مقالات
  • صفحه اصلی
  • مقالات
  • هاشمی و وحدت جهان اسلام - مقاله محمدمهدی پورمحمدی

هاشمی و وحدت جهان اسلام - مقاله محمدمهدی پورمحمدی

در یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌هایی که باجرأت می‌توان گفت در روشن‌بینی، شایستگی، درایت و شجاعت سرآمد هم‌عصران خود بوده حضرت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی است. روش، منش، سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها، اقدامات و برنامه‌های ایشان همه مشحون از اعتقاد وثیق و تلاش پسندیدۀ وی برای وحدت جهان اسلام است.

  • تهران
  • سه شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۶
در این مقاله سعی شده است به‌اختصار به اوضاع جهان اسلام ازنظر تفرقه، تشتت، درگیری‌های قومی و فرقه‌ای داخل کشورها و به جنگ‌های بی‌پایان، فرسایشی، بدون شکست و پیروزی و ویرانگری اشاره شود که در دنیای اسلام در جریان است. برخلاف عادت مألوفی که تمامی مصیبت‌هایی را که بر مسلمانان وارد می‌شود توطئۀ خارجی و دشمنان می‌دانند، نگارنده در این مقاله به‌اختصار به زمینه‌های داخلی و درونی اختلافات پرداخته و برای آن‌ها شواهدی نیز آورده است. اعتقاد نگارنده دراین‌باره آن است که اگرچه دشمنان از این اوضاع ناگوار منتفع می‌شوند و در مواردی برای تشدید و گسترش آن می‌کوشند، اما بدون وجود زمینه‌های داخلی و دامن‌زدن به رفتارهای متعصبان و ناآگاهان به آتش اختلافات داخلی، دشمنان خارجی نمی‌توانسته و نمی‌توانند به توفیقات چندانی در این زمینه دست یابند. در این مقاله آمده است که وحدت‌آفرینی و براندازیِ روش‌هایِ مذمومِ تفرقه‌افکنانه نیاز به روشن‌بینی، شایستگی، درایت و شجاعت دارد. در تاریخ یک‌صدسالۀ اخیرِ دنیای اسلام، معدود شخصیت‌هایی بوده‌اند که با روشن‌بینی از پوستۀ تنگ‌نظری‌های مرسوم و معمول به در آمده و با شایستگی و درایت و شجاعت، نه‌تنها قومیت‌ها و پیروان مذاهب مختلف درون کشورها را به وحدت فراخوانده‌اند، بلکه برای اتحاد بین جهان اسلام نیز از هیچ کوششی فروگذار نکرده‌اند. یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌هایی که باجرئت می‌توان گفت در روشن‌بینی، شایستگی، درایت و شجاعت سرآمد هم‌عصران خود بوده حضرت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی است. روش، منش، سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها، اقدامات و برنامه‌های ایشان همه مشحون از اعتقاد وثیق و تلاش پسندیدۀ وی برای وحدت جهان اسلام است که در جای‌جایِ این مقاله به مصادیق آن اشاره شده است.

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در دیدار علی بن فطیس المری، رئیس قوۀ قضائیه قطر، با یادآوری آیاتی از قرآن کریم که بر اتحاد مسلمانان تأکید می‌کند، اظهار کرد که با یک‌میلیارد و هفتصد‌میلیون جمعیت، حدود شصت کشور و منابع فراوانی که کشورهای اسلامی در زمینه‌های مختلف دارند، می‌توانستیم قدرت اوّل برای تصمیم‌گیری‌ها در مجامع منطقه‌ای و بین‌المللی باشیم که اختلافات قومی، مذهبی و داخلی، جوامع اسلامی را به خود مشغول و، در بعضی از موارد، فشل کرده است.

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی جسارت‌ها و ظلم‌های روزافزون رژیم غاصب صهیونیستی در حق مردم فلسطین و کشورهای اسلامی را به‌خاطر عدم اتخاذ سیاستی واحد ازسوی حاکمان کشورهای اسلامی خواند و خواستار توجه بیشتر کشورهای اسلامی به مردم مظلوم فلسطین مخصوصاً در غزه شد. او با تشریح اوضاع نابسامان کشورهای اسلامی، این حالت را به‌خاطر اختلافات دانست و گفت: «نه‌تنها اصل قرآنی وحدت را فراموش کرده‌ایم، بلکه اختلافات مذهبیْ مسلمانان را به جنگ با همدیگر کشاند.»[۲]

این کلام برخاسته از متن تعالیم اسلامی، روشن‌بینی، شایستگی و درایت، با درنظرگرفتن قرن‌ها تجربۀ تاریخی از آنچه بر جوامع و فرق اسلامی، ناشی از جهل، کنارگذاشتن تعالیم قرآن و سیره پیامبر (ص) و ائمۀ هدی (س)، ترجیع‌بند محورها و متن مذاکرات تقریباً تمامی ملاقات‌های حضرت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی با مقامات و شخصیت‌های کشورهای اسلامی در سه دهۀ اخیر بوده است.

خداوند در آیۀ ۶۴ سوره آل عمران به پیامبر اکرم و مسلمانان امر می‌کند که حتیٰ اهل کتاب، یعنی پیروان دیگر ادیان الهی، را دوستانه خطاب کنند و می‌فرماید: «بگو ای اهل کتاب، بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگردانیم، و بعضی از ما بعضی دیگر را به جای خدا، به خدایی نگیرد. پس اگر از این پیشنهاد اعراض کردند، بگویید شاهد باشید که ما مسلمانیم، نه شما.»[۳] پیروان دینی که مشترکات خود با دیگر ادیان را از نظر دور نمی‌دارد، چگونه می‌توانند تعالیم شارع مقدس را زیر پا بگذارند، هم‌گونی‌های اصلی و فراوان بین خود را نادیده بگیرند و به‌جای کار، تحقیق، مطالعه، یافتن زمینه‌های همکاری، همفکری و معاضدت، اختلافات را دستمایه قرار داده و بر طبل تفرقه بکوبند. البته دربارۀ موضوعات بسیار مهمی مانند ولایت، وصایت، امامت و خلافت بین شیعه و سنی، اختلاف عقیده دیده می‌شود و دربارۀ آنچه در صدر اسلام و پس از رحلت رسول اکرم (ص) اتفاق افتاده و بایدها و نبایدهای آن اختلاف تاریخی وجود دارد؛ اما هردو خدای واحد، پیامبر واحد، قبلۀ یکسان و در بسیاری از اعمال و مناسک شیوه‌ای مشترک دارند. قرآن مجید ایستادن روی مشترکات با پیروان دیگر ادیان الهی را به ترک دینشان موکول نکرده است. آن دسته از پیروان دیگر ادیان را که محارب نیستند، دشمنی نمی‌کنند، دعوا ندارند، اما به هردلیلی اسلام نیاورده‌اند، مجبور به پذیرش نمی‌کند، از آنان نمی‌خواهد که همۀ باورهایشان را دور بریزند و کتابشان را کنار بگذارند، بلکه بر مهم‌ترین وجه اشتراک بین ما و آن‌ها یعنی توحید و پرهیز از شرک دست گذاشته و می‌گوید ما مسلمانان نمی‌پذیریم که شما بر ما خدایی کنید و ما هم قول می‌دهیم که بر شما خدایی نکنیم.

آیا این بهترین روش و منصفانه‌ترین شیوه برای نزدیکی و ایجاد اخوت بین مذاهب مختلف اسلامی نیست؟ بگوییم ما و شما که در توحید، نبوت و معاد مشترکیم و قرآن و قبلۀ یکسان داریم، بیایید به‌جای تعاون در اثم و عدوان، در برّ و تقوی به هم کمک کنیم. بیایید اختلافات لاینحل و یا فعلاً و تا اطلاع ثانوی لاینحل تاریخی را به کناری گذاشته، با همفکری و به‌کار‌بردن روش‌های علمی پذیرفتۀ دو طرف، با صبر و بردباری، کلمه‌به‌کلمه، اندک‌اندک و ذره‌ذره، حتیٰ اگر نیاز به سال‌ها زمان باشد، بر مشترکات خود اضافه کنیم. برای ایجاد امتی واحد، اختلافات تاریخی را که در جا و زمان خود می‌تواند در محیط‌های علمی و به‌دور از بداخلاقی‌های مذموم، کج‌سلیقگی‌های ناپسند و تعصبات جاهلانه‌ای که در پرشماری از فحول تا عوام هردو طرف وجود دارد، بررسی شود، مشترکات پرشمار و فراوان را دستمایه قرار دهیم و روزبه‌روز بر استحکام آن بنیان مرصوص و سد مستحکمی که مأمور به ساختن آن شده‌ایم بیفزاییم.

البته که این بهترین روش و مرضیه‌ترین شیوه است، اما وااَسَفا که به این سادگی که می‌شود آن را گفت و نوشت، به‌عمل‌درآمدنی نیست. بسیاری از مردان خدا، بزرگان دین، فحول دانش و روشنفکران دلسوخته از دیرباز تاکنون دراین‌باره، کتاب‌ها نوشته، مجالس ساخته، فریادها زده، مکاتیب آراسته، رساله‌ها و مقاله‌ها نوشته و نهایتاً سر در چاه‌ها فروبرده و ناله‌ها کرده، اما آن‌چنان که باید و شاید راه به سرمنزل مقصود نبرده‌اند که اگر نتیجه گرفته بودند، روز و روزگار مسلمانان، چنین گسسته و پرآشوب نبود که اکنون هست. چرا؟ زیرا هنوز باورِ راستین و اعتقاد راسخِ به وحدت در عمق جان همۀ مسلمانان از پرشماری از علمای بزرگ دوطرف تا قاطبۀ عوام شیعه و سنی، آن‌طور که شاید و باید، ننشسته است.

یازده سال پیش، در ۲۵ بهمن سال ۱۳۸۵، زمانی که آتش اختلافات فرقه‌ای در منطقۀ غرب آسیا به‌ویژه عراق شعله‌ور شده بود و شاخۀ ابومصعب الزرقاوی گروه القاعده دست به اقدامات مکرر تروریستی می‌زد، گفت‌وگویی مناظره‌گونه و زنده بین آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجمع تشخیص مصلحت نظام و شیخ یوسف قرضاوی در شبکۀ الجزیره برگزار شد. در این گفت‌وگوی زنده، مسائل مختلفی نظیر حقوق اقلیت‌های مذهبی در کشورهای اسلامی، تروریسم و تکفیر و موانع وحدت اسلامی ازسوی طرفین مطرح و دربارۀ آن بحث شد.

زمانی که این مناظره صورت می‌گرفت تفکرات تکفیری زرقاوی، هرچند پس از مرگش، در حال نضج‌گرفتن و قوی‌شدن بود، تفکراتی که چندسال بعد از دل آن یکی از بزرگ‌ترین بحران‌های جهانی، یعنی گروه تروریستی تکفیری داعش، زاییده شد. به‌همین‌سبب به‌رغم گذشت بیش از یک دهه از آن گفت‌وگو، هنوز مباحث مطرح‌شده قابل‌تأمل است.

آیت‌الله در مقدمۀ این گفت‌وگو اظهار داشت:

همۀ ما می‌دانیم که یکی از بنیان‌ها و مبانی عمومی جهت گسترش اسلام، پاسداری از وحدت است، و چنانچه این وحدت تحقق پیدا کند، خیر و برکت فراگیر شامل حال تمامی مسلمانان خواهد گردید و همه در آن سهیم خواهند بود. پس از پیروزی انقلاب ما تمامی تلاش های خویش را در جهت توانمندی صفوف و نزدیکتر شدن مذاهب بکار گرفتیم. البته این راهی بود که مرحوم آیه الله بروجردی و علّامه شیخ محمد عبده و همچنین مؤسسۀ دار التقریب پایه های آن را بنیان نهادند. ما نیز بعد از پیروزی انقلاب موضوع هفتۀ وحدت اسلامی را مطرح کردیم، و این راه را ادامه دادیم… ما میوۀ آن تلاش ها را چیدیم و به یکدیگر نزدیک شدیم و از خداوند می‌خواهم که ما را در تقویت و پاسداری از این دستاوردها یاری دهد. طبعاً در روزهای اخیر با امواجی از فتنه گری رو به رو بودیم، که شاید از پاره ای از رویداد های عراق ناشی شده باشند، و شاید با رویدادهای دیگری مانند آنچه در افغانستان و لبنان پیش آمده بی ارتباط نباشند.

تمامی آن فتنه ها ناشی از تلاش های دشمن که امواجی تازه از فتنه برانگیزی را به راه انداخته و پاره ای از نگرانی ها را سبب شده است، که چیزی نمانده تمامی تلاش هایی را که علما در گذشته در جهت وحدت به عمل آورده اند، ناکام و بی حاصل کند، به امید خداوند ما می‌خواهیم در این برنامه در برابر آن امواج فتنه برانگیز ایجاد مانع کنیم.

من بر این باورم که شکست آمریکا در جهت تحقق و ایجاد خاورمیانۀ بزرگ که در واقع تلاش برای گسترش سلطه گری خود بر سرزمین های ماست، با شکست رو به رو خواهد گردید، وجودشان در منطقه و عراق تا کنون نتوانسته آنان را به اهدافی که دنبال می کردند نزدیک نماید و حجم مشکلات ایشان بیشتر شده است. آنان گمان می کنند از طریق گسترش تفرقه در میان صفوف مسلمانان می‌توانند به آن اهداف واقعیت ببخشند، شکست اسرائیل در جنگی که علیه لبنان به راه انداخت، همچنین پیروزی که مردم فلسطین در انتخابات اخیر و تقویت پایه های مقاومت در تمامی ممالک اسلامی به آن دست یافتند، همۀ اینها جزو عوامل و اموری بودند که دشمن را به ایجاد تفرقه در بین مسلمانان وادار کردند، و تصمیم گرفته اند که به طور جدّی به چنین توطئه ای دست بزنند، اما ما فرزندان اسلام و قرآن نباید فریب بخوریم و همانگونه که در آغاز سخن گفتم، حکم قرآنی صریحی وجود دارد که ما را از درگیری و تفرقه بر حذر می‌دارد: ”و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم“ این حکم روشن و صریح قرآنی است، از طرف خداوند به ما امر شده است که از وحدت پاسداری کنیم، همانگونه که می فرماید: ”انما المؤمنون اخوهٌ“ علمای اسلام در برابر مسئولیت های بزرگ و به راستی مهمی قرار دارند به ویژه در شرایطی که با مشکلات سختی رو به رو هستیم و دشمن به دنبال ایجاد تفرقه در لبنان، عراق، افغانستان و دیگر کشورهاست، مشکلاتی که ما در سودان، سومالی و دیگر ممالک با آنها روبه رو هستیم، حل و فصل آنها تنها از طریق حفظ وحدت اسلامی ممکن است.

آیت‌الله هاشمی در این مناظره، به‌حق، به‌جا و با روشن‌بینی خاص و منحصربه‌فرد خود به دو تن از پایه‌گذاران اصلی و مؤثر تقریب مذاهب اسلامی در تاریخ معاصر، مرحوم آیت‌الله بروجردی و علامه شیخ محمد عبده، اشاره می‌کنند. اعتقاد وثیق دارم که تلاش‌های حضرت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی برای وحدت جهان اسلام، برخاسته از اعتقاد و ایمانی راسخ به راه آن بزرگان و در ادامۀ مسیری است که به‌دست آنها گشوده شده و به‌جرئت می‌توان گفت که طی چهار دهۀ گذشته هیچ بزرگی در جهان اسلام به‌اندازۀ ایشان وحدت‌آفرین نبوده است.

نظریه‌پردازان تفرقه و پیشگامان وحدت

نگاهی کوتاه به تاریخچۀ وحدت و حرکت تقریب بین مذاهب، به‌روشنی آشکار می‌کند که پیشگامان وحدت، چه شیعه و چه سنی، همه از دانشمندانِ همه‌سونگر، بزرگانِ دین، فقهایِ زمان‌شناس، روشنفکرانِ دینی و مردمی و دلسوزان به امت اسلامی، و تفرقه‌افکنان همگی ساده‌اندیش، متحجر، بی‌اطلاع از رژفای اندیشه اسلامی و یا وابستگانِ به بیگانگان و خائنانِ به امت اسلامی و ملت‌های خود بوده و هستند. کوتاه سخن دراین‌باره اینکه چون نتیجۀ کار و محصولِ تلاش احمق و خائن، در مقولۀ اختلاف‌افکنی، شعله‌ورکردن آتش کینه و نفاق، برادرکشی، به‌ضعف‌کشاندن و استیصال امت اسلامی، مخدوش‌کردن سیمای منور اسلام و وحشی و برادرکش نشان‌دادن مسلمانان در دید جهانیان، یکی است، وظیفۀ دولت‌های اسلامی شناسایی و مجازات خائنان و وظیفۀ متولیانِ دین ساکت‌کردن احمق‌هاست. داشتن تریبون و فعالیت کسانی که در این راهِ گناه‌آلود و دین‌بربادده، تمام مرزهای اخلاقی و ادب اسلامی و انسانی را درمی‌نوردند، درآن‌سو، شیعه را نامسلمان و دراین‌سو به مقدسات اهل تسنن حمله می‌کنند، نشانگر آن است که جهان اسلام در راه شناسایی خائنان و عوامل نفوذیِ مقدس‌نما و متحجران، ساده‌اندیشان و ناآگاهان آن‌چنان که شاید و باید توفیق نیافته است.

در چند سال اخیر و با گسترش رسانه‌های ماهواره‌ای و شبکه‌های اجتماعی، تفرقه‌افکنان در جهان اسلام به مجالی جدید دست یافته و همۀ ما، پرشماری از برنامه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای و کلیپ‌هایی شرم‌آوری از سخنرانانِ دین‌ناشناس و برخی ائمۀ جمعۀ اهل تسنن و، سوکوارانه باید بگویم، از برخی تریبون‌داران و مداحانِ ناصالح، بی‌سواد و متهتک دیده‌ایم که ازآن‌طرف خون شیعیان را مباح می‌شمارند و از فضیلت کشتار شیعیان بر جنگ با اشغالگران قدس سخن می‌گویند و ازاین‌طرف نه‌تنها به مقدساتِ برادرانِ اهل تسنن اهانت می‌کنند، بلکه مستمعان مخالفِ با این روش‌های ناشایست، ناپسند و دین‌بربادده را با دشنام‌های زشت و پلشتی که مستوجب عقوبت و حد مسلم شرعی است می‌نوازند. دو طرف اگر مزدور نباشند، ساده‌انگارانه می‌اندیشند که با اختلاف‌افکنی بین برادران شیعه و سنی، به امت اسلامی خدمت می‌کنند و بهشت را برای خود می‌خرند.

صاحب تریبونِ هرزه‌درایی که سالیان است گفتار مستهجن، شرم‌آور و تفرقه‌آفرینش، که ادعا می‌کند از متن فقه شیعه گرفته شده، سوار بر امواج الکترونیک، در شاهراه‌های سایبری مرزها را درمی‌نوردد، در شمارگان میلیاردی در شبکه‌های اجتماعی منتشر و صدها ساعت از تلویزیون‌های ماهواره‌ای معاند اسلام با زیرنویس به همۀ زبان‌های رایج در جهان اسلام پخش می‌شود و هرگاه که می‌رود از اذهان زدوده شود، دوباره و چندباره موج جدید آن، سونامی‌وار به راه می‌افتد، در یکی از همین برنامه‌ها گفته شده:

امام اگه می‌گه وحدت، بیست سال پیش را می‌گفتند. اولاً امام نگفتند و یکی دیگه بود. امام تأیید کردند … بنیان‌گذارِ وحدت شیعه و سنی امام نبودند. امام رو لکه‌دارش نکنید [که] خیر نمی‌بینید. امام نگفتند، رهبر انقلاب هم نگفتند، یکی دیگه گفته بود که الحمدلله سیلی فاطمه زهرا را هم خورد و رفت که رفت که رفت …

چرا عناصر تفرقه‌افکنِ شیعه و سنی، از مزدور گرفته تا بی‌سواد و ناآگاه جرئت و جسارت پیدا می‌کنند تا تلاش‌هایِ علمایِ بزرگِ شیعه، از سیدجمال‌الدین اسدآبادی و حضرت آیت‌الله بروجردی و … تا آفتابی چنین درخشان و مهری چنین تابان، یعنی وحدت‌طلب‌بودن امام خمینی (ره) را چنین بی‌پروا، زیر ابرِ سیاهِ انکار پنهان کنند و دربارۀ آن همه دلسوزی‌ها، سخنرانی‌ها، محصولات فکری و نظری و اقدامات عملی آن یگانۀ دوران، در راه تحکیم و تقویت وحدت و برادری در جهان اسلام تردید کنند و یا تلاش‌های وحدت‌آفرینِ فحولِ علما و روشنفکران و ژرف‌اندیشان اهل تسنن را نادیده بگیرند و در مقابل، صدای تفرقه‌افکنان، جنگ‌افروزان، فتنه‌انگیزان، و هیزم‌کشان دشمنان جهان اسلام بلند، رسا و همه‌گیر است؟ پاسخ کوتاه، صریح و قاطع به این سؤال بیداری، پرکاری و ابرام دشمنان جهان اسلام در راه تفرقه‌افکنی و خواب‌بودن، کم‌کاری و سستی ما، از شیعه و سنی است. اگر چنین نبود، جهان اسلام در آتش تفرقه و برادرکشی این‌گونه نمی‌سوخت که اکنون درحال‌سوختن است.

منادیان وحدت

سیدجمال‌الدین اسدآبادی، اولین منادی اتحاد اسلامی در دوران معاصر، می‌گوید: «هرگاه امتی را دیدی که افرادش به وحدت و یگانگی تمایل دارند، به آن امت مژده بده که خداوند در جهان آفرینش برای آن امت، آقایی و والایی و برتری بر سایر ملت‏ها مقدر کرده است.»[۴] اعتقاد و تلاش او در تمام عمر آن بود که مسلمانان جهان را صرف‌نظر از ملیت، رنگ، قومیت، زبان و مذهب حول پنج محور پذیرفتۀ همه مسلمانان، یعنی توحید، نبوت، معاد و کتاب و قبلۀ مشترک جمع کرده و به مسلمانان رهنمود می‌داد که تفاوت‌های فرقه‌ای را کنار بگذارند و به‌خاطر خیر و صلاح امت اسلام با هم متحد شوند. ازنظر این اندیشمند ارزشمند جهان اسلام، دوری از تعالیم اصیلِ شریعتِ نبوی، رذایل اخلاقی، نفوذ خرافات، تعصبات قومی و نژادی، عدم همکاری میان علمای دین، دسیسه‌های خارجی و استبداد داخلی ازجمله عوامل واگرایی و خصومت بین مسلمانان به شمار می‌روند.

منظور سیدجمال از وحدت اسلامی، اتحاد مذهبی به این معنی نبود که آحاد مسلمانان جهان مناسک و عبادات خود را یکسان به جا آورند و از قوانین واحدی در دیات و احکام قضایی پیروی کنند و به‌طورکلی در عقود، ایقائات و همۀ فروع دین مشابه اقدام کنند؛ زیرا اگر اتحاد به چنین امرِ محال و ممتنعی موکول شود هیچ‌گاه دست‌یافتنی نخواهد بود. منظور سید از اتحاد، ایجاد جبهه‌ای سیاسی و صفی واحد در مقابل دشمن بود.[۵] به‌نظر وی، ارتباط و همبستگی عالمانِ دینی و متفکرانِ اسلامی یکی از راهکارهای مهم و تأثیرگذار برای ایجاد وحدت بوده و موفقیت طرحِ اتحاد جهان اسلام در گرو دست‌یافتن به تفاهم و احساس مشترک در بین عالمانِ مذاهب اسلامی است. همچنین تشکل‌سازی، سازماندهی و تعیین مسئولیت عالمانِ دینی و درجاتِ علمیِ آنان را در ایجاد ارتباط و اتحاد میان مسلمانان مفید و لازم می‌‌شمرد و می‌گفت: «ایجاد استحکام و ارتباط میان مسلمانان، مستلزم این است که درجاتِ علمیِ علمایِ اسلام و وظایف هرکدام از آن‌ها معیّن شود، تا همواره آماده انجام وظیفه باشند.»[۶] باتوجه‌به تفرقه افکنی‌هایی که متأسفانه این روزها شاهد آن هستیم، اظهارنظرهای غیرمسئولانۀ برخی از تریبون‌دارهای بی‌سواد، مغرض و بعضاً وابسته به اجانب، به نظر ‌می‌رسد که توسعۀ طرح پیشنهادی سیدجمال و کشیدن دامنۀ آن تا وعاظ و حتیٰ مداحان، یکی از راهکارهای اساسی و راهبردی باشد.

اصطلاحِ تقریب مذاهب اسلامی را حدود شصت سال پیش، مؤسسۀ «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» در قاهره از سخنان سیدجمال برگرفت و مطرح کرد. منظور از مذاهب، عمدتاً چهار مذهب اهل سنت یعنی حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی و دو مذهب شیعی امامی و زیدی است که در پاره‌ای از مسائل با هم اختلاف دارند. دارالتقریب با توصیۀ آیت‌الله بروجردی (ره) ــ‌از مراجع برجسته و عالمان بزرگی که تحت تأثیر مکتب وحدت‌گرای اصفهان و نجف و استادان ارزنده و بزرگواری همچون مرحوم سیدمحمدباقر درچه‌‌ای و مرحوم شریعت اصفهانی‌ دارای اندیشه‌های والایی برای ایجاد وحدت در جهان اسلام بودــ به این نتیجه رسید که بحث‌های کلامی، ازجمله بحث در مسئلۀ خلافت و امامت مایۀ تجدید اختلافات است و به جایی نمی‌رسد. بنابراین کوشش خود را بر اختلافات فقهی متمرکز کرد و سرانجام شیخ محمود شلتوت، شیخ جامع‌الازهر، فتوا داد که پیروان مذاهب چهارگانۀ اهل تسنن می‌توانند به مذاهب دیگر، ازجمله مذهب امامیۀ اثنی‌ٰعشری، برگردند زیرا همه از کتاب و سنت بهره گرفته‌اند.[۷]

حمایت مادی و معنوی مستمر آیت‌الله بروجردی از دارالتقریب در قاهره نشان‌دهندۀ اهتمام ایشان به وحدت و انسجام مسلمانان است و شاید در میان مراجع شیعی تا آن زمان کسی را نتوان یافت که به پایۀ معظم‌له در راه تقریب مذاهب اسلامی کوشیده باشد. مجالی نیست که در این مختصر به همۀ اقدامات فکری و عملی آن بزرگوار در زمینۀ وحدت جهان اسلام پرداخته شود، درعین‌حال، شایسته نبود که در مقولۀ وحدت نامی از آیت‌الله بروجردی برده نشود. کوتاه سخن آنکه ایشان وحدت امت اسلامی را در حد تعارفات، کارهای نمایشی و به‌عنوان یک شعار کاربردی نگه نداشت و آن‌قدر به ارزش راهبردی آن معتقد بود که می‌فرمود: «مسائل فقهی نه‌تنها در سطح مذاهب امامیه، بلکه باید در سطح همۀ مذاهب فقهی اسلامی مورد بحث قرار گیرد و در هر مسئلۀ مهم مورد اختلاف، ادلۀ همۀ مذاهب منظور گردد.» این مرد بزرگ کتاب مسائل الخلاف شیخ طوسی را با تحمل مشقاتی در تصحیح آن، چاپ کرد و گاه‌به‌گاه این کتاب را با خود به جلسۀ درس می‌برد تا طلاب به این روش عادت کنند. این ابتکار باعث شد مجتهدانِ شیعه دریابند که فقه یک علم مشترک بینِ همه مذاهب اسلامی است و گاهی می‌‌فرمود: «فقه شیعه در حاشیۀ فقه اهل سنت است»، زیرا در آن اعصار احکام موردعمل مسلمانان همان فتوای پیشوایان آنان بود و راویان اصحاب ائمه باتوجه‌به آن فتاوی، از ائمه سؤال می‌‌کردند و ائمه هم باتوجه‌به همان فتاوی پاسخ می‌گفتند.[۸] ای کاش دید بلند و وسعتِ نظرِ مکتب‌های اصفهان، نجف و قم در امر وحدت اسلامی به دیگر حوزه‌های علمیه شیعه و سنیِ جهان اسلام راه می‌یافت و آموزه‌های انسان‌ساز و رهایی‌بخش استادان و شاگردانِ بزرگانی همچون آیت‌الله بروجردی در آن محدوده‌ها محصور و منحصر نمی‌ماند، که اگر چنین شده بود، امروز در جهان اسلام «می‌خواری و مستی ره و رسم دگری داشت.»[۹]

در سدۀ اخیر هیچ‌کس در راه وحدت و انسجام داخلی و جهان اسلام به‌اندازۀ امام خمینی (ره) تلاش نظری و اقدام عملی نکرده است. در جریان انقلاب، در داخل و خارج کشور، حتیٰ معاندان از انقلاب اسلامی به‌عنوان یک انقلاب شیعی نام نمی‌بردند، زیرا حضرت امام با باور قلبی، مشی، منش و اقدامات عملی خود چنین اجازه‌ای به کسی نداد و به‌این‌ترتیب انقلاب اسلامی ایران متولد، مانا و پویا شد.

حضرت امام (ره) یک روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در اوج مسائل متعدد و پیچیدۀ آن روزها به این موضوعِ اساسی چنین اشاره کردند:

ما با مسلمین اهل تسنن یکی هستیم، واحد هستیم که مسلمان و برادر هستیم. اگر کسی کلامی بگوید که باعث تفرقه بین ما مسلمان‌ها بشود، بدانید که یا جاهل هستند یا از کسانی هستند که می‏خواهند بین مسلمانان اختلاف بیندازند. قضیه شیعه و سنی اصلاً در کار نیست، ما همه با هم برادریم‏.[۱۰]

امام (ره) با تأسی به صلحایِ سَلَفِ خود هیچ‌گاه با برادران اهل تسنن، مسائلِ اختلافیِ تاریخیِ حل ناشدنی را مطرح نکرد، بلکه همچنان بر اصول پنج‌گانه وحدت، یعنی توحید، نبوت، معاد و کتاب و قبلۀ واحد پای فشرد و منادی بلند آوازه وحدت در جهان اسلام شد.

در یک جامعه‏ای که همه می‏خواهند به اسلام خدمت کنند و برای اسلام باشند، این مسائل نباید طرح شود. ما همه برادر هستیم و با هم هستیم، منتها علمای شما یک دسته فتوا به یک چیز دادند و شما تقلید از علمای خود کردید و شُدید حنفی، یک دسته فتوای شافعی را عمل کردند و یک دستۀ دیگر فتوای حضرت صادق را عمل کردند، این‌ها شدند شیعه. این‌ها دلیل اختلاف نیست. ما نباید با هم اختلاف و یا یک تضادی داشته باشیم، ما همه با هم برادریم. برادران شیعه و سنی باید از هر اختلافی احتراز کنند. امروز اختلاف بین ما تنها به نفع آن‌هایی است که نه به مذهب شیعه اعتقاد دارند و نه به مذهب حنفی و یا سایر فِرَق؛ آن‌ها می‏خواهند نه این باشد نه آن. راه را این‌طور می‏دانند که بین شما و ما اختلاف بیندازند. ما باید توجه به این معنا بکنیم که همۀ ما مسلمان هستیم و همۀ ما اهل قرآن و اهل توحید هستیم و باید برای قرآن و توحید زحمت بکشیم و خدمت بکنیم.[۱۱]

فرمایشات حضرت امام (ره) دربارۀ وحدت شیعه و سنی در حد اعلام موضع، سخنرانی و وعظ و خطابه باقی نماند و اگر حضرتش اعتقاد قلبی، ایمان استدلالی و باور شرعی به این امر نداشت، مسئولیتِ صحت نماز و عبادات میلیون‌ها مقلد خود در سراسر جهان را به عهده نمی‌گرفت و فتوا به صحت نماز مقلدینش در اقتدا به اهل تسنن نمی‌داد. امروز هم منادیان وحدت جهان اسلام، از شیعه و سنی، باید چنین عاشقانه پاکباختۀ وحدت باشند. هنگام نماز در کنفرانس بین‌المللی وحدت، برادران شیعه و اهل سنت باید در اقتدا به هم مسابقه بگذارند و اگر در یک نمازخانه، زیر یک سقف و به‌طور هم‌زمان دو نماز جماعت برپا کنند، معنایش آن است که میزبان در انتخاب و دعوتِ شرکت‌کنندگان و میهمانان در اجابتِ دعوت اشتباه کرده‌اند.

هدف از اشاره‌ای مختصر به نام‌آوران منادیان وحدت در سدۀ اخیر آن بود که گفته شود، پس از حضرت امام خمینی (ره) بارزترین چهره در ساحت وحدت جهان اسلام در تولید ادبیات وحدت‌آفرین و در میدان عمل بدون شک آیت‌الله هاشمی رفسنجانی است. او با تمام مسئولیت‌های سنگینی که به عهده داشت، در هیچ‌زمانی کوچک‌ترین فرصت را برای رساندن صدای وحدت‌آفرین خود به داخل و خارج از دست نمی‌داد. اگر چه در اواخر عمر شریف و بابرکت خود کمتر به سفر می‌رفت، اما شرکت در کنفرانس‌های وحدت و دیدار با علما، بزرگان، دانشمندان و روشنفکران اهل تسنن را از دست نمی‌داد و اگر مجال سفر و شرکت در سمینارها و کنفرانس‌های حول محور وحدت را پیدا نمی‌کرد، برایشان پیام می‌فرستاد.

