دیدارها
  • صفحه اصلی
  • دیدارها
  • دیدار اعضای ستاد برگزاری مراسم سوم خرداد با آیت الله هاشمی رفسنجانی

دیدار اعضای ستاد برگزاری مراسم سوم خرداد با آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • مجمع تشخیص مصلحت نظام
  • شنبه ۲ خرداد ۱۳۸۳

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله و السلام علی رسول الله و آله

خیلی خوش‌آمدید. از تلاشی که مبذول می‌دارید تا نگذارید غباری روی این قطعه تاریخ مشعشع بنشیند و همانطور که آقای سردار باقرزاده گفت: برای نسل‌های بعدی مشعشع‌تر شود، صمیمانه تشکر می‌کنم. گاهی تصور می‌شود اینطور برنامه‌ها تکراری است. شاید قابل قبول باشد که بعضی از این برنامه‌ها و حرف‌ها تکراری است، ولی اولاً همیشه چیزهای نویی دارد و نمونه‌اش برای من هر دو خاطره سردار بود. من تا به حال این دو خاطره را نشنیده بودم. حتماً از این خاطرات و قطعات تاریخی در حافظه رزمندگان خیلی فراوان است و باید از این مناسبت‌ها استفاده شود و اگر قبلاً هم گفته شد، بازهم تکرار شود و نگذاریم فراموش شوند. چیزهایی که برای ما مانده، همین تکرارهاست. اگر کسی هزار سال پیش کتابی می‌نوشت و سخنرانی می‌کرد، الان جزء آثار باستانی است و باید در جاهای خاص پیدا کنیم. در حالی‌که همانها برای ما وسیله معرفت و احیاء است و همان سازندگی و طراوات زمان صدور خودش را دارد. چون حق است و حق کهنه نمی‌شود و هرچه روزگار و دهر برآن می‌گذرد، جلا می‌یابد و تاریخ همیشه حق را از آنچه که بوده، گویاتر می‌کند. حقیقتاً دفاع هشت ساله نیروهای مسلّح ما حماسه بوده است. حماسه‌ای که نظیرش در تاریخ ایران نیست و خدا کند که بازهم تکرار نشود، چون برای این حماسه زیاد هزینه کردیم و نزدیک دویست‌هزار از بهترین انسانهای با ایمان را قربانی کردیم و چند برابر این را جانباز، آزاده و مفقود داریم و خدا می‌داند بر دل و روح این خانواده‌های مومن چه می‌گذرد!نمونه‌ای که ایشان فرمودند، آن پدر مثل کوه صبر است. ما که می‌شنویم، مو بر بدنمان راست می‌شود و حالت لرزش به انسان دست می‌دهد که چطور یک انسان می‌تواند این‌گونه باشد! قطعاً برایش سنگین و سخت است، اما صبر او در مصیبت بزرگتر و بیشتر است. این مصیبت کم نیست. وقتی انسان ببیند که چنین فرزندی داشته که این‌قدر لایق بوده و بعد باید با جنازه‌اش خداحافظی کند و خودش باید برای جنازه‌اش تابوت بسازد، معلوم است که در دلش غوغا بپاست. اهمیت کار در این بود که یک طراحی بزرگ جهانی را که همه عوامل اهریمن در آن شریک بودند؛ ارتجاع منطقه، قدرت غرب، قدرت شرق، همه پول‌ها، سلاح‌ها و تبلیغات مورد نیاز و اطلاعات که ارکان پیروزی در جنگ هستند، در اختیار دشمن بود. ما هم همه امکانات مادی پیروزی را نداشتیم. ارتش ما در حال تصفیه بود. سپاه خیلی جوان بود و حالت رزمی و جنگی نداشت. بیشتر حالت امنیتی در داخل کشور داشت. نیروهای مؤمن بسیجی در حال شکلّ‌گیری بودند و افراد متفرقه هم می‌آمدند.
سلاح‌هایمان متّکی به لجستیک خارجی بود و در اختیار ما نبود. قطعه نداشتیم و حتّی نمی‌شناختیم. بسیاری از منابع سلاح‌های در اختیار ما غربی بود و به ما آموزش داده نشده بود. چون تازه وارد کرده بودند و آنهایی هم که این سلاح‌ها را خریده بودند، از ایران فرار کرده بودند. سلاح‌ها را نمی‌شناختیم. تدارک نمی‌شدیم. در محاصره بودیم. اموال و پول‌هایمان مصادره و مسدود شده بود. بازار دنیا را روی ما بسته بودند و اگر پولی هم داشتیم که نداشتیم، نمی‌توانستیم خرید کنیم. در داخل کشور هم مشغول فتنه بنی‌صدر بودیم. شرایط ما خیلی سخت و دشوار بود، اما امکانات دشمن بسیار و حاضر بود ارتش بعث عراق حقیقتاً آماده جنگ بود. چون در زمان شاه روس‌ها این ارتش را بعنوان رقیب ارتش ایران ساخته و تعادلی در منطقه ایجاد کرده بودند. در این فاصله هم چون از اول طراحی عملیات علیه ما بود، آن را تقویت کردند. همه شرایط از لحاظ مادی برای پیروزی دشمن مهیا بود و برای ما هم غیر از ایمان و فداکاری مردم و بویژه نیروی مسلّح چیزی نبود و در تحلیلها پیش‌بینی هزیمت می‌شد. آنها مطمئن بودند یا خوزستان و یا حتّی کلّ انقلاب را خواهند گرفت. بالاخره حدود 20 ماه طول کشید تا عملیات خرمشهر را انجام دادیم. سه چهار ماه آخر بود که دیگر حالت تهاجمی جدّی به خود گرفتیم وعملیات ثامن‌الائمه، بستان، فتح‌المبین و در نهایت بیت‌المقدس را انجام دادیم. روزهای خیلی خوبی بود. واقعاً نیروهای ما مهلت تجدید نفس به دشمن نمی‌دادند. تا دشمن می‌خواست تجدید قوا و بازسازی کند، دوباره مثل صاعقه بر سر آنها می‌ریختند. اکثر نیروها و واحدهای آنها آسیب دیده بودند. هزیمت آنها که شروع شد، روحیه‌‌شان را در ایران از دست دادند. چون اگر در خاک خودشان بودند، انگیزه دفاع در آنها ایجاد می‌شد. اما برای آنها سوال پیش آمده بود که چرا اینجا هستیم. از خرمشهر که هدف مشخصی برای آنها بود، بگذریم. در بقیه جاها فکر می‌کردند دارند عمرشان را تلف می‌کنند. خرمشهر را همه قبول داشتند که باید حفظ کنند. تنها نقطه‌ای بود که برای آنها هدف شده بود. عدّه‌ای از نیروهایشان جلوتر بودند تا نیروهای ما یکدفعه به خرمشهر نرسند و عدّه دیگری از آنها هم در داخل خرمشهر، نیروهای پشتیبانی بودند. بالاتر از سه راهی کارون و شط‌العرب که رفت و آمد برای آنها آسان بود، پلی هم روی اروند داشتند. همّت نیروهای رزمنده و روحیه‌ای که از موفقیت‌های پی‌درپی گرفته بودند و آشنایی‌هایی که با نقاط ضعف دشمن پیدا کرده بودند و غنائمی که از جنگ‌های قبلی بدست آورده بودیم- چون مهمات، آرپیچی و خمپاره را هم خیلی با صرفه‌جویی مصرف می‌کردیم- کمک کردند که یک حماسه خلق شود که اساس آن ایمان و همان روحیه ایثاری بود که تا آخر نیروهای ما را مقاوم و نیرومند در جبهه نگه داشت. پس می‌بینید یک طرف در محاسبات مادی همه چیز دارد و یک طرف فاقد همه این چیزهاست، ولی سرنوشت جنگ با پیروزی طرف مظلوم رقم خورده و ما بالاخره دشمن را با
