خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی؛ سال1371؛ کتاب رونق سازندگی

خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی؛ سال1371؛ کتاب رونق سازندگی

  • دوشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۷۱

دوشنبه 21 اردیبهشت 1371 | 8 ذیقعده 1412 / 11 می 1992

 

ساعت هشت و نیم صبح آقای نیازف آمد. با هم به فروشگاه زنجیره‌ای ایرانی شاهد رفتیم که به تازگی تأسیس شده است. افتتاح کردیم و از کالاهای موجود بازدید نمودیم؛ عمدتاً از مشهد آورده‌اند. گفتند از کالاهای مشابه عشق‌آباد هم مرغوب‌تر و هم ارزان‌تر است؛ بنا شد تسهیلات بدهند که توسعه داده شود. همچنین بانک‌ها هم روبل را به ریال و ریال را به روبل تبدیل کنند. سپس رفتیم و شعبه بانک ایرانی را افتتاح کردیم. حسابی به‌نام آقای نیازُف و حسابی به‌نام آقای آتاچاریف باز شد.

به فرودگاه رفتیم و با هواپیما عازم شهر مرو شدیم. مردم استقبال با شکوه و گرمی از ما کردند. در فرودگاه که یک پایگاه هوایی است، به احترام ما مراسم چوب بازی و رقص سنتی ترکمنی و بلوچی انجام دادند.

از نیروگاه هزار و ششصد مگاواتی بازدید کردیم. قرار شد برق از آنها بخریم. از یک روستای کالخوز بازدید کردیم. در اجتماع مردم شرکت کردیم. لباس ترکمنی و یک اسب ترکمنی هدیه دادند. خیرمقدم گرمی گفتند و مردم با حرارت و محبت استقبال کردند. صحبت کردم.[1]

در یک آلاچیق با منظره جالب ناهار خوردیم. غذاهای لذید و متنوع ترکمنی درست کرده بودند. بعد از نماز جماعت، از یک خانه روستایی که خیلی وسیع و خوب بود، بازدید کردیم. سپس در ساحل کانال عظیم «قره‌قوم»، سوار قایق شدیم و توضیحات دربارة کانال را شنیدیم؛ از رود جیحون منشعب کرده‌اند و حدود 12 میلیارد متر آب در سراسر کشور کشیده‌اند. تاکنون هزار و صد کیلومتر مورد بهره‌برداری قرار گرفته است و سیصد کیلومتر دیگر ادامه می‌یابد و به رود اترک در مازندران می‌رسد.

کانال قابل کشتی‌رانی است و فعلاً هفتصد هزار هکتار زمین را مشروب می‌کند؛ مهندسی قابل توجهی دارد. مهندس آتاچاریف، وزیر نیرو که مجری آن است، نحوة احداث آن را برایمان توضیح داد. ساعتی روی آب بودیم.

سپس به آثار باستانی مرو قدیم رفتیم. مسجد همدانی و مقبره سلطان سنجر را دیدیم. به مرو برگشتیم؛ باز استقبال مردم و استراحت و صرف عصرانه مفصل و سپس بدرقه و حرکت به عشق‌آباد و مصاحبه و امضای موافقت نامه‌ها و حرکت به سوی تهران.

توضیح آقای نیازُف و مسئولان خیلی زیاد بود. سفرهای ما را مایه افتخار و تقویت خود می‌گفتند. در مسیر حرکت، برق به هواپیما زد. بعضی‌ها ترسیدند، اما به‌خیر گذشت.

 

[1] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «من سال گذشته با هلیکوپتر از کنار مرز شما مقدار زیادی پرواز کردم و روستاهای شما را از فضا دیدم. آن روز در قلبم میل شدید و آرزوی شدیدی دیدم که‌ای کاش در این روستاها، با این مردم می‌توانستم صحبت کنم. آن روز دعا کردم و از خداوند خواستم که این موانع بازدیدها را از میان ما بردارد و خداوند این دعوت ما را مستجاب کرد. ما و همراهانمان، امروز به یکی از آرزوهای دیرین خودمان رسیدیم و انتظار داریم که در آینده رفت و آمد شما، مبادلات شما، همکاری شما با مردم همسایه خودتان خیلی فراوان باشد. برادران و خواهران و فامیلهای ترکمن شما آن طرف مرز منتظر شما هستند. ما گذرگاههای زیادی باز خواهیم کرد که شما هر وقت مایل بودید با ترکمنها، با مسلمانهای ایران رفت و آمد داشته باشید. ما دو ملت می‌توانیم با همکاری ایران و ترکمنستان و سایر جمهوریهایی که کنار شما هست، همه را آباد و آزاد و پیشرفته داشته باشیم. با این منابع عظیم گاز، آب، زمین خوب، هوای خوب شما و ما و با این انسانهای با استعداد و زحمتکش و تلاشگر و با قرآن و سنت پیغمبر که راه ما را روشن کرده ما می‌توانیم سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم.» رجوع کنید کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانی‌های سال 1371»، دفتر نشر معارف انقلاب، 1393