مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه با خبرنگار نشریه العالم پیرامون تحلیل سیاست ایران در رابطه با امنیت خلیج‌فارس و تنگه هرمز اشتباه مسئولان فلسطینی در احقاق حقشان اوضاع لبنان

مصاحبه با خبرنگار نشریه العالم پیرامون تحلیل سیاست ایران در رابطه با امنیت خلیج‌فارس و تنگه هرمز اشتباه مسئولان فلسطینی در احقاق حقشان اوضاع لبنان

  • دوشنبه ۱۵ مهر ۱۳۶۴


س - جناب حجت‌الاسلام هاشمی، به عنوان نماینده امام خمینی در شورای عالی دفاع و سخنگوی رسمی این شورا، توجه اخیر عراق به جزیره خارک را چگونه تحلیل می‌کنید و مقدار تأثیری که حمله‌های هوائی عراق بر صادرات نفت ایران دارد چه اندازه است و آیا این عمل به بستن تنگه هرمز منجر خواهد شد و اثرات این امر بر اوضاع منطقه چگونه است؟
ج - پیش از این نیز در خطبه‌های نماز جمعه یا جاهای دیگر در مورد این مسأله توضیح داده‌ام و در اینجا بر گفته‌هایم تأکید خواهم کرد. در واقع هدف از تحرک اخیر و تشنج تازه در چارچوب عمل برای نجات «صدام» است. زیرا آنها فکر می‌کنند چنانچه ما را از نظر اقتصادی تضعیف کنند، نخواهیم توانست به جنگ ادامه بدهیم و واضح است وقتی ما در اوضاع طبیعی بر منبع نفت تکیه می‌کنیم، آنها نیز تلاش می‌کنند صدور نفت ما را قطع کنند.
ما با مشاهده سلاح و تبلیغاتی که به کار می‌برند و نیز موضع‌گیریهایی که برخی کشورهای منطقه می‌کنند به‌این نتیجه می‌رسیم که « عراق » به تنهایی دست به این کار نمی‌زند، بلکه برنامه‌های متعددی وجود دارد که پشت پرده طرح‌ریز و برآن توافق شده است و مأموریت و نقش عراق نیز در آن معین شده و اکنون فقط دستورات را اجرا می‌کند. طبیعی است حزب بعث به دنبال راهی می‌گردد که خود را تقویت کند و نجات دهد، لیکن در این راه تنها نیست و دیگران نیز با او سهیم هستند.
اما این که تأثیر این عمل بر صدور نفت ما تا چه اندازه است، باید بگویم شاید صدور نفت را یکی دو روز متوقف کند و یا حداکثر در برخی موارد از مقدار آن بکاهد، اما ما معتقدیم که این عمل به چند علت به قطع کلی صدور نفت منجر نخواهد شد.
نخست: برای اینکه امکانات متعدد و شیوه‌های آماده‌ای در دست داریم که می‌توانیم نفت را به واسطه آن از همین جزیره «خارک» صادر کنیم که بسیاری از این راه‌ها به‌دور از خطرند.
دوم: در داخل جزیره «خارک» علاوه بر تجهیزات دفاعی، راه‌های متعددی برای صدور نفت داریم و با وسعت زیاد جزیره بعید است که صدور نفت کاملا قطع شود.
سوم:ما می‌توانیم ترمینال‌های نفت را از مناطق استخراج و ذخیره به‌سوی شرق خلیج‌فارس امتداد بدهیم و حتی می‌توانیم این لوله‌ها را تا تنگه هرمز و آن طرف دریای عمان برسانیم. البته این کار به وقت نیاز دارد، ولی دور کردن عملیات صدور نفت از دایره خطر و خارج کردن آن از برد هواپیماهای متجاوز وقت زیادی نمی‌گیرد و این همان کاری است که ما سرگرم انجام آن هستیم و می‌توانیم بگوییم حتی اگر این بمباران‌ها ادامه پیدا کند، باز هم به قطع کلی صدور نفت ما منجر نخواهد شد.
بنابراین، احتمال بستن تنگه هرمز در اوضاع فعلی بعید است. زیرا ما گفته‌ایم اگر نتوانیم از خلیج‌فارس استفاده کنیم آن را به‌روی دیگران هم می‌بندیم، اما اگر بتوانیم از آن به طور جزئی یا کامل استفاده کنیم آن را نخواهیم بست و احیانآ اگر حس کنیم استفاده ما از خلیج‌فارس به نوعی محدود شده است، ما نیز به اندازه همان محدودیت، استفاده از تنگه را محدود خواهیم کرد. باید بگویم سیاست ما در رابطه با امنیت خلیج‌فارس و تنگه هرمز در واقع ارتباط مستقیمی با مقدار استفاده ما از آن دو دارد و منطق ما هم بر این پایه استوار است، که مادامی که عراق از خلیج‌فارس به طور غیرمستقیم و توسط کشورهایی مانند کویت و عربستان سعودی که از نظر مالی و لجستیکی و تبلیغاتی به آن کمک می‌کنند، استفاده می‌کند، اگر قرار باشد ما از آن محروم شویم، پاسخ عادلانه این کار محروم کردن عراق توسط ماست و این جز با محروم کردن کسانی که به عراق کمک می‌کنند، میسر نمی‌شود. اکنون ما به کمک‌های کشورهای یاد شده به عراق واقف هستیم، اما مادامی که خود از خلیج‌فارس استفاده می‌کنیم، استفاده کردن آنها را نیز نادیده می‌گیریم. آن‌طور که شاهد هستید، ما سعی می‌کنیم همان قدر که برای ما دشواری درست می‌کنند، ما هم به‌همان اندازه، دشواری برایشان درست کنیم. مثلا بازرسی یا بازداشت کشتی‌ها و پاسخ همانند ما در مقابل بر ما وارد می‌شود. اما اگر کار به جائی برسد که راه کمک‌های ما به کلی قطع شود، ما نیز راه کمک‌های آنها را به کلی قطع خواهیم کرد.
