خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی – انقلاب و پیروزی تحلیل آیت الله هاشمی رفسنجانی از مذاکرات با دولت بختیار
تحلیل آیت الله هاشمی رفسنجانی از مذاکرات با دولت بختیارتاریخ 0/11/1357 پس از آمدن امام و اقامت ایشان در مدرسه علوی، مذاکراتی که از قبل در ارتباط با مسائل انقلاب با بسیاری از اشخاص در جریان بود، شدت بیشتری گرفت؛ مذاکره برای تشکیل دولت موقت، تکمیل اعضای شورای انقلاب، سازماندهی مبارزات و مذاکره با بختیار و ارتش، که این دو با اولویت و جدیت بیشتری دنبال میشد. آن موقع اشخاصی از طرف دولت بختیار مامور شده بودند که با ما صحبت و مذاکره کنند و قرارمان در مدرسه رفاه بود، امام هم در مدرسه علوی، مستقر بودند و نزدیک هم بودیم. در این مذاکرات وقت زیادی برای رفع خطراتی که مردم را تهدید میکرد و ممکن بود اتفاق بیفتد، صرف شد. چون نسبتآ مطمئن بودیم که رژیم درصدد است که ضربهای بزند و ضرب شصتی نشان دهد و مردم را مأیوس کند؛ همت عمده ما این بود که این اتفاق در تهران نیفتد. بخشی از خاطرات ما در آن مذاکرات و صحبتهایی است که با آن افراد داشتیم. این افراد که از رفقای مهندس بازرگان و آیتالله طالقانی بودند، پل ارتباطی مناسبی بودند که ما هم از آن برای پیشبرد کارها، استفاده میکردیم و همانطور که قبلاً گفتم در جریان آمدن امام نیز ـ که انقلاب در اوج حدّت بود ـ این اشخاص مرتب از طرف بختیار برای مذاکره، رفت و آمد داشتند. اینها موقعیت بینابینی داشتند؛ از یک سو با دولت و اعضای کابینه بختیار آشنا بودند و تقریبآ آن دولت از خودشان بود و از سوی دیگر با مبارزین و انقلابیون ارتباط داشتند. این ارتباط را در مجموع میتوان به سود انقلاب ارزیابی کرد و باید از هوشیاریهای امام به حساب آورد که با آن موافقت کردند. البته در بخشی از این مذاکرات که با ]عباس[امیر انتظام و دریادار ]احمد [مدنی به عنوان رابط انقلابیون با بختیار، انجام میشد، من شخصآ به نمایندگی شورای انقلاب، حضور و مسئولیت داشتم. نکته مهم این است که در این مذاکرات نه تنها کوچکترین امتیازی به رژیم داده نشد بلکه نتایج آن در کم کردن خطر خشونتهای وسیع رژیم، بسیار کار ساز بود. زیرا آن روزها محور اخبار سرّی که به ما میدادند، بیشتر این بود که رژیم خود را برای خشونت ـ در صورتی که امام حاضر نشوند، بختیار را به رسمیت بشناسد ـ آماده میکند؛ به همین دلیل از کارهای مهم ما در آن مقطع، پیشگیری از اجرای چنین تصمیمی بود. مذاکرات زیادