خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • ابلاغ سلام و محبت امام به هاشمی

ابلاغ سلام و محبت امام به هاشمی

دفتر رد گم کنی خاطرات هاشمی برای خانواده!

  • چهارشنبه ۵ فروردین ۱۳۶۶

چهارشنبه 5 فروردین   |   24 رجب 1407                 25 مارس 1987 در منزل بودم. مهدی برای درس خواندن به منزل دوستش رفت. به اخبار رادیو صدای آمریکا و  رادیو بی بی سی گوش دادم. هنوز افتضاح کاخ سفید در صدر اخبار است و مسائل خلیج‌فارس به آن اضافه شده است. اخبار مربوط به انقلاب ایران، جاذبه زیادی در رسانه‌ها دارد. خاطرات را نوشتم. امسال هم یک دفترچه خاطرات مختصر، برای راه گم کردن ترتیب دادم. عفت و بعضی از بچه‌ها برای اینکه در جریان امور کشور قرار داشته باشند، علاقه زیادی به دیدن خاطرات من دارند. اگر آنها را نامحرم به حساب آورم، ناراحت می‌شوند و اگر در جریان همه رخدادهای محرمانه قرار دهم، مصلحت نیست. به ناچار سال گذشته و امسال، در یک دفتر دیگر، حوادث بی اهمیت و غیرحساس را می نویسم که ببینند. پیش از ظهر احمدآقا آمد و سلام و محبّت امام را ابلاغ کرد. نامه‌ای خدمت امام نوشتم مبنی بر ضرورت حل بعضی از مشکلات که غیر از ایشان، کسی نمی‌تواند آنها را حل کند: اصلاح قانون اساسی، تعداد نمایندگان، گزارش مذاکرات مجلس، ترکیب شورای نگهبان، مدیریت قوه قضائیه، سنت‌های دست و پاگیر شرعی و عرفی بی اساس، تعدیل سیاست خارجی و مشکل ارتش و سپاه و سیاست خارجی و افراط کاری‌ها به نام دین و انقلاب. ظهر ناهار از دفتر امام آوردند. به تنهایی غذا خوردم.ظهر آقای ]خسرو[ عروج ]مسئول سپاه حفاظت انصارالامام[ آمد. گزارش خودش و وضع سپاه حفاظت را داد. عصر دو نفر از تیپ زرهی 20 رمضان سپاه آمدند. توضیحاتی درباره امکانات زرهی سپاه دادند و برای حل مشکل پرونده یکی از آنها استمداد کردند. از آقای ] غلامرضا[ آقازاده ] وزیر نفت[ درباره خسارت وارده به اسکله آذرپاد و دوکشتی دنا و اوج  پرسیدم؛ خیلی زیاد نبوده است.