مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با هفتهنامه مثلث
سردار آجرلو: به نام خدا، با تشکر از وقتی که به هفتهنامه دادید، مستحضرید که «مثلث» با محوریت بیان واقعیتها و دفاع از نظام اسلامی منتشر میشود. قانون ملاک ما در کار رسانهای است و گواه حرفم این است که در طول 4 سالی که منتشر میشود، حتّی یک تذکر کتبی هم نگرفتیم. به دولتها وابستگی فکری و سیاسی نداریم و ملاک ما رهنمودهای مقام معظم رهبری است. اگر اجازه میفرمایید شروع کنیم.
ج- وقت در اختیار شماست.
س- حضرت آیتالله هاشمی رفسنجانی، به نظر میرسد که سیاست در سال 92 به کام شما بود. آیا در پایان سال 91 چنین تصوری از سال 92 داشتید؟
ج- بسم الله الرحمن الرحیم، به قطعیت نمیدانستم، ولی در سال گذشته، معمولاً کسانی که به دیدارم میآمدند و بحثهای سیاسی و انتخابات را مطرح میکردند، به حق انتظار داشتند من هم مثل آنها نگران آینده باشم، ولی برای آنها بیشتر اظهار امیدواری میکردم. مخصوصاً کسانی که تجربیات تلخی داشتند، سخت بود که باور کنند. دلیل من این بود که مردم آگاهتر شدهاند. دوره دولت سابق با همه امکاناتی که داشت و با همه حمایتهایی که میشد، تجربه خوبی برای مردم بود و مطمئناً زمینه برای تجربه جدیدی در تاریخ انقلاب پیدا شد. امیدوار بودم وضع امسال بهتر از اوضاع دولت سابق شود و همین را هم به کسانی که میپرسیدند یا نگران بودند، منتقل میکردم. دلیل دیگری نداشتم، یعنی این گونه نبود که از حرفهای رهبری یا تصمیمات دیگر نقل کنم.
س- یکی از مهمترین ویژگیهای جناب عالی در دنیای سیاست، پذیرفتن ریسک بالاست. هیچ موقع از روی دیگر سکه سیاست که شکست است، هراسی نداشتهاید. در انتخابات مجلس ششم و ریاست جمهوری نهم شرکت کردید. این ویژگی را از کسی آموختهاید یا از ویژگیهای طبیعی و شخصی است؟
ج- در خیلی از مسائل تحت تأثیر شخصیت امام (ره) بودم. یک طلبه ساده از یک روستای دور افتاده به قم آمده بودم. روحیات خاصی را به صورت فطری در خانواده داشتم، ولی رفتار و اظهارات امام (ره) خیلی در ما تأثیر داشت. حرف ایشان برای ما حجت بود. در بسیاری از مسائل، وقتی خودمان فکر میکردیم، بر اساس آن حرف میزدیم، ولی اگر در همان مسئله امام (ره) سخنی میگفتند، خیال ما راحت میشد. به هر حال این حالت بود، اما فکر میکنم از زمانی که وارد مبارزه شدیم تا الان افکار و گفتار ما ـ به جز در مواردی که با توجه به شرایط زمان معمولاً نگاه عوض میشود ـ خیلی فرق نکرده است؛ یعنی تفاوت اساسی پیدا نکرده، چون اهداف و مشی همان است. البته گفتم که تطّور زمان شرایطی پیش میآورد که انسان باید خود را منطبق کند.
س- به صورت کمّی میتوان گفت آقای هاشمی، همان هاشمی اوّل انقلاب است؟
ج- بله خطبهها و سخنرانیها و مصاحبههای من در طول این سالها موجود است که میتوانید بخوانید.
س- در دو انتخابات به صورت مستقیم در نتیجه تأثیر داشتید. یکی در سال 84 و دیگری در سال 92 بود که نتایج این دو انتخابات برای حضرت عالی متفاوت بود. اگر زمان به سال 84 برگردد، باز هم تصمیم به حضور میگیرید؟
ج- در هر دو مقطع یک انگیزه داشتم و آن عمل به احساس تکلیفی بود که مردم برای من ایجاد کرده بودند. در سال 84 کتابی چاپ شد به نام «دعوت برای حضور» که درآن کتاب سخنان گروها و افرادی که از خرداد 83 به دیدارم میآمدند، منتشر شده است. شرایط به گونهای بود که مردم و شخصیتها صراحتاً میگفتند اگر شما بیایید، روند سازندگی ادامه پیدا میکند. برای انتخابات، دیگر برای ادامه سازندگی نمیگفتند، تأکید میکردند که باید بیایید تا کشور نجات پیدا کند. در هر دو مقطع خیلی فکر کردم و در مجموع به این نتیجه رسیدم که باید بیایم. احساس وظیفه میکردم که باید بیایم تا بعدها در تاریخ شرمنده نباشم که اگرکاری از دست من بر میآید؛ چرا برای انقلاب و مردم انجام ندادم؟ درباره اتفاقات انتخابات سال 84 هم بیانیهای دادم و گفتم که به خدا واگذار کردم. پس از حضور در انتخابات، خیالم از بابت انجام وظیفه جمع شده بود، اما نگرانیهایم باقی بود و هر روز بیشتر میشد. اتفاقاً اگر نمیآمدم و شرایط 8 سال گذشته را میدیدم، خودم را سرزنش میکردم، ولی دیگر برای این موضوع پیش خداوند و مردم شرمنده نیستم.