یکی از دردمندانه‌ترین و شاید یکی از آخرین پیام‌های آیت‌الله هاشمی، در کمتر یک ماه قبل از آنکه چشم از این دنیا فرو بندند، پیام ۲۲ آذر ماه ۱۳۹۵ به مراسم وحدت در آق‌قلا است. حتیٰ برگزاری مراسمی تحت عنوان وحدت در دور افتاده‌ترین نقطۀ میهن اسلامی نیز ازنظر آن بزرگ‌مرد عرصۀ وحدت دور نمی‌ماند و لذت حضور خود در چنین مجلسی را حتیٰ با ارسال پیامی از سر عشق و درد از دست نمی‌داد. تمامی درد و عشق او در این سخنان تبلور یافته است: «در زمانه‌ای که تندروهای مذهبی، در برخی مناطق و بلاد اسلامی، افسار سیاست و فرهنگ و اخلاق را به دست گرفته‌اند، برگزاری مراسمی با نام وحدت به مناسبت میلاد باسعادت حضرت حضرت محمد(ص)،چون گنج گران‌بهاست.»

در این پیام آمده است:

از روزی که آوای دلنشین ”وَاعْتَصِمُوا بحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا“ برای ”فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبکُمْ“ در آیۀ شریفۀ ۱۰۳ سوره مبارکه آل عمران، به‌عنوان وحی آسمانی بر قلب و زبان پیامبر رحمت جاری شد تا آرزوی دیرینۀ ”فَأَصْبَحْتُمْ بنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا“ بین مسلمانان برآورده گردد و پیمان برادری که رسول مکرم بین مهاجر و انصار بسته بودند، در جامعه جاری شود، قرن‌ها می‌گذرد و کم‌کم آن ”امه واحده“ تأکیدشدۀ در قرآن کریم، متأسفانه درحال‌حاضر، به چنان بلای خانمان‌سوز تفرقه‌ای دچار شده‌اند که به‌عنوان مسلمان، حتیٰ از شنیدن اخبار آن نیز باید شرمگین باشیم.

امتی که در آخرالزمان نبوت آمده بود تا بشریت را پس از رسولانی که آمده بودند، به اوج پیشرفت علمی و اخلاقی برساند، این روزها در پهنۀ گسترده جهان اسلام، توسط گروهک‌های یا جاهل یا با امیال و اهداف صهیونیستی و افراطی و تکفیری، یا بر منابر در تریبون‌ها از اختلافات می‌گوید و یا در شهرهای اسلامی که حالا دیگر به میادین جنگ شبیه‌ شده‌اند، همدیگر را می‌کشند و زنان و کودکان همدیگر را به اسارت می‌برند.

در این زمانۀ آشفته که متأسفانه تندروهای مذهبی در برخی مناطق و بلاد اسلامی، افسار سیاست و فرهنگ و اخلاق را به دست گرفته‌اند و در رسانه‌ها، مدارس و دانشگاه‌ها به نام ”حکومت اسلامی“ جولان می‌دهند، برگزاری مراسمی با نام وحدت به مناسبت میلاد باسعادت حضرت ختمی مرتبت حضرت محمد (ص) پیامبر رحمت و مودّت، چون کیمیا عزیز و چون گنج گران‌بهاست که انگار در ویرانه‌های اختلاف گم شده‌ است.

برادران اهل سنت منطقه ترکمن صحرا، آق‌قلا، مینودشت و شهرها و روستاهای دیگر در استان گلستان، هرساله مراسمی با شکوه، پرمعنا و وحدت‌بخش را با محوریت علمای آن منطقه برگزار می‌کنند که چون نوری در دل تاریکی‌های اختلافات شیعه و سنی به حساب می‌آید و امیدواریم شعاع این نور سال‌به‌سال گسترده‌تر گردد و در جهان اسلام، هرجا شیعه و سنی هستند، به‌جای گفتار و رفتار کینه‌برانگیز و اختلاف‌آور، از مشترکات فراوان خویش در دین اسلام بگویند که دین رحمت و مهربانی و سلامت است.

اینجانب با تشکر از مردم باوفای اهل سنت در شمال ایران، علما، دانشمندان، سیاسیون و جوانان آن منطقه، امیدوارم حرکت پسندیدۀ شما در برگزاری مراسم هفتۀ وحدت، به‌عنوان یک الگو از فرهنگ حسنه در ایران، سایر کشورهای منطقه و همۀ دنیای اسلام را نیز فرابگیرد و به‌جای شنیدن خبرهای نگران‌کنندۀ کشتار و آوارگی و اسارت، آن هم به دست مسلمانان، اخبار وحدت‌بخش و برادری بشنویم که در تاریخ اسلام سوابق بسیار درخشانی دارد که البته ابتدای آن به گفتار و رفتار پیامبر عظیم‌الشأن و بزرگان دین در صدر اسلام برمی‌گردد.[۱۲]

کسی نمی‌تواند چون زمانه این را می‌طلبد، برای خوشایند دیگران و زبانی شعار وحدت دهد، در برج عاج بنشیند و منتظر بماند تا دیگران بیایند و با او وحدت کنند. عاشقْ کفش آهنین می‌پوشد، عصای آهنین به دست می‌گیرد، در جست‌وجوی معشوق راه می‌سپرد و در این راه پر فراز و نشیب از سرزنش هزاران خار مغیلان به خود غمی راه نمی‌دهد[۱۳]. صداقت شرط اساسی وحدت است. دستِ دروغگو در دوستی و عشق زود باز می‌شود. اگر طالب وحدت چنین باشد، در راه پر فراز و نشیبی که طی می‌کند، سالکان پاک‌باخته و رهروان دیگری را خواهد یافت. وقتی شمار وحدت‌خواهان و عاشقان اتحاد افزون شود و برکات اتفاق ظاهر و عطر همدلی در فضای جهان پراکنده شود، تفرقه‌افکنان کم‌شمار و انگشت‌نما خواهند شد. حرافی و شعاردادن دربارۀ وحدت، اما لنگ‌زدن در عمل، ممکن است در کوتاه‌مدت افراد قلیلی را فریب دهد، ولی در بلندمدت راه به جایی نخواهد برد. آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در ساحت اندیشه، شعار و عمل دربارۀ وحدت فرق اسلامی در داخل کشور و نیز دنیای اسلام صداقتی ستودنی داشت؛ زیرا وحدت در اندیشۀ هاشمی نه یک تاکتیک برای آرام‌سازی و حل معضلات مقطعی و سیاسی، بلکه یک اعتقاد عمیق، باور باطنی، راهبرد بلند مدت و همیشگی، در ادامۀ اسلاف صالح او، سیدجمال عبده و آیت‌الله بروجردی، بود.

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در دیدار نمایندگان ادوار اهل سنت مجلس شورای اسلامی از استان‌های آذربایجان غربی، خراسان جنوبی، سیستان و بلوچستان، کردستان، کرمانشاه و گلستان، با تقدیر از حضور اهل سنت در همۀ مراحل انقلاب اسلامی، مخصوصاً در دفاع مقدس و سکونت آن‌ها در مناطق مرزی کشور، گفت: «مرزنشینان، باتوجه‌به ارتباطاتی که با اهل سنت کشورهای همسایه دارند، می‌توانند سفیران دوستی و منادیان تعامل اسلامی مردم ایران با فِرَق مذهبی باشند.»

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، با ارائۀ آماری از جمعیت مسلمانان در جهان و مقایسۀ آماری جمعیت شیعیان و اهل سنت در ایران و دیگر کشورها، گفت: «وحدت، بهترین دفاع در مقابل زیاده‌خواهی‌های دشمنان است که از همدلی شیعه و سنّی می‌ترسند.»

عضو مجلس خبرگان رهبری با اشاره به مذاکراتش با آیت‌الله سیستانی در عراق و باتوجه‌به توصیه‌های فقهی آیت‌الله‌العظمی بروجردی در زمان حیاتشان، به بیان گوشه‌هایی از زندگی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حضرت علی(ع) پرداخت که همیشه بر وحدت مسلمانان به‌عنوان سفارش قرآنی تأکید می‌کردند.

او حضور در نماز جمعۀ زمان خلفا، حضور در جلسات مشاوره‌ای برای اداره بهتر جامعه، نیابت از خلفا برای ادارۀ مدینه در زمان سفرها و همراه‌کردن فرزندان خویش با سپاهیان اسلام را از نمونه‌های رفتاری امام علی(ع) برای تأکید بر وحدت مسلمانان دانست و گفت: «تبعیض مذهبی هیچ نفعی برای اسلام و مسلمانان ندارد.»

هاشمی رفسنجانی با ابراز نگرانی از رشد گروه‌های متعصب و تندروی مذهبی در کشورهای اسلامی، به‌ویژه در پاکستان، عراق، افغانستان، سوریه، مصر، یمن و عربستان، به سخنان مقام معظم رهبری در دیدار اخیر با نمایندگان مجلس خبرگان اشاره کرد و گفت: «گروه‌های افراطی که احتمالاً به قصد قربت و برای رضایت خداوند، کارهای غیرعقلی و غیرانسانی در ابعاد داخلی و خارجی انجام می‌دهند، درواقع به حقانیت اسلام ضربه می‌زنند.»

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام وجود افراد صالح، بااستعداد، وطن‌دوست و متدیّن در پیروان ادیان و مذاهب مختلف ایران را امتیازی برای انتخاب مدیران در سطوح مختلف نظام دانست و گفت: «نهادینه‌کردن وحدت در جامعه ایران که از تعدد قومیت‌ها و مذاهب برخوردار است، اقداماتی فراتر از حرف و شعار می‌خواهد.»

او نجابت، صبر و روحیۀ ملی و دینی اهل سنت ایران را ستود و افزود:

وقتی برنامه‌های ادارۀ کشور براساس سیاست‌های کلی و در چارچوب قوانین مصوب باشد، هر مدیری با هر عقیدۀ مذهبی و گرایش سیاسی در صورت مراعات اصول مصالح ملی و یکپارچگی امت اسلامی می‌تواند موفق باشد و گزینش مدیران با معیار اقلیت و اکثریت بی‌معناست.

