سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم یادواره شهدای روحانی فومن

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم یادواره شهدای روحانی فومن

  • مسجد بالامحله
  • دوشنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۶

بسم‌الله الرحمن الرحیم
الحمدالله و السّلام علی رسول الله
افتخاری برای بنده است که دفعه دوم در میان مردم خوب این شهرستان، توفیق زیارتشان را پیدا کرده‌ام. البته زیاد به این شهر آمدم و رفتم، ولی این دومین برنامه است که در خدمت عموم مردم هستم. این بار برای عرض ارادت خدمت شهدای شما آمدم. جلسه برای شهدای روحانی است. کم کم سنت بسیار خوبی در کشور شکل گرفته که علاوه بر برنامه‌ها و کنگره‌های عمومی‌شهدا، اصناف و گروههای متعدد، مثل روحانیت، دانشگاهیان، دانش‌آموزان، خانمها و عناوین دیگر برای شهدا برنامه می‌گیرند. ما هم این را تشویق می‌کنیم.
چون باعث می‌شود تا برنامه‌های زیادی برای بزرگداشت شهدا در جامعه وجود داشته باشد که بسیار سازنده است.
صحبت من درباره همه بیش از 400 شهید، بیش از هزار جانباز و نزدیک 200 آزاده و تعدادی از مفقودان مظلوم این شهر است. بحث کلی‌تر من راجع به اصل شهادت و ایثارگران است. ولی به عنوان طلبه‌های شهید این شهرستان، این جلسه را تکریم می‌کنم. حقیقتاً از شما متشکرم که با این شکوه و عظمت این اسطوره‌های تاریخ را گرامی می‌دارید.
شما مردم فومن قبل از همه اینها افتخار شهید دادن را دارید. در نهضت مقدس جنگل، تعداد زیادی از مردم فومن و منطقه به همراه میرزاکوچک‌خان شهید شدند. میرزا کوچک‌ خان که سرباز بزرگوار اسلام بودند، طلبه بسیار بسیار روشنی بود. تا جایی که من در مطالعاتم به دست آوردم، ایشان تحت تأثیر شهید مدرس بود و نفس مقدس شهید مدرس نام او را این چنین با صلابت و مقدس در تاریخ ثبت کرده است.
آن دوران، دوران خطرناکی برای ایران بود. احتمال تجزیه ایران جدّی بود. کمونیست‌ها به ایران هجوم آورده بودند. از طرف دربار هم به شدت روی نیروهای مخلص فشار بود. میرزا کوچک‌خان و جنگلی‌ها به نام شما مردم گیلان و فومنات توانستند آن روز این طلسم را بشکنند. شما این افتخار را دارید.
گیلان یک افتخار دیگر هم دارد که اولین شهید ما در نهضت روحانیت‌مربوط به گیلانی‌هاست که شهید آقاسیدیونس رودباری بودند. امام نام این شهید را پرآوازه کردند. در حادثه مدرسه فیضیه آسیب دیدند و بعدها شهید شدند.
در دوران دفاع مقدس، لشکر قدس و شما مردم خوب سهم بالایی داشتید. خودم از شاهدان پایمردی و ایثارگری شما بودم. با نهایت افتخار این سفر را انجام دادم و به املش و فومن آمدم. می‌خواهم به بهانه یادواره شهدای طلبه و روحانی، مسئله مهمی را برای کل ایثارگران عرض کنم.
خواهش می‌کنم نکته‌ای که در صحبت من است، توجه کنید. چون در زندگی ما مؤثر است. اگر انسانهای روی زمین را از یک زاویه تقسیم‌بندی کنیم. – زوایای مختلفی وجود دارد و می‌توانیم دهها تقسیم‌بندی داشته باشیم و می‌خواهم از بُعد خاصی تقسیم‌بندی کنم– که خودخواهی ویا انحصارگری و مردم‌خواهی است. در این تقسیم‌بندی سه نوع انسان داریم که می‌توانیم پیدا کنیم.
یک عده بهترینند که حاضرند از وجود خودشان برای مصالح خدا، دین، ملت و جامعه خود فداکاری کنند. این انسانها خیلی زیاد نیستند، ولی عظمت آنها دنیا را پر می‌کند. اگر اهل تحقیق تاریخی باشید، می‌بینید که اکثر افتخارات تاریخ بشریت به این طبقه برمی‌گردد. یعنی کسانی که خودشان را فدا می‌کنند تا دیگران و ارزشها را نجات بدهند.
نوع دوم در مقابل اینها و انسانهای خودخواه هستند. یعنی کسانی که همه چیز را برای خودشان می‌خواهند. لطیفه معروفی که در زبان خیلی از مردم است که می‌گوید: «دیگی که برای ما نمی‌جوشد، کله سگ در آن بجوشد.» این لطیفه نشان از این‌گونه انسانهاست. اگر منفعت خودشان تأمین شود، همه چیز را قبول دارند. ولی اگر به منفعت آنها نباشد، به هیچ چیز اعتنا ندارند. مثل معروفی است که می‌گوید: «به خاطر یک دستمال قیصریه را به آتش می‌کشند.» که مربوط به این نوع آدمهای خودخواه است.
متأسفانه این گروه زیادند. بسیاری از ظالمان و ستمگران تاریخ و کسانی که اگر نکبت‌های تاریخ را ریشه‌یابی کنیم، به اینها برمی‌گردد، از این نوع هستند.
نوع سومی هم هستند که بی‌تفاوتند. شاید گاهی برای جامعه، مردم و ارزشها خدمت کنند و شاید هم نکنند. اینها می‌خواهند گلیم خودشان را از آب بکشند و زندگی کنند. وضع آنها نوع دیگری است. الان به اینها کاری نداریم. می‌توانند رستگار باشند و به نجات برسند. من امروز می‌خواهم از طبقه اول حرف بزنم. انسانهای باارزش و محبوب خداوند و تأثیرگذار در تاریخ بشریت، از نوع اول هستند. آیات فراوان قرآنی و عمل بزرگان تاریخ، یعنی انبیاء و اولیا مؤید این بحث است. اگر بتوانیم خود را وارد این گروه کنیم، در کشتی نوح می‌نشینیم و نجات پیدا می‌کنیم و به خدا می‌رسیم.
یعنی انسانهایی که حاضرند از وجودشان بگذرند. البته وجودشان گاهی درمال، گاهی درجان، گاهی در فرزندان، گاهی در وقت و گاهی در آبرویشان است. حاضرند از هر امکانی که در اختیارشان است، بهره بگیرند تا جامعه را سعادتمند و راه خدا را هموار و پیام انبیاء و رسولان ما را درجامعه زنده کنند. اینها انسانهای ممتازی هستند. خداوند به اینها امتیاز داده است. مجاهدانی که خداوند در قرآن گفته با دیگران مساوی نیستند، اینها هستند.
آیات فراوانی در قرآن می‌گوید که اینها با خدا معامله کرده‌اند. این حرف خیلی بزرگ است. برای ما که مسلمانیم و خدا و آخرت را قبول داریم و نمی‌خواهیم از خداوند و راه خداوند جدا شویم، خیلی منطقی است. ما یک دنیای کوتاه حداکثر چندده ساله داریم که نصفش را درخواب و مدتی هم جوانیم و تکلیف نداریم. برای دوره کوتاهی مکلفیم‌و می‌خواهیم زندگی کنیم.
در مقابلش زمان بی‌انتهایی بعد از وفات در اختیار ماست که یک سال، هزار سال، یک میلیون سال و یک میلیارد سال نیست. بی‌پایان است. می‌توانیم به تعبیر خداوند که می‌گوید: «لهم فیهامایشتهون» یک زندگی مرفه داشته باشیم که هرچه بخواهیم در آن دوره داشته باشیم. چون چیزی نیست که بندگان خدا در بهشت تمایل به آن داشته باشند و آن چیز نباشد. به هرچه که تمایل داشته باشیم، موجود است.
اگر بخواهیم این‌گونه زندگی را در مقابل یک زندگی کوتاه بگذاریم و در این زندگی کوتاه با خودخواهی رفتار کنیم و حقیقت را زیرپا بگذاریم، حق مردم را ندیده بگیریم، حق خدا را ندیده بگیریم و با فضیلت‌ها درگیر شویم، واقعاً احمقانه است. البته این برای کسانی که معتقدند، معنادار دارد. برای بعضی‌ها که معتقد نیستند، بحث دیگری است.
می‌خواهم بگویم راه شهدا و ایثارگران، منطقی‌ترین راهی است که می‌توانیم استفاده کنیم. اگر می‌خواهیم مقلد کسی باشیم، مقلد ایثارگران باشیم. البته اگر در این بخش خودمان مجتهد باشیم، بهتر است. باید راه گذشت و فداکاری را انتخاب کنیم. تجربه نشان داده که زندگی ایثارگران در خود دنیا هم با درآمدهای بیشتر برای خودشان و خانواده‌های آنها خواهد بود. مردم می‌فهمند و به شهید احترام می‌گذارند.
چرا واژه شهید این قدر عزیز است! چرا این قدر محترم است! هیچ فکر کردید که چرا چنین است؟ این همه سلاطین بزرگ و قدرتها می‌میرند، می‌آیند و می‌روند، اما در مقابل آنها شخصی مثل میرزاکوچک‌خان جنگلی این قدر عزیز می‌ماند؟ گرچه امروز که به آرامگاه ایشان رفتم، دیدم هنوز گیلانی‌ها حقش را ادا نکردند. البته دولتی‌ها هم باید کمک  کنند، ولی وظیفه اصلی متوجه مردم است. چون قهرمان شماست. بارگاهش باید بهتر از این باشد، میرزا افتخار تاریخ شماست و باید ماندگارتر باشد. البته نماد خوبی دارد و باید بهتر به آن برسیم.
البته امروزه شهدای فراوانی در سراسر کشور داریم که گلزار شهدا در دور افتاده‌ترین روستاها نورافشانی می‌کنند. برای اینکه با استفاده از بارگاه شهدا به تقویت روحی جامعه بپردازیم، سرمایه خوبی داریم. ولی میرزاکوچک‌خان آن زمان شخصیت ممتازی بود که باید احترام ویژه انفرادی برایش قائل شویم.
می‌خواهم بگویم که تاریخ روی بال فرشتگان شهید حرکت می‌کند. 72 تن در کربلا فقط برای چند لحظه درگیر جنگ بودند. خداوند روح آنها را قبض کرد و برد. «برزوعلی مضاجعهم و تولی الله و قبض ارواحهم» خداوند با دست خودش روح اینها را تحویل گرفت. به عزرائیل اجازه نداد که دخالت کند. یعنی از روایتی که خواندم، چنین استفاده می‌شود.
واقعاً گروه شهید چه کردند! چقدر دنیا را تکان دادند! خودتان می‌دانید که انقلاب اسلامی ایران تا حدود زیادی به درسهای کربلا متکی بود. رونق انقلاب تا حدود زیادی از روضه‌های امام حسین(ع) گرفته شد. طول تاریخ را این‌گونه می‌بینیم. تاریخ بعد از شهادت امام حسین(ع) و یارانش همیشه مدیون خون شهدا بوده‌است. خداونت متولی حفظ خون شهداست. خودمان در زندگی این را خیلی محسوس می‌بینیم.