س- اصلاح طلبان در این دو دوره یعنی سالهای 84 و 92 نگرشهای متفاوتی نسبت به شما داشتند. از نقدهای تند و رادیکالیزم به دفاع از نامزدی شما در سال 92 رسیدند. خیلی از اصلاح طلبان در هر دو دوره حرفهای متفاوتی زدهاند. فکر میکنید چرا نگرش آنها در این دو انتخابات نسبت به شما عوض شد؟
ج- در سال 84 ابتدا امیدی به گذشتن از فیلتر شورای نگهبان نداشتند. تا زمان نام نویسی این گونه بود. در 6 ماه قبل از انتخابات، خیلی از اصلاح طلبها و استانداران آقای خاتمی بارها و بارها به دیدار من میآمدند که بیایم. مثل این دفعه بود و فرقی نداشت. ولی وقتی آقایان مهرعلیزاده و دکتر معین تأیید شدند، خیال کردند رأی دارند و تنها مرا رقیب خود میدانستند که بعضیها بداخلاقیهای سیاسی کردند. البته در سالهای قبل هم این کارها را کرده بودند که دوباره تکرار کردند.
س- در این انتخابات قبول کردند که شما محور انتخابات باشید.
ج- واقعیتی برایشان کشف شد.
س- روز ثبت نام و روز اعلام عدم احرازصلاحیت؛ شما هم نقطه عطف این انتخابات بودید و هم در کانون مباحث انتخابات قرار گرفتید. واقعاً در آن چند ساعت باقی مانده برای نام نویسی چه اتفاقی افتاد که تصمیم به حضور گرفتید؟ آیا ناگفتهای هم وجود دارد؟
ج- اصل مسئله این بود که عصر جمعهای که فردا آخرین مهلت نام نویسی بود، در حیاط قدم میزدم و منتظر اذان مغرب برای ادای نماز بودم. برقی به خاطرم زد که چقدر مستبد شدم! این همه انسان از هر جناح سیاسی و فکری به من میگویند «تو میتوانی مملکت را از وضع فعلی نجات بدهی» ولی من میگویم «چنین نیست» به وجدانم مراجعه کردم و با خودم گفتم «تو که همیشه از این حالت دیگران انتقاد میکردی، چرا خودت این گونه شدی.» وضو گرفتم که نماز بخوانم، ولی دیدم این روحیه افکارم را برای نماز مهیا نمیکند. سه بار صبر کردم که بتوانم نمازم را با حضور قلب بخوانم. چون روحیهام از این تفکر متزلزل شده بود. بالاخره نماز را خواندم و استخاره کردم. خوب آمد، ولی در عین حال آیه قرآن میگفت «به نتیجهای که فکر میکنی، نمیرسی» بعد از استخاره سه احتمال دادم: یکی اینکه (قبلاً که با آقا صحبت کرده بودم، گفته بودم که قطعاً نمیآیم. میبایست به ایشان میگفتم که میخواهم بیایم. چون حرف قبلی من عوض شده بود. برای من درست نبود که ایشان آمدنم را از رسانهها بشنوند.) احتمال میدادم اگر به رهبری بگویم، ایشان بر اساس تصمیم و قرار دو نفری ما، بگویند مصلحت نیست که بیایی. احتمال دوّم این بود که شورای نگهبان مانع شود. سوّمین احتمال این بود که انتخابات برگزار شود و اتفاقاتی بیفتد و مسایلی پیش بیاید.
برای احتمال اوّل همان شب با دفتر رهبری تماس گرفتم تا هم اطلاع بدهم و هم نظر ایشان را بدانم. دفترشان گفتند که آقا به اندرون رفتند و من هم گفتم که صبح فردا میگویم. صبح که به دفتر آمدم، گفتم دفتر رهبری را بگیرند که هر بار به دلایلی موفق نشدیم. یا درس داشتند، یا دیدار و مراسم داشتند. بعدازظهر خودم تمامس گرفتم و گفتند: ما به ایشان دسترسی نداریم و استراحت هستند. ساعت 5 تماس گرفتم و به دفترشان گفتم که حتماً به ایشان بگویید که من میخواهم ثبت نام کنم. گفتند: پس بگذارید به ایشان اطلاع بدهیم. ساعت پنج و ربع بعدازظهر بود که گفتند: آقا میگوید برای این مسئله که نمیتوانیم تلفنی صحبت کنیم.
