مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آیت ا... هاشمی رفسنجانی با برنامه رادیویی همگام با خورشید

مصاحبه آیت ا... هاشمی رفسنجانی با برنامه رادیویی همگام با خورشید

  • یکشنبه ۳ دی ۱۳۷۴

 

به عنوان اولین سئوال در مورد نقش امام خمینی در تجدید و احیاء اسلام و ارزشهای والای اسلام صحبت کنید .

بسم الله الرحّمن الرحّیم

سلام عرض می کنم خدمت تمامی شما شنوندگان عزیز و ارجمند به مناسب فرا رسیدن چهاردهم خرداد ماه ، سالگرد ارتحال ملکوتی حضرت امام خمینی (قّدس سره الّشریف )در خدمت . یکی از وفادار ترین ، صمیمی ترین و نزدیکترین یاران همراه امام هستیم . ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران ، جناب آقای هاشمی رفسنجانی سپاسگزاری و قدردانی می کنیم به خاطر اینکه ما را به حضور پذیرفتید در این روز و خوشحال می شویم که برای ما در مورد زندگانی حضرت امام شما شخصیت حضرت امام و همین طور ویژگیها و خصوصیات حضرت امام بیاناتی را بفرمائید .

بسم الله الرحّمن الرحّیم

حضرت امام از شخصیتهای ما در روزگار ما بودند من خودم در مطالقاتم و یا در بر خوردهایم با شخصیتهای دیگر هنوز نتوانستیم یک نمونه ای پیدا کنم که بگویم شبیه ایشان است . ویژگیهای شاید منحصر به فردی داشتند در مجموع که حساب می کنیم . و با همین ویژگیها بود در زمان ما که ایشان منشاء یکی از بزرگترین قطعات تاریخی عصر ما شدند . کار بسیار بزرگی امام کردند ، در یک زمانی امر غیر قابل تصوری تحقّق دادند . کسانی که اوایل مبارز بودند و می دانند تحلیلهای آن زمان را خیلی بعید به نظر می آمد که با این سرعت بشود انقلاب را پیروز کرد و حکومت شاه را بیرون کرد ، آمریکا را شکست داد و مردم را حاکم کرد ، آن هم بر اساس مذهب حتی ما در زندانها و در جلسات بحثی که با گروههای دیگر داشتیم آنها پیش خودشان محرزی دانستند حتی اگر روزی رژیم شاه هم برود نوبت به دین و روحانیت نمی رسد می توانید مثلا" پشتیبان حکومت ملی باشید . ما که خب در کار بودیم ، از همان لحظات امروز نقش امام را خیلی جدی می بینیم . حالا چه طور شد که این نقش را توانستند ایفاء بکنند یک مقدار از آن بر می گردد به شخصیت خودشان .ایشان اولا" خیلی با سواد بودند . عمیقا" مسائل علمی مربوط به کار خودشان را به صورت اجتهادی میدانستند و تقلیدی ایشان یک روحیه عرفانی داشت که آن سواد بالائی که داشتند اون خیلی جلا داده بود به این معلومات ایشان معلومات خشک خب انسان را یک مقدار خشک بار می آورد . دیده‌اید که دانشمندی خیلی گرفتار فرمولهایش می شوند در اوقاتی و ایشان خیلی با حال و با صفا و روشنی دیگری داشتند آدم وقتی که با ایشان کاری می‌کرد نورانیتی می دید که نمی تواند هم تعریف بکند . توصیف آن را آدم در وجود خودش می بیند ولی بیرون نمی تواند خیلی بیاورد . به خاطر همین دو حالت سواد و عرفان خیلی در مسائل قاطع بودند .