خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1365/ کتاب «اوج دفاع»
یکشنبه 7 اردیبهشت 1365 صبح زود به مجلس آمدم. رئیس جمهور تلفنی از من خواستند که در مجلس کمک کنم تا اختیارات رئیس جمهور ضعیف نشود، ولی با مواضع اکثریت نمایندگان، عملاً کار زیادی نمیشود کرد. در جلسه علنی تا هنگام تنفس ماندم. مطابق معمول به خاطر مسئولیت جنگ کمتر در جلسات مجلس میمانم. راهیان کربلا که از استان گیلان عازم جبهه بودند، مقابل مجلس آمدند. برای آنها صحبت کردم. نمایندگان به خاطر مسائل امنیتی موافق نیستد که زیاد در اینگونه مراسم شرکت کنم. این روزها این صحنه چند بار تکرار شده است. پیش از ظهر با جمعی از دانش آموزان مدرسه امیر کبیر قزوین که چهل هزار تومان برای جبهه آورده بودند، ملاقات و برایشان صحبت کردم. ظهر دکتر محیط و اسماعیلی آمدند. محیط برای جلوگیری از ضایعات روانی در اثر جنگ پیشنهادهایی داشت.عصر پاسداران نمونهای که در جنگ خوش درخشیده بودند، آمدند. برای آنها صحبت کردم. در جلسه شورای مرکزی حزب ]جمهوری اسلامی[ شرکت کردم. بحث بر سر تعطیل دفاتر حزب بود که به نتیجه نرسیدیم. شب با سران دیگر قوا مهمان آقای خامنهای بودیم. نامه سرهنگ جمالی ]جانشین فرمانده نیروی زمینی ارتش[ مطرح شد که خواسته بود فرمانده نیروی زمینی عوض شود و حکم جانشینی آقای رضایی لغو شود. مقبول نیفتاد. قرار شد به او ابلاغ شود که با همین وضع باید خدمت کنند. درباره مشکل ارتش و سپاه بحث شد. قرار شد چهارشنبه به قم برویم. آقای دکتر ولایتی برای سفر به لیبی و سوریه عازم است. قرار شد اطلاع دهد که به تقاضای سوریه حدود چهل میلیون دلار نفت به آنها کمک میکنیم و کالاهای بیشتر از آنها میخریم و در ساختن یک سد شرکتشان میدهیم. دیر وقت به خانه رسیدم.