خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1367/ کتاب «پایان دفاع ، آغاز بازسازی»
بررسی احتمال نزدیکی کشورهای غربی به ایران *** ملاقات کاظمی و شمخانی با هاشمی در گلف
دوشنبه 6 تیر | 12 ذیقعده 1408 27 ژوئن 1988
نماز و قرآن و نوشتن خاطرات و گوش دادن به اخبار رادیوهای بیگانه و خودی. مثل اینکه غربیها نمیخواهند روی پیروزیهای عراق تکیه کنند و با اختصار از آن میگذرند. تا ظهر به مطالعه گزارشها و اظهارات دو اسیر عراقی که در جزیره اسیر شده بودند و مذاکره با آقای محمدی عراقی جانشین نماینده امام در سپاه گذشت.
آقای [سید محمد علی موسوی] جزایری امام جمعه اهواز آمد و از وضع موجود اظهار نگرانی نمود. بعد از ظهر تا آخر شب به مذاکره با فرماندهان یگانهای درگیر در جزیره پرداختم. آقای [سیف الله] حیدرپور فرمانده تیپ 48 فتح [کهکیلویه و بویراحمد] که در پل خندق جنگیده و خوب دفاع کرده بود تا اینکه دیگران عقبنشینی کرده و به او هم دستور عقبنشینی داده شده بود، گزارش داد؛ واحد را تشویق کردم.
آقای[نبی] رودکی فرمانده لشکر 19 فجر از فارس، در گزارش خود مدعی مقاومت قابل قبول نیروهایش است و تأثیر شیمیایی مخصوصاً گاز سیانور و شکست خط در دو طرف واحد او که توسط یگانهای دیگر دفاع میشده را عامل عدم مقاومت نهایی میداند و مدعی تلفاتی در حدود دویست نفر است؛ علاوه بر مجروحان.
یگانهای دیگر، در جلسه عمومی گزارش دادند و مجموعاً از مقاومت میگفتند و از شدت آتش دشمن و تأثیر زیاد شیمیایی و شدت امواج انسانی دشمن که با تحمل خسارات و تلفات خیلی زیاد هم، تهاجم با قایقها را ادامه میدادند و همچنین ورود نیروهای زرهی دشمن در ناحیه کوشک پس از شکست خط ارتش و رسیدن به جاده سیدالشهداء(ع) که یکی از مهمترین راههای تدارکاتی جزیره است و عدم وجود نیروی احتیاط لازم و فوری.
ولی از مجموع جریان بدست میآید که به جز یکی دو مورد، بقیه مقاومت لازم را نداشتهاند و سرعت مرخصی مصدومان شیمیایی از بیمارستانها که تقریباً خالی شده، نشان میدهد که وحشت از شیمیایی بیش از خود آن مؤثر بوده است. از تهران، آیتالله خامنهای تلفنی گفتند که شایعه آسیب دیدن من اوج گرفته است.
پدر آقای علی هاشمی فرمانده قرارگاه نصرت که جزیره و هور را اداره میکرده، آمد. پسرش مفقود الاثر است. بعد از هلیبرد دشمن، کنار قرارگاه که همراه جمعی به نیزارها پناه بردهاند، دیگر اثری از او نیست. از همراهانش آمدهاند و او نیامده است. روحیه خوبی داشت. دو پسر دیگرش هم اهل جبههاند.
با آقای شمخانی درباره ستاد کل صحبت کردم. آقای [احمد] کاظمی، [محمدجواد] وهاجی و [محمدرضا] زاهدی فرماندهان لشکرهای اصفهان آمدند. فرماندهان سپاه شاکی بودند. خبر دادند که دشمن در شاخ شمیران حملههایی آغاز کرده است.