با همین جمله متوجه شدم که ایشان مخالفتی ندارند، چون اگر مصلحت نمیدانستند، میگفتند و من هم برای ثبت نام نمیرفتم.
س- پس حتی بعد از ثبت نام هم احتمال میدادید که بحث عدم احراز صلاحیت مطرح شود.
ج- بعید میدانستم، ولی در مسائل سیاسی انسان باید هر احتمالی را بدهد.
س- بعد از اعلام شورای نگهبان سکوت کردید. چرا؟
ج- چون بر اساس تکلیف آمده بودم، خوشحال بودم که به تکلیفم عمل کردهام. در روزهای قبل از اعلام هم مسایلی بود که تقریباً میدانستم این کار را میکنند. چون یکی از مسؤولان امنیتی با معاونانش به جلسه شورای نگهبان رفته بود. بعضیها اعتراض کردند که این کار غیرقانونی است که کسی در جلسه مربوط به انتخابات بیاید. ولی دبیر شورای نگهبان با اختیار خودشان به معاونان گفته بود که بیرون بروند و آن مسؤول وارد جلسه شد و گزارش داده بود که «مأموران ما هر روز صبح تا غروب دارند از سراسر کشور نظرسنجی میکنند و بر اساس نظرسنجیها، رأی آقای هاشمی تا الان 75 درصد قطعی است و اگر همین موج و روند ادامه داشته باشد، خیلی بالاتر میرود و اگر ایشان بیاید تمام رشتههای چند ساله ما را پنبه میکند.»
بعد از اینکه تصمیم گرفتند که این کار را بکنند، آقای دکتر روحانی را به شورای نگهبان خواستند و گفتند: تصمیم این است و ترجیح ما این است که ایشان انصراف بدهند. آقای روحانی گفت: «مردم را چکار میکنید؟! با توجه به هیجانات مردم حوادثی پیش میآید» گفته بود: «برای آن هم باید فکری بکنیم» آقای روحانی خبرشان را آورد و گفت: «من صلاح نمیدانم که شما انصراف بدهید.»
بعد از ایشان آقای دکتر علی لاریجانی آمد و دوباره همین مطلب را به صورت مفصل ترگفت و من گفتم: «با آمدنم مردم را امیدوار کردهام، اگر بخواهم انصراف بدهم، خیانت است و من با مردم اینگونه رفتار نمیکنم. اگر خودشان میخواهند رد کنند، بکنند.» علی لاریجانی گفت: «مسئله مردم مهم است، چون ناراحت میشوند و شاید در انتخابات شرکت نکنند. همه ما میدانیم که این انتخابات خیلی مهم است.» گفتم: «این دیگر مربوط به آنهاست. وقتی آمدم، مردم در سراسر کشور ستاد تشکیل دادند و دارند فعالیت میکنند. من به این مردم نمیگویم که نمیآیم.» گفت: «اگر آقا بگویند، چکار میکنید؟» گفتم:«اگر ایشان بگویند، انصراف میدهم، ولی به مردم میگویم که رهبری از من خواستند. تا حجت من پیش مردم باشد.» گفت: «این کار برای رهبری خوب نیست.» گفتم: «من هم نمیپسندم که در این شرایط در جامعه این گونه مطرح شود.» ایشان هم رفت و آنها هم عدم احراز صلاحیت را اعلام کردند.
س- واقعاً باورتان میشد که چنین کاری را بکنند؟
ج- بله چون من افکار آنها را میدانستم.
س- گویا بعد از نام نویسی شما، آقای روحانی میخواستند انصراف بدهند، درست است؟
ج- بله گفت: «با آمدن شما، من انصراف بدهم» من گفتم: «نه فعلاً بمانید، در نهایت یا من میمانم یا شما» چون در همان استخاره، مسایلی را پیش بینی میکردم و به ایشان تأکید کردم که بمانند.
س- به هر حال آقای روحانی با رأی بدنه اجتماعی حضرت عالی انتخاب شد. آیا قبول دارید که آقای روحانی پیروزی خود را مدیون شماست؟
ج- البته بیتأثیر نبود ولی ایشان مدیون مردم است. مردم بر اساس اتفاقات 8 سال گذشته، مخصوصاً مسایلی که در زمان ثبت نام و رد صلاحیتها اتفاق افتاد، چنین تصمیمی گرفتند.