هاشمی رفسنجانی در پاسخ به مطالبات حاضران در خصوص به‌کارگیری بیشتر مدیران از اقوام و مذاهب در کشور گفت: «یادآوری بجایی است تا روحیه امیدواری در جامعه تقویت شود و اصولاً یکی از وظایف دلسوزان نظام و دوستداران دولت، تذکرات مفید برای بهتر شدن امور می‌باشد.»[۱۴]

زخم و مرهم

جرئت کنیم و راست‌و‌پوست‌کنده بگوییم که این روزها، چهرۀ کشورهای اسلامی و مسلمانان، در نگاه جهانیان، شایستۀ سیمای تابناک و تعالیمِ روح‌‌بخش پیامبرِ رَحمَهٌ لِلعالَمین و اسلام راستین نیست. اگر تاکنون هم به‌طورکامل چنین نبوده، وضعیت فعلی از همیشه بدتر است. منظور نگارنده از جهانیان، مردم عادی است؛ زیرا خواص کمابیش و به درجات مختلف با حقایق آشنا هستند. منظور از خواص سیاسیون، دانشگاهیان و روشنفکران دین‌شناس و آگاه به وضعیت سیاسی کشورهای اسلامی، علمای باسواد و فرهیختۀ دیگر ادیان و اعضا و دست‌اندرکاران اتاق‌های فکر و مؤسسات مطالعاتی وابسته به دولت‌ها و دانشگاه‌هایِ کشورهای غیراسلامی است که در مورد کشورهای عربی، اسلامی و خاورمیانه، مطالعات، تحقیق، تدریس و تألیف دارند. بیست سال پیش، در همان دوران که اتحادیۀ اروپا با ما و ما با آنان درگیر گفت‌وگوهای انتقادی بودیم، یکی از مقامات عالی‌رتبۀ وزارت امور خارجۀ کشوری اروپایی به اینجانب گفت: «ما می‌دانیم که عربستان سعودی تأمین‌کنندۀ مالی، لجستیک و ایدئولوژیک تمام گروه‌های تروریستی در خاورمیانه و تعداد زیادی از گروه‌های تروریستی در جهان است.»

منافع ملی سیاست‌مداران دنیا اقتضا نمی‌کند که حقایق را به ملت‌هایشان بگویند، مؤسسات مطالعاتی وابسته به دولت‌ها و دانشگاه‌های غربی که حقایق اسلام و کشورهای اسلامی را می‌دانند، چنین اجازه، اختیار و تمایلی ندارند. عده‌ای چنان برنامه‌ریزی کرده‌اند که کودکان آمریکایی، اروپایی و حتیٰ بچه‌های خودمان در کشورهای اسلامی، از زمانی که با بازی‌های کامپیوتری آشنا می‌شوند، در فضای مجازی و در قالب ناجیانِ کشور و مردم خود، آدم‌های مزاحم، تروریست، خرابکار، اشغالگر و به‌طورکلی آدم‌بدهایی را با انواع سلاح‌ها و تجهیزات نابود می‌کنند که شکل و شمایل همۀ آن‌ها شرقی، خاورمیانه‌ای و اسلامی است.

حتیٰ دانش‌آموختگان و فرهیختگانی که مطالعاتی در خصوص اسلام، فِرَق و کشورهای اسلامی نداشته و نسبت به صلح‌دوست‌بودن همۀ مسلمانان به‌جز از اقلیتی تکفیری آگاهی ندارند، چشم و گوششان به رسانه‌های جمعی و حواسشان به شبکه‌های اجتماعی است. شما به‌جای آن‌ها! وقتی ببینید که گروهی با پرچم لااِلهَ اِلااَلله، فریاد الله اکبر و گفتن بسم‌الله بمب‌گذاری می‌کنند، شهرها را ویران و مردم را آواره می‌کنند، بی‌گناهان را زنده‌زنده در آتش می‌سوزانند، از بلندی پرت می‌کنند، سبعانه سر می‌برند، زنان و کودکان را در بازارهای برده فروشی برای کام‌بخشی به دیگران می‌فروشند و همۀ این وحشیگری‌ها را به مرزهای خود محدود نکرده‌اند و می‌رود که آسایش و آرامش همه دنیا را به هم بریزند، راجع به اسلام و اسلامیان، چه فکری می‌کنید؟ شما به‌جای آن‌ها! وقتی می‌بینید که تشفین، زنی مججبه به‌همراه شوهرش رضوان، که چهره، لباس و هیبتی کاملاً اسلامی دارند، با اصلیتی از کشور اسلامی پاکستان، با حمله و تیراندازی به یک مرکز معلولان در سن برناردینو، کالیفرنیای آمریکا، دست‌کم چهارده نفر را کشته و هفده نفر دیگر را زخمی کرده‌ و هر دو در درگیری با پلیس کشته شده‌اند، چه دیدگاهی نسبت مسلمانان پیدا می‌کنید؟ رسانه‌ها این حمله را مرگبار‌ترین ازاین‌دست، از سال ۲۰۱۲ عنوان کرده‌اند.[۱۵] جامعۀ مسلمانان کالیفرنیا نیز این حمله وحشتناک را صریحاً محکوم کرد، اما مگر صدای این محکومیت را چند نفر شنیدند؟ شما به‌جای آن‌ها، وقتی می‌بینید که تقریباً همۀ دنیا حتیٰ اختلافات مرزی، مناقشات فکری و درگیری‌های معمول بین خود را موقتاً کنار گذاشته و همت خود را به انعقاد قراردادهای همکاری اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی معطوف کرده‌اند و هرروز یک پیمان همکاری منطقه‌ای و بین‌قاره‌ای می‌بندند و به‌طور نسبی در صلح و آرامش به سر می‌برند، اما در تعداد زیادی کشورهای اسلامی جز آژیر خطر، غرش موشک، صفیر گلوله و چهچهۀ مسلسل صدایی به گوش نمی‌رسد، جز بوی باروت و خون بویی به مشام نمی‌رسد و جز سربریدن، قتل نفس و به زیرکشیدن همۀ شرف و عزت آدمی چیزی به چشم نمی‌آید، راجع به ما چه فکری می‌کنند؟

مگر همۀ مردمان عادی اروپا و آمریکا می‌دانند که برخی سران کشورها و کمپانی‌های نفتی خودشان با خرید نفتِ مفت و میراث فرهنگی ارزان از داعش و دیگر گروه‌های تروریستی حمایت می‌کردند؟ مگر همۀ مردمان عادی اروپا و آمریکا می‌دانند که تشفین و همسرش رضوان فاروق هردو دانش‌آموختۀ مدارس سلفی الهدی، وابسته به طالبان در مولتان پاکستان بوده‌اند و این مدارس که در آمریکا، انگلستان و امارات شعبه دارد، تحت تعالیم وهابی‌های سعودی، دوست و هم‌پیمان آمریکا در منطقه است و اکثریت مسلمانان در جهان از باورهای این اقلیت تکفیری و آدمکش بیزارند و اعمال وحشیانه و سبعانۀ آن‌ها را محکوم می‌کنند.

چه کسی و چه کسانی باید پاسدار آبروی اسلام و مسلمانان باشند. وقتی ناپاک‌دینان تکفیری چنین چهره‌ای از اسلام به جهانیان معرفی می‌کنند، ما جز برای واخورده‌ها و واپس‌زده‌شده‌ها که هویت خود را در آدمکشی می‌یابند و جز برای محرومیت‌کشیده‌های زیاده‌طلبی که برای ایثارِ لاشۀ خود به جهاد نکاح می‌روند، چه جذابیتی خواهیم داشت؟ پاسخ پیامبر رحمت را که دینش را به امانت نزد ما سپرده تا با بزرگداشت کرامت انسانی، جهان بشریت را به آیین پاکش دعوت کنیم، چه‌کسی خواهد داد؟ اگر درد واقعی را نشناسیم چگونه در درمان تلاش کنیم. صادقانه و دردمندانه بر این باورم که همه «علی قدر مراتبهم» مسئول‌اند.

اینکه در روز عاشورا، جوانان مسلمان، از دختر و پسر، در استرالیا، با توزیع آب معدنی، گل و پیام صلح‌جویانه، تلاش می‌کنند، پیام واقعی اسلام را به عابران معرفی کنند، نشان از درک این نیاز و تلاش به‌اندازۀ بضاعت و امکانات اندک آنان است. نگاه‌های ملامتگر به آن‌ها این پیام را داده است که پیکر اسلام با دشنۀ داعشیان زخمی شده و به مرهم نیاز دارد. اینکه در دولت اصلاحات پیشنهاد «گفت‌وگوی تمدن‌ها» و در دولت تدبیر و امید پیشنهاد «جهان عاری از خشونت و افراطی‌گری» به دنیا داده می‌شود، حاکی از درک درست اوضاعِ جهانی، نیاز دنیای اسلام به معرفی راستین و باور به این واقعیت است که ما حرف‌هایی برای جهانیان داریم که اگر مجال گفتنش را پیدا کنیم گوش‌های شنوای بسیاری برای نیوشیدن خواهد یافت.

آقا، خانم، با شما هستم! شما کجا ایستاده‌اید؟

برنادر لوییس از سرشناس‌ترین و خوش شانس‌ترین نظریه‌پردازان صهیونیست در عصر حاضر است. سرشناس ازآن‌نظر که در محافل دانشگاهی، اتاق‌فکرهای سیاسی و وزارت خارجه‌های کشورهای غربی و شرقی و برای هر نهاد و هرکسی که دستی در مطالعات خاورمیانه، اسرائیل و کشورهای اسلامی دارد، شخصیتی شناخته شده است؛ و خوش‌شانس ازآن‌نظر که عمری طولانی یافته تا بتواند شاهد آغاز پیاده‌شدن نظریه‌های خود در تعدادی از کشورهای منطقه باشد و آرزوهای خود را به گور نبرده است.[۱۶] کلیدی‌ترین جملۀ برنارد لوییس این است که: «اگر جنگ بین شیعه و سنی در منطقه پا بگیرد، امنیت اسرائیل برای پنجاه سال تأمین می‌شود.» این جمله می‌تواند یک خط‌کش و میزان برای تشخیص خادم از خائن و احمق باشد. پس معیارهای ازمدافتاده، قدیمی و ناکارآمدی مانند، لباس، مقام، مرتبه، جایگاه،  ارادت به خلفای راشدین و یا اهل‌بیت، خدمت به اسلام راستین و حفظ اصل اسلام و هرمعیار و محک دیگری برای تشخیص خادم از خائن و احمق، که ممکن است شما را فریب دهد و یا به اشتباه اندازد را کنار بگذارید و فقط از این خط‌کش استفاده کنید. البته نتیجۀ کار خائن و احمق در ضربه‌زدن به اسلام و مسلمانان و کمک به اسرائیل غاصب یکی است.

محافل علمی غرب او را تأثیرگذارترین مورخی می‌دانند که پس از جنگ جهانی دوم دربارۀ دنیای اسلام و خاورمیانه کار کرده و تحقیقات و نوشته‌های او مرجع شناخت دنیای اسلام و تاریخ عرب برای اروپا و آمریکا بوده است. او دربارۀ گروه‌های مخالف شکل گرفته در تاریخ جوامع اسلامی، فِرَق مختلف دنیای اسلام، وضعیت تاریخی و اجتماعی یهود در جوامع اسلامی مطالعات ژرفی داشته و رساله‌های متعددی به رشته تحریر درآورده است. درآغاز، تمرکز او روی تاریخ منطقۀ مهم شامات بود و پس از به‌وجودآمدن اسرائیل، مطالعاتش را روی تاریخ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی سرزمین‌های عربی در قالب امپراتوری عثمانی و کاوش چرایی و چگونگی ازهم‌پاشیدن امپراتوری عثمانی متمرکز کرد.[۱۷]

لوییس اصطلاحات «بنیادگرایی اسلامی» و «برخورد تمدن‌ها» را برای نخستین‌بار در آمریکای شمالی مطرح کرد و ساموئل هانتینگتون نام کتاب خود برخورد تمدن‌ها را از او گرفته است. می‌گویند این اصطلاح را لوییس برای اولین‌بار، در سال ۱۹۵۷ م، در جلسه‌ای در واشنگتن بر زبان آورده است.

