حدیث دیگران
  • صفحه اصلی
  • حدیث دیگران
  • خاطرات دیگران از آیت الله هاشمی رفسنجانی

خاطرات دیگران از آیت الله هاشمی رفسنجانی

حسین شمسایی از مداحان و شاعران انقلابی

  • تهران
  • جمعه ۲۹ بهمن ۱۳۹۵

جناب شمسایی بفرمائید که آشنایی شما با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از چه زمانی بود و در واقع اولین دیدار شما با ایشان چه زمانی صورت گرفت؟ 


اولین آشنایی من با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به سال‌های ۴۸ و۴۹  برمی‌گردد. ما یک جلسه‌ای داشتیم به نام «جوانان موحد» که در حوالی میدان خراسان و در شب‌های پنج‌شنبه برگزار می‌شد. در این جلسه افراد مختلفی حضور داشتند و حتی افرادی از قم برای سخنرانی دعوت می‌شدند. یکبار هم از آیت‌الله هاشمی برای حضور و سخنرانی در این جلسه دعوت شد و این اولین برخورد و آشنایی ما با آیت‌الله هاشمی بود.

دوست داریم بیشتر در مورد اولین برخورد صحبت کنید، اینکه در همین نگاه اول متوجه تفاوت خاص و یا روحیه انقلابی‌گری در ایشان شدید یا خیر؟
یادم می‌آید وقتی ایشان برای اولین جلسه آمدند کمی متفاوت ظاهر شدند. گفتند شما باید یک تخته سیاه بگذارید و اگر می‌خواهید هر هفته برای سخنرانی حضور داشته باشم باید حتماً تخته سیاه باشد. 


خواسته جالبی به نظر می‌رسد! علت درخواست این تخته سیاه چه چیزی بود؟
ایشان در واقع می‌خواستند تا مطالب خود را در قالب نوشتار نیز توضیح دهند و از حالت منبر صرف خارج شود. ایشان در این جلسه هر هفته یک حدیث یا یک آیه از قرآن کریم را روی تخته می‌نوشتند، مفاهیم،‌ ترجمه و تفسیر آن را بیان می‌کردند و برای جلسه بعد از پنج نفر می‌خواستند خلاصه مطالب هفته قبل را توضیح دهند. این برای ما خیلی عجیب و بدیع بود. برای اولین بار می‌دیدیم یک روحانی که از قم آمده می‌خواهد مانند معلم کلاس، تخته سیاه بگذارد و کار انجام بدهد. به این ترتیب جلسه برای اولین بار از حالت متکلم وحده خارج شد.


استقبالی هم از این ابداع صورت گرفت یا نه؟ 
بسیار مورد استقبال جوانان آن جلسه واقع شد و حتی تعداد افرادی که در جلسه حضور می‌یافتند بیشتر شد.


جلسه تا چه سالی با حضور آیت‌الله هاشمی ادامه داشت؟ یا بهتر بگویم،‌ آخرین جلسه‌ای که آیت‌الله هاشمی در آن حضور یافت کی بود؟
آخرین زمان حضور ایشان را به یاد ندارم تنها این را به یاد دارم که حدود نیم سال شاید هم کمتر در جلسات ما به صورت هفتگی حضور می‌یافتند. 

 