البته کسانی هستند که می‌گویند ایران نمی‌تواند از پس این کار برآید و این درست مانند تحلیل‌هایی است که معتقد است ما نمی‌توانیم به‌جنگ ادامه بدهیم. این عده نتیجه می‌گیرند که صدور نفت قطع خواهد شد و ایران هم نمی‌تواند پاسخ قاطعی به منطقه بدهد. ما معتقدیم که این حساب‌ها از عدم شناخت و عدم ارزیابی صحیح قدرت ما به‌وجود آمده است و همانند حساب‌های غلطی است که آنها جنگ را با آن آغاز کردند. ما حساب چنین روزهایی را کرده بودیم و تصمیم گرفته‌ایم جنگ را تا پیروزی نهایی ادامه دهیم و تا جایی که ضرر و زیانی که به ما رسیده نگیریم و متجاوز را طبق قوانین اسلامی محاکمه نکنیم، از پای نخواهیم نشست.
لذا انتظار چنین مرحله مهمی را داشتیم و خود را برای روزی که به‌کلی بی‌نفت زندگی کنیم، آماده کرده‌ایم و برنامه‌ای نیز برای آن روز تدارک دیده‌ایم. برنامه مزبور را ملت ما با امکانات طبیعی غیرنفتی گذران خواهد داد و به مردم ابلاغ خواهد شد. البته این برنامه به عنوان ریاضت روحی و روانی برای ما خواهد بود و به‌موقع به‌اجرا درخواهد آمد.
مثلا بسیاری از نیروی انسانی ما که اکنون در زمینه‌های اقتصادی و صنعتی مشغول هستند، ممکن است در آن هنگام به طور موقت به زمینه نظامی کشیده شوند. همچنین بسیاری از صنایع ما که اکنون نقش رفاه عمومی را دارند به برنامه‌های نظامی ما وارد شوند. ما همه با هم، با امکاناتی قوی و گسترده که در دسترس داریم به جنگی مردمی وارد خواهیم شد که پشتیبانی آن میلیون‌ها انسان آموزش دیده و بسیج شده برای ایثار و فداکاری خواهد بود. طبیعی است که ما به یک جنگ مردمی همه جانبه وارد خواهیم شد و طبعآ هر مرحله‌ای سلاح ویژه خود را دارد و اگر نیاز پیدا شود، جهان خواهد دید که ما سلاح‌هائی ارائه خواهیم داد که در حسابهایشان نیامده باشد، درست همان‌طور که در « جنگ موشک‌ها » در چند ماه پیش روی داد.
طبیعی است که ما آن موقع جنگ را با سرعت تمام به‌نفع خود پیش خواهیم برد و البته در درازمدت، نتایج خوبی عاید ما خواهد شد، هر چند که برای اقتصاد ما نرخ نسبتآ گرانی خواهد داشت. به‌نظر من آن مرحله موفقیت و پیروزی بیشتری برای ما در بر دارد. هر چند ما سعی می‌کنیم خودمان شرایط آن مقطع را به وجود نیاوریم، اما چنانچه به وجود آمد از آن استقبال خواهیم کرد. اما در رابطه با رفت و آمد کشتی‌ها و آب‌های خلیج‌فارس، ما برنامه‌های جایگزینی تدارک دیده‌ایم که به‌ما امکان می‌دهد آب‌ها را در اختیار داشته باشیم و آنها را کلا از دریا محروم کنیم.

س - آیا درست است که ایران روابط خود را با کشورهای منطقه به‌ویژه کشورهای عرب خلیج (فارس) براساس موضع آنها در برابر جنگ برنامه‌ریزی می‌کند، اگر این گفته درست باشد پس روابط حسنه‌ای که شما می‌خواهید با آن‌ها برقرار کنید چه وقت به‌اجرا درخواهد آمد و با وجود بحران فعلی چگونه می‌توانید به‌کشورهای خلیج (فارس) اطمینان بدهید و آن‌ها را به‌دوستی متقابل وادارید؟
ج -در واقع سیاست ما بر پایه همکاری با این کشورها استوار است. مسلمآ کشورهای حوزه جنوبی خلیج‌فارس به طبیعت خود نمی‌توانند دشمن باشند، یا اینکه بخواهند دیدگاه‌های خود را برای کشورهای دیگر تحمیل کنند. چیزی که هست، این کشورها فقط می‌خواهند به بقا و وضع موجود خود، بدون مزاحمت ادامه بدهند.
