خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1366/ کتاب «دفاع و سیاست»
شنبه 1 فروردین | 20 رجب 1407 21 مارس 1987
ساعت پنج و نیم صبح بیدار شدم. بعد از نماز، بچهها را برای نماز و دیدن مراسم سال تحویل بیدار کردم. به اخبار فارسی]رادیو[صدای آمریکا گوش دادم؛] مطلب[ مهمی نداشت. هنوز رسوائی کاخ سفید ]در ماجرای مک فارلین [ و مسایل ایرانیان و لبنان در رأس اخبار است. صبحانه را با حضور فاطی، فائزه، مهدی، یاسر، سعید، سارا و مونا پای تلویزیون صرف کردیم. پیام امام ]خمینی [و آیت الله خامنهای ]رئیس جمهور[ را گوش دادیم. به حضار هر یک دویست تومان عیدی دادم. آنها هم به من یک خودکار دادند؛ جای عفت و محسن خالی بود. تلفنی از آنها احوالپرسی کردیم. فاطی رفت و خانم نقاش و دخترش آمنه ]پناهنده عراقی و خانواده شهید[ را آورد که به زیارت امام بروند. آمنه که دانشجوی سال اول رشته علوم پزشکی دانشگاه تهران است، از حضور بعضی دانشجویان ناصالح در دانشگاه شاکی بود. به او هم هزار تومان عیدی دادم. چند نفر از پاسداران برای عید دیدنی آمدند. از ستاد مشترک خواستند که افسران ارتش و فرماندهان بیایند و از وزارت نفت خواستار آمدن جمعی از وزرا شدند؛ عذرخواهی کردم.آقای محسن رضایی ] فرمانده کل سپاه پاسداران[ با قرار قبلی آمد. اطلاع داد که عملیات را یک هفته به تاخیر انداخته و به نیروها مرخصی دادهاند. گفت عملیات داخل عراق هم به این زودی نیست؛ قبلاً ] علی[ آقامحمدی ] از مسئولان قرارگاه رمضان[ گفته بود که به همین زودی است. قرار شد مسؤولان پائینتر برای ارائه توضیح بیایند. عصر آقایان ] فریدون[ مهدی نژاد، ]سید علیاصغر[ حجازی و ] حسین[ شیخالاسلام، به ترتیب از ]اطلاعات[ سپاه و وزارتخانههای اطلاعات و امور خارجه آمدند و اولین جلسه شورای مشاورت درباره هدایت مسأله رفتار با آمریکاییها و سیاست اجرایی و تبلیغی جریان مک فارلین وگروگان ها و ... را تشکیل دادند. قرار شد آقای ]علیرضا[ معیری ]معاون سیاسی نخست وزیر[ هم به این جمع اضافه شود. محورهای حرکت آینده و ضوابط این شورا تعیین شد.