س- رابطه شما با دکتر روحانی چگونه است؟
ج- خیلی صمیمی هستیم. سابقه همکاری ما به عمر انقلاب است. در مجلس با هم بودیم. در جنگ من فرمانده جنگ بودم و ایشان معاون من در پدافند هوایی بود. در ریاست جمهوری ایشان دبیر شورای عالی امنیت ملی بودند که من رئیس آن بودم. در مجمع تشخیص مصلحت نظام هم علاوه بر عضویت، رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع بود. بعد از انتخابات هم به ایشان گفتم که اولاً من هیچ دخالتی در دولت شما ندارم و اگر مشورتی بخواهید، نظراتم را میگویم. ثانیاً از فرزندانم هم کسی به دولت شما نمیآید. بر اساس همان صداقت رفتاری به ایشان گفتم که اگر نکات منفی ببینم، تذکر میدهم.
الحمدالله ایشان با تدبیر عمل میکند و در مجموع به خاطر انقلاب، کشور و مردم راضی هستم.
س- میگفتند: آیت الله هاشمی رفسنجانی «شیخ اکبر» و آقای دکتر روحانی «شیخ اصغر» در سیاست هستند. آیا در مدیریت اجرایی هم کارهایشان را مثل سابق قبول دارید؟
ج- تا اینجا بر اساس شناخت ما از ایشان است.
س- الان میانهروها در کشور ضلع سوّمی به وجود آوردهاند. با توجه به حضور همه سلایق سیاسی، نظر شما درباره کابینه و دولت آقای روحانی چیست؟
ج- با توجه به شرایط موجود، موانع و مضیقهها، توانستند کابینه معقولی انتخاب کنند و راه معقولی هم میروند.
س- اعضای کابینه با شما مشورت میکنند؟
ج- اولاً با توجه به مباحث مجمع تشخیص در جلسات مجمع شرکت میکنند و غیر از این هم گاهی میآیند و درباره مسائل مربوط به کشور و وزارتخانههایشان صحبت میکنیم.
س- الان روابط شما با رهبری چگونه است؟
ج- قبلاً که مسؤولیت داشتیم، لازم بود که در مسائل مهم با ایشان دیدار و مشورت بیشتری کنم. الان هم همان جلسات با فاصله زمانی بیشتر برگزار میشود که درباره شرایط امروز و آینده کشور، منطقه، جهان اسلام و اتفاقات بین المللی صحبت میکنیم. گاهی هم مسائل فقهی مطرح میشود که نظراتمان را میگوییم.
س- در اصول اشتراک نظر دارید؟
ج- بله در تدوین سیاستهای کلی، مشاور ایشان در مجمع هستیم. البته در طول 35 سال فراوان اتفاق افتاده که نظرات ما در بعضی از مسائل متفاوت باشد، ولی از همان اختلاف نظرها به اشتراک نظر میرسیم.
س- نقش رهبری را در انتخابات اخیر چگونه یافتید؟
ج- نقش رهبری در انتخابات متوجه شور و اشتیاق مردم برای حضور و صحت برگزاری آن است. من چند مورد را میگویم تا مشخص شود که نقش ایشان چقدر برجسته بود. اولاً در نامگذاری سال 92، حماسه سیاسی گفتند که مصداق کامل و نقطه عطف آن انتخابات بود. ثانیاً گفتند که هیچکس، حتی خانوادهام نمیدانند به چه کسی رأی میدهم که این جمله نوعی اعتماد به مردم داد. ثالثاً به انتخابات فراتر از نظام و انقلاب، رویکرد ملی دادند و اعلام کردند که حتی کسانی که نظام را قبول ندارند، به خاطر کشور ایران در انتخابات شرکت کنند و رابعاً اعلام کردند که رأی مردم حق الناس است. این جمله ایشان خیلی تأثیر داشت. اگر به تقسیم آرا از نظر سیاسی در جامعه نگاه کنید، میبینید که یک نفر با یک نوع تفکر و 5 نفر دیگر با تفکر دیگری بودند و آرای آنها، یعنی این یک نفر و آن پنج نفر هم تقریباً مساوی و رقابت تنگاتنگ بود.
هر کسی که ادعای پیروی از ولایت میکند، باید برای نهادینه شدن این حرف رهبری در جامعه تلاش کند که رأی مردم حق الناس است. وقتی یک فقیه و مرجع تقلید این حرف را میزند، معنایش این است که دست بردن در رأی مردم مثل سرقت از اموال و لباس دیگران است. این حرف برای مأموران انتخابات در نام نویسی، نظارت، شمردن و اعلام نتایج تکلیف میآورد. حتّی اگرکسی با نگاه سیاسی و به خاطر مسائل شخصی مردم را از رأی دادن به یک نفر با ردّ صلاحیت محروم کند، با این حرف رهبری که یک فتوای سیاسی است، دست بردن در حق الناس است. حق الناس هم به گونهای است که خداوند نمیگذرد، هر چند از حق خود با یک توبه میگذرد.