اگر امروز کشور با صلابت است، اگر انقلاب نیرومند است، اگر آمریکا و قدرتهای دیگر از ایران وحشت دارند و حتی کارهایی را که نمی‌کنیم، از ترسشان به پای ما می‌نویسند، مقدار زیادی به خاطر آثار خون شهدا و ایثارگران است. خودتان در همین فومن با 400 شهید و هزار جانباز که انصافاً رسالت شهدا را دارند و شهدای متحرک و زنده جامعه هستند و ما آنها را می‌بینیم – البته شهدای رفته ما هم هستند و ما به خاطر عجز بینایی آنها را نمی‌بینیم – تأثیر خانواده‌های آنان در شهرها، روستاها، مدارس، کارخانه‌ها، بازار، ادارات و جاهای دیگر چقدر زیاد است!! الان طراوات انقلابی و شادابی روحیه معنوی جامعه ما تا حدود زیادی به دوش خانواده‌های شهدای ماست و ما هم داریم از این روحیات ارتزاق می‌کنیم.
در قرآن خیلی صریح آمده است که شهید نمی‌میرد، زنده است و نزد خداوند روزی می‌گیرد. این روزی به معنای خوردن نیست. حیات شهدا ویژه است. من که نمی‌فهمم این حیات چگونه است. اینکه می‌گوید شهدا بعداز شهادت نمی‌میرند، یک معنای عام دارد. ما هم که از دنیا می‌رویم، نمی‌میریم. وقتی روح ما از کالبد ما بیرون می‌رود، بلافاصله در برزخ با کالبد دیگری ادامه حیات می‌دهیم. از قرآن استفاده می‌شود که در آن دوره، حیات، شادی وغم هم داریم. بعد از آن در قیامت به همین جسد برمی‌گردیم و تا ابد هم هستیم. انشاءالله مرفه و خدای نکرده معذب.
پس به آن معنا هیچ انسانی نمی‌میرد و حیات دارد. در این حالت شهید چه حیاتی‌دارد که‌رزق می‌خورد؟«عندربهم یرزقون» رزقی که خداوند به شهدا می‌دهد، معنای بسیار وسیعی دارد. اولاً خودشان مثل یک موجود زنده رشد می‌کنند و کمال می‌یابند. آثار شهادتشان که در زندگی دیگران پیدا می‌شود، آنها سودش را می‌برند و توسعه وجودی پیدا می‌کنند. وقتی که می‌بینند هدفشان در جامعه دنبال می‌شود و تفنگ به زمین افتاده آنان را دیگران برداشتند و راهشان با اینکه خودشان نیستند، رهروان زیادی دارد، خانواده‌ها و فرزندانشان راه آنان را فراموش نکرده‌اند و همسنگرانشان راه آنها را ادامه می‌دهند. این معنای واقعی حیات است.
مگر موجود زنده چه می‌خواهد؟ می‌بیند که راه و رشد هست و خداوند هم قول داده که وابستگانش را که در راه او قرار بگیرند، به او محلق می‌شوند و حتی حق شفاعت را به شهید داده است. آنها در قیامت مثل اولیا شفاعت می‌کنند. این همه بهره و بُرد برای یک لحظه شهادت است. برادران و خواهران، جوهر این کار به روحیه ایثارگری برمی‌گردد و همان بحثی که مطرح کردم. «ان الله اشتری من المومنین انفسهم بانّ لهم الجنه» خداوند معامله کرده، جانشان را خریده و بهشت را به معنای وسیع به آنها عطا کرده است. این معامله خیلی بزرگ و پرسود است.
افتخار ما طلبه‌ها این است که توانستیم در جهاد مقدس دفاعی خود، همرزم نیروهای دیگر داوطلبانه وارد میدان شویم و بجنگیم و بیشتر از دیگر اقشار مردم شهید بدهیم. چون خودمان مردم را دعوت به جهاد کردیم، مستحقیم که بیشتر از دیگران به این دعوت پاسخ بدهیم. واقعاً طلبه‌ها بیشتر از دیگران به این دعوت پاسخ دادند. طلبه‌ها واقعاً از خودشان صداقت نشان دادند.
