تفسیر آیات قرآن کریم – سوره اسراء – آیه ۸۲ – کتاب تفسیر راهنما – تالیف آیت الله هاشمی رفسنجانی
وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا
و ما آنچه را برای مؤمنان مایه شفا و رحمت است از قرآن نازل می کنیم; ولی برای ستمکاران [چیزی] جز زیان کاری نمی افزاید.
1- نزول آیات قرآن از جانب خداوند، جلوه حق و مایه نابودی باطل
و قل جاء الحقّ و زهق البـطل ... و ننزل من القرءان
ذکرِ «و ننزّل من القرآن» پس از اعلام پیروزی حق و شکست باطل می تواند به منظور نکته یاد شده باشد.
2- نزول آیات قرآن از سوی خداوند، برای شفابخشی بیماریهای روحی و فکری انسان است.
و ننزّل من القرءان ما هو شفاء و رحمة
از آنجایی که قرآن، کتاب هدایت و وجه غالب آن، کتاب معنویت است; شفا بودن آن می تواند رفع مشکلات فکری و روحی باشد.
3- نقش نزول تدریجی آیه های قرآن، در زدایش بیماری انسانها
و ننزّل من القرءان ما هو شفاء و رحمة
برخی اهل لغت برآنند که ماده «نزل» در باب تفعیل، به معنای نزول تدریجی است. بنابراین، ذکر نزول قرآن به صورت تدریجی و یادآوری هدف آن که شفاست، گویای حقیقت فوق است.
4- قرآن، شفابخش هرگونه بیماری در انسانهاست.
و ننزّل من القرءان ما هو شفاء
5- انسان، بدون هدایت وحی، گرفتار نوعی بیماری فکری، روحی و اخلاقی است.
و ننزّل من القرءان ما هو شفاء و رحمة
از اینکه نزول قرآن برای شفابخشی معرفی شده است، حکایت از آن دارد که بدون وحی، بشر گرفتار مرضهای علاج ناپذیر روحی است.
6- آیات قرآن، رحمتی بزرگ از جانب خدا برای اهل ایمان است.
و ننزّل ... رحمة للمؤمنین
7- تنها اهل ایمان و حق پذیران، برخوردار از شفا و رحمت قرآنند.
و ننزّل من القرءان ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین
8- شفابخشی قرآن نسبت به بیماریهای روحی، فکری و اخلاقی توأم با رحمت، شفقت و مهربانی است.
و ننزّل من القرءان ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین
ذکر دو صفت «شفاء» و «رحمت» برای قرآن، در کنار یکدیگر، می تواند مشعر به معنای یاد شده باشد.
9- راه یابی برخی بیماریهای فکری، روحی و اخلاقی در مؤمنان و نیاز آنان به درمان خویش با قرآن
و ننزّل من القرءان ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین
10- ظالمان نه تنها از رحمت و شفای قرآن بهره ای نمی گیرند; بلکه تنها، مایه خسران و زیان آنان می شود.
و لایزید الظـلمین إلاّ خسارًا
11- کافران حق ناپذیر، ظالمند و از موهبت رحمت و شفابخشی قرآن، تنها خسارت و زیان به ارمغان می برند.
شفاء و رحمة للمؤمنین و لایزید الظـلمین إلاّ خسارًا
برداشت فوق، مبتنی بر این نکته است که مراد از «ظالمین» ـ به قرینه مقابله با «مؤمنین» ـ کافران باشند.
12- انسانها خود، در بهره بردن یا محرومیت از هدایت قرآن نقش اصلی را دارند.
من القرءان ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین و لایزید الظـلمین إلاّ خسارًا
وصف «مؤمنین» و «ظالمین» مشعر به علیت است; یعنی، روحیه حق پذیری مؤمن، زمینه بهرهوری وی از شفا و روحیهء حق ناپذیری ظالم، عامل محرومیت وی از قرآن است.
13- «عن أبی عبدالله(ع):... إنما الشفاء فی علم القرآن لقوله: «و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین»... ;(1)
از امام صادق(ع) روایت شده است: ... همانا شفا در علم قرآن است; زیرا خداوند می فرماید: و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین ...».
14- «قال أبوعبدالله(ع): ما اشتکی أحد من المؤمنین شکایة قطّ و قال بإخلاص نیة و مسح موضع العلة و یقول «و ننزّل من القرآن ...» إلاّ عوفی من تلک العلة أیّة علّة کانت...;(2)
از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: مؤمنی بیمار نشده که در حال بیماری با نیت خالص جای بیماری را مسح کند و بگوید: «و ننزّل من القرآن...» مگر اینکه از آن بیماری شفا یافته است...».
انحراف:
زمینه انحراف اخلاقی 5; زمینه انحراف فکری 5; موانع انحراف فکری 2
انسان:
نقش انسان ها 12
باطل:
عوامل شکست باطل 1
بیماری:
درمان بیماری روانی 9; زمینه بیماری روانی 5; شفای بیماری روانی 8; عوامل درمان بیماری 3، 4، 9
حق:
رحمت بر حق پذیران 7; شفای حق پذیران 7; فضایل حق پذیران 7; ظلم حق ناپذیران 11; عوامل زیان حق ناپذیران 11; نشانه های حق 1
روایت 13، 14:
ظالمان 11:
عوامل زیان ظالمان 11 10
قرآن:
آثار روانی نزول قرآن 2; آثار نزول تدریجی قرآن 3; آثار نزول قرآن 1; رحمت در شفابخشی قرآن 8; رحمت قرآن 6; زمینه محرومیت از قرآن 12; زمینه هدایتگری قرآن 12; شفابخشی قرآن 2، 3، 4، 7، 9، 11، 13، 14; محرومان از رحمت قرآن 10، 11; مشمولان رحمت قرآن 7; مهربانی در شفابخشی قرآن 8; نقش قرآن 4، 10; ویژگیهای شفابخشی قرآن 8
کافران:
ظلم کافران 11; عوامل زیان کافران 11
مؤمنان:
درمان بیماری روانی مؤمنان 9; رحمت بر مؤمنان 6، 7; شفای مؤمنان 7; فضایل مؤمنان 7; نیازهای معنوی مؤمنان 9
وحی:
هدایتگری وحی 5
پی نوشت ها :
1. تفسیرعیاشی، ج 2، ص 264، ح 43; نورالثقلین، ج 3، ص 213، ح 412 و 413.
2. نورالثقلین، ج 3، ص 213، ح 415; بحارالأنوار، ج 92، ص 54، ح 18.