این آشنایی تا چه زمانی ادامه داشت؟ ادامه ارتباطات به چه صورت بود؟ آیا اصلاً ارتباطی وجود داشت؟ 
گذشت و تا سال‌های نزدیک پیروزی انقلاب شد،‌ در آن زمان در مسجد «جاوید» شب‌های احیاء مراسم برگزار می‌شد،‌ در این مراسم آیت‌الله مطهری منبر می‌رفتند و من هم شعرخوانی و مصیبت‌خوانی داشتم، ‌در آنجا بود که شعر معروف «سوگند» را خواندم. بعدها من متوجه شدم که آیت الله هاشمی نیز در این جلسات حضور می‌یافته و به دلیل ازدحام جمعیت که در داخل مسجد جایی نبوده است،‌ در همان حیاط، مستمع جلسه بوده‌اند. 
بنابراین آشنایی ما همین طور ادامه داشت تا به کمیته استقبال از امام رسیدیم. در کمیته استقبال از امام(ره) من نیز دعوت به کار شدم و گروه سرود آنجا را با چند نفر از دوستان خوبمان از جمله آقای «سیدحمید شاهنگیان»، «مرحوم حسین صبحدل»، «مرحوم حمید سبزواری»، «ابراهیم اکبری» و چند نفر دیگر راه‌اندازی کردیم. در آنجا نیز به طور مکرر در خدمت آیت‌الله هاشمی، مقام معظم رهبری،‌ آیت‌الله بهشتی، آیت‌الله باهنر و آیت‌الله مطهری بودیم.
این افراد هر کدام مسئول یکی از کمیته‌های استقبال بودند، در آن زمان مسئول کمیته فرهنگی مقام معظم رهبری بود و بیشتر فعالیت‌های ما با ایشان هماهنگ می‌شد. بعد از اینکه حزب تأسیس شد با توجه به اینکه در آنجا حضور داشتم آیت‌الله هاشمی هفته‌ای سه یا چهار بار مراجعه می‌کردند و در خدمت ایشان بودیم.
بعد از جریان ریاست جمهوری مقام معظم رهبری، من مسئول روابط عمومی دفتر معظم‌له بودم و از سال ۶۲ تا ۶۸ مکرر آیت‌الله هاشمی برای جلسات مختلف و ملاقات با رئیس جمهور حضور می‌یافتند و آشنایی‌ها بیشتر و بیشتر می‌شد. 
اوج این آشنایی‌ها در کدام مقطع زمانی بود؟ یعنی در چه زمانی احساس کردید که بسیار به ایشان نزدیک شده‌اید؟
اوج این آشنایی در زمان ریاست جمهوری آیت‌الله هاشمی بود،‌ بعد از اینکه ایشان رئیس جمهور شدند، به توصیه مقام معظم رهبری من و رئیس دفتر ایشان در زمان ریاست جمهوری به آیت‌الله هاشمی معرفی شدیم در آنجا من معاون دفتر و مسئول روابط عمومی شدم از این به بعد ارتباط ما تنگاتنگ شد به طوری که هر روز خدمت ایشان بودیم. در سفرهای داخلی و خارجی و هر برنامه‌ای که داشتند ما حضور داشتیم. تا پایان ریاست جمهوری ایشان که سال ۷۶ بود این ارتباط ادامه داشت و بعد از مدت کوتاهی به مجمع تشخیص مصلحت نظام رفتم و تا آخرین لحظات نیز ادامه داشت.  
با توجه به ارتباط نزدیکی که با ایشان داشته‌اید می‌خواستم در مورد وجوه مختلف شخصیت ایشان به خصوص شخصیت قرآنی آیت‌الله هاشمی بگویید و اینکه این وجه شخصیتی ایشان برای شما شناخته شده بود یا خیر؟
ایشان یک اسلام شناس حقیقی و کامل و مفسر برجسته قرآن کریم بودند،‌ تفسیر گران‌سنگی را نوشتند که البته در زندان شروع شد و بعد ادامه دادند. آن چیزی که کمتر در مورد ایشان گفته شده است، این است که ایشان در سال‌هایی که در زندان بودند، شروع به حفظ قرآن کریم کرده و بیش از ۲۰ جزء از قرآن را هم حفظ کرده بودند.
موضوع دیگر این است که ایشان اهتمام فراوانی برای گسترش فرهنگ قرآن داشتند و این موضوع در صدر همه فعالیت‌های قرآنی ایشان بود. در طول ریاست جمهوری ایشان شب‌های ماه مبارک رمضان یک شب را ایشان مقرر می‌کردند که حتما یک جلسه قرائت قرآن با حضور ایشان و اساتید قرآنی برگزار شود. 

