خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1367/ کتاب «پایان دفاع ، آغاز بازسازی»

خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1367/ کتاب «پایان دفاع ، آغاز بازسازی»

  • پنجشنبه ۲۴ آذر ۱۳۶۷

 

پنجشنبه 24 آذر 1367   |   5 جمادی‌الاول 1409       15 دسامبر 1988

دیشب باران مفصلی باریده. تاکنون باران امسال خیلی کم بوده و نگرانی از خشکسالی‌ها داشتیم. اگر این باران همه جا باشد، خطر را رفع کرده. به تالار وحدت رفتیم تا در مراسم روز پرستار شرکت کنیم. برایشان صحبت کردم و جوایز را دادم. گروهی از دختر بچه‌های فرزندان شهدا که مادر هم ندارند و در پانسیون بنیاد شهیدند، آمدند. سرود خواندند.

به دفترم رفتم. آقای باغانی [نماینده آیت‌الله منتظری در دانشگاه شهید بهشتی] آمد. گزارش وضع دانشگاه شهید بهشتی را داد. قرار است، پس فردا در آنجا صحبت کنم. آقای اسفندیار پور آمد. از ابطال انتخابات کوهدشت برای بار سوم توسط شورای نگهبان شاکی است و خواست که از مردم دلجویی کنم.

[آقای محمدرضا] آیت‌اللهی وزیر معادن و فلزات آمد. گزارش سفر به مجارستان را داد و گفت آنها خیلی روی سفر آینده من حساب کرده‌اند و تمایل زیادی به توسعه روابط نشان داده‌اند. گزارش وضع معادن و فولاد مبارکه را داد. قرار شد برای تأمین ارز فولاد مبارکه کمک کنیم.

عصر آقایان [حبیب الله] عسکر اولادی، [حبیب الله] شفیق، [ابولفضل حاج] حیدری و [سیدرضا] نیّری [اعضای شورای مرکزی] از کمیته امداد امام آمدند. گزارش کار دادند و امکانات بیشتر برای توسعه کار خواستند و مقداری از کاردستی‌های محرومان تحت پوشش را آوردند. یک کیف و یک کفش قبول کردم. سرهنگ هاشمی آمد و از کم توجهی به خودش و آقای دادفر گله داشت.

سرشب آقای [سید علی اصغر] حجازی معاون وزارت اطلاعات آمد. پیام جدید صدام را که به سفارتمان در بن داده‌اند، آورد. گفتم بگوید نماینده من آقای ولایتی است که در همان مذاکرات ژنو مسئول است، هر چه می‌خواهند به او بگویند. صدام می‌خواهد با کانالی غیر از سازمان ملل با ما حرف بزند که خودش را از آثار قطعنامه نجات دهد.

تا ساعت هفت و نیم  در دفترم کار کردم و به خانه آمدم. مهدی به مهمانی رفته بود. یاسر هم در بیرون شام خورده بود. با فاطی و سارا و سکینه شام خوردیم.

 

-