هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات 1359، انقلاب در بحران، زیر نظر عباس بشیری، دفتر نشر معارف انقلاب