خاطرات دیگران از آیت الله هاشمی رفسنجانی
آیت الله سیدحسن خمینی
*من از آقای هاشمی بت نمی سازم اما آقای هاشمی حقیقتا یک انقلابی شجاع و دیندار پارسا بود؛ وقتی به این نتیجه می رسید که کاری که می کند درست است، با شجاعت تمام برای رسیدن به آن تلاش می کرد اما آنقدر روح بزرگی داشت که اطرفیان و در موارد متعدد خود من، به راحتی می توانستیم عملش را نقد کرده و بگویم که در مثلاً فلان جا اشتباه کرده اید و وقتی دلیل ما را می شنید و به این نتیجه می رسید که درست است، به راحتی می پذیرفت. بزرگی آیت الله هاشمی در این بود که می توانستیم به راحتی جلوی او صحبت کنیم و در کنار شخصیت او بزرگ شویم؛ براستی که او برای ما آموزگار بزرگی بود.
* آنچه در مورد آیت الله هاشمی می توان شهادت داد این است که ایشان با توجه به اوصاف شخصیتی کم نظیری چون هوش سرشار، ذکاوت بالا، استعداد ناب، شجاعت توام با درایت و ...، همواره تلاش داشتند که در هر مساله ای بهترین تصمیم را بگیرند و لذا اهدافی را ترسیم و برای دستیابی به آن، اتخاذ شیوه و روش متناسب می کردند. البته اینکه آیا همیشه در این تلاش موفق بوده باشند، بحث دیگری است.به هر حال آنچه می توان قاطعانه گفت اینست که آقای هاشمی همواره مرد میانه روی و اعتدال بوده است. حرکت در میانه امور یعنی نه زهد ریاکارانه و نه تزویر و اسراف که این مشی اعتدال است.
*گریز از «ریا» در آقای هاشمی به گونه ای بود که گاهی حس می کردم، در این خصوصیت افراط دارند؛ به همین دلیل هم برخی معاندان ایشان را به اشرافیت متهم می کردند. وجه تمایز ایشان با دیگر روحانیون هم همین ویژگی بود. آقای هاشمی می گفت من به این دلیل جذب امام شدم که همان فرشی که در اندرونی پهن می کرد، در بیرونی هم پهن می کرد؛ که گویی دیگران اینگونه نبودند. در حقیقت متهم شدن آقای هاشمی به اشرافیت ناشی از این بود که «همانی که بود، دیده می شد» و به هیچ وجه هم بنای کتمان نداشت.
*شاید مردم هیچگاه منقلب شدن و اشک های آقای هاشمی در سخنرانی ها و خصوصا خطابه های نماز جمعه اش را فراموش نکنند، زمانی که از اهل بیت علیهم السلام سخن می گفت و مصائب و مظلومیت هایشان را ذکر می کرد. و طبیعتا کسانی که ایشان را از نزدیک می شناسند، به عمق اعتقاد و عواطف ایشان به خاندان پیامبر (علیهم السلام) معترفند؛ اما همه می دانیم که آقای هاشمی چه تلاش های طاقت فرسایی برای وحدت جهان اسلام صرف کرد.
*آقای هاشمی همچنانکه هیچگاه نخواست که عامل انشقاق در جامعه ایران باشد، و همواره عامل وحدت میان مردم بود، در بُعد مذهبی نیز چنین اعتقادی داشت و تکیه کردن بر افتراقات و اختلافات میان شیعه و اهل سنت را امری ناپسند و مضرّ به حال جهان اسلام می دانست و همواره در صدد بهبود روابط میان امت اسلامی در کشورهای مختلف بود.