تفسیر آیات قرآن کریم – سوره انعام – آیه ۸۲ – کتاب تفسیر راهنما – تالیف آیت الله هاشمی رفسنجانی
الَّذینَ آمَنُواْ وَلَمْ یَلْبسُواْ إِیمَانَهُم بظُلْمٍ أُوْلَـئِکَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ
کسانی که ایمان آورده اند و ایمان خود را با هیچ ظلمی نیامیخته اند اینانند که [از خشم خدا]در امانند و اینان هدایت یافتگان اند.
1 مؤمنانی که ایمانشان از هر گونه شرک پیراسته باشد، از موهبت امنیت الهی برخوردار و از خشم و عذاب او مصون هستند.
الذین ءامنوا و لم یلبسوا إیمنهم بظلم أولئک لهم الأمن
2 ظلم موجب کاهش مرتبه و ارزش ایمان می شود.
الذین ءامنوا و لم یلبسوا إیمنهم بظلم
3 شرک، به هر صورت و در هر مرحله که باشد، ظلم است.
و لم یلبسوا إیمنهم بظلم
آیات پیشین جملگی در مورد توحید و ابطال شرک بود. این آیه به منزله جمع بندی و نتیجه ای در پی آن مجموعه است. لذا مراد از «ظلم» در این آیه، به قرینه آیات گذشته، شرک است.
4 ایمان به خداوند دارای مراتب و درجاتی است.
الذین ءامنوا و لم یلبسوا إیمنهم بظلم
مقتضای توصیف ایمان به «لم یلبسوا» آن است که ایمان بر دو قسم باشد: ایمان آمیخته به ظلم و ایمان عاری از ظلم. و بدیهی است که هر دو ایمان هستند، ولی در دو درجه و مرتبه.
5 جامعه ایمانی به دور از هر گونه شرک و ظلم، از خشم و عذاب خداوند در امان است.
فأی الفریقین أحق بالأمن ... الذین ءامنوا ... أولئک لهم الأمن
چون در آیه قبل از موحدان و مشرکان به عنوان دو گروه یاد شده و در این آیه نیز از موحدان با صیغه ها و ضمایر جمع یاد شده، چنین برمی آید که امنیت از آن جامعه با هویت جمعی آن است، گر چه آحاد نیز مشمول آن باشند.
6 دستاورد ایمان افراد جامعه به دور از هر گونه ظلم و شرک، امنیت است.*
الذین ءامنوا و لم یلبسوا ... أولئک لهم الأمن
گر چه «ظلم» در این آیه، به قرینه آیات گذشته، به شرک تفسیر شده، ولی منافاتی با عمومیت مفاد «ظلم» و «الامن» ندارد. بنابراین جامعه ایمانی در صورت دوری از ظلم به امنیت همه جانبه خواهد رسید.
7 کمال ایمان و درجات آن، وابسته به میزان پالایش آن از شرک و ظلم است.
الذین ءامنوا و لم یلبسوا إیمنهم بظلم
8 مؤمنانی که ایمان خویش را به هیچگونه شرک و ظلمی نیامیزند، برخوردار از هدایت کاملند.
الذین ءامنوا و لم یلبسوا ... أولئک لهم الأمن و هم مهتدون
در آیه شریفه، مؤمنانی که ایمانشان خالی از هر گونه ظلم باشد، هدایت یافته شمرده شده اند. با توجه به اینکه مؤمن در هر مرتبه ای که باشد، از هدایتی نسبی برخوردار است، به نظر می رسد مراد از «هم مهتدون» هدایت کامل این گروه باشد.
9 عن أبی عبدالله (ع) (فی حدیث فی قوله تعالی «بظلم») قال: هو الشرک ... .(1)
از امام صادق (ع) ضمن حدیثی آمده است: مراد از «ظلم»، در «و لم یلبسوا ایمانهم بظلم» شرک است ... .
10 عن أبی بصیر قال: سألت أبا عبدالله (ع) عن قول الله عز و جل: «الذین امنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم» قال: بشک.(2)
ابو بصیر گوید: از امام صادق (ع) درباره «الذین آمنوا ... » پرسیدم فرمود: مراد از «ظلم»، در آیه شک است. (مقصود از «شک» مذکور در روایت، شک غیر اختیاری که مقدمه رسیدن به حق می باشد، نیست. بلکه می تواند مراد، شک حاصل از رفتن در پی شبهه با مقدمات اختیاری و یا تشکیک در حق باشد.)
11 عنه فی قوله: «و لم یلبسوا ایمانهم بظلم» قال: الضلال فما فوقه.(3)
از امام صادق (ع) روایت شده که مراد از «ظلم»، در آیه فوق گمراهی و بالاتر از آن است.
12 عن أبی جعفر (ع) فی قول الله تعالی: «الذین امنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم ... »: ... هذه الآیة نزلت فی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) لأنه لم یشرک بالله طرفة عین قط و لم یعبد اللات و العزی ... .(4)
از امام باقر (ع) درباره «الذین آمنوا ... » روایت شده است: این آیه درباره امیرالمؤمنین (ع) نازل شده ; زیرا آن حضرت حتی یک لحظه به خداوند شرک نورزید و بتها (لات و عزی) را نپرستید ... .
ارزشها:
ضد ارزشها 2
امام علی (ع):
توحید امام علی (ع) 12 ; مقامات امام علی (ع) 12
امنیت:
عوامل امنیت 6
ایمان:
آثار ایمان 6 ; ایمان به خدا 4 ; ایمان خالصانه 1، 8 ; عوامل کاهش ارزش ایمان 2 ; کمال ایمان 7 ; متعلق ایمان 4 ; مراتب ایمان 2، 4، 7
جامعه:
امنیت جامعه دینی 5
خدا:
مصونیت از عذاب خدا 1، 5 ; مصونیت از غضب خدا 1، 5
روایت: 9، 10، 11، 12
شرک:
آثار اجتناب از شرک 7 ; اجتناب از شرک 5، 6 ; اهمیت اجتناب از شرک 8 ; ظلم شرک 3، 9
شک:
ممنوع 10
ظلم:
آثار اجتناب از ظلم 7 ; آثار ظلم 2 ; اجتناب از ظلم 5، 6 ; اهمیت اجتناب از ظلم 8 ; موارد ظلم 3، 9، 10، 11
گمراهی:
ظلم گمراهی 11
مؤمنان:
امنیت مؤمنان 1 ; فضایل مؤمنان 1 ; مؤمنان خالص 8
مهتدین: 8
پینوشتها:
1. کافی، ج 5، ص 14، ح 1 ; تفسیر برهان، ج 1، ص 537، ح 3.
2. کافی، ج 2، ص 399، ح 4 ; نورالثقلین، ج 1، ص 740، ح 159.
3. تفسیر عیاشی، ج 1، ص 366، ح 47 ; نورالثقلین، ج 1، ص 739، ح 156.
4. تفسیر فرات کوفی، ص 134، ح 158 ; بحارالانوار، ج 23، ص 367، ح 35.