درنگی در خاطرات مخزن اسرار نظام --- مقاله پژوهشی دکتر قادر باستانی
صرفنظر از این سخن ظریف جورج برنارد شاو که گفته است، وقتی کتاب خاطرات میخوانید، یادتان باشد که حقیقت هرگز برای انتشار مناسب نیست، خاطرات صاحبمنصبان، رکن مهمی از تاریخنگاری را تشکیل میدهد. خاطرهنویسی، برونریختهای ذهنی حاصل از فعلیت یا عاملیت، مشاهدات، مسموعات، احوال و احساسات فرد در ارتباط با وقایع و حوادث پیرامونی است. در خاطرهنویسی، فرد محتویات ذهن خود را حول محور وجودی، فکری و شخصیتی خویش، بر روی کاغذ میآورد.
خاطرات و یادداشتهای روزانه، گرچه در اصل دو موضوع مجزا قلمداد میشوند که هر کدام شرح و شیوه نگارش خاص خود را دارند، در بیشتر موارد، روزنوشت با خاطرات یکی تلقی میشوند و خاطرات، نام روزنوشت به خود میگیرد. نگارنده روزنوشت سعی میکند تا هر آنچه در هر روز در یک برهه زمانی خاص اتفاق میافتد، به رشته تحریر درآورد و به ثبت تک تک وقایع در یک برهه خاص زمانی بپردازد.
شاید بتوان گفت، در خاطرات معمولاً برهه زمانی طولانیتری در نظر گرفته میشود و وقایع آنگونه که در روزنگار به طور دقیق پرداخته شده، در خاطرات لحاظ نمیشوند. کم نیستند شمار خاطرات چهرههای برجسته و سیاستمداران مطرح دنیا که در قالب کتاب به بازار عرضه میشوند، اما روزنوشتهای منتشر شده، چندان زیاد نیست و گهگاه پس از مرگ نگارنده، جمعآوری و منتشر میشود. مثل یادداشتهای اسدالله علم، رجل سیاسی دوره پهلوی که پس از مرگش انتشار یافت.
مردان بزرگ، شاید خاطرهنویسان خوبی باشند، اما هیچگاه روزنوشتهای خوبی نمینویسند؛ چرا که نگارش یک روزنوشت واقعی، میتواند به معنای شکستهشدن وجهه ایدهآل ترسیم شده اطرافیان و دوستداران و در عین حال ایجاد تصویر جدید در ذهن خواننده خاطرات باشد. نویسنده روزنامه گاردین، در تعریف خود از یادداشتهای روزانه مینویسد: «یادداشتهای روزانه و یا به عبارت دیگر بهترین یادداشتهای روزانه، تنها شرح وقایع تاریخی نیستند که با مرور آنها بتوان صفحات ارزشمند تاریخ را ورق زد. شاید بهترین نوع یادداشتهای روزانه، بدترین و مضحکترین مدارک تاریخی و در عین حال ارزشمندترین گنجینه ادبی نگارنده آنها باشد، اما متأسفانه در اکثر موارد، صداقت، مبنا و سیاست اصلی نگارش یک روزنوشت نیست و گهگاه برای فرار از واقعیت، نگارنده روزنوشت به سمت استفاده از محدودیت کلمات و سانسور روی میآورد، تا ذهنیت بدی در خواننده ایجاد نشود.»[1]
«تونی بن»، یکی از مشهورترین سیاستمداران و از اعضای برجسته کابینه حزب کارگر انگلیس که روزنوشتهایش شهرت بسیاری در آن کشور دارد، میگوید: «اگر تمام تفکرات و هر آنچه که هر روز اتفاق افتاده، به صورت دقیق و بدون سانسور بر روی کاغذ آورده شوند، بهترین مجموعه ممکن برای یک روزنوشت فراهم میشود؛ در این لحظه است که مردم میتوانند در مورد نگارنده و اطرافیانش به راحتی قضاوت کنند. هدف از نگارش روزنوشت، تنها اشاره به وقایع ارزشمند تاریخی نیست و این تنها تفاوت آن با خاطرات است.»
کم نیستند، شمار خاطرات و یادداشتهای روزانهای که وارد بازار شدهاند؛ وینستون چرچیل نخستوزیر بریتانیا در طول جنگ جهانی دوم و یا به عبارتی مرد نیمه اول قرن بیستم، کتابهای خاطرات نه چندان کمی را در رابطه با آنچه در زمان جنگ اتفاق افتاد، منتشر کرد.کتاب خاطرات جورج دبلیو بوش، رئیس جمهور سابق ایالات متحده هم بعد از انتشار، در لیست ده کتاب برتر مجله تایم قرار گرفت. این کتاب با همکاری کریستوفر میچل که سخنرانیهایش را یادداشت میکرد، نوشته شده بود. «سفر» هم عنوان کتاب خاطراتی است که در سپتامبر ۲۰۱۰ به قلم تونی بلر، نخستوزیر پیشین بریتانیا منتشر شد.
یادداشتهای روزانه لئو تروتسکی، متفکر مارکسیست روس هم از جمله روزنوشتهای ارزشمند و تاثیرگذار است. روزنوشتهای تروتسکی با وصیتنامه او پایان مییابد. برگ آغاز روزنگاشتهای تروتسکی، ۷ فوریه ۱۹۳۵ و آخرین یادداشت او ۳ مارس ۱۹۴۰ است. در آخرین روزنوشت تروتسکی آمده است:« ناتاشا پنجره رو به حیاط را بیشتر گشوده است تا هوا بهتر به اتاقم وارد شود. من میتوانم چمن سبز و درخشان را پایین دیوار ببینم و آسمان روشن و آبی را و همه جا آفتاب را. زندگی زیباست، امید است نسل آینده آن را از هر چه پلیدی، اختناق و زورگویی است، بپالاید و از آن لذت ببرد.»[2]
کارنامه و خاطرات هاشمی
آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی، به ضرس قاطع، تنها سیاستمدار ایرانی است که تاریخِ تمام زندگی خود را – از تولد تا رحلت- به رشته تحریر درآورده است. این تاریخنگاری، در دو بخش انجام شده است؛ بخش اول، خاطرهنویسی کاملی است که از ابتدای تولد در سال 1313 تا پایان سال 1359 ثبت، تدوین و به شکل کتاب انتشار یافته است. بخش دوم، روزنوشتهای مهم و ارزشمندی است که از اول فروردین 1360 تا 18 دیماه 1395 – یک روز پیش از رحلت- تحریر شده و تاکنون 13 جلد از آن را تدوین و به بازار عرضه کرده اند.
بخش اول –تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی- را با استفاده از پرونده قطور ساواک و همچنین مصاحبه شفاهی و تدوین عبدالمجید معادیخواه، رییس بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی و تکمیل خود آیتالله، آماده شده و در دو جلد بزرگ سیاه رنگ، تحت عنوان «دوران مبارزه» انتشار یافته است. مقطع پیروزی انقلاب تا پایان سال 1359 را نیز عباس بشیری، از همکاران آیتالله در مجمع تشخیص مصلحت نظام، با استفاده از سخنرانیها، مصاحبهها، پیامها، تحت نظارت مستقیم خود ایشان، تدوین و در دو جلد منتشر کرده؛ خاطرات سال 1357 و 58 با عنوان «انقلاب و پیروزی» و خاطرات سال 1359 با عنوان «انقلاب در بحران»، به بازار کتاب عرضه شده است.
بخش دوم، مجموعه روزنوشتهاست. آیتالله هاشمی از اول فروردین سال 1360، هر روز در یک صفحه از سررسید همان سال، یادداشتهایی درباره کارهای شخصی و حوادث مهم داخلی و خارجی نوشته است: «خاطرات روزانهام را هرشب در یک صفحه تقویم مینویسم، اما مسائل مهمی در کشور هست که هم نوشتن آنها و هم ننوشتن آنها خوب نیست؛ به خاطر مصالح امنیتی و مصلحت کلی کشور، نمیخواهم آنها را در خاطرات روزانهام بنویسم که بعضاً افرادی به آن دسترسی دارند. اینگونه مسائل را در تقویم کوچک که معمولاً همراهم است، مینویسم تا فراموش نشود. هنگام چاپ خاطرات، این دو متن (البته اگر مصلحت کتمان برطرف شده باشد) تلفیق میشوند.»[3]
دفتر نشر معارف انقلاب که در سال 1369 توسط فرزندان آیتالله، با محوریت فعالیت در حوزه تاریخ انقلاب اسلامی تأسیس شده، متولی انتشار مجموعه کتابها است. این ناشر با حدود دو دهه فاصله از زمان نگارش روزنوشت، به انتشار آنها مبادرت میکند. نخستین جلد از این مجموعه روزنوشت، با عنوان «عبور از بحران» (1360)، در سال 1377 انتشار یافت و با استقبال وسیعی مواجه شد.