این حرف یک نکته تاریخی است و اگر در آینده هم برای هر انتخابی این جمله نصب العین همه مسؤولین باشد، مطمئن باشید مردم با اطمینان و اعتماد بیشتر شرکت میکنند.
س- از چه روزهایی مطمئن شدید که آقای روحانی برنده میشوند؟
ج- وقتی شور و شوق مردم سراسر کشور در روستاها، شهرها و مناطق عشایری و مرزها و حتّی در مراکز اقتصادی و تجاری را دیدم که بعد از نام نویسی من مثل موج در کشور به راه افتاد، مطمئن شدم که آقای روحانی رأی میآورد.
س- کار آقای خاتمی و دوستانش چقدر تأثیر داشت؟
ج- کارشان عاقلانه و بر اساس نگاه سیاسی بود و تأثیر گذاشت. چون اگر آقای دکتر عارف میماند، رأی آقای دکتر روحانی با تفاوت کمتر و بیشتر تقسیم میشد و در آن صورت به مرحله دوّم میرسید.
س- معروف است که بعد از جلسات مجمع روز شنبه، گروهی مینشینید و درباره مسائل مهم گفت وگو میکنید و درباره مسایلی مثل دولت وحدت ملی و نامزد انتخابات هم بحث میشود. آیا بحث نامزدی شما هم در این جلسات مطرح شد؟ اصولاً محتوای این جلسات چیست؟
ج- از چند سال قبل هر روز که جلسه مجمع داریم، بعد از جلسه چند نفر از دوستان میمانند و تا ناهار که با هم هستیم، درباره مسائل مختلف بحث میکنیم. از چند ماه قبل از انتخابات، وقتی بحث شد، اوّل به من گفتند که گفتم: «نمیآیم.» به آقای ناطق گفتیم که گفت: «نمیآیم.» به آقای روحانی گفتم که گفت: «میآیم، به شرط اینکه از من حمایت کنید.» به ایشان گفتم: «در صورتی حمایت میکنم که آقا موافق باشند. بروید با ایشان ملاقات کنید و بگویید. اگر واقعاً راضی بودند، بیایید.» ایشان هم رفت و وقتی آمد، گفت: «رهبری راضی هستند و تشویق کردند.»
س- غیر از این، آیا جلسات دیگری هم با حضور افراد دیگر مثل حجتالاسلام سید حسن آقا خمینی یا حجتالاسلام خاتمی و حجتالاسلام ناطق داشتید؟
ج- نه جلسهای نداشتیم، ولی با توجه به حساسیت موضوع و اوضاع کشور، هر جا همدیگر را میدیدیم، بحث انتخابات مطرح بود، ولی جلسهای نگذاشتیم که مجموعه ما جمع شویم و تصمیم بگیریم. البته خیلیها درآن شرایط وقت میخواستند و به محل کار یا منزل میآمدند و مسایلی را مطرح میکردند.
س- دأب سیاسی همیشه به گونهای بود که در یک جناح قرار نگیرید تا توازن سیاسی کشور به نفع جناحی سنگین نشود؛ اما به گواه تاریخ، در مقطعی به اصولگرایان امروز نزدیک بودید و در چند سال اخیر به نظر میرسد به اصلاح طلبها نزدیک هستید. آیا بعد از انتخابات 92 احتمال دارد که اصولگرایان به شما نزدیک شوند؟
ج- مشی من همیشه ثابت است. اولاً اوایل که جناحها تفکیک نشده بودند. من جزو روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی بودم که هنوز هم در هر دو جا هستم. در گذشته این دو، محور هر انتخاباتی بودند که همه شخصیتها بودند. بعدها مجمع روحانیون تشکیل شد که منتقد بودند و میگفتند جامعه روحانیت انحصار طلبی میکند. تا حدودی این گونه بود، چون اکثریت مجلس را داشتند و دولت را بر اساس نظرات خودشان تشکیل میدادند. در مراحلی، مخصوصاً در دولت دوّم من، این اصطلاحات سیاسی نمود پیدا کردند. البته آن زمان اصطلاحات راست و چپ و یا محافظه کار و رادیکال بودند. در تاریخ هست که از زمان دولت آقای خاتمی اصولگرا و اصلاح طلب وارد ادبیات سیاسی کشور شد. من جزو هیچکدام نبودم. در مجلس که بودم، با اینکه اکثریت با رادیکالها بود، همه جناحها به من برای ریاست رأی میدادند. میدانید که خیلیها مثل آقای دکتر ولایتی برای نخست وزیری رأی نمیآوردند.