ما در این زمینه آماده‌ایم با آنها همکاری کنیم. اما سیاست خارجی ما همواره توسط سیاست‌های استکبار مورد طعن و تحریف قرار می‌گیرد. نیروهای استکبار کشورهای مزبور را به دام جنگ کشانده‌اند و حمایت و درگیر شدن این کشورها در جنگ مسلمآ بی‌پاسخ نخواهد ماند، اما علی‌رغم این، ما هنوز هم آرامش اعصاب خود را از دست نداده‌ایم.
و با آن شیوه مسامحه و نادیده گرفتن لغزش‌ها روبرو شده‌ایم و فقط به پند و هشدار و تهدید اکتفا کرده‌ایم و پاسخی جدی به‌آنها نداده‌ایم. ما هنوز هم این شیوه را دنبال می‌کنیم و در این زمینه معتقدیم که اینها از « صدام » یک‌نوع ترس و واهمه دارند، زیرا در سابق در معرض خطر و تهدید او بودند و از آنجا که طرز تفکر وابسته و ترس از استکبار جهانی برآن‌ها حاکم است، لذا نمی‌توانند آینده جنگ را درک کنند و امکان پیروزی یک کشور مستقل در برابر استعمارگران در منطقه را تصور کنند.
با این طرز تفکر، اینها هنوز هم فکر می‌کنند چون صدام وابسته است، پس می‌تواند ماندگار شود و آینده جمهوری اسلامی ضعف و عجز است و حتی شاید نابودی است. برهمین مناسبت ما می‌بینیم که آنها در شعله‌ور شدن آتش مشارکت می‌کنند. ما معتقدیم که اینها وقتی به نقطه ناامیدی می‌رسند، آن وقت به خود خواهند آمد و دست از شیطنت‌های خود برخواهند داشت. البته در آن موقع ما باز هم با مسامحه و بخشش با آنها روبرو خواهیم شد.
اما معتقدیم که بهتر است دست از این کارها بردارند، زیرا ممکن است راه بازگشت را قطع نمایند. پس بگذارید راه بازگشت برایشان باشد. در هر حال، ما خواهان امنیت و رفاه و آرامش برای این منطقه اسلامی هستیم.
همچنین می‌خواهیم استقلال و احترام به اسلام و خوش رفتاری با ملت‌های مسلمان منطقه، و تأمین برتری اندیشه آنها حفظ شود و در آن وقت است که می‌توانیم همزیستی مسالمت‌آمیز داشته باشیم. از جهتی آنها با تجربه سابق که از رفتار ما دارند از جانب ما مطمئن هستند، زیرا می‌دانند چنانچه ما می‌خواستیم به آنها ضربه بزنیم، بی‌دغدغه این کار را می‌کردیم. اما می‌دانید که نکردیم و امیدواریم در آینده نیز آرامش اعصاب خود را از دست ندهیم.

س - جنابعالی شخصآ رابطه تاریخی ویژه‌ای با مسأله فلسطین و فلسطینیان دارید، آیا صحت دارد که این رابطه ویژه باعث گردید تا رابطه دولت اسلامی با « سازمان آزادیبخش فلسطین » به رغم اختلافات بسیاری که وجود دارد همچنان ادامه یابد از سوئی، چرا ایران برای حل این اختلافات و دستیابی به خطوط مشترکی به سود فلسطین به مذاکره با رهبری این سازمان نمی‌پردازد؟
ج- در رابطه با آنچه که مربوط به مسأله فلسطین و « سازمان آزادیبخش فلسطین» است، مایلم بگویم، بله. من شخصآ از موقعی که وارد میدان سیاست و مبارزه شدم مسأله فلسطین برای من اهمیت ویژه‌ای یـافت، حتی مسأله محوری در مبارزات شد و هنوز دارای چنین موضعی هستم. وقتی که وجود «اسرائیل» در منطقه امری بسیار خطرناک است و تا هنگامی که فلسطین غصب شده باشد و دارای چنین وضعیتی باشد، مسلمانان تا ابد در حال ضعف شخصیت و احساس ناکامی باقی خواهند ماند. این حق طبیعی و حتمی ملت فلسطین است که در سرزمین خود باشند و کسانی که بخواهند با این ملت زندگی کنند باید از فلسطین اجازه بگیرند و رضایت را جلب کنند تا این که بتوانند به‌این زندگی ادامه دهند و این کار در صورت پذیرفتن آن توسط ملت فلسطین امکان‌پذیر است.
از سوی دیگر معتقدم که سازمان آزادیبخش فلسطین، نقش بارزی را در گذشته در راه مبارزه داشته است و نقش تاریخی خوبی در مبارزات منطقه داشته است که هنوز بسیاری از کادرهای ممتاز در صفوف این سازمان وجود دارند و من با تصفیه این سازمان موافق نیستم، بلکه ضروری می‌بینم که تلاش گردد تا از خط انحرافی خارج شوند. به عقیده من یک اشتباه اساسی وجود دارد که در دو سه سال اخیر، میان مسئولان فلسطینی بروز کرده است که به علت این که حسب‌الظاهر نسبت به نظریه امکان دستیابی به حقشان از طریق جنگ و مبارزات مسلحانه جدی، دچار یأس شده‌اند.