کتابهای بعدی، «پس از بحران» (1361)، «آرامش و چالش» (1362)، «بهسوی سرنوشت» (1363)، «امید و دلواپسی» (1364)، «اوج دفاع» (1365)، «دفاع و سیاست» (1366)، «پایان دفاع، آغاز بازسازی» (1367)، «بازسازی و سازندگی» (1368)، «اعتدال و پیروزی» (1369)، «سازندگی و شکوفایی» (1370)، «رونق سازندگی» (1371) و سرانجام «شکوه سازندگی» (1372)، عناوین سیزده کتاب دیگری است که تاکنون به چاپ رسیده است. هر کدام از این کتابها، به اهتمام و تحت نظارت یکی از اعضای خانواده هاشمی، تدوین و برای نشر آمادهسازی شده است.
تدوین و انتشار این یادداشتهای روزانه آیتالله، نشاندهنده نظم فکری و کاری در زندگی ایشان و دغدغه جدی برای انتقال اطلاعات صحیح به آیندگان میباشد. خاطرات انتشاریافته فرصت ارزشمندی در اختیار پژوهشگران و تاریخنگاران قرار داده است تا از زبان یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای سیاسی سه دهه اخیر، بیواسطه تلاش جمعی انسان مسلمان و آرمانخواه را برای ایجاد جامعه اسلامی دریافت کنند.
آیتالله در مقدمه کتاب عبور از بحران، درباره دلیل انتشار یادداشتهای روزانه خود در زمان حیات، نوشته است: «مراجعات فراوانی از طرف کسانی که به نحوی از این یادداشتها مطلع شده بودند، دارم که تأکید بر انتشار این اسناد تاریخی دارند… با چند نفر از دوستان اهل نظر مشورت کردم که به اتفاق، تأکید بر چاپ و نشر این یاددداشتها داشتند. و بالاخره از رهبر عظیمالشأن انقلاب، آیتالله خامنهای نظر خواستم و معظمله با مطالعه دوره یکساله از این یادداشتها، تشویق و تأکید بر انتشار فرمودند و با دریافت نظر ایشان که خودشان هم از نزدیک، شاهد و یا در متن حوادث بودهاند، بر تردید پیروز شدم.»[4]
در کتابهایی که تاکنون انتشار یافته است، دو موضوع اساسی وجود دارد؛ خاطرات 60 تا 68 مسأله جنگ و نقشآفرینی آیتالله در آن و خاطرات 69 تا 73 فعالیت دولت سازندگی و اثرات آن در زدودن اثرات جنگ و توسعه اقتصادی. در خاطرات دوران اصلاحات، درگیری با اصلاحطلبان تندرو و در خاطرات دوران دولت رفاه، درگیری با تندروهای اصولگرا خواندنی خواهد بود.
هاشمی مرد بزنگاههای سرنوشت ساز
آیتالله هاشمی رفسنجانی، یکی از پُرنفوذترین شخصیتهای سیاسی جمهوری اسلامی بود. نزدیکی او به امام خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی و نقش محوریاش در شکلگیری ساختار سیاسی نظام در دهه شصت و انتخاب رهبری در سال 1368، تحولی جدی در آینده سیاسی ایران ایجاد کرد. علاوه بر این، برنامه اقتصادی پس از جنگ آیتالله، عملاً چشمانداز و راهبرد برنامه توسعه ایران در چند دهه آینده را روشن ساخت. او یکی از تعیینکنندهترین سیاستمداران ایران، دوست نزدیک رهبری و رازدار اسرار جمهوری اسلامی بود و تاریخ نهضت اسلامی را با بسیاری از جزئیات آن در سینه داشت و علاوه بر سرفصلها، سایهروشنهای راه طی شده را نیز به خوبی میشناخت.
