تفسیر آیات قرآن کریم – سوره مریم– آیه74– کتاب تفسیر راهنما – تالیف آیت الله هاشمی رفسنجانی
وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَرِئْیًا
و چه بسیار نسل ها را پیش از آنان هلاک کردیم که اثاث و منظری نیکوتر داشتند.
1- وجود جامعه هایی چند در تاریخ که از نظر امکانات زندگی و موقعیت اقتصادی و اجتماعی، از کافران عصر بعثت برتر بوده اند.
و کم ... من قرن هم أحسن أثـثًا ورءیًا
«قرن» به معنای جامعه و مردمی است که اهل یک زمان و نزدیک به یکدیگر باشند و با هم زیست کنند (مفردات راغب). «أثاثاً» به معنای لوازم زندگی است و وصف «أحسن أثاثاً» نشانه پیشرفت اقتصادی و بهبود آن است. «رءْیا» اسمی است که مرادف «منظر» و «مرأی» (نما و منظره) می باشد (لسان العرب). بنابراین «أحسن رءیاً» ;یعنی، خوش نماتر. این نیز کنایه از بهینه بودن وضعیت اجتماعی و جذاب بودن آن است.
2- جوامع و تمدن های بسیاری در طول تاریخ، با وجود قدرت و امکانات بسیار و موقعیت برتر نسبت به کافران عصر بعثت، به هلاکت رسیده و نابود شدند.
و کم أهلکنا قبلهم من قرن هم أحسن أثـًثا
3- خداوند، کافران صدراسلام را به عذاب استیصال تهدید کرد.
و إذا تتلی ... قال الذین کفروا ... و کم أهلکنا قبلهم من قرن
4- کافران و روی گردانان از پذیرش آیات قرآن، در خطر گرفتاری به سرنوشت هلاکت بار پیشینیان و ابتلا به عذاب های دنیوی
و إذا تتلی علیهم ءایتنا ... و کم أهلکنا قبلهم من قرن
5- تحولات تاریخ و نابود شدن جوامع و تمدن ها، وابسته به اراده الهی است.
و کم أهلکنا قبلهم من قرن
6- شوکت قدرت و امکانات مادی، در معرض زوال و نابودی است.
و کم أهلکنا قبلهم من قرن هم أحسن أثـثًا
7- کفر به آیات خداوند، زمینه ساز زوال نعمت ها و موهبت های الهی
و إذا تتلی علیهم ءایـتنا ... و کم أهلکنا قبلهم من قرن
8- فریفته شدن به دنیا و امکانات فناپذیر آن و اصیل پنداشتن آنها، از زمینه های سقوط تمدن ها و نابودی دنیاگرایان است.
أیّ الفریقین خیر مقامًا ... و کم أهلکنا قبلهم من قرن
9- بهره مندی از دنیا و شُکوه آن، نشانه سعادتمندی نیست.
أیّ الفریقین خیر مقامًا ... و کم أهلکنا قبلهم من قرن
قرآن در پاسخ به کافرانی که مال و منال خود را به رخ مسلمانان کشیده و آن را نشانه برتری خود قلمداد می کردند; به نابود شدن جوامع و تمدن ها اشاره می کند، تا با بیان فناپذیری دنیا و امکانات آن، پندار سعادتمندی به صرف بهره مندی از دنیا را تخطئه کند.
10- فناپذیری و ناپایداری امکانات دنیایی، دلیل اصیل نبودن آن در ارزیابی ها
أیّ الفریقین خیر مقامًا ... و کم أهلکنا قبلهم من قرن
بیان فناپذیری بهره های مادی و تشخُص های دنیوی، ظاهراً برای متزلزل ساختن بنیان های فکری کافران و دنیاپرستان در اصیل پنداشتن دنیا و مباهات به آن است.
11- توجه به مرگ و هلاکت اقوام متمدن و ثروتمند تاریخ، مایه هشدار و موجب فریفته نشدن به دنیا
أیّ الفریقین ... و کم أهلکنا قبلهم من قرن
12- پیشرفت های اقتصادی و قدرت های چشم گیر ـ حتی در عالی ترین شکل آن ـ تضمین کننده نجات جامعه از نابودی نیست.
و کم أهلکنا قبلهم من قرن هم أحسن أثـثًا ورءیًا
13- تاریخ جوامع و امت ها، منبعی برای شناخت و عبرت است.
و کم أهلکنا قبلهم من قرن
14- «عن أبی جعفر(ع) قال: الأثاث المتاع و أمّا رئیاً فالجمال والمنظر الحسن ;
از امام باقر(ع) روایت شده که فرمود: «أثاث» به معنای متاع و «رئیاً» به معنای نیکویی و منظره زیبا است».(1)
ارزیابی:
ملاک ارزیابی 10
اقتصاد:
آثار رشد اقتصاد ی 12
اقوام پیشین:
امکانات مادی اقوام پیشین 14; زیبایی طبیعت اقوام پیشین 14; فرجام اقوام پیشین 4; قدرت اقوام پیشین 2; موقعیت اجتماعی اقوام پیشین 1; موقعیت اقتصادی اقوام پیشین 1، 2; هلاکت اقوام پیشین 4
امکانات مادی:
آثار فناپذیری امکانات مادی10; فناپذیری امکانات مادی 6; نقش امکانات مادی 9
انذار:
انذار از عذاب استیصال 3
تاریخ:
عبرت از تاریخ 13; فواید تاریخ 13; منشأ تحولات تاریخ 5
تمدن:
انقراض تمدن ها 2; تاریخ تمدن 2; زمینه انحطاط تمدن ها 8; منشأ انقراض تمدن ها 5
ثروتمندان:
زمینه هلاکت ثروتمندان 8
جامعه:
آسیب شناسی اجتماعی 8; منشأ هلاکت جوامع 5
خدا:
آثار اراده خدا 5; انذارهای خدا 3
دنیاطلبی:
آثار دنیاطلبی 8; موانع دنیاطلبی 11
ذکر:
آثار ذکر مرگ 11; آثار ذکر هلاکت اقوام پیشین 11
روایت 14:
سعادت:
نشانه های سعادت 9
شناخت:
منابع شناخت 13
عبرت:
عوامل عبرت 13
قدرت:
آثار قدرت 12; فناپذیری قدرت دنیوی
قرآن:
خطر عذاب دنیوی معرضان از قرآن 4; خطر هلاکت معرضان از قرآن 4
کافران:
انذار کافران صدراسلام 3; خطر عذاب دنیوی کافران 4; خطر هلاکت کافران 4; قدرت کافران صدراسلام 2; موقعیت اجتماعی کافران صدراسلام 1; موقعیت اقتصادی کافران صدراسلام 1، 2
کفر:
آثار کفر به آیات خدا 7
نعمت:
زمینه سلب نعمت 7
هلاکت:
عوامل نجات از هلاکت 12
پی نوشت ها :
1. تفسیر قمی، ج 2، ص 52; نورالثقلین، ج 3، ص 355، ح 141.