شرط‌بندی بر خط سازش را آغاز کرده‌اند. آنان تصور می‌کنند دستیابی به حقوقشان و یا بخشی از آن، از طریق بعضی کشورهای عربی امکان‌پذیر است. این‌طور پیداست که این رهبران نسبت به حقیقت آنچه که در اعمال وجود کسانی که بر آنها شرط‌بندی می‌کنند، واقف نیستند، زیرا با یک محاسبه ساده و سطحی می‌توان نتیجه گرفت که این شرط‌بندی هیچ نتیجه‌ای را به‌همراه ندارد.
در هر صورت این‌طور که پیداست این رهبران، همان طور که یکی از مسئولان بلندپایه الجزایری هم گفت، می‌گویند که ما پنج جنگ را تجربه کردیم و به‌حقوق خود دست نیافتیم، حال بگذارید که یک بار هم درب صلح را بزنیم. یعنی اینکه آنان امکان دست یافتن به حقوقشان را پنج بار از طریق جنگ و افزون بر آن مبارزات طولانی‌شان تجربه کردند و امروز فرصتی را می‌خواهند تا درب صلح و سازش را به‌صدا درآورند.
طبیعی است که این نتیجه‌گیری بسیار خطرناک است، زیرا چه بسا قیمتی را که برای این اقدام خواهند پرداخت، همانا به‌هدر دادن تمامی نتایج جنگهای پنج‌گانه و حتی تمامی نتایج مبارزات و قیامها و شهادت‌ها باشد که این خطر بسیار بزرگی است، زیرا معنای آن اعلام شکست تمامی گذشته خواهد بود.
اما این که چرا ما برای بازگرداندن اینان به راه صحیح اقدام نمی‌کنیم، باید بگویم که اولا ما چنین تلاشی را مبذول می‌داریم، ولیکن یکی از مشکلات ما این است که مشغول مسأله جنگ هستیم و خصوصآ اینان در این مسأله بی‌طرف نمانده‌اند. بلکه معمولا به عراق می‌روند و اظهار دوستی می‌کنند و در واقع آقای عرفات و دوستانش از آغاز جنگ به ایران رفت و آمد داشتند و اغلب پیشنهاداتشان به‌سود حزب بعث بود. آنان در آغاز تقاضای آتش‌بس کردند. واضح است در حالی که عراق هنوز در سرزمین ما استقرار دارد، چنین پیشنهادی چقدر برایمان خطرناک بود که پس از آن نیز پیشنهادهایشان به نظر ما، در جوهر خود هدف نجات حزب بعث از تنگنا را دنبال می‌کرد. براین منوال ادامه یافت و تکرار شد و اظهاراتشان را نیز باید براین مطلب اضافه کرد.
در مجموع می‌بینید که آنان در کنار جبهه سازش قرار دارند که هم‌اکنون عراق و اردن و مصر محور آن را تشکیل می‌دهند، به‌طوری که همکاری فزاینده‌ای در حال حاضر با این محور صورت می‌پذیرد. لذا آسان نیست که ما از سوی خود دست به اصلاح آنان بزنیم، بلکه اگر آنان عملا خواستار اصلاح وضعیت هستند، باید به طورکلی مواضع خود را تغییر دهند و از این محور خارج شوند و در رابطه با مسأله فلسطین، موضع غیرسازشکارانه‌ای اتخاذ کنند و روابط خود را با ارتجاع عرب قطع نموده و با کشورهای عربی پایدار، بیش از دیگر کشورها همکاری کنند.
البته ما نمی‌گوییم که آنان باید با اکثریت جهان عرب که هم‌اکنون خط سازش را دنبال می‌کنند، دشمنی کرده و خطوط ارتباطی را قطع کنند. بلکه به عقیده ما این کشورها مجبورند به‌آنان کمک کنند. امروزه هیچ‌کدام از دولتهای عربی جرأت « بایکوت » فلسطین را ندارند و تمامی آنان مجبورند به شکلی به فلسطینیان کمک کنند، لکن شایسته است که روابط سازمان با جبهه پایداری صمیمی‌تر و گرمتر باشد و آنان نیز باید موضع مشخصی را در رابطه با مسأله جنگ اتخاذ کنند به‌طوری که مشابه با موضع لیبی و سوریه باشد. در حالتی غیر از این وضعیت مسأله سخت خواهد بود، زیرا مسأله جنگ برای ما مسأله‌ای اصولی می‌باشد و امکان ندارد که ما بپذیریم کسی در این جنگ در کنار صدام قرار بگیرد و ما در جای دیگر موضع دوستانه‌ای را نسبت به او اتخاذ کنیم. چنین حالتی بسیار سخت است.
در این زمینه با آنها گفتگو شد و احیانآ بعضی از تحلیلات و توضیحات را از آنان شنیدیم، اما هنوز به حقیقت راهی که برگزیده‌اند، اعتماد نداریم. اما در صورتی که واقعآ جدی هستند و حقیقتآ این راه را برگزیده‌اند، ما از سوی خود آمادگی کامل برای تفاهم با آنان و گشودن صفحه جدیدی را داریم. در هر صورت ما از سویی بدخواه آن عده از رهبران سازمان آزادیبخش فلسطین که دارای سابقه مبارزاتی شناخته شده‌ای برای ما هستند نیستیم. فقط معتقدیم که آنان راه اشتباهی را انتخاب کرده‌اند. ولی من شخصآ تصور می‌کنم که آنان قصد خیانت ندارند، بلکه به اعتقاد من در نتیجه فشارها و رنج‌های بسیار سخت، راهی را برگزیده‌اند که اشتباه می‌باشد و گمان می‌کنند از طریق گفتگو و مثلا به رسمیت شناخته شدن آنان از سوی آمریکا، می‌توانند مسأله فلسطین را حل کنند.