آیتالله، بخش اعظم پُستهای سیاسی خود را از طریق انتخابات و از مردم گرفت و پای ثابت بسیاری از انتخابات در سه دهه اخیر بود. او در سالهای جنگ، دهه نخست انقلاب، پُست ریاست مجلس را عهدهدار بود، اما عملاً کشور را اداره میکرد و نقش ویژهای در هدایت و هماهنگی سه قوه داشت. همراهی کامل سیداحمدآقا خمینی نیز بر کارکرد و قدرت چنین نقشی میافزود. امام در این سالها از نقش مستقیم خود در تمشیت امور کاسته و عملاً آن را به هاشمی واگذار کرده بود: «به زیارت امام رفتم. مدت زیادی، خدمتشان در اندرون نشستم. تمایل به انزوا در امام پیدا شده است. تأکید کردم که لازم است بیشتر با مردم حرف بزنند؛ احتمال کنارهگیری کامل را مطرح کردند. درخواست کردم که دیگر نفرمایند و مصلحت نیست.»[5]
مسئولیتهای مهمی چون عضویت در شورای انقلاب، سرپرستی وزارت کشور، ریاست مجلس شورای اسلامی، نمایندگی امام در شورای عالی دفاع، جانشینی فرمانده کل قوا، فرماندهی جنگ عراق و ایران، امامت جمعه تهران، ریاست جمهوری، ریاست شورای عالی انقلاب فرهنگی، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام، ریاست تعداد زیادی از شوراهای عالی تصمیمگیرنده دیگر و سفرهای حساس داخلی و خارجی و ملاقاتهای سرنوشتساز با شخصیتهای کلیدی جهان، در کنار فکر و ذهن جستجوگر و وقاد و نقاد آیتالله، به روزنوشتها به عنوان یک سند بیبدیل تاریخی اهمیت و اعتبار بسیاری داده است.
کتابهای کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، تاریخ کامل انقلاب اسلامی نیست، اما مأخذ مهم و غیرقابل چشمپوشی است؛ به نحوی که هیچ مورخی نمیتواند، تاریخ پنجاه سال اخیر ایران را بنویسد و اشارات متعدد به این خاطرات نکند.گزافه نیست بگوییم، آیتالله با کشیدن زحمت سیوپنجسال یادداشتنویسی بلامنقطع روزانه و خاطرهنویسی سایر مقاطع زندگیاش، نقش مسلم خود در تاریخ معاصر را خدشهناپذیر و جاودانه کرد. این تلاش و صبر و ممارست ستودنی، اثری خلق نمود که هر چه سالیان بگذرد، تازه بر اهمیت و اثرگذاری آن افزوده خواهد شد.
منتقدان خاطرات آیتالله
کتابهای کارنامه و خاطرات آیتالله هاشمی، منتقدان بسیار داشته است؛ گرچه من در این بیست و دو سالی که ویراستاری آثار را بر عهده داشتهام، هنوز نقد عالمانه و جامعی که بیتوجه به دنیای سیاست و صرفاً در قالب نقد یک اثر تاریخی باشد، ندیدهام. اغلب منتقدان، با توجه به اقتضای موقعیت سیاسی خود نقدهایی بر آن وارد کردهاند. این نقدها، اغلب بیشتر از اینکه نقد خاطرات آیتالله باشد، نقد مشی سیاسی و عملکرد شخص اوست.
برخی موارد نقد نیست، بلکه توضیح است؛ به عنوان مثال، بعد از انتشار کتاب دوجلدی دوران مبارزه، مرحوم آیتالله منتظری، با خط خود نامه محترمانهای خطاب به آیتالله نوشت و انتقاد کرد که در نقل یک موضوع رعایت دقت نشده است. در صفحه 285 خاطرات تحت عنوان «سرنوشت ثروت تؤلیت»[6]، آیتالله نوشته بود: «… با این مقدمات، زمینه دخالت آقای منتظری پیش آمد که ایشان حکم کردند، اموال تؤلیت تخمیس شود؛ خمس آن را خود ایشان برداشت و بقیه به دانشگاه امام صادق(ع) –که ایشان هم از اعضای تصمیمگیرنده آن بودند- واگذار شد که فعلاً در اختیار این دانشگاه است.»[7]آیتالله منتظری در نامه خود با شرح ماجرا، اعلام نمود که تخمیس نکرده و خمس آن را برنداشته و همه اموال به دانشگاه امام صادق واگذار شده است و ایشان علیرغم حکم امام، در جریان چگونگی تصرف در این اموال قرار نگرفته است. آیتالله پس از دریافت این نامه، به فرزندش محسن هاشمی دستور داد، حتماً در چاپ بعدی کتاب، این جمله کتاب را تصحیح کنند.