در حزب جمهوری اسلامی دو جناح چپ و راست داشتیم و ما چند نفر هم به عنوان معتدل شناخته میشدیم. با هیچ یک از گروهها نبودیم و در عین حال با هر دو گروه کار میکردیم. دولت من هم اینگونه بود. کابینهام تقریباً نصف نصف بود. روزنامه سلام که میخواست انتقادات جناحی کند، یک بار از کابینه آمار گرفت و اعلام کرد که هر دو جناح در کابینه هستند. انتخاب استانداران هم بر همین اساس بود. وزرای کشور من یک بار آقای عبدالله نوری و یک بار آقای علی محمد بشارتی بودند که وابستگی سیاسی آنها معلوم است و استاندارانشان هم تقریباً نصف نصف بودند.
به آنها گفته بودم که برای انتخاب فرمانداران هم مراعات کنید. به وزرا گفته بودیم معاونین را با این نگاه انتخاب کنید. سیاست من اینگونه بود. در انتخابات ریاست جمهوری دوره هفتم که آقای خاتمی پیروز شد، شکستخوردهها تحلیلهای عجیب و غریبی میکردند. یک بار میگفتند خطبه نماز جمعه آقای هاشمی باعث پیروزی آقای خاتمی شد و یک بار میگفتند: مردم نمیخواستند به سیاستهای آقای هاشمی رأی بدهند. به آقای خاتمی رأی دادند. تندروهای جناح پیروز همان انتخابات هم تحلیلهای متناقض میکردند.
کاری که من در نماز جمعه کرده بودم، بر اساس وظیفه ریاست جمهوری و سوگندی بود که خورده بودم. آن روزها، مخصوصاً قبل از همان خطبه معروف، در اتاقی که برای قبل از شروع خطبهها آماده کرده بودند، از دو گروه افرادی آمده بودند و طرف دیگر را متهم به برنامهریزی برای تقلّب میکردند. هم در آن خطبه و هم در ستاد انتخابات کشور هشدار دادم که هر کس بخواهد اعتبار نظام را مخدوش کند، برخورد میکنم. مانع شدم که کسی به فکر تقلّب نیفتد. جالب است که شکست خوردها از بس عصبانی بودند، میگفتند: چون آقای هاشمی جلوی تقلّب را گرفت، ما شکست خوردیم!»
س- در خصوص انتخابات آینده مجلس، آینده سیاست جنابعالی مثل انتخابات اخیر ریاست جمهور است؟
ج- سیاست من برگزاری پرشور انتخابات است. در خصوص ترکیب مجلس هم مایلم از هر دو جناح باشند تا مجلس به عنوان عصاره ملت و به فرموده امام «در رأس امور» نگاه حزبی، جناحی و باندی به تصمیمات مهم کشور نداشته باشد. مجلس باید بحّاث باشد. در انتخابات از کسی حمایت نمیکنم، ولی دلم میخواهد از افکار مختلف در مجلس باشند تا بحثهای کارشناسی باشد. برای برنامه جزئی انتخابات و حمایتها هم باید شرایط آن روز و افرادی را که نام نویسی میکنند، ببینیم.
س- با توجه به شرایط موجود، آیا ترکیب آینده مجلس تغییر میکند؟
ج- اگر فضای عمومی جامعه مثل الان باشد، اکثریت را اصلاحطلبها میبرند، البته بستگی به عملکرد جناح آنها در دولت دارد. چون نتیجه انتخابات بر اساس رضایتمندی مردم است.
س- آیا موافق نامزدی ناطق برای مجلس هستید؟
ج- آقای ناطق از نیروهای با سابقه و مجرّب در قوای مقننه و مجریه هستند و باید از ظرفیت ایشان برای پیشرفت کشور و رسیدگی به امور مردم بیشتر استفاده کرد.
س- تصور شما از عمر دولت آقای روحانی چگونه است:
ج- بستگی به عملکرد دولت ایشان در این 4 سال دارد. عزم ایشان برای رسیدگی به امور مصمم است. اگر بتواند در سیاست خارجی به اهداف نظام برسد و در داخل هم کشور را از رکود تورمی نجات دهد، مردم حتماً اقبال نشان میدهند. استعداد کار کردن در کشور زیاد است. خیلی از طرحها معطل هستند که اگر به نتیجه برسند، باعث رونق کشور میشوند. خیلی از تولیدات به خاطر مواد اولیه و ارز متوقف هستند که اگر گرهها باز شود و بتواند دنیا را مشتاق به کار کردن در ایران کند، موفق میشود. کاری که ما بعد از جنگ کردیم. اوّلین کار ما در دولت سازندگی، حل سیاست خارجی با تنش زدایی بود که خیلی از کارها را آسان کرد.