رئیس دولت اصلاحات در مقابل دکترین برخورد تمدن‌ها، هوشمندانه گفت‌وگوی تمدن‌ها را به جامعۀ جهانی پیشنهاد داد و مجمع عمومی سازمان ملل، در سپتامبر ۱۹۹۸ م، سال ۲۰۰۱ م را سال «گفت‌وگوی تمدن‌ها» نام نهاد. تعجب نکنید یکی از سنگین‌ترین هجمه‌ها به این پیشنهاد سازنده و پذیرش جهانی، که آورندۀ اعتبار و آبروی مضاعف برای کشورمان بود در داخل صورت گرفت. بهانۀ مخالفان آن بود که جرج بوش رئیس‌جمهور وقت آمریکا در ژانویه ۲۰۰۲ م در سخنرانی سالیانۀ خود در کنگرۀ ایالات متحده آمریکا ایران را به بهانۀ واهی حمایت از تروریسم، به‌همراه دو کشور کره شمالی و عراق محور شرارت[۱۸] نامید. اگر به برخی از مطبوعات خاص آن زمان مراجعه کنید، مخالفان دربارۀ این نکته قلم‌فرسایی می‌کردند که چه فایده‌ای دارد که شما جهان را به گفت‌وگو فرامی‌خوانید و درمقابلِ این حسن نیت، آمریکا به شما لقب محور شرارت می‌دهد. مثل اینکه اگر ابوجهل و مشرکان قریش پیامبر را نستجیر بالله ساحر و مجنون خواندند، آن حضرت باید ابلاغ رسالت را کنار می‌گذاشت. در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران روز ۳۰ شهریور «روز گفت‌وگوی تمدن‌ها» نام‌گذاری شده بود که دولت دهم در سال ۱۳۸۹ ش آن را از تقویم حذف کرد.

لطفاً این جمله را به‌خاطر بسپارید و هرگز فراموش نکنید: برنارد لوییس هم «مشکلات داخلی» و هم «برنامه‌های غرب» را در فروپاشی، تجزیه و تکه‌تکه شدن امپراتوری عثمانی دخیل می‌داند. او همچنین در آثارش به گفتمان درونی دنیای اسلام دربارۀ چگونگی برخورد با تمدن غرب نیز پرداخته است. اگر بخواهیم از مفصل‌نویسیِ رساله‌هایِ علمی و تحقیقاتی صرف‌نظر کنیم و به حوصله و مجالِ این مقالۀ کوتاه بسنده کنیم، دستاورد هشت دهه تلاش علمی و تحقیقاتی برنارد لوییس در این خلاصه می‌شود که مصلحت غرب و اسرائیل در آن است که جهان اسلام و کشورهای خاورمیانه ازنظر داخلی گرفتار خصومت‌های، مذهبی، قومی، قبیله‌ای، طایفه‌ای، سیاسی، گروهی و در صورت امکان جنگ داخلی و ازنظر خارجی دچار دشمنی، درگیری و جنگ با یکدیگر باشند.

اگر رؤسای کشورها، مقامات، مسئولان، روشنفکران، علما، دانشگاهیان و دانشمندانِ کشورهایِ اسلامی به‌هرنحوی از انحاء، تحت هرعنوان، به‌هرطریق و با هر اسم به‌ظاهر توجیه‌پذیری به اختلافات داخلی دامن بزنند و اگر هرروز و هرساعت مردم خود را تقسیم سلولی ‌کنند و به جان هم بیندازند و به بهانه‌های به‌ظاهر مقدس، انسانی، روحانی، آسمانی، سیاسی و … جنگ بین کشورهای اسلامی را دامن بزنند، مهم نیست کی باشند و چه عنوانی یدک بکشند، احمقانه و ذلیلانه در دستان نظریه‌پردازهایی مانند برنارد لوییس بازی می‌کنند.

آنهایی که از پادشاهان سعودی و از تروریسم در منطقه و جهان از دیرباز تاکنون حمایت کرده‌اند، آن‌دسته از علمای وهابی که ریختنِ خونِ اقرارکنندگانِ به وحدانیت خدا، پیامبریِ حضرت محمد (ص) و پیروان دیگر ادیان و هرکسی غیر از گروه کم‌شمار خود را مباح می‌شمارند، داعشیان با پدیدارشدن و فعال‌شدن نظریه‌پردازهای خشونت آنان، فراخوانان و توجیه‌کنندگان هجمه، تخریب‌کنندگان و عاملان اقدامات فراقانونی، مطبوعات‌چی‌هایی که از لابه‌لای الفاظ عصبی آن‌ها صدای دندان‌قروچه به گوش می‌رسد، و نیز ناشکیبایان و درنهایت آنان که به‌جای برخورد منطقی و استدلالی، به باورها و مقدسات مذهبی حمله و توهین می‌کنند و واکنش‌های عصبی و جنون‌آسا بروز می‌دهند، همگی در همین طیف جهنمی جای می‌گیرند.

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی ۹ ماه قبل از رحلت در تاریخ ۱۷/۱/۹۵ در دیدار دبیر و مدیران دبیرخانۀ مجمع تشخیص مصلحت نظام، تلاش برخی‌ها برای القای اختلافات مذهبی در ایران را مذبوحانه و با برنامه دانست. او القای جنگ بین شیعه و سنی را برای منطقه خیلی خطرناک دانست و گفت: «باید باجدیت جلوی این برنامه شوم را گرفت، چون شعله‌های جنگ‌های مذهبی، همه چیزها را می‌سوزاند.» رئیس وقت مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران، تدوین سیاست‌های کلی برای تقویت وحدت شیعه و سنی در این کشور را مهم خواند و گفت: «می‌توان این مسائل را به‌عنوان اسناد بالادستی نظام برای مسئولان در همۀ سطوح تدوین کرد.» او با تشریح اوضاع عراق، سوریه، یمن، لیبی و افغانستان، گفت: «اگر چه مقابلۀ نظامی با این گروه ضروری است، اما عقلای جهانی باید برای ریشه‌کنی آن‌ها برنامه‌ریزی کنند.» هاشمی رفسنجانی، خطر تروریست‌ها را یکی از مسائل واقعی منطقه در آینده دانست و گفت: «کشورهایی که این گروه‌ها را برای اهداف خاصی خلق کرده بودند، الآن گرفتار جنایات آن‌ها شده‌اند و آشکارا اظهار نگرانی می‌کنند.»[۱۹]

روشن‌بینی، شایستگی و درایت

امام اول شیعیان حضرت علی (ع) در توصیف پیامبر اکرم می‌فرماید: «طبیبی است که بر سر بیماران گردان است و مرهم او بیماری را بهترین درمان و آنجا که دارو سودی ندهد، داغ او سوزان … با داروی خود دل‌هایی را جوید که در غفلت است و یا در حیرت …» آن حضرت درادامه خطاب به بی‌عملان می‌فرمایند: چیست که شما را چون کالبدهایی می‌بینم بی‌جان و جان‌های بی‌کالبد. عبادت‌کنانی راه صلاح ناسپرده، بازرگانانی از تجارت سود نبرده، بیدارانی خوابیده، حاضرانی نهان از دیده، نگرندگانی نابینا، شنوندگانی ناشنوا و گویندگانی ناگویا…»[۲۰]

دعوت به وحدت نیاز به شایستگی دارد و شایستگی به داشتن دلی دریایی، چتری به وسعت آسمان و اعتمادبه‌نفسی به استواری کوه‌ها است. تنگ حوصله‌های پرخاشگر، تنگ‌نظران خودبین و ترسوهای سست عنصری که از بیم شکست در هماوردی اندیشه‌ها دلی لرزان دارند، نمی‌توانند، به دغل و دروغ، صلادهندۀ وحدت و فراخوان به اخوت باشند، ازاین‌رو، هرروز به بهانه‌ای و با خَلق و جعل عنوان و واژه‌ای و اگر نشد با چسباندن وصله و اتهامی نه‌تنها در بین مردم خود که در هرجا که بتوانند به تفرقه، جدایی و تشتت دامن می‌زنند و انسان‌هایی را که می‌توانند عاشق هم باشند، به دشمنی و صف‌آرایی در مقابل یکدیگر می‌کشانند. خداوند سبحان در توصیف فرعون می‌فرماید: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شیَعاً[۲۱]؛ ‏فرعون در زمین استکبار و سلطه‌گری کرد، و مردمان را به گروهها و دسته‌های مختلفی تبدیل نمود.»[۲۲] درمقابل حضرت ختمی‌مرتبت که ما شیعیان و اهل تسنن هردو به افتخار پیروی از آن حضرت مباهی و مفتخریم با ورود به مدینه، دشمنی‌های ریشه‌دار و قدیمی اهل یثرب را از بین برد و به عداوت‌های چرکین و مزمن آن‌ها پایان داد. درایت پیامبرانۀ آن حضرت آن بود که هنگام ورود به یثرب قبیله عمروبن عوف اصرار کردند که در «قبا» اقامت گزینند … اوس و خزرج سلاح بر تن کردند و به استقبال او شتافتند … در مسیر راه رؤسای طوائف زمام ناقه را گرفته و هرکدام اصرار می‌ورزیدند که در منطقۀ آن‌ها وارد گردد، ولی پیامبر فرمود: از پیشروی مرکب جلوگیری نکنید، او در هرکجا زانو بزند من همانجا پیاده خواهم شد[۲۳].

این ختم کلام برای جلوگیری از تفرقه، امتیازندادن به گروهی بر دیگر گروه‌ها و ایجاد وحدت است که عقل کل عالم امکان زمام توقف را نه به عقلای یثرب که به حیوانی لایشعر می‌دهد. ما جلوه وحدت را در سیمای امام راحل دیده‌ایم که او نیز به منطقۀ هیچ قبیله‌ای وارد نشد و همه، جز سلاح برکشیدگان، محاربان و آدمکشان را زیر چتری به گستردگیِ آسمانِ نه‌تنها ایران، بلکه به وسعتِ آسمانِ بلند جهان اسلام، جای داد و تا واپسین دم حیات بر میثاقی که برای وحدت بسته بود، از پای ننشست. علاوه‌بر قرآن مجید که معجزۀ باقیه رسول گرامی اسلام است، ایجاد وحدت بین فرقه‌ها و قبایل متخاصم صدر اسلام نیز معجزه‌ای گران‌قدر بود که خداوند در کتاب عظیم خود از آن برادری به‌عنوان نعمت یاد کرده است.

وحدت‌آفرینی و براندازی روش‌هایِ مذمومِ تفرقه افکنانه نیاز به روشن‌بینی، شایستگی، درایت و شجاعت دارد. روشن‌بینی ازآن‌جهت که هردو طرف نه‌تنها احساس، بلکه یقین کنند که بالندگیِ مذهب خودشان نیز در گرو همکاری و همفکری با دیگر مذاهب است. شایستگی به داشتن دلی دریایی، چتری به وسعت آسمان و اعتمادبه‌نفسی به استواری کوه‌ها است. تنگ حوصله‌های پرخاشگر، تنگ‌نظران خودبین و ترسوهای سست‌عنصری که از بیم شکست در هماوردی اندیشه‌ها دلی لرزان دارند، نمی‌توانند وحدت‌آفرین باشند و به اخوت فرابخوانند. درایت امتیازندادن به گروهی بر دیگر گروه‌ها و ایجاد وحدت است که عقل کل عالم امکان، برای تعیین محل اقامت در یثرب، زمام توقف را نه به عقلای یثرب که به حیوانی لایشعر می‌دهد و همان‌طور که پیش‌تر گفته شد ما جلوۀ وحدت را در سیمای امام راحل دیده‌ایم.