بعد از چاپ کتاب «عبور از بحران»، ابوالحسن بنیصدر، با نگارش سلسله مطالبی در روزنامه انقلاب اسلامی چاپ پاریس، به شرح و تفصیل خاطرات آیت الله پرداخت. او در اغلب موارد، مندرجات کتاب عبور از بحران را در راستای اثبات درستی مواضع و اقدامات خود تلقی کرده بود. در میان فعالان سیاسی خارج از کشور، استناد به خاطرات آیتالله کم و بیش در نوشتههای آنان مشاهده میشد که اغلب نقد نبود، بلکه استناد محسوب میشد.
در داخل کشور، اولین کسی که اهمیت خاطرات آیتالله در فضای سیاسی را به شکل تأثیرگذاری مطرح کرد، محمد قوچانی بود. او که در دوره اصلاحات در روزنامههای روشنفکری مطلب مینوشت، از مطالب عنوان شده در خاطرات، به عنوان اثبات دیدگاه الیگارشی قدرت در نظام جمهوری اسلامی استفاده کرد. نوشتههای قوچانی، نقش خانواده آیتالله در معادلات سیاسی کشور را به استناد خاطرات، بیش از حد واقعی آن ترسیم نمود و البته این مقالات، توجه بسیاری را به کتابهای منتشره متوجه ساخت.
صادق زیباکلام، از طرفداران پروپاقرص آیتالله، در مقاطع مختلف نقدهایی بر خاطرات وارد کرده است: «یادداشتهای روزمره آقای هاشمی، برای خواننده مشتاق و کنجکاو به شناخت تحولات، اطلاعات و دانش زیادی بهدست نمیدهد. مطالبی که در خلال یادداشتهای روزانه آقای هاشمی آمدهاند، جملگی منعکسکننده دیدگاه رسمی حکومتی است و فاقد جنبه نقادی مستقل و بیطرفانه است و این یکی از ضعفهای اساسی خاطرات آقای هاشمی است. شاید بتوان گفت که عمدهترین اشکالی که به مجموعه خاطرات آقای هاشمی وارد است، این است که اساساً این خاطرات، علم و آگاهی و اطلاعاتی درخصوص برهه و مقطعی که آقای هاشمی پیرامون آن مینویسد، به مخاطب نمیدهد. در خاطرات وی صدها نام میآیند و میروند. از صدها ملاقات، دیدار و جلسه یاد میشود، بدون آنکه هیچ معلوماتی پیرامون آنها به خواننده داده شود. سخن از مشکلات، نابسامانیها، اختلافات، تحولات و رویدادها و اتفاقات عدیدهای میرود، بدون آنکه کوچکترین علم و اطلاعی پیرامون آنها در خلال مرور یادداشتهای روزانه آقای هاشمی کسب شود.»[8]
نقد دکتر زیباکلام، حاوی این نکته است که خواننده خاطرات، میل دارد کتاب تاریخ بخواند، در حالی که یادداشتهای روزانه، همه تاریخ نیست، بلکه صرفاً وقایع آن روز را از منظر نویسنده خاطرات نشان میدهد و این یادداشت در کنار قرائن، شواهد و رویدادها و تلفیق و تدوین آن توسط مورخ، میتواند یک کتاب تاریخ را شکل دهد.
یکی دیگر از منتقدین کتاب های کارنامه و خاطرات آیتالله هاشمی، عباس سلیمی نمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران است. سلیمی نمین، برای هر کدام از مجلدات چاپ شده، بولتنی با عنوان «نقد کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی»، آماده میکند و این بولتن، هر سال در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران عرضه می شود. تاکنون از طرف آیتالله و یا دفتر نشر معارف انقلاب، پاسخی به این بولتنها و نقدهای سلیمی و مؤسسه متبوع او داده نشده است؛ لابد دلیل آن نقد غیرحرفهای و غیرمنصفانه بوده است. این نقدها طوری نگاشته شده است که انگار مأموریتی محول شده تا آن مؤسسه ندوین تاریخ، صحت یادداشتهای آیتالله را زیرسؤال ببرد و آنها را بیاعتبار کند.