ما می‌گوییم اگر آنان واقعآ مواضع تحلیل‌های گذشته خود را قبول دارند، مبنی بر این که ایالات متحده، اسرائیل را ایالتی وابسته به‌خود می‌داند و منافع حیاتی آمریکا مرتبط به‌وجود « اسرائیل » است، در این صورت جایز نیست تصور کنیم که لبخند ریگان و یا کیسینجر بتواند مسأله فلسطین را به‌این سهولت و سادگی حل کند. به طور قطع در چنین سازشی آمریکائیان بیش از فلسطینیان سود خواهند برد، همان طور که شاهد وضعیت مصر در پنج شش سال گذشته بودیم، مصر به جز بعضی از پس مانده‌هایی که مثلا کمکهای آمریکا نامیده می‌شود، چه چیزی به دست آورده است؟ منافع مصر کجاست؟ و چه استفاده‌ای برده است و یا این که کدامین مسأله توسط این کمکها حل شده است؟
در پایان مصر مجبور به خارج شدن از این وضعیت خواهد گردید و ملت مصر روزی به پا خواهد خاست و به نقش مبارزاتی و جدی خود علیه آمریکا و اسرائیل عمل خواهد کرد.
این کمکها و دیگر غل و زنجیرهایی که به‌گردن مصریها انداخته‌اند و نیز این وابستگی، مصر را در رابطه با رویارویی گسترده به ضعف خواهد کشید، لذا ما می‌گوییم که در مجموع مصر با عدول از راه خود و تغییر خط‌مشی خویش زیان دیده است و ملت مصر این امر را برای همیشه نخواهد پذیرفت و جهان اسلام و عرب به‌زودی در راه حل و فصل قطعی مسأله فلسطین، دست ملت مصر را خواهد گرفت، البته با کمی تأخیر که آن هم به علت ضرباتی است که مسأله فلسطین در روند کنونی خود، در نتیجه این کجروی دچار آن گردیده است.

س - گفته می‌شود موضع شما به عنوان رئیس مجلس شورای اسلامی در زمینه اقتصاد و آینده نظام اقتصادی کشور، یک نقش ویژه خواهد بود. اما همه می‌پرسند، این مسأله چه از نظر مجلس و چه از نظر پیاده شدن آن در جامعه به‌کجا رسیده است و مسائل مورد اختلاف دیگری مانند بازرگانی خارجی و زمین چه سرانجامی یافته است؟
ج ـ نخست باید بگویم در مورد نقش ویژه من، آن‌طوری نیست که شما گفتید. نقش من بی‌تأثیر نیست، اما نقش تعیین کننده هم نیست. زیرا مجلس و شورای نگهبان و دولت و ریاست جمهوری و دیگر مراکز مهم، مانند شورای عالی قضایی و غیره همه می‌توانند با هم کار کنند. ما در همین شرایط کنونی به بازسازی اقتصاد پرداختیم و در این راه گام‌های مؤثری برداشتیم و نتایج خوبی هم گرفتیم، اما مسلمآ به همه اهداف خود نرسیده‌ایم. میان علمای اسلام کشور ما در رابطه با اقتصاد، دیدگاههای مختلفی وجود دارد و این امر نسبتآ از سرعت عمل ما می‌کاهد.
اگر ما فضای باز و آزاد حاکم بر نظام علوم دینی را در نظر بیاوریم، می‌بینیم که با وجود محیط طبیعی و عدم محدودیت این نوع دروس، مسلمآ دیدگاه‌های گوناگون پیدا می‌شود و ما با در نظر گرفتن واجب شرعی خود ناگزیریم وضع را بپذیریم. اما در نهایت این اختلاف نظرها باید یک روزی حل شود و راه حل آن نیز در دست است، مثلا شورای نگهبان در مورد مسایل اساسی اقتصادی حق دارد رد (وتو) کند.
در مورد لوایحی که در پرسشتان مطرح نمودید، همان‌طور که خودتان شاهد هستید، مجلس شورا آن را تصویب کرده است و تاکنون در شورای نگهبان معلق مانده است. این نوع اختلاف‌ها در همه دنیا و همه نظام‌ها وجود دارد. نزد ما هم با وجود اجتهادهای گوناگون و درک‌مان از اسلام، مسلمآ چنین اختلاف‌هایی ظاهر می‌شود.
