خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1367/ کتاب «پایان دفاع ، آغاز بازسازی»
پنجشنبه 5 خرداد | 10 شوال 1408 26 می 1988
ساعت چهار صبح بیدارشدم. بعد از نماز از آقای [محمد] فروزنده [رئیس ستاد کل سپاه] وضع جبهه را گرفتم؛ خبر تازهای نداشت. گفت نیروهای ما پشت کانال و عرایض موضع گرفتهاند. به فرودگاه رفتیم و با دو هواپیمای کوچک به سوی جنوب پرواز کردیم. قرار بود که در دزفول بنشینیم اما به خاطر احتمال خطر، ترجیح دادیم که به بوشهر برویم. مهدی و یاسر و محافظان و دکتر روحانی و دکتر [حسن] فیروزآبادی [مشاور نظامی نخست وزیر] و [ابراهیم] سنجقی همراه بودند.
ساعت هفت ونیم در پایگاه هوایی بوشهر به زمین نشستیم. در مهمانخانه پایگاه تا آماده شدن ماشینها توقف کردیم. توضیحاتی از جانشین پایگاه درباره وضع پایگاه شنیدیم و تلفنی از وضع جبهه پرسیدیم. ساعت نه و ربع با چند ماشین به سوی اهواز حرکت کردیم و ساعت دو بعد از ظهر به گلف رسیدیم. ناهار خوردیم و آقای محسن رضائی توضیحاتی کوتاه درباره شکست در شلمچه داد و سپس استراحت کردیم.
بعد از نماز مغرب تا ساعت دو و نیم بامداد، فرماندهان سپاه و فرماندهان لشکرهای ثارالله و الغدیر و کربلا و نجفاشرف و المهدی(عج) و فجر درباره کیفیت عملیات و علل عقب نشینی توضیح دادند؛ بیشتر به خاطر آتش انبوه و فشار زرهی و پیاده و شیمیایی بود. ولی ضعفهای جدیدی در روحیهها و انگیزهها و به تعبیری به ضعف توکل در اثر اتکاء بیشتر به امکانات دیده میشود. خوابیدم.
خبر رسید که عراق میخواهد به حملات خود در منطقه زید - در منطقه دفاعی ارتش - ادامه دهد.آماده باش داده شد و فرماندهان سپاه به منطقه رفتند تا به آنها کمک کنند.