من فکر میکنم، دلیل عدم استقبال جامعه کتابخوان و فرهیخته از نقادی سلیمی نمین، آن است که او در نقد خود جانب انصاف را رعایت نمیکند و اغلب با پیشداوری، سعی در اثبات نظریه خود دارد. او معتقد است که مشی آیتالله با مشی امام خمینی، کاملاً تفاوت دارد و این امر باعث شده است که انقلاب اسلامی برخلاف نظرات امام به مسیر خود ادامه دهد. سلیمی میگوید: « ایشان در سال 64 به فلان سفیر میگوید که چگونه عمل کن و چگونه عمل نکن و برای سفیر ایران در سازمان ملل تعیین مشی میکند. این گونه دخالتها، ربطی به رئیس مجلس ندارد. جایگاه رئیس مجلس تعریف شده است و اگر آقای هاشمی میخواهد به فلان سفیر بگوید که چه کند، باید توسط آقای میرحسین موسوی، این پیام را به آن سفیر ابلاغ کند… آقای هاشمی در خاطرات خود سعی میکند به مخاطب تفهیم کند، امامی که همه جامعه برحقانیت ایشان اتفاقنظر دارند و شخصیت برجستهای است نیز نظرات ایشان را تایید میکرده است. در واقع با سهیم کردن نظر دیگران در نظر خود، سعی در اثبات حقانیت خودشان را دارند. قصد تحریف ندارد، قصدش اثبات حقانیت است؛ برای اثبات حق بودن نظر خود سعی میکند، دیگران را در این نظر شریک جلوه گر کند. این یکی از شیوههای اثبات حقانیت نظر خود است.»[9]
در دوران حیات امام، کنشگران بسیاری در عرصه سیاسی بودند. سلیمی پاسخ نمیدهد، چرا اختلاف دیدگاه دیگران، باعث برخورد و مؤاخذه امام میشد، اما در خصوص مواضع آیتالله، همواره موضع حمایتی قوی از طرف ایشان وجود داشت. مثلاً در بحث اختلاف رییسجمهور و نخستوزیر، مواضع امام کاملاً روشن است. اگر چنین اختلاف مشیای میان امام و هاشمی وجود داشت، چرا امام برخورد نمیکرد؟
نقد دیگر سلیمی به اقدامات انجام شده در دوران سازندگی است که در کتابهای خاطرات، بسیار به آن پرداخته شده است. او اقدام آیتالله در وارد کردن نظامیان به عرصه اقتصاد را مبدا بدبختیهای کشور تصور میکند. همچنین اشرافیگری را ثمره این دولت میداند، اما وقتی به مواضع حمایتآمیز مقامات عالی کشور در همین دوران میرسد، بدون هیچ اشارهای، آهسته از آن عبور میکند.
رهبرمعظم انقلاب در هشتم شهریور سال ۶۸، فرمودند: «رئیسجمهوری همانند آقای هاشمی رفسنجانی برای کشور، انقلاب و مردم ما حقیقتاً یک موهبت و نعمت الهی است و اطمینان دارم که مردم قدر این نعمت را می دانند و تاکنون وفاداری خود را به ایشان نشان داده اند.» همچنین در مرداد ماه ۱۳۷۱، رهبر انقلاب، کابینه دولت سازندگی را «مجموعهای از عناصر مؤمن، صالح، بیتوقع و خوشسابقه» خظاب می کنند و می فرمایند: «در رأس آنها رئیسجمهور محترم و عزیز با چهرهای درخشان و برخوردار از محبت ملت ایران قراردارد و ما آن را نعمت بزرگی از سوی خداوند متعال می دانیم.»
ایشان همچنین در سال ۷۲ و در دیداری که با رئیس جمهور وقت، آقای هاشمی و وزرای دولت وی در هنگام شروع دوران دوم دولت سازندگی برگزار شد، فرمودند: « لازم است به برادران عزیزمان، به خاطر شروع این مسؤولیت جدید و بسیار مهم، تبریک عرض کنم. اگر چه وقتی انسان این چهرههای نورانیِ وزرایِ جمهوری اسلامی را مشاهده میکند و نگاهی به طهارت و تقوا و خداترسی و دین باوری آنها میاندازد، احساس میکند که این تبریک را باید به مردم گفت که بحمداللَّه مسؤولینی معتقد، متدین، علاقهمند بهکار و عاشق به خدمت دارند.» در ۹شهریور ۷۳، بار دیگر آیت الله خامنهای، از زحمات کابینه دولت هاشمی قدردانی میکنند و خطاب به آنان میفرمایند: « دولت جمهوری اسلامی ایران، نشانههای آشکاری از دولت کریمه را دارد که طی سالهای متمادی از خداوند متعال آن را طلب میکردیم و با تلاش در سایه تقوای دینی، این نشانهها را بیشتر کنیم.»