س- چشمانداز شما درباره مذاکرات هستهای و روابط ایران و آمریکا چیست؟
ج- در مذاکرات هستهای، سیاست نظام همین است که از طرف دولت و تیم مذاکرهکننده اعلام شد. اگر غربیها و آمریکا صادق باشند و واقعاً بخواهند مسائل هستهای را حل کنند، نیاز به جلسات طولانی و مذاکرات پیدرپی نیست. چون اصل حرف آنها این است که شما دارید به طرف سلاح هستهای میروید و ما هم میگوییم اولاً به خاطر اعتقادات اسلامی وقتی رهبر جامعه و مرجع تقلید میگویند تولید سلاح هستهای حرام است به طرف آن نمیرویم. ثانیاً به خاطر مسائل انسانی، حتّی اگر داشته باشیم هم نمیتوانیم استفاده کنیم. در جنگ تحمیلی ثابت کردیم که تحت هر شرایطی از سلاح کشتار جمعی استفاده نمیکنیم. چون وقتی صدام مواد و سلاح شیمیایی را از شرکتهای غربی میگرفت، ما هم میتوانستیم بگیریم. آن قدر مسائل انسانی برای ما مهم بود که وقتی میخواستیم برای جلوگیری از جنایتهای ارتش بعث، شهرها و مناطق مسکونی عراق را بزنیم، امام (ره) به ما دستور داده بودند که 48 ساعت قبل اعلام کنید که کدام شهر را میخواهید بزنید تا مردم بتوانند جان خود را نجات دهند.
به هر حال اگر آنها صادق باشند، ما خیلی خوب میتوانیم ثابت کنیم که در آن فضا نیستیم. به هر سؤالشان جواب میدهیم. ولی اگر بخواهند از موضع برتر و با حالت تهدید مذاکره کنند، اولاً ملت ایران ثابت کرده که تسلیم نمیشود و ثانیاً مذاکره در آن حالت معنا نمیدهد.
در چند دیدار که طی ماههای اخیر با مسؤولان کشورهای اروپایی داشتم، به آنها صراحتاً گفتم که اگر صادق باشید، میتوانید در یک جلسه تصمیم بگیرید. شک دارم ـ مطمئن نیستم ـ که هدف دیگری داشته باشند. البته امید دارم، چون تا به حال هیچ نفعی از این کار نبردند. اگر نفت و گاز خود را در حدّ صادرات معمول، بفروشیم، مشکلی نخواهیم داشت. ولی آنها به خاطر نیازی که دارند، مشکل پیدا میکنند. همین الان غربیها میترسند که گاز روسیه قطع شود. اگر گاز ایران، در میدان صادرات بود، غرب میتوانست مانور سیاسی بدهد. از لحاظ امنیتی اگر دست ما باز باشد، میتوانیم منطقه را امن کنیم. فهمیدند که ایران در همه مسائل منطقه، کشور مؤثری است. اگر بر اساس این نتیجه، صادقانه جلو بیایند، حل میشود و اگر بخواهند شیطنت بکنند، ملت ایران همیشه بیدار است.
در خصوص رابطه ایران و آمریکا هم باید بگویم که آمریکاییها از زمان دولت من تقاضای مذاکره میکردند و من همواره میگفتم: «باید صداقت خودتان را نشان بدهید تا به شما اطمینان کنیم.» گفتند: «چگونه نشان بدهیم؟» گفتم:«بر اساس خریدهایی که کردیم و ندادید و پولهایی که پیش شماست» مطالباتی داریم. به عنوان قدم اوّل، اثبات حسنیت بدهید تا اعتماد کنیم. اگر هدف شما برای حل مسائل به ما ثابت شود، برای مذاکره اقدام میکنیم» هیچوقت حاضر نشدند که با این شرط مذاکره را شروع کنند. احتمال میدهم که الان میل دارند. مخصوصاً وقتی اروپاییها نشان دادند که دارند برای ارتباط با ما از آمریکا سبقت میگیرند و آمریکا هم از آنها ناراحت است. آقای اوباما اخیراً به نمایندگان کنگره گفت: «اگر تحریم جدیدی وضع کنید، اروپا هم دیگر با ما همراه نخواهد بود.» این حرف مهمی است که رئیس جمهوری در کشور خودش به کنگره بگوید. به نظر میرسد که شرایط قدری مساعد است، ولی مطمئن نیستم.
س- اخیراً فرمودید درباره آمریکا نامهای به امام (ره) نوشته بودید که ایشان جواب ندادند.