قدرت از خاکمان بیرون کردیم و حقمان را در سازمان ملل تثبیت کردیم. البته هنوز نگرفتیم، ولی تثبیت کردیم که این دستاورد بسیار مهم است. البته ایران از لحاظ جمعیت و وسعت سه برابر عراق است. ولی این در تاریخ دنیا سابقه بسیار خوبی شد که یک ملّت مظلوم، شجاع و انقلابی می‌تواند در مقابل همه اهریمن‌ها و ابزار مادی آنها پیروز شود. این خیلی مهم است. البته نگذاشتند این درس خیلی در دنیا گویا باشد و ملّت‌ها یاد بگیرند و با تبلیغات و ابهام‌آفرینی‌ها آن را مخدوش کردند. مثلاً زمانی جنگ کودکان را مطرح می‌کردند و نقطه ضعف می‌گرفتند. ولی این قطعه در تاریخ می‌ماند و گم نمی‌شود. قطعاً کارشناسان دنیا مطالعه کردند و با بیان و با ادبیات محققان نظامی آنها را ترسیم خواهند کرد. عبور از اروندرود کار کوچکی نیست. رزمندگان ما در آن شرایط در دل شب و با آن وسعت از آن عبور کردند. تدارک جبهه در آن طرف اروند رود در حالی‌که باران گلوله‌های دشمن و بمب شیمیایی‌ بر سرشان می‌بارید، کار سختی بود. نیروهای ما پلی روی رودخانه زدند که در زمان صلح و با امکانات دنیا و در یک محیط بدون مزاحمت هم کار آسانی نیست. در کربلای 5 هم عبور از باتلاق‌ها و شکستن سنگرها و ورود به نخلستان‌ها مهم بود. اصلاً همه عملیات‌ها عظمت داشتند، ولی فتح خرمشهر در رأس همه اینهاست. از نظر هدف واقعاً قلب ملّت را شاد کرد و تأثیر روانی بسیار خوبی روی روحیه ما و شکستن روحیه دشمن و نشان دادن ضعف دشمن داشت. نمی‌توانستند تبلیغ کنند که ما مظفرانه عقب‌نشینی کردیم و تاکتیک بود. اینها جواب نمی‌داد. اما توانستند دو سه روز مبهم کنند. چون می‌ترسیدند از ضعف روحیه عراقی‌ها استفاده و پیش‌روی کنیم. فکر کردند که بهتر است عقبه‌ها را کمی مبهم نگه دارند. البته ما برنامه‌ای برای پیشروی نداشتیم، ولی آنها احتمال می‌دادند که ما از این پیروزی استفاده کنیم و مرز آنها را بشکنیم. به هرحال حماسه‌آفرینان فتح خرمشهر و کلّ دفاع مقدس از بهترین یادگاران تاریخ ایران هستند و ما باید آنها را در همه تاریخمان نگه داریم و فقط به سخنرانی و چند برنامه اکتفا نکنیم. همین داستان تابوت که ایشان گفتند، حقیقتاً موضوع یک فیلم کوتاه است که می‌توان ساخت. جمع‌آوری پیکرها و تابوت‌سازی و آن پیرمرد تابوت ساز که با فرزندش آنطور عمل کرده، موضوع خوبی است. قطعاً در آن جمع از این نوع خاطرات زیادتر است که اینها را می‌توان جمع کرد و فیلم بسیار خوبی ارائه داد که می‌تواند بسیار آموزنده باشد. واقعاً ما موضوع برای داستان، فیلم، سرود وهرچه که ادبیات امروز دنیا می‌تواند به آن طراوت بدهد، در حافظه تاریخی جنگ و دفاع داریم و انتظار داریم در این مراسم‌ها و برنامه‌ها تحقیقاتی شود و ان‌شاءالله در آینده نیرو بگذارید و تا سال بعد چند موضوع خوب و جدید مطرح کنید. امیدواریم که خداوند به شما توفیق دهد. شما با عشق این کارها را انجام می‌دهید. چون همه شما در این داستان تاریخی سهیم هستید. ولی نسل بعد به دستاوردهای شما نیاز دارد و بدانید که کار مبنایی و زیربنایی است. ما هم دعا می‌کنیم و در خدمت شما هستیم و ان‌شاءالله موفق‌تر باشید و امام زمان (عج) و خداوند به شما کمک کنند.والسّلام علیکم و رحمه الله