از دیگر منتقدین خاطرات آیتالله، میتوان از سیدحمید روحانی، رئیس بنیاد تاریخپژوهی ایران معاصر یاد کرد. او نیز بیشتر از آنکه کتاب خاطرات را نقد کند، مخالف مشی سیاسی هاشمی است. روحانی در سلسله مقالاتی به انکار و انتقاد از خاطرات پرداخته است. او معتقد است: «هاشمی هیچ وقت یک مرد انقلابی نبود است. در حقیقت در هاشمی رفسنجانی بیشتر اندیشه های لیبرالیستی تشدید بود تا روحیه انقلابی که در نهایت خواه و ناخواه با یک انقلاب مواجه شد. هاشمی انسانی است که نه انقلابی است و نه روحیه انقلابی دارد، بلکه دارای ضعف روحی است. آقای هاشمی، بهقدری خاطرات ضد و نقیض، خلاف واقع و خلاف حقیقت بیان کرده است که دیگر نمیتوان حرف وی را معتبر دانست.»[10]
در میان اصلاح طلبان نیز ابراهیم اصغرزاده، نقدی بر خاطرات آیتالله وارد کرده است: «این خاطرات، دارد از فیلترهای خانواده ایشان رد میشود. لازم نیست خاطرات انقلابی را که آقای هاشمی دارد مکتوب میکند، خانوادهشان دربارهاش نظر دهند. یکی دیگر از اشکالات این است که در تمام خاطرات، آقای هاشمی دانای کل است. همه اشخاص و نیروها در خاطرات آقای هاشمی نقد میشوند به غیر از خود ایشان. مثلاً درباره تمامشدن جنگ پس از فتح خرمشهر که علیرغم درخواست امام، آقای هاشمی بر ادامه جنگ تاکید میکند و هزینههای ناشی از این تاکید بر کشور وارد میشود، در خاطرات آقای هاشمی مغفول است. در واقع آقای هاشمی در جایگاه معمار منحصر به فرد در جایگاهی مینشیند.»[11]
پایگاه تحلیلی تبیینی دیدبان، یکی از مراکز فرهنگی وابسته به اصولگرایان نیز در نقد کتابهای خاطرات آیتالله، جزواتی را تدوین کرده است. در یکی از این نقدها با عنوان « لحن نامناسب در رابطه با امام خمینی(ره)» آمده است: « در خاطرات سعی شده است تا آنجا که ممکن است احترام بزرگان نظام و انقلاب اسلامی حفظ شود و با تکریم و حفظ شأن با آنان برخورد شود، اما مواردی نیز وجود دارد که لحن مناسبی اتخاذ نشده است. مثلاً در خاطرات آمده است: درباره قانون اساسی صحبت شد. قرار شد چند نفری را پیشنهاد دهم که امام با حکمی، مأمور بررسی اصلاح قانون اساسی کنند». این فراز به گونه ای است که گویی اصل، آقای هاشمی است و احترامی که ویژه امام خمینی (ره) است، رعایت نشده است و به مخاطب اینگونه القا می شود که هر کسی را آقای هاشمی معرفی می کرده، امام بدون هیچ گونه شرط و فکری می پذیرفته اند.»
