خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1365/ کتاب «اوج دفاع»
یکشنبه 18 آبان 1365 تا ساعت دهونیم صبح در جلسه علنی ماندم. دردفترم آقای ]ابوالقاسم[ خزعلی آمد. راجع به وزارت نفت مطالبی داشتند. دکتر هادی و عبدالله نوری آمدند. آیتالله منتظری آنها را خواستهاند؛ درباره مذاکرات مشورت کردند. آقای صالحی نماینده اصفهان آمد و درباره امور جاری مطالبی گفت. ظهر دو نفر از جمعیت حزبالله بابل آمدند. گزارشی از وضع گروه خود گفتند که اعضای آن خود را وقف خدمت به جنگ و نظام و مردم کردهاند. مطالب جالبی داشتند. عصر آقای ]ابراهیم[سنجقی برای امور جنگ آمد. مسئولان تبلیغات جبهه و اعزام مُبلّغ آمدند و برای حل مشکلاتشان استمداد کردند. سفیر جدیدمان در الجزایر آمد و مشورت و خداحافظی کرد. شب با دیگر سران قوا، مهمان احمدآقا بودیم. آیتالله منتظری هم بودند. آقای منتظری نسبت به جلسه گذشته، خوب صحبت کردند و نسبت به امام اظهار ارادات و اطاعت کردند و گفتند از نامه سید مهدی اطلاعی نداشتند، ولی امام تخفیفی در مسأله گروه سید مهدی ندادند. بعد از رفتن امام با حضور آقای منتظری در خصوص مذاکره با عربستان در مورد همکاری در حذف صدام بحث و تصمیمگیری شد. قرار شد مذاکره را تعقیب کنم.