ج- نامه من فقط درباره آمریکا نبود. چند موضوع را در نامهای به امام (ره) نوشتم و گفتم که اگر این مسائل در حیات شما حل نشود، بعد از شما هیچکس نمیتواند حل کند. چون نامه را دست نوشته به امام (ره) داده بودم، احتمال میدادم که پیدا نشود. حتّی بعضی از منتقدین که وقتی نمیتوانستند درباره محتوای نامه حرف بزنند، وجود اصل نامه را منکر میشدند که الحمدالله مؤسسه حفظ و نشر آثار امام اعلام کرد که دست نوشته موجود است و اتفاقاً درباره موضوعات نامه هم توضیح دادند. تاریخ این نامهٔ دست نویس و خصوصی 4 صفحهای 4 فروردین 1366 میباشد. موضوع این نامه درخواست از امام برای حل چهار مشکلی است که نوشته بودم که اگر حل نشود؛ در آینده مشکلات بزرگی برای انقلاب خواهد داشت: اوّل دوگانگی نیروهای نظامی و چندگانگی نیروهای انتظامی. دوّم، مشخص نبودن مرز سنتهای شرعی با سنتها و عادات عرفی. سوّم، ابهامات در سیاست خارجی و رابطه با دولتهای بزرگ خصوصاً آمریکا. چهارم، نواقص و ابهامات موجود در قانون اساسی. در ادامه همین مسئله چهارم، 10 موضوع را به عنوان مشکلاتی یاد کردم و تجدید نظر درباره آنها در قانون اساسی را پیشنهاد داده بودم. جالب است که مؤسسه حفظ و نشر آثار امام عین مطلبی را که درباره آمریکا نوشتم؛ آورده که چنین است: «... در سیاست خارجی و روابط با دولتهای بزرگ و به خصوص آمریکا؛ ابهاماتی وجود دارد که اگر شما رفع نفرمایید، معلوم نیست کسی دیگر بتواند به آسانی رفع کند. میبینید که دولتهایی مثل سوریه، لیبی، چین و خود شوروی روابط عادی دارند؛ ولی در جامعه ما؛ حر فزدن معمولی و تجارت با آنها مشکل آفرین است.»
واقعاً اگر ایشان وارد نمیشدند، چه کسی میتوانست دستور پذیرش قطعنامه را بدهد؟ در خصوص عربستان هم ما را جمع کردند و گفتند: «خوب نیست که ما انجام یک فریضه مردم را تعطیل کنیم. بروید مسئله عربستان را حل کنید. در خصوص مجمع تشخیص مصلحت نظام چنان دستورات و راهنماییهای روشنی دادند که منجر به اصول مربوطه در بازنگری قانون اساسی شد.
بعد از رحلت امام (ره) و انتخابات آیت الله خامنهای به عنوان رهبری، درباره آمریکا بحث کردیم. حرف از رابطه نبود، من میگفتم: «خوب است که مذاکره کنیم. چون در مراحل مختلف، مخصوصاً بندهای قطعنامه ثابت کردیم که زبان و ادبیات دیپلماتیک را بلد هستیم.» ایشان قانع نشدند و از اوّل قرار ما این بود که در هر موضوعی که به اشتراک نظر نرسیدیم، رهبری ایشان برای من حجت باشد.
س- گویا آقای ظریف به شما نزدیک هستند. با شما مشورت هم میکنند؟
ج- آقای ظریف از سابقون شخصیتهای سیاست خارجی بودند که در زمان دکتر ولایتی در مذاکرات حضور داشت. حتی این اواخر که از سازمان ملل برگشته بود، معاون بین الملل دانشگاه آزاد اسلامی بود. انصافاً شخصیت لایقی هستند.
س- با توجه به اینکه این شماره آخرین شماره ما در سال جاری و احتمالاً تا نیمه اوّل فروردین سال 93 است، میخواستیم نظرتان را درباره عید نوروز هم بفرمایید.
ج- عید نوروز بهترین سند برای حسن سلیقه مردم ایران در انتخاب سال و ماه است. شما آغاز سال جدید را در جاهای دیگر دنیا ببینید، یا ثبات زمانی ندارد و یا در زمان نامناسبی است. ولی سال نو در فرهنگ ایرانیان زمانی آغاز میشود که زمین و زمان پس از سرمای زمستان، در بهار نفس تازه میکند. سبزهها و گلها سر از خاک در میآورند. درختان لباس تازه میپوشند. هوا از سرمای کشنده به سوی تابش مطبوع خورشید میرود. آن قدر خوب بود که وقتی اسلام به ایران آمد، مورد پذیرش حاکمان اسلامی و حتّی حاکمان غیر اسلامی که بعدها چندبار ایران را اشغال کردند، قرار گرفت.
فرصت خوبی است تا به همه کسانی که به زبان شیرین فارسی صحبت میکنند و در تقویم خویش، بهار را به عنوان آغاز سال میدانند، تبریک بگویم. توصیه من تکرار ذهنی و زبانی دعای تحویل سال است که مانند دعای قنوت نماز که از خدا آبادی دین و دنیا را میخواهیم، از درگاه احدیت به عنوان «محوّل الحول و الاحوال» میخواهیم که «حوّل حالنا الی احسن الحال»
س- خیلی ممنون
ج- موفق باشد.