این حالت مختص امروز نیست. در گذشته هم هر وقت جامعه اسلامی دچار مشکل شده، روحانیت سینه‌اش را سپر کرد. باید هم‌چنین باشد. چون روحانیت از خدا صحبت می‌کند و مفسّر قرآن است و مردم را دعوت به راه خیر و صلاح می‌کند. روحانیت نمی‌تواند خودش بر خلاف آنچه که در تبلیغات اسلامی می‌گوید، عمل کند. اگر این‌گونه باشد، سخنانش در بین مردم تأثیر ندارد. مردم چگونه می‌توانند خود را مقید به پذیرش حرف روحانیت کنند، در حالی که می‌بینند خودشان آن‌گونه عمل نمی‌کنند؟
اما وقتی مردم ببینند که روحانیت مثل آنان است و حتی در مقایسه با جمعیت خودشان شهدای بیشتری تقدیم انقلاب و اسلام کرده‌اند، مثل همه سفارشها، توصیه‌ها و تبلیغات آنها به این سفارش روحانیت، یعنی احترام به شهدا هم عمل می‌کنند.
شاهد ادعای من برنامه‌های متنوعی است که در سراسر کشور و به بهانه مختلف برای تکریم از شهدا می‌گیرند و به آنان احترام و تجلیل می‌کنند. در همه جای کشور این‌گونه رفتار می‌کنند. من زیاد به مجالس شهدا می‌روم. واقعاً لذت می‌برم که می‌بینیم مردم راه خوب را پیدا کرده‌اند. این همه علمای بزرگ از سراسر استان به احترام شهدا به اینجا آمده‌اند. بزرگانی مثل آیت‌الله رودباری، آیت‌الله حجتی، آیت‌الله قربانی و سایر شخصیت‌ها که هرکدام آنها با عظمت هستند و وقتشان بسیار باارزش است. ولی این را عبادت می‌دانند.
خواهش می‌کنم خوب به این نکته دقت کنید. عظمت و استقلال در همین نکته خوابیده که عده‌ای حاضر شدند فداکاری کنند. حاضر شدند خودشان بسوزند تا دیگران روشن شوند. این ویژگی طبقه ایثارگر و فداکار است. معنای ایثار همین است. یعنی چیزی را که خودم احتیاج دارم، به خاطر نیاز دیگران در اختیار آنان بگذارم. این معنای ایثار است. یعنی تقدم دیگران بر خودم در امکانات خودم. این کار را نیروهای مبارز در دوران انقلاب کردند. شکنجه‌ها،تبعیدها،حبس‌ها،فشارها، محرومیت‌های فراوان و ... را تحمل کردند تا بت خاندان پهلوی و قدرت استعمار و استکبار و استبداد را در این کشور شکستند و مملکت امام زمان (عج) را از طاغوت‌های پهلوی تحویل گرفتند. این کار را آنها کردند. بعد از آن رشادت‌های نیروهای مخلص کشور را از شورش ضد انقلاب و منافقین نجات داد. از تهاجم بی‌سابقه دشمنان نجات داد. اردوگاه غرب، شرق و ارتجاع از طریق صدام و منافقین این کشور را مورد تهاجم قرار دادند. اما بخش فداکار جامعه کشور را نجات داد و افتخار آفرید و صلابت ایرانی‌ها را در تاریخ ثبت کرد و ثابت کرد که ایرانی‌ها پای هدف و دین خود ایستاده‌اند و می‌ایستند.
امروز از ما واهمه دارند. ما قصد تجاوز به جایی را نداریم. واقعاً نمی‌خواهیم به حریم دیگران تجاوز کنیم. هرقدرتی که داشته باشیم، دفاعی است. قدرت تعدی و تجاوز نیست. بیخود از ایران می‌ترسند. متهم به تروریست می‌کنند، در حالی که ایران بزرگترین قربانی تروریست دنیاست. هیچ کشوری به اندازه ما از ترور آسیب ندیده است. رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر، رئیس قوه قضاییه، شهدای محراب و این همه شخصیت‌های بزرگ انقلاب ترور شدند. بمب‌هایی که در نمازجمعه و در خیابانها بین مردم منفجر شد و هنوز هم تروریست در کشور ما هست. نمی‌توانند ما را متهم به تروریست کنند. ما تروریست نیستیم.