یا تصمیمی نمی گرفتند یا اگر به تصمیم میرسیدند هیچ چیز نمی توانست ایشان را از تصمیمشان باز بدارد مگر اینکه کسی ایشان را قانع کند که این کار درست نیست واز عجایب ایشان هم این بود که همان مقدار که متصلب وانعطاف ناپذیر جلوه می کرد در بر خورد اوّلی ،اگر ما می توانستیم اثبات کنیم به هر زبانی که راه درست غیر از این است یا هر کس اگر می توانست ایشان یکباره نظرش بر می گشت . و خودشان یک بار فرمودند مبرد آن کسی است که بتواند از قولش بر گردد و این حرف بزرگی بود و یک زندگی تا آنجا خوب بود که ایشان با ایمانش همراه بود و وقتی که می خواست جنبه تعصب پیدا بکند ایشان این حالت دیگر نبود . شاید مثلا" ایمان و آخرت جزء مهم علتهای این حالت باشد . که این هم از عرفان ایشان در می آمد . خدا شناسی ایشان بسیار بالا بود . اصلا" دنیا را در مقابل آینده بشریت چیزی نمی دانستید ، مرحله ازرائی می دانستند لذا اصلا" بهائی نمی دادند به اینکه حالا مثلا" خودشان آسیبی ببینند یا حتی دیگران هم اگر در مسیر هدف آسیب می دیدند ایشان می گفتند خوب اینکه چیزی نیست آن چیزی که به دست آوردیم خیلی بیشتر است ، معامله بزرگی کردیم . اینها فکر می کنم از لحاظ نفسانی آن چیزی که من فهمیدم و خیلی چیزهای دیگر حالا نمی شود همه را آدم الان تعریف بکند . به خاطر همین رو حیاتش دوستان و مدیران خیلی خوبی پیدا کرده بودند در هم خب حوزه خوبی بود در زمان مقام آیت الله عظمی بروجردی جمع زیادی از طلبه ها که از دوران بقایای پهلوی ، رضاخان مانده بودند و در آن دوران سختیها دیده بودند بعدا" یک حوزه نیرومندی تشکیل دادند . اکثریت طلبه های درسخوان و مّتدین و واقعا" جّدی دور و بر امام بودند . مراجع زیاد بودند آن موقع ولی طلبه هائی که می شد روی آنها حساب کنیم دور و بر ایشان بودند آن در مبارزه به اینها می گفتند زبرالحدید چون این روایتی دارد که اشاره می کند به زبرالحدید ، می گفتند زبرالحدید ، این لشکر خوب هم امام را خیلی یاری کرد . امام وقتی که می رفتند ، مثلا" تبعید می شوند یا زندان می رفتند ، پشت سر ایشان هزاران نفر طلبه تحصیلکرده جّدل ، متدین ، نترس راه ایشان را ادامه می دادند . اینها را هر چه می گرفتند ، کتک می زدند ، تبعید می کردند فقط کافی بود بدانند امام راضی اند و این راه را ادامه می دادند لذا ایشان غیبت طولانی دوران تبعیدشان به ترکیه و نجف و همچنین زندان آن موقع نسبتا" طولانی که دور بودند از حوزه ، احساس نمی شد که نهضتشان غریب شده نهضت کاملا" ادامه داشت به هر حال قدرت بسیج کنندگی ایشان جالب بود که اینها هم ناشی از همین شخّصیت ایشان بود هر وقت ایشان تصمیم می گرفت که مردم را بسیج بکند به سرعت مردم بسیج می شوند نمونه آن هم 15 خرداد بود که اولین جرقه یک حرکت عمومی بود برای نهضت . حالا تصادف عجیبی هم هست که می بینیم که امام روز 15 خرداد به آن صورت می درخشند و جزء تاریخ نهضتشان می شود روز 14 خرداد هم تسلیم خدا می کنند جانشان را یک دوره‌ای را این طوری ختم می کنند که این دو روز تقرنشان معنا دارد به نظر من از لطیفه های تاریخی هست که باید درباره آن هنرمندها قدری حرف بزنند با این تقارن . با توصیف علمی نمی شود این را جور کرد و هنر باید آن را توصیف کند خلاق پانزده حرداد ، در آستانه 15 خرداد ، ما علتی قبل از آن زمان در یک مرحله ای تمام می کنند .