مطمئنا حضور طولانی مدت شما در کنار ایشان همراه با خاطراتی بوده است، ماندگارترین خاطراتی که شما از ایشان دارید،‌ چه خاطره‌ای است؟ 
بله، ‌من بیش از ۳۰ سال از نزدیک با ایشان بوده‌ام. آنچه که در این ۳۰ سال برای من اثبات شد این بود که یک انسان بسیار دقیق و بسیار اهل تفکر در همه مسائل صاحب نظر بود. مثلاً اگر برای افتتاحیه کارخانه‌ای می‌رفتند، سوالات فنی‌ای می‌پرسیدند که گاهی خود مهندسان همان مجموعه از پاسخ دادن به آن عاجز می‌ماندند. 
خاطرم هست که در جریان بازدید از پروژه های مختلف فرهنگی ،اقتصادی و صنعتی موقع شروع شاید بیش از پنجاه نفر ایشان را همراهی می‌کردند اما دقت نظر موشکافانه و سؤالات ریز و کارشناسانه ایشان از جزئیات طوری بود که شاید بدون اغراق ۵ الی ۶ ساعت یک بازدید به طول می‌انجامید و همه همراهان خسته می‌شدند و از پا می‌افتادند به طوری که در بین راه خود ایشان می‌ماند و دو نفر از محافظین که آنها هم جابجا می‌شدند اما خود ایشان با همان صلابت و شادابی ادامه می‌دادند
یک نکته حساس، بارز و بی‌بدیلی که آن مرحوم به آن اعتقاد داشتند، امیدبخشی به جامعه بود،‌ آن زمانی که در اوج جنگ بودیم و از هر جهت به مشکل خورده بودیم،‌ در نماز جمعه حضور می‌یافتند و چنان قلوب مردم و حتی مسئولان را آرام می‌کردند که انگار هیچ مشکل و جنگی وجود ندارد. همیشه در بن بست‌ها به داد همه مسئولان می‌رسیدند و امیدبخش بودند تفکر اینکه ما نمی‌توانیم اصلا در ذهن ایشان وجود نداشت و به همه می‌گفتند که ما بزرگترین مکتب را داریم و بالاترین نیروهای ارزشمند انسانی در کشور داریم بنابراین نباید بگوییم نمی‌توانیم. 
آنقدر به مسائل مردم توجه داشتند که اواخر ریاست جمهوری ایشان شاهد بودم که هر جا می‌رفتیم مردم روستاها و شهرها دیگر مشکلات آب، برق و ... را مطرح نمی‌کردند، بلکه درخواست مراکز بزرگ فرهنگی را مطرح می‌کردند.
در پایان اگر صحبت خاصی باقی مانده است بفرمائید؟ 
حقیقتا ملت بزرگ ما یکی از استوانه‌های اصلی انقلاب اسلامی را از دست داد یک یار همراه و هم قدم و پشتیبانی کننده و همسنگر رهبر معظم انقلاب و یار همیشگی امام(ره) را از دست داد. هم‌قدمی که مقام معظم رهبری در پیام‌شان به ۵۹ سال رفاقت اشاره فرمودند و بارها گفتند که هیچ کس برای من هاشمی نمی‌شود.
این موضوع را هم جا دارد بگویم که هر وقت آیت‌الله هاشمی مسافرت داخلی یا خارجی می‌رفتند امام(ره) می‌گفتند برای ایشان گوسفند قربانی کنند. در دوران ریاست جمهوری حضرت آقا و پس از پذیرش قطعنامه در معیت ایشان به مناطق جنگی و در میان فرماندهان و رزمندگان دفاع مقدس برای تبیین علل پذیرش قطعنامه حاضر می‌شدیم ایشان در جلسات متعدد وقتی به نقش تاثیر گذار آیت‌الله هاشمی رفسنجانی اشاره می‌کردند این جمله را ذکر می‌فرمودند که «بنده بعد از هر نماز صبحم به صورت خاص برای  آقای هاشمی دعا می‌کنم» و این نشانگر عمق علاقه این دو بزرگوار نسبت به مرحوم  آیت‌الله هاشمی است.