ایستادن در برابر باورهایی که بی‌هیچ پشتوانۀ عقلانی و وحیانی در عمق جان عوام‌الناس ریشه کرده، بازی با جان و آبرو است. پر شماری از اندیشمندان در تاریخ، قربانی جهل عوام شده و جان بر سر مبارزه با خرافات و پندارهای غلط گذاشته‌اند. ازاین‌رو، کاستن از ریشه‌های اعتقادی و باورهایِ ناراستینِ تفرقه‌انداز و کم‌کردن از اعمالی که فاصله بین مذاهب را بعید و شکاف بین آن‌ها را عمیق‌تر می‌کند نیاز به شجاعت دارد. پس شجاعانه بگویم که: نخست، شیعه و سنی بر سر مسائل بسیار مهمی مانند امامت، ولایت و خلافت و آنچه در صدر اسلام گذشته اختلاف نظر و عقیده دارند. دوم، هیچ‌کدام توانایی گذر از گذرگاه زمان، بازگشت به گذشته و دستکاری و تغییر آنچه روی داده را ندارند. سوم، تاریخ نشان داده است که ایستادن روی موارد اختلافی تاریخی و توجه‌نکردن به اشتراکات، جز تضعیف امت واحد اسلامی نتیجه‌ای نداشته است. چهارم، فاصلۀ ایجادشده به‌وسیلۀ قهرها و دوری‌ها را شیطان‌هایی از جن و انس با اوهام، پندارها، اراجیف و سوء‌ظن‌هایی پر کرده‌اند که در عمق جان عوام‌الناس دوطرف، رسوب کرده و مزمن شده است. پنجم، در طول تاریخ، برخی از دانایانِ دوطرف از بیم لغزیدن پیروان خود، از باز کردن و افشای باورهای غلط و اعتقادات ناراستین دربارۀ طرف مقابل، سر باز زده‌اند. ششم و مهم‌تر از همه اینکه مشترکات بین شیعه و سنی آن‌چنان پایه‌های محکم و اساس استواری دارد که می‌توان بنایی به بلندای آسمان تا عرش اعلیٰ بر آن استوار کرد.

کار کسی که می‌خواهد فاصله‌ها را بردارد و وحدت ایجاد کند کاری عاشقانه و طبیبانه است. همان‌طور که طبیب در هنگامۀ جنگ، به بهشت و دوزخ مجروح کاری ندارد، دوست و دشمن را به یک چشم نگاه می‌کند و زخم هردو را با یک مرهم التیام می‌بخشد، علما، روشنفکران و دانشمندان نیز بهتر است در نجات کسانی که به ورطۀ برادرکشی و نابودی یکدیگر گرفتار آمده‌اند، دامن از سیاست و دوستی و دشمنی دولت‌ها برچینند و مرهم آموزه‌های دینی را از هیچ‌کس دریغ نکنند. همان‌طور که در جبهه‌ها هرچه سلاح‌ها مرگ‌بارتر باشد، به مرهم‌هایی شفابخش‌تر و طبیبانی مهربان‌تر نیاز است، علما و دانشمندان نیز باید با بالاگرفتن فتنۀ کارزار، نه بر خشم و درشت‌گویی بلکه بر مهربانی، استحکام استدلال و قوت برهان بیفزایند.

۱۰۸ سال پیش علامه سیدعبدالحسین شرف‌الدین از علمای بزرگ عالم تشیع و شیخ سلیم بشری رئیس وقت مشیخه‌الازهر در زمانی کمتر از ۶ ماه، ۱۱۲ نامه دربارۀ مناقشه‌آمیزترین مسائل بین شیعه و سنی برای هم نوشتند. هرکدام از این نامه‌ها آینه‌ای تمام‌نما از ادب و اخلاق اسلامی، رواداری و فروتنی علمی و استحکام استدلال و قوت منطق است.

شیخ سلیم در آغاز نامه پس از عنوان و تعارفات می‌نویسد:

… من در طول عمر خود، درصدد اطلاع از چگونگی اوضاع و حقایق داخلی شیعه برنیامده و اخلاقشان را نیازموده بودم، و این بدان جهت بود که من با آن‌ها ننشسته و در اجتماعات و کشورهای آن‌ها زندگی ننموده‌ام، اما بسیار علاقه‌مند بودم که با دانشمندان آن‌ها به بحث بنشینم … پس آن‌گاه که تقدیر الهی مرا به ساحل اقیانوس وجود تو واقف ساخت … خداوند با گواراییِ دانشت، بیماریم را شفا بخشید و عطشم فرو نشست، و سوگند به شهر علم، جدت مصطفی (ص) و باب آن پدرت مرتضی (ع) که من شربتی فرونشاننده‌تر از چشمۀ گوارایِ سلسبیلِ تو نیافتم …[۲۴]

علامه در جواب شیخ پس از سلام و تعارفات می‌گوید:

آن‌چنان مرا مورد عنایت قرار داده‌ای که زبان از سپاسگزاری عاجز است… من از سوریه به‌سوی تو بر مرکب آرزوها سوار شده‌ام و از راه‌های طولانی به درب خانه تو آمده‌ام تا از دانشت بهره گیرم و از باران فضل تو استفاده کنم … فضل و برتری، قضاوت عادلانه و سخن جداکنندۀ حق از باطل از آن توست …[۲۵]

ادب و احترام و عفت کلام و قلمی در نامه‌های این دو بزرگوار جریان دارد و هیچ‌گاه با بالاگرفتن بحث‌ها و مجادلات علمی فرو کش نمی‌کند.

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی همین روش پسندیده را نه‌تنها به‌عنوان یک رهبر سیاسی برجسته با رهبران و رؤسای دیگر کشورها، بلکه با علمای برجسته دیگر مذاهب به کار برد و در هردو زمینه به توفیقات بزرگی دست یافت و اگر آن دستاوردها با ندام‌کاری، بلاهت و خشک‌مغزی از دست نرفته بود، اکنون سیمای منطقه و جهان مانند امروز نبود. دو نمونه از برخوردهای حکیمانۀ هاشمی در ساحت سیاست و دیانت ملاقات‌ها و تعامل ایشان با ولیعهد وقت و پادشاه بعدی عربستان، ملک عبدالله و در ساحت دیانت، مناظره پربار ایشان با شیخ یوسف قرضاوی بود که در همین نوشتار به قسمت‌هایی از آن اشاره شد.

در پایان سال۱۳۹۰ ش، آیت‌الله هاشمی خود در دیدار با استادان صاحب‌نام و نویسنده در حوزه روابط بین‌الملل، حقوق بین‌الملل، حقوق بشر و روابط بین‌الملل از ایران و خارج از ایران که برگزارکنندۀ آن فصلنامه مطالعات بین‌المللی بود، گفت:

قبل از آخرین سفری که با دعوت رسمی امیرعبدالله به عربستان برای شرکت در همایش گفت‌وگوی مذاهب اسلامی و مراسم عمره رفتم، افرادی هم از شورای عالی امنیت و هم وزارت خارجه به دیدن من آمدند و گفتند در این سفر مسائل و رابطۀ دوجانبۀ ایران را با عربستان با عراق، سوریه، لبنان، افغانستان و همچنین مسائل عقیدتی و به‌اصطلاح علمایی دوجانبه را به‌گونه‌ای حل کنم. با اینکه دولت مایل نبود که من مسئولیت یا کاری از این نوع انجام بدهم و می‌دانستم که این‌ها دلشان نمی‌خواهد که این‌گونه شود، ولی آمدند و از من خواستند کاری بکنم. من در سفرم بعد از ضیافت شامی که ملک عبدالله داد، خارج از عرف تشریفاتشان، یک جلسه خیلی طولانی از ساعت ده تا دو یا سه بعد از نصف شب داشتیم، شخصیت‌های مؤثر عربستان را هم جمع کرده بود. مذاکره طولانی کردیم و همه مسائل را به یک نقطه خوبی رساندیم و بنا شد … خیلی از مسائل را در گفت‌وگوها حل کردیم، ولی وقتی به ایران برگشتم، چون فکر می‌کردند این توافقات می‌خواهد به نام من تمام شود، از کل آن صرف‌نظر کردند. وزیرخارجۀ عربستان برای پیگیری توافقات به ایران آمد، پیگیری که نکردند حتیٰ برعکس عمل شد. روزی از رادیو شنیدم که آقای متکی در جدّه در مصاحبه‌ای اعلام کرده که به آقای ری‌شهری، در عربستان اهانت کرده‌اند. من تعجب کردم و بعداً از آقای ری‌شهری سؤال کردم که آیا چنین چیزی اتفاق افتاده؟ گفتند که نه، اصلاً چنین مسائلی نبوده. گفتم که تکذیب کن. تکذیب هم کرد. ولی رادیو کار خودش را می‌کند و به تکذیب ایشان اعتنایی نکردند.

روابط با عربستان، مسئلۀ کوچکی برای منطقه نیست. اولاً کشور ثروتمندی است و اکثر علمای بلاد اسلامی به‌نوعی با عربستان به‌خاطر حج و زیارت ارتباط و ثانیاً منافع دارند. مساجدشان را تعمیر می‌کند. امکانات می‌دهد، قرآن چاپ می‌کند. امکانات زیادی را آن‌ها برای ترویج امور دینی آن‌ها درست کرده‌اند. کاری را که دانشگاه الازهر در مصر می‌کرد، الان حجم زیادی از کارها و حتی کارهای آکادمیک به دست عربستان افتاده است. از همۀ این‌ها مهم‌تر، مسئلۀ نفت است. اگر عربستان با ما روابط خوبی داشت، مگر غربی‌ها می‌توانستند ما را تحریم کنند؟

نمونه بارز دیگر روشن‌بینی، شجاعت و درایت آیت‌الله هاشمی همان مورد قبلی یعنی منظره با دکتر قرضاوی است. ایشان در بخشی از اظهارات خود در پاسخ به سؤال مجری دربارۀ برخی اقدامات و سخنان برخی تریبون‌داران متهتک فرمودند:

نظر من این‌ست که کارهایی که مردم عوام و افراطی‌های دوطرف انجام می‌دهند، نباید باعث ایجاد تفرقه در میان مسلمانان شود. همۀ ما بر اساس دستور قرآن باید به حبل الله متوسل شویم و در برابر خطراتی که امّت اسلامی را تهدید می‌کند، بر روی وحدت اسلامی مان اصرار بورزیم و مهم‌ترین آن خطرات اسرائیل و صهیونیسم و استکبار جهانی است. آنان بذر فتنه می‌پاشند و برخی از کشورهای ما مسلمانان را اشغال کرده‌اند و این را مدت‌هاست که آغاز کرده‌اند و به‌دنبال تسلّط بر منابع ما هستند، به‌همین‌سبب وظیفۀ امت اسلامی است که جمعیتی حدود یک‌و‌نیم میلیارد را تشکیل می‌دهند و حدود شصت کشور اسلامی داریم و در سازمان ملل از وزن قابل‌توجهی برخوردارند و نقاط استراتژیک و حساسی را در دنیا در اختیار دارند درواقع نقاط بسیار مهمی هستند. همچنین بهترین منابع را مانند انرژی که خداوند به آنان ارزانی داشته صاحب هستند و قرآنی را در اختیار داریم که ما را در زندگی‌مان راهنمایی می‌کند و همچنین از سنت پیامبر و سیرۀ ائمه برخورداریم و علما و دانشمندان و دانشگاه‌ها و شخصیات فراوانی وجود دارند. به‌همین‌سبب امت اسلامی حق دارند قدرت بزرگی را تشکیل بدهند و از امت مسلمان دفاع نمایند.