بله خیلی متشکریم از شما جنابعالی به قیام  15 خرداد اشاره فرمودند ، قیامی که منجر به پیروزی انقلاب شکوهمند مردم ما در بهمن 57 شد . بفرمائید که حلال و انگیزه پیدایش 15 خرداد چه بوده ؟ این قیام را جنابعالی چگونه ارزیابی می کنید ؟

رئیس جمهور خب نهضت که شروع شد ما در مرحله ای پیروزی به دست آوردیم در آن انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی بود مدتی قبل از این بود اول نهضت آن موقع ما پیروز شدیم . روحیه مردم خیلی بالا رفت . دولت الا" عقب نشینی کرد و عقب نشینی خود را اعلام کرد . شاه رفت ، برنامه ریزی کرد درباره آمد به جنگ ، جنگ جدیدی شروع کرد با لوایح ششگانه این دفعه او برنامه ریخته بود ، خب شعارهای ظاهرا" مترقیانه ای مطرح کرده بود ، رفت در سنگر ترقیخواهی و طرفداران ظاهری از مستضعف ، از دهقان و از کارگر و این طور چیزها ما هم نمی دانستیم خب اینها همان کلک است با آن سابقه ، زمینه روحی مردم خیلی آماده بود با اینکه خب شاه خیلی برنامه ریزی عمیقی کرده بود با کمک مشاوران خارجی و داخلی اش در گیری دوّم که شروع شد پیدا کرد آنها بنا ندارند عقب بنشینند آهنگشان پیدابود خب امام اهل عقب نشینی نبودند . ما هم احساس می کردیم که این در گیری در یک نقطه خونین خواهد شد یعنی آمادگیهایی در مردم بود دیگر . از همان لحظات قبل مردم آماده ، مردمی که من می گویم یک عده معینی بودند که بیشتر هدایت گر بودند در کارهای مردمی ، خب آمادگی مردم که عمدتا" با بسیج امام تحقق پیدا می کرد . از آن طرف آمادگی رژیم که تصمیم گرفته بود سر کوب بکند ، در یک نقطه ای به هم رسید رژیم قبل از آن ضربه هایی زده بود برای اینکه ما را عقب براند ، یکی در مدرسه فیضیه ضربه زد اوایل همون سال ، بعد ما عقب ننشستیم و امام محکمتر آمدند  به میدان همان بلافاصله ، از مظلومیت حادثه فیضیه استفاده کردند ، در ظرف چند هفته اوج دادند به نهضت آن را وسیعتر کردند . رژیم ضربه دومش را زد و سربازی گرفت ، یک عده ای از طلبه های چند شهر را تا آن موقع ما را به سربازی نمی بردند . معاف بودیم که من خودم یکی از کسانی بودم که آن موقع به سربازی گرفتند ، صبح این نشریات مکتب تّشیع را من منتشر می کردم و می بردم به پستخانه که پست کنم از جلوی شهربانی عبور می کردم مرا گرفتند و بردند ، زود هم منتقل کردند به تهران ، عده ای که جمع شدیم ما را بردند آن موقع ما (خبرنگار : زندانی شدید) رئیس جمهور : نه رفتیم به باغشاه آن زمان سرباز شدیم خبرنگار  : بردند برای خدمت ؟ رئیس جمهور : بله برگه معافیت داشتیم ، زن و بچه هم داشتیم ، اصلا" نمی توانستند ببرند ولی حسابی چیز بود دیگر حساب سیاسی بود . ما یک 30 - 40 فقری در باغ شاه جمع شده بودیم از طلبه ها لباس سربازی هم پوشیده بودیم مشمول خدمت بودیم ، که در این مقطع من اینجا بودم داخل در قم نبودم ، از حوادثی که در قم گذشت ، خب از طریق ملاقاتی ها و رفت  و آمد مطلع می شدم . در وهه اول محرم من سفری کردم به قم ، آمدم بیرون ، لباس عوض کردم ، با همین لباس طلبگی رفتم ،آنجا که رفتم امام فرمودند من می خواستم با لباس سربازی ببینم تورا چون ایشان تبلیغ کردند ایشان از این قضیه استفاده کردند گفتند بر روی ما باز شد و ما حالا باید آنجا کار بکنیم دژ آنها را آنجا باید از درون بشکنیم این را ایشان در اعلامیه هایشان و لذا ترجیح می دادن که ما را هم با لباس سربازی ببیند آنجا ایشان به من فرمودند که ما برنامه ای داریم برای روز عاشورا ، توضیحاتی هم دادند که می اهید چه کار بکنید ما آمدیم در باغ شاه دوباره و منتظر حادثه بودیم آنجا ما مرکز سرکوب نهضت در تهران همین باغ شاه بود . چتر بازها جمع شده بودند . چتر بازهایی که رفته بودند جنوب بختیاریها را زده بودند و بر گشته بودند ، اینجا بودند گردانشان مثلا" اینجا بود . گارد اینجا بود همین قسمت شمالی لشکر گارد بود و خود لشکری که ما بودیم یک لشکر آموزشی بود از پادگان حی هم تانکها و اینها را می آوردند ما شاهد همه (خبرنگار : یعنی دقیقا" آماده و مجّهزهم بودند آنها ) رئیس جمهور : کاملا" آماده بودند یعنی از دو روز پیش هم آماده بودند چون برنامه را گفته بودند به اینها آماده شده بودند . اینهایی که می رفتند سرکوب می کردند بر می گشتند بعضی هایشان با ما روابطی هم داشتند ، حالا بعضی برای ارعاب ما می آمدند ، برای ما تعریف می کردند ، بعضی هم برای همین جوری تعریف می کردند که چه می کنیم با مردم ، من خودم اینجا بودم شاهد فجایحی که اینها مرتکب می شدند اخبار آن را هم خب از طرق مختلف داشتیم به هر حال همین حالت ، حالت آمادگی شاه از این طرف ،آمادگی امام و مردم از آن طرف ، نتیجه اش همین حادثه چنین عجیب و غریبی شد .