همچنین انتقاد دیگری کردهاند: « از جمله مهم ترین اشکالات کتاب، بحث ابهام در خاطرات است که اغلب آن ناشی از شرایط و سبک خاطره نویسی آقای هاشمی و برخی از آنها نیز ناشی از برخی سانسورها و افتادگیها از سوی مؤلف است. به نظر می رسد که یکی از اهداف آقای هاشمی در خاطرات، تبیین و توجیه مسائل و ادعاهایی است که در سال های اخیر مطرح کردهاند. بحث نگاه آقای هاشمی درباره رابطه با آمریکا، یکی از این مسائل است که در خاطرات مطرح شده و بیشتر مطابق با نگاه های اخیر آقای هاشمی است تا نگاه های دهه شصت ایشان.»[12]
در پایگاه تحلیلی برهان نیز حسین نادریان، چنین نقد کرده است: « در خاطرات هاشمی، تلاش شده است که بامناسبت یا بیمناسبت، از افراد و اعضای خانواده سخنی به میان آید. گویا انگیزه اصلی از این خاطرهنویسیها مطرح کردن و معرفی کردن آقازادهها و بستگان بوده است و نه آشکار کردن زوایایی از تاریخ ایران و انقلاب اسلامی… گرچه نمیتوان از خدمات و اقدامات سازنده هاشمی در نظام جمهوری اسلامی چشم پوشید، اما یکی از مواردی که در جایجای خاطرات هاشمی دیده میشود، تمایل او به نوعی تمجید از خود در مدیریت بحرانها و تشخیص مصالح و حل معضلات است… یکی از ایرادات مهمی که به کتب خاطرات هاشمی وارد است، پرداختن به اتفاقات نه چندان مهم و عدم تشریح کامل و روشن رویدادهای سرنوشتساز کشور است. در خاطرات سال 1360 ماجرای مرگ آیتالله لاهوتی بهقدری مبهم و معماگونه بیان شده که جای هرگونه برداشت و تفسیر را بازمی گذارد.»[13]
جمعبندی
در مجموع همانگونه که بیان شد، تاکنون نقد جامع و عالمانه و تاریخ مدار بر خاطرات آیتالله نگاشته نشده و جا دارد مورخان و اساتید حوزه تاریخ معاصر در این باره بنویسند. برخی نقدها را به شکل شفاهی، من از برخی افراد صاحب نظر شنیدهام. شاید مهمترین نقد، وجود ابهام در بیان خاطرات است. فرض کنید، شما نقش آیتالله در پایان جنگ را میدانید و منتظرید، خاطرات آن سال منتشر شود. بعد از انتشار میبینید، مطلب خاص و فوقالعادهای که باعث حیرت خواننده شود، در کتاب دیده نمیشود. چنین مواردی مخاطبان کتاب را ارضا نمیکند و انتظارشان برآورده نمیشود.
من فکر میکنم، خوانندگان کتاب، اصولاً نباید چنین انتظاری از یادداشتهای روزانه یک سیاستمدار داشته باشند. این کار مورخ است که با تیزبینی و نکته سنجی و کنار هم قرار دادن مطالب مختلف، به یک کشف مطلب میرسد و آن را در کتاب تاریخ تحلیلی بیان میکند. خاطرات آیتالله، مشحون از این نکات ریز تاریخی است که مورخین ورزیده، امکان کشف و بسط آن را دارند. آنچه در پایان قابل ذکر است، آیتالله هاشمی با تهیه و تدوین خاطرات خدمت بزرگی به تاریخ معاصر کرد و اگر چنین کاری توسط صاحبمنصبان دیگر نیز صورت پذیرد، مغتنم خواهد بود.#
پایان مطلب
[1] – بخش معرفی کتاب گاردین؛ به نقل از «رضایی، نسرین، نگاهی به خاطرهنویسی سیاستمداران جهان، تارنمای تاریخ ایرانی،»
[2] – خاطرات لئو تروتسکی- سایت آمازون
[3] – دفتر خاطرات محرمانه آیتالله، ضمیمه نقد کتاب ماهنامه مهرنامه، شماره 14، مرداد 1390، ص 25.
[4] – کتاب عبور از بحران، کارنامه و خاطرات 1363، به اهتمام یاسر هاشمی، صفحه 7
[5] – کتاب به سوی سرنوشت، کارنامه و خاطرات 1363، به اهتمام محسن هاشمی، صفحه463
[6] – مرحوم ابوالفضل تؤلیت، مقام نایب التولیه آستانه حضرت معصومه(س)، در قم را در سال های قبل از انقلاب عهده دار بود. او فرزندی نداشت و از طریق آیت الله هاشمی، اموال خود را برای مبارزه با رژیم شاه و استقرار حکومت اسلامی وقف کرده بود. شرکت طاهر با مدیریت جمعی از مبارزان، با اموال او تشکیل شده بود.
[7] – کتاب هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات دوران مبارزه، به اهتمام محسن هاشمی، جلد اول، صفحه 285
[8] – www.khabaronline.ir/detail/95832/weblog/zibakalam
[9] – www.farsnews.com/newstext.php?nn=13950822001566
[10] – www.tn.ai/708956
[11] – هفته نامه خبری تحلیلی صدا، شماره 34، شنبه 19 اردیبهشت 1394، صفحه 25
[12] www.didban.ir
[13] – www.borhan.ir