خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1365/ کتاب «اوج دفاع»
مقابله خرازی با خط تبلیغات انحرافی *** نافله خوانی شبانه هاشمی برای پیروزی عملیات
چهارشنبه 1 بهمن 1365 قبل از اذان بیدار شدم. نافله شب خواندم و برای پیروزی رزمندگان دعا کردم و بخشی از سوره احزاب را که مربوط به جنگ است، قرائت نمودم. با اینکه بر اساس مبانی و نظر امام، در این جنگ حق با ماست و ما برای اسلام میجنگیم و دشمن برای سرکوب اسلام، جنگ را شروع کرده و ادامه میدهد، اما شیطان دست از سر انسان برنمیدارد و گاهی که در جنگ، جمع زیادی کشته میشوند و یا با انبوه جانبازان در بیمارستانها مواجه میشوم و یا آمار اسرای فراوان دو طرف را که سالها در اسارت به سر میبرند، میبینم، وسوسه اینکه مسلمانها در دو طرف کشته میشوند و رنج میبرند، انسان را آزار میدهد و با مقداری تفکر و استدلال، این وسوسه را دفع میکنم؛ لابد دیگران هم چنین حالی دارند.مخصوصاً این وسوسه در مواقعی بروز میکند، که از جهتی احساس ضعف یا مشکل شدن کار جنگ پیش میآید. مشکلات پیشروی دیروز و فشار هوایی بر شهرها و مردم غیر نظامی، در روحیهام اثر گذاشته و امروز صبح دمغ و غمگین هستم. شاید هم به خاطر اینکه پس از ماهها تلاش و آماده کردن همه چیز، برای عملیات سرنوشتساز به منظور ختم جنگ و اکنون ملاحظه علایم عدم تحقق این هدف در این عملیات باشد. رادیو صدای آمریکا امروز صبح با اعتراف به پیشروی ما، موذیانه بر زیاد جلوه دادن تلفات ما و کم کردن تلفات عراق ـ برعکس واقعیت ـ نوعی عدم موفقیت را القاء کرد. معلوم است که از سقوط احتمالی بصره و در نتیجه پیروزی اسلام و تضعیف یا شکست بعث عراق نگرانند و موذیانه روحیه او را تقویت میکنند.با آقای خرازی برای مبارزه با این خط انحرافی تبلیغات مذاکره کردم. قرار شد در مصاحبه با خبرنگاران خارجی که امروز میآیند، آن را مطرح کنند. آقای رفیقدوست گفت که دیشب در جهت تحکیم خط، پیشروی داشتهایم. تلفنی با عفت در منزل صحبت و احوالپرسی کردم. آقای ]موسی[ رفان فرمانده نیروی هوایی سپاه آمد. از بی نیازی واحد موشکی به کمک لیبی و دیگران و شلیک چند موشک به دست خودشان گفت و اجازه گرفت که در یک روز دو موشک متوالی به کاخ صدام بزند. موافقت کردم؛ چون عراقیها اعلان کردهاند که به قصد بمباران جماران به تهران حمله کردهاند. قرار شد یک سایت موشک زمین به هوای چینی در اصفهان ایجاد کنند و برای گرفتن موشک جدید، به آقای ریاضی تأکید کردم. عصر فرماندهان تیپ ]مستقل 18[ الغدیر، لشکر ] 33[ المهدی و ]لشکر 31[ عاشورا آمدند. گزارش عملیات اخیر و موفقیتها و تلفات را دادند. سپس به بیرون شهر اهواز رفتیم. هواپیماهای عراقی به اهواز حمله کردند و چند فروند موشک خوردند، یکی از آنها متلاشی شد و روی اهواز سقوط کرد، ولی یک بمب در محل گلف ریختند.شب فرماندهان قرارگاه رمضان آمدند. از آمادگی نیروهای نظامی مخالف عراقی برای اجرای عملیات گفتند و برای بازکردن راه کمک به آنها استمداد نمودند. تلفنی با آقای خامنهای درباره جنگ و نتیجه سفر آقای ولایتی به لیبی که منفی بوده و برنامه گفتن تکبیر بر بامها برای تایید جنگ صحبت کردیم. به چند شهرمان حمله هوایی شده است.