خبرنگار : بله ، این سئوالی که من می خواهم الان خدمت شما عرض بکنم ، شما کم و بیش وقتی که داشتید بررسی می کردید قیام 15 خرداد را اشاره کردید که مورخین قیام 15 خرداد را نهضت روحانیون نامگذاری کردند ، معروف شده به نهضت روحانیت بفرمائید که به چه دلیل این نهضت معروف شد به نهضت روحانبت ؟ رئیس جمهور : حالا واقعیتش این است که واقعا" نهضت روحانیت بود . البته آن موقع دیگران هم بودند . گروههای سیاسی در دانشگاه و جاهای دیگر بودند ملیت از روحانی ؟ خبرنگار : آنها اصلا" فعالیت داشتند یا نه ؟ فعالیت آنها خیلی جزی و کم بود ؟

رئیس جمهور : داشتند منتهی خب آنها در حّد اعلامیه و در حّد کارهای تشکیلاتی سّری گروهی و این جورها بود . بروز اجتماعی نمی توانست داشته باشد ما در حسینّیه ها ، در مساجد در خیابانها ، در همه جا حضور داشتیم و رژیم هم روی این حساب می کرد . روی آنها خیلی حساب نمی کرد در زندانها که بودیم آنها از لحاظ سیاسی از ما شاید پخته تر بودند . بر خورد که می کردیم خب آنها برنامه ریزی شده تر عمل می کردند ولی در جامعه حضورشان خیلی کم بود . امّا اینکه ابن اسم برای آن در آمد من خیال می کنم این موقع ابن اسم را رادیو بغداد جا انداخت . آقای دعائی آن موقع جزء همرزمان ما بود که فرار کرد. در حادثه ای ما لو رفتیم . بعدا" آقای دعائی هم جزء آن بود . من باز داشت شدم ایشان در رفت به بغداد آنجا به کمک حاج آقا مصطفی فرزند امام یک وقتی رادیو بغداد را گرفتیم و ایشان سخنرانی می کرد اسم آن نهضت روحانیت در ایران بود . خب مدتی طولانی این برنامه اجراء می شد مردم هم خیلی گوش می دادند . دیگر خیلی لفظ آشنائی لفظ من خیال می کنم بیشتر از آنجا بود ولی محتوا واقعا" نهضت روحانیت بود . حقش بود این اسم .

خبرنگار : بله در این روز همان طور که مطلع هستید و حتما" همه شنوندگان ما مطلع هم هستند عده زیادی از هموطنان بی دفاع و بی گناه ما توسط رژیم شاه معدوم و به خاک و خون کشیده شدند و حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) برای همیشه تاریخ این روز را عزای عمومی اعلام کردند ، سئوالی که این جا مطرح هست این است که آیا در این کشتار وحشیانه آمریکا هم دخالت داشت یا نه آن کشتار به دستور شخصی خود شاه صورت گرفت ؟

رئیس جمهور لابد در این اسنادی که تا به حال تهیه شده و منتشر شده ، درباره این موضوع چیزی هست . من الان مطلب خاصی یادم نیست ولی ما می دانیم مطمئنا" که این برنامه اصلاحات به اصطلاح انقلاب سفید شاه ماهّیت آمریکائی داشت خیلی روشن است . شروع این حرکت قطعا" با آمریکائیها بود با پشتیبانی آنها بود آنها هدایت می کردند و سر کوب هم لااقل با توافق آنها بوده . اما اینکه حالا دستورحمله را آنها داده باشند من خودم هنوز به چنین چیزی بر خورد نکردم البته بعدا" آمریکائیها رسما" آمدند در صحنه ، که آن حرکت ، خب در باغ شاه هم آن چه ما
 

می دیدیم عملا" ، تقریبا" در نزدیک ستادشان بودیم . همین فرماندهان خود آنجا بودند . تانکهای خود باغ شاه
 

می آمدند حتی به یک نقطه ای رسیدند که ما را آوردند به میدان یعنی من که حالا سرباز دو ماهه بودم نزدیک دو ماهه بود ، تازه ما را برده بودند چتگر برای تیر اندازی میدان ، دو ماه آموزش داده بودند بعد ما را بودند یک هفته برای چیتگر همین نزدیک تهران که در میدان تیر اندازی بکنید ، تمرین کنید . کارهای نظامی را ما تازه بر گشته بودیم هنوز سربازی که بتوانیم اسلحه بگیریم بردیم بجنگیم نبودیم ما را هم سوار کردند ، سوار کامیونها کردند که بیاورند برای درگیری با مردم . مابین خودمان صحبت کردیم من این را مثلا" مدیریتی داشتم نسبت به