عمومآ باید گفت در طول تاریخ جهان اسلام، هر جا که باب اجتهاد باز بود، اختلاف‌هایی به‌این شکل نیز وجود داشته است و گشودن گره آن با کمی پس و پیش ممکن بوده است، علیرغم کندی عمل، اما حل آن حساب شده و عمیق است. در نهایت با استفاده از تجربه و ردوبدل کردن آرا و بحث و گفتگو این امور به نتیجه دلخواه خواهد رسید. از آنجا که میان علمای مسئول در جمهوری اسلامی حسن‌نیت وجود دارد و از آنجا که اختلاف دیدگاهها موکدآ از سوءنیت برنخاسته است، می‌توان امیدوار بود که این امور در آینده رو به بهبودی برود. برای مثال، موضوعاتی مانند بازرگانی خارجی و زمین و مسایلی از این قبیل به بحث و بررسی و مقداری تجربه نیاز دارد. چرا که بخشی از آن « موضوع » به حساب می‌آید و نه « حکم » و بر ماست که مشخص کنیم، کدام راه برای رسیدن به هدف صحیح است و انتخاب هرکدام از راه‌ها چه نتایج عملی در برخواهد داشت. زیرا احکام اسلام و کلیات آن قابل بررسی است و فقط برخی اختلاف‌ها گاهی در «موضوع» و گاهی از استنباط «حکم» به وجود می‌آید اما می‌توان گفت توجه عمومی ما به یافتن و اجرا کردن احکام اسلام است و روز به روز اوضاع بهتر از گذشته می‌شود.

س - آیا به‌نظر شما مسأله انتخاب نخست وزیر در چارچوب یافتن راه حل مسائل مورد اختلاف دیگر، حل خواهد شد و اگر چنین نیست پس مسأله اختلاف شدید موجود، چه در مجلس و چه در مراکز سیاسی دیگر در رابطه با این مسأله را چگونه تحلیل می‌کنید و دست آخر ارزیابی شما از دولت میرحسین موسوی چیست و کاندیدای مورد علاقه شما برای پست نخست‌وزیری چه کسی است؟
ج - مسأله انتخاب نخست‌وزیر الحمداللّه حل شد و پیش از رسیدن به مجلس تصمیم گرفته شد و در همین روزها به مجلس ارائه می‌گردد ( این مصاحبه قبل از تأیید دولت موسوی از جانب مجلس به‌عمل آمده است ) به‌نظر من برای تأیید این انتخاب در مجلس اکثریت وجود دارد به خصوص که امام موضع خود را اعلام داشت و مجلس و ریاست جمهوری با این که امام آنها را در انتخاب آزاد گذاشته است، اما مایل نیستند موضعی برخلاف موضع ایشان اتخاذ نمایند زیرا از گذشته ما به‌اطاعت از امام معتقد شده‌ایم و این اطاعت همواره برای ما مفید واقع شده است و معتقد هستیم که دیدگاه وی همیشه کلیدی برای روشنایی راه و حل اختلافات ما بوده است. در مورد دولت مهندس موسوی، سابق بر این نیز گفته بودم که حکومت وی در سایه اوضاعی که داشتیم، حکومت خوب و موفقی بوده است.
به ویژه اگر ما مسأله جنگ و موضع‌گیری دشمنان اسلام در برابر خود را در نظر داشته باشیم، می‌توان گفت عمل دولت نتیجه قابل قبول و خوبی داشته است. دولت در رویارویی با مشکلات، تلاش بسیاری نموده و کسی نمی‌تواند بگوید اگر فلان‌کس رئیس دولت بود یا این که فلان برنامه را پیاده می‌کرد، وضع از حالا بهتر بود.
شاید این گفته صحیح باشد، شاید هم نه، در هر حال، در سایه آنچه بود و آنچه توانستیم انجام دهیم، راضی هستیم و ارزیابی عمومی ما هم خوب است. در سایه اوضاع فعلی من جز میرحسین موسوی کسی را به عنوان الگوی مطلوب نمی‌شناسم و اوضاع جامعه کنونی ما هم یارای تغییر نخست‌وزیر را ندارد، چرا که ما در حالت جنگ به سر می‌بریم و تغییر دولت ناگزیر در دوره انتقالی براوضاع ما تأثیر می‌گذارد و شاید هم اشکال برای ما به وجود بیاورد و در این مقطع چنین ریسکی جایز نیست.
قدرت‌های نخست‌وزیر فعلی و قدرت اداری و اجرایی حکومت وی برای ما روشن است و امتیازی که این حکومت دارد، آگاهی و احاطه آن به مسایل مختلف کشور است. اما در مورد اشخاص دیگری که نامشان به‌میان آمده یا می‌آید، یا این که ما دیدی نسبت به‌آن‌ها نداریم اما در نهایت باید مورد آزمایش قرار بگیرند و از آنجا که ما در حالت جنگ به‌سر می‌بریم و در دوره‌ای هستیم که حجم توطئه‌هایی که بر علیه ما در جریان است و من در پاسخ به‌سئوال اول به‌آن اشاره کردم روشن شده است. پس اکنون زمان محک و آزمایش نیست و عقیده امام در مورد عدم صلاح تعویض حکومت در حال حاضر عین منطق است و من هم جز این عقیده دیگری ندارم.

س- جهان امروز شاهد تحولات بسیاری در زمینه معادلات موجود در منطقه عربی و اسلامی از جمله ایران است و به‌نظر می‌رسد کشورهائی مانند شوروی و اروپای غربی به طورکلی و اخیرآ فرانسه در موضع خود در قبال شما تغییری خواهند داد. به‌نظر شما انگیزه این تغییر موضع چیست و این تحولات عملا به‌کجا رسیده است و در معادلات آینده منطقه چه آثاری خواهد داشت؟
ج -شما می‌گویید احتمال دارد کشورهای بزرگ در موضع خود در قبال جمهوری اسلامی تجدیدنظر کنند. من می‌گویم در این باب اشاره‌هایی هست، اما به نظر من هنوز زود است قضاوت شود. با استناد به اظهارات ظاهری آنها، می‌توان گفت آنها نتیجه گرفته‌اند که حسابهای سابقشان اشتباه بوده است، زیرا تا چند وقت پیش اظهار می‌کردند که جمهوری اسلامی با نظام فعلی نمی‌تواند به زندگی ادامه دهد و در برابر مشکلات اقتصادی، نظامی و فرهنگی جامعه از پای درخواهد آمد. آن‌ها برای جایگزین کردن نظام دلخواهشان آماده می‌شدند و طبیعتآ در این راستا کوشش می‌کردند هر چه زودتر نظام حاکم را ساقط کنند. در این کار هر کدام از آنها شیوه و ابزار بخصوص خود را داشتند. اما مقاومت دلیرانه و اقتداری که ملت ما در برابر جهانیان دارد، احتمالا آنها را وادار کرده یا الاقل به شک انداخته است که معادلات سابق آنها اشتباه بوده است.
من بیشتر احتمال می‌دهم که آنها در مرحله شک و تردید در حساب و برداشت‌های گذشته‌شان به سر می‌برند و البته انگیزه چنین دیدی از عدم درک جامعه اسلامی و نیروی اسلام و قدرت این جمهوری ناشی شده است.
علاوه بر این از آنجا که توانایی ارزیابی گستردگی دایره نفوذ اسلام را ندارند، لذا معادلاتشان همیشه غلط از آب درآمده است. از سوی دیگر، با تحکیم انقلاب اسلامی، آنها ابزارآلات و جاسوس و نوکرهای خود را در داخل کشور از دست داده‌اند و سازماندهی‌شان متلاشی گردید و برای همین است که قدرت ارزیابی دقیق و تصور صحیح را از دست داده‌اند. بر این مبناست که می‌گویم حداقل آنها اکنون در شک و تردید در کار خود به‌سر می‌برند.
اما اگر بگوییم آنها درک تازه‌ای یافته‌اند یا این که به نتایج جدیدی رسیده‌اند در چنین حالتی ما با این امر جدی‌تر رفتار خواهیم کرد. لیکن هنوز برای من روشن نشده است که آنها به نتایج تازه‌ای دست یافته باشند یا اینکه بخواهند خود را با اوضاع فعلی منطبق نمایند. هر چند می‌توان گفت، آنها با در نظرگرفتن شک و تردیدی که در معادلات سابقشان دارند به گشودن راه برای آینده پرداخته‌اند و به نظر من در این زمینه آنها هر چه زودتر به‌درک این حقایق بیفتند، جهان و منطقه زیان بیشتری خواهد دید.
زمانی که اینها حقیقت را دریابند و بدانند که جمهوری اسلامی نیرویی پایدار است و باید به اسلام به عنوان قدرتی در جهان نگاه کنند، در آن موقع قطب‌بندی کنونی جهان و همان که جهان را به دو قطب تقسیم نموده است از بین خواهد رفت. و جهان برای قدرت سوم حسابهایی باز خواهد کرد. زیرا این قدرت با جناح عدم تعهد یا دیگری که ضمانت بقا ندارد و همواره مورد تهدید نیروهای بزرگ واقع شده و از انجام نقش خود باز مانده است، مختلف و متمایز خواهد بود. این جناح سوم که با نیروی مردمی اسلامی مستقل برپا شده است و به جهان‌بینی اسلامی تکیه می‌کند و محور آن جمهوری اسلامی است امروزه با تمام نیرو در این جهان مطرح است.
طبیعی است که این امر یک بار بسیار گران برای هر دو ابرقدرت شرق و غرب شده باشد، زیرا آنها در برابر خود یک نیروی اصیل و مقاوم و پایداری می‌بینند و این نیروی جدید، مشروعیت آنها را زیر سئوال کشیده است و جهان به‌این ابرقدرت‌ها به دیده دشمنی می‌نگرد که فاقد هرگونه جهان‌بینی صحیح است. ابرقدرت‌ها طعم این نیرو را چشیده‌اند و ممکن است ناگزیر به واقعیت تن در دهند اما در هر حال عقب‌نشینی آنها به‌این آسانی نخواهد بود.
من معتقدم که باید آماده باشیم برای مدتی طولانی خود را حفظ کنیم و حتی در آن زمان که قدم خود را راسخ‌تر می‌کنیم، فصل جدیدی از رویارویی خواهیم داشت و مواضع را توسط جهان‌بینی خود فتح خواهیم کرد.
س - در پرسش آخر نظر شما را در مورد اوضاع لبنان می‌پرسم. آینده اوضاع را در آنجا چگونه می‌بینید و در مورد درگیری‌های مدام میان احزاب دست چپی و ملی از یک سو و نیرو و جریان‌های اسلامی از سوی دیگر، نظرتان چیست؟
ج‌ـ در خصوص لبنان من نسبتآ نگران هستم، زیرا از مشکلات بسیاری رنج می‌برد. مشکلات آن چند علت دارد؛ نخست، به‌علت چشمداشت ابرقدرت‌ها به‌این کشور است که اینها به آسانی دست از لبنان برنخواهند داشت و دوم، به‌دلیل مجاورت با اسرائیل است که همواره کانون خطر را تشکیل داده است. سوم، به دلیل وجود گروه‌های متعدد حزبی در داخل لبنان است که این گروه‌ها دارای جهان‌بینی‌ها و خط‌مشی و وابستگی و روابط متضاد و مختلف با یکدیگر هستند. به ویژه که بیشتر این گروه‌ها دارای نیروهای شبه نظامی بوده و به‌دنبال منافع خود و همدستان خود هستند.
مسأله لبنان یک مسأله پیچیده است و طبیعی است که مسأله‌ای پیچیده برای خود لبنانی‌ها و برای جهان و ابرقدرت‌ها و برای اسرائیل باشد. عمومآ لبنان به میدانی برای ستیز میان نیروهای مختلف جهان تبدیل شده است و طبعآ در این میان، ملت لبنان است که رنج‌ها را بر دوش می‌کشد و به علت عدم وجود امنیت و جنگ مردمی درازمدت، انسان نمی‌تواند امیدی به استقرار آرامش و بهبود عمومی اوضاع در آن بیابد.
اما در مقابل، یک نقطه مثبت نیز وجود دارد که می‌توان به‌آن چشم امید داشت و همانا اکثریت مسلمان ملت لبنان است که اکنون آگاه و سیاست‌دان شده است. این نقطه روشن این نوید را می‌دهد که چنانچه اکثریت طرف‌های موجود به‌این نتیجه برسند که باید حاکمیت برقرار شود، آن موقع امنیت خوبی خواهند داشت زیرا حکومت به‌اکثریت خواهد رسید، یعنی به ملت مسلمانی که برای ایجاد لبنان بیدار، که در خود مایه لبنان را نگاه می‌دارد، تلاش می‌کند. در آن صورت می‌توان انتظار یک زندگی نوین برای مردم در آن کشور را داشت.
به نظر من راهی برای نجات لبنان به‌جز تکیه و اعتماد به‌اکثریت وجود ندارد. چرا که بازگشت به تقسیمات گذشته که پست‌ها میان مسیحیان و اهل تسنن و شیعه‌ها تقسیم می‌شد، اکنون قابل قبول نیست و نمی‌توان به آن بازگشت. نه مردم آن را می‌پذیرند و نه سودمند است و نه قابل ا جرا، مسیحیان که سابق بر این زمام امور را در دست داشتند، اکنون در اقلیت به سر می‌برند و طبیعی است که زمانی قدرت را به دست داشتند و اکنون به‌آسانی تسلیم حکومت مسلمانان نخواهند شد و این یکی از عوامل ادامه بحران در لبنان است.
چپی‌ها در لبنان می‌توانند با مسلمانان هماهنگی خوبی داشته باشند و این برمی‌گردد به شعارهایی که معمولا می‌دهند. چرا که اسلام برای حمایت از محرومین آمده است و بایستی این ویژگی اسلامی به‌خصوص در لبنان به کار بسته شود. اگر مسلمانان به این ویژگی دفاع از ستم دیدگان و محرومان اولویت بدهند و از جریان‌های منحرفی که اسلام را حامی و مدافع سرمایه‌دار جلوه می‌دهند، جلوگیری کنند، سلاح چپی‌ها خود به‌خود از دستشان گرفته می‌شود و زیر پایشان خالی می‌شود و شعارهایی که می‌دهند در میان ملت تهی و بی‌تأثیر خواهد بود.
اما آنهایی که به مارکسیسم به عنوان جهان‌بینی نگاه می‌کنند یا آنهایی که وابستگی سیاسی را ترجیح می‌دهند، اینها در جامعه لبنان تمامآ از میان نخواهند رفت و ملتی که خواهان عدالت است، مسلمانان این عدالت را تأمین خواهند کرد.
بنابراین می‌توان گفت این امکان وجود دارد که میان مسلمانان و کسانی که در لبنان شعار چپی با خود حمل می‌کنند، خطوط مشترکی به‌وجود بیاید و این همانی است که در ایران رخ داد. احزاب چپی امروز در ایران تأثیری ندارند و ملتی که آن روز فریب شعارهای دروغین چپی‌ها را خورده بود و به دنبال آنها راه افتاده بود، امروز به‌این نتیجه رسیده است که می‌تواند با تمسک به اسلام و نگاهداری دین و آخرت به‌آن اهداف حیاتی دست یابد و چنین شد که احزاب یاد شده، نابود شدند و این در لبنان نیز عملی است.
چیزی که می‌ماند، سختی هم‌زیستی با مسیحیان و آن جریان‌هایی است که منافعشان با خارج در ارتباط است که این مشکل، خواهد ماند اما اگر یک حکومت مردمی قوی در لبنان بر سر کار بیاید و از سوی نیروهای ترقیخواه و پیشرو و مستقل حمایت شود، مسأله لبنان - هر چند با کمی سختی ـ اما قابل حل خواهد بود.