اگر از لبنان حمایت می‌کنیم، از مقاومت حمایت می‌کنیم که صهیونیست‌ را از خاکش بیرون کند. اگر از فلسطین حمایت می‌کنیم، به خاطر ترور نیست، به خاطر نجات فلسطینی‌هاست که از حقشان دفاع می‌کنند. فلسطین اشغال شد و 5 میلیون آدم آواره شدند. بقیه کسانی هم که در فلسطین ماندند، با زجر زندگی می‌کنند. دفاع از اینها حمایت از تروریست نیست. دفاع از حق مظلوم است.
این منطق را بد تفسیر می‌کنند. بهانه است و می‌دانند نیست. از صلابت جمهوری اسلامی نگرانند. جمهوری اسلامی هم صلابتش را از خودش ندارد. اگر صلابتی داریم، از قرآن است. از خداست. خدا به این مردم این نعمت را داده که پیرو امام حسین(ع) و مکتب اهل بیت(ع) باشند. هرملتی این راه را داشته باشد، فداکار می‌شود. یعنی مثل خود اهل بیت(ع) می‌شود. طبیعت آنها این شده بود و طبیعت ما هم باید این شود.
نتیجه می‌گیریم که خانواده‌های عزیز شهدا، حتی خانواده‌هایی که سه یا چهار شهید تقدیم انقلاب کرده‌اند و در شهر شما هم فراوان هستند، هیچ وقت نباید احساس غبن کنند. اینها برنده تاریخ هستند. در دنیا و آخرت عزیز هستند. عزتتان را در دنیا می‌بینید و عزت آخرت شما خیلی بیشتر است.
ما هم احساس غبن نمی‌کنیم که این سرمایه‌های عظیم را در جنگ از ما گرفتند. اینها رفتند، ولی خونشان به جایشان مانده و بیشتر از خودشان خدمت می‌کنند.
به هرحال این برنامه‌های بزرگداشت شهدا و یاد آنها و تکریم خانواده‌های شهدا-چه روحانی و چه غیرروحانی-از سرمایه‌های امروز ماست که راه سعادت ما را هموارتر و شهدا را از ما راضی می‌کند. آنها در فضای ما هستند. آیه «یستبشرون بالذی لم یلحقوا بهم من خلفهم لاخوف علیهم و لاهم یحزنون» بشارت کوچکی نیست. اینها دارند ما را می‌بینند. اگر درست عمل کنیم، درحق ما دعا می‌کنند. اگر خدای نکرده خوب عمل نکنیم، از ما می‌رنجند. البته باز هم دعا می‌کنند که برگردیم و خوب عمل کنیم.
در جلسه شما از من تجلیل شد. برادر من جناب آقای شجونی، برادرم حجت‌الاسلام دهقان امام جمعه شما، برادر آقای آشوری، نماینده شما چیزهایی درباره من گفتند که خودم را خیلی کمتر از آن می‌دانم. مقام شهدا، بزرگان و آزادگان را بسیار بالاتر از خودم می‌دانم. آنهایی را که خداوند انتخاب کرده است. باید در جلسه شهدا از شهدا تجلیل کنیم. شهدایی که واقعاً بزرگند.
با خوشحالی شهر شما را ترک می‌کنم. این صفا و صمیمیت و حضور در صحنه و صلابت شما در راه انقلاب برایم جالب است. انشاءالله با چنین حضوری که دارید، دشمنان ما آرزوی شکستن انقلاب اسلامی را به گور خواهند برد. انشاءالله موفق نخواهند شد که زخمی به پیکر این انقلاب و این ایران امام زمان(عج) وارد کنند.
- خداوند روح شهدا را از ما راضی بفرماید. (آمین)
- خداوند ما را از سربازان امام زمان(عج) محسوب نماید. (آمین)
والسلام علیکم و رحمه الله