ما به دنبال تعرض به دیگران نیستیم، بلکه هدف‌مان پاسداری از اسلام است. این هدف به وحدت نیازمند است. ما نمی‌خواهیم وارد پاره‌ای از مسائل فرعی بشویم که این چنین گفت و آن چنان گفت. ما در ایران خطبه‌ها و سخنرانی‌هایمان را با جملاتی همچون: ”الحمد لله و الصلاه و السلام علی رسول الله و آله و اصحابه“ آغاز می‌کنیم. تقریباً تمامی خطبا و سخنران ها اینگونه سخن خود را شروع می‌کنند. ما شیعه‌ها در ایران به توحید و نبوت و معاد ایمان داریم و هر انسانی این باورها را داشته باشد او را مسلمان می‌دانیم و درنتیجه جان و مال و حیثیت او مصون و محترم است و به‌هیچ‌وجه نباید به حقوق و شخصیت چنین انسانی تعرض بشود و چنین کاری حرام است. هرچند گله‌مندی‌ها و ملامت‌هایی از دوطرف وجود دارد، اما این شرایط، شرایط ملامت و بازخواست نیست، ما باید دست به دست یکدیگر بدهیم و از هویت اسلامی خود دفاع کنیم.

اندوه‌بار و اسف‌بار است که راهِ راستینِ گفت‌وگوهایِ علمی که با بزرگانی مانند علامه شرف‌الدین، شیخ سلیم، سیدجمال‌الدین اسدآبادی، حضرت آیت‌الله بروجردی و … با اخلاق و ادب اسلامی هموار شده بود، به‌وسیلۀ برخی از ائمۀ جمعه و جماعات وهابی، روحانی‌نماهای تکفیری ازآن‌طرف و برخی مداح‌های ادب نیاموخته و تریبون‌دارهای زمان‌ناشناس نادانشمند ازاین‌طرف با خس‌و‌خاشاکِ درشت‌گویی‌ها، بددهنی‌‌ها، و بگذارید بگویم، فحاشی‌ها صعب‌العبور شده است.

یک نمونۀ بزرگ و شاخص از این‌گونه شجاعت‌ها را ۸۵ سال پیش، علامه شیخ محمدحسین کاشف‌الغطاء در براندازی یکی از عادات ناپسند و تفرقه‌انگیز نجفی‌ها به نمایش گذاشته است. او دراین‌باره نوشته است:

سالیان سال از ارتکاب این کارهای ناپسند می‌گذشت. نه کسی امر به معروف می‌کرد و نه هیچ‌کس نهی از منکر می‌نمود. من هفت سال بود که می‌خواستم این فساد را به صلاح آورم، این عیب را برطرف کنم و این مرض اجتماعی کشنده را علاج نمایم، اما خردمندان و صاحب‌نظران منع می‌کردند و نمی‌گذاشتند. می‌گفتند کسی حرف تو را در این باب گوش نمی‌کند، زیرا این کار در نظر عوام و مردم عادی همانند فریضۀ دینی شده و بلکه از نماز هم واجب‌تر می‌دانند … آن حرف‌ها اثری در من نکرد، بلکه عزمم را جزم‌تر و اهتمام و تصمیمم را برای این اقدام جدی‌تر ساخت … به منبر رفتم و پس از یک ساعت‌و‌نیم سخن‌گفتن، چنان شد که آن سال با آرامش و وقار و تعقل همۀ اقشار، حتیٰ کودکان گذشت … ما نیز فهمیدیم که عوام حاضر به قبول نصیحت هستند، ولی کوتاهی از اهل علم است…[۲۶]

آیت‌الله هاشمی نیز مانند سلف صالح خود، علامه شیخ محمدحسین کاشف‌الغطاء دریافته بود که برای کاشتن درخت وحدت که اصل آن در زمین، و بلندای آن تا آسمان، و سایه‌گستری‌اش به وسعتِ امت اسلامی باشد، باید اول برای کندن علف‌های هرزه و خارهای سر راه، همتی والا، عزمی راسخ و شجاعتی نمایان داشت، آن‌چنان که پیشینیان صالح ما دارا بودند. آری برکندن خارهای ستبر و فربه فسادی که در عمق جان عوام‌الناس ریشه دوانیده و متأسفانه با سکوت مصلحت ناآشنای برخی از فحول و بزرگان هرروز میوه‌های تلخ‌تری می‌دهد و ثمره‌ای جز تفرقه و جدایی و درنتیجه فشل‌شدن امت اسلامی و تسلط بیگانگان ندارد، شجاعت می‌طلبد و هرکسی را یارای ایستادن در برابر باورهای غلط عوام نیست. آیت‌الله هاشمی در مصاحبه‌ای در ۱۴ آبان ۱۳۹۳ش فرمودند:

نزاع در امت اسلامی ممنوع است. قرآن به صراحت می‌گوید: ”ولا تنازعوا فتفشلوا“. این نزاع‌ها را نادیده گرفتیم و هی دامن زدیم … سنی و شیعه و عمرکشون و اون‌ها یه چیز دیگری بگویند. لعنت به صحابه و از این کارهایی که خیلی عادیه و بعضی‌ها هم عبادت می‌دونند برای خودشون. همین اختلاف‌انداختن بین مسلمان‌ها نتیجه‌اش این می‌شه که ما به القاعده و طالبان و این چیزها می‌رسیم. به اینجا رسیدن خیلی‌هاشون. من به نظرم این گناه بزرگی که الآن داره به اختلاف‌افکنی بین این امت اتفاق می‌افته، امت یک‌میلیاردوهفتصد میلیونی با شصت کشور مستقل را که می‌تونه بزرگ‌ترین وزنۀ قدرت جهانی باشه، ضعیف کرده که توسری‌خور کشورهای دیگه باشه

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رحمت‌الله علیه طبیبی بود بر سر بیماران گردان، مرهم او بیماری را بهترین درمان و آنجا که دارو سودی نمی‌داد، داغ او سوزان .. با داروی خود دل‌هایی را می‌جست که در غفلت بودند و یا در حیرت … آن بزرگ‌مرد آغوشی باز داشت و هرچه به ده‌ها سال‌ها، ماه‌ها و روزهای عمر بابرکت، پربار و درخشان خود نزدیک‌تر می‌شد، وسعت آغوشش گسترش بیشتری می‌یافت و می‌رفت که نه با دشمن‌پنداری و ستیز با همه، بلکه با صلای دوستی، مهربانی، مودت، برادری و اخوت، همۀ خداباوران و همۀ انسان‌ها را در آن آغوش همیشه گشوده جای دهد.

دنیا این پیام او را به‌خوبی گرفته بود. در سوک ازدست‌دادنش، نه‌تنها سنی و شیعه که هرکس به کرامت انسان باور داشت گریست. نقل، بررسی، تجزیه و تحلیل و غور در دریایی از آنچه پیروان سایر ادیان و برادران شیعه و سنی در غم ازدست‌دادنش گفتند، نوشتند و سرودند فرصت مستوفای دیگری می‌طلبد که در این حوصلۀ تنگ گنجیدنی نیست.

[۱]. دانش‌آموختۀ کارشناسی ارشد مدیریت (MBA) از دانشگاه سول‌روس، تگزاس آمریکا؛ سفیر پیشین ایران در ورشو، کپنهاک.

سایت خبری تحلیلی نامه نیوز، ۳/۹/۹۳٫
[۳]. قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَاب تَعَالَوْاْ إِلَی کَلَمَةٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بهِ شَیْئًا وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بأَنَّا مُسْلِمُونَ.

[۴]. سیدجمال‌الدین اسدآبادی، العروة الوثقی، به‌کوشش سیدهادی خسروشاهی، تهران: نشر کلبۀ شروق، ۱۳۷۹، ص۱۹۰٫

[۵]. همان منبع

[۶]. مجموعه‌مقالات سیدجمال‌الدین و نهضت بیداری اسلامی، تهران: نشر مجمع جهانی تقریب مذاهب‏ اسلامی،۱۳۸۳، ص ۳۵۵٫

.[۷] محمد واعظ‌زادۀ خراسانی، با تلخیص و تلفیق، برگرفته از سایت موعود:  http://www.mouood.org

[۸]. همان منبع.

[۹]. میخانه اگر ساقی صاحب‌نظری داشت / می‌‌خواری و مستی ره و رسم دگری داشت. صادق سرمد.

[۱۰].  صحیفه نور، جلد ۶، ص۱۳۳٫

[۱۱]. صحیفۀ نور، جلد ۱۳، ص ۵۴٫

[۱۲]. پایگاه خبری خرداد، ۲۲ آذر ۱۳۹۵

[۱۳]. در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم / سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور. حافظ.

[۱۴]. خبر آنلاین ۷/۷/۹۲

[۱۵]. سایت سرانه، ۱۲/۹/۹۴ http://saraneh.com

[۱۶]. برنارد لوئیس در ۳۱ می سال ۱۹۱۶ م در لندن در خانواده‌ای متوسط یهودی متولد شد، او ۵ ماه دیگر صدمین سال زندگی خود را پشت سر می‌گذارد.

[۱۷]. سایت حرف آخر،  http://www.harfeakhar.com با تقطیع و تلخیص.

[۱۸]. Axis of Evil  اصطلاحی‌ انگلیسی است که جورج دبلیو بوش، رئیس‌جمهور وقت آمریکا دربارۀ ایران به کار برد.

[۱۹] . مسلم پرس ۱۷/۱/۹۵٫

[۲۰]. خطبه ۱۰۸ نهج البلاغه، ترجمۀ دکتر سیدجعفر شهیدی (ره).

[۲۱]. قصص، ۴٫

[۲۲]. تفسیر نور، استاد خرمدل.

[۲۳]. فروغ ابدیت، آیت‌الله جعفر سبحانی، چاپ ۲۸اُم، ص ۳۱، با تلخیص

[۲۴]. المراجعات، سید عبدالحسین شرف‌الدین موسوی عاملی، ترجمۀ محمدجعفر امامی، شرکت چاپ و نشر بین‌الملل، چاپ چهارم، ص ۳۹٫ تعریف و تمجید شیخ سلیم از علامه شرف‌الدین بسیار مفصل است که خلاصه‌ای از آن را با تقطیع فراوان نقل کردم.

[۲۵]. همان منبع، ص ۴۱٫ تعریف و تمجیدهای شیخ سلیم را هم خلاصه و تقطیع کرده‌ام.

[۲۶]. برای آگاهی بیشتر از اصل و تفصیل ماجرا نکـ : بند بند سرنوشتم، خاطرات علامه شیخ محمدحسین کاشف‌الغطاء، ترجمه و بازپژوهی علی شمس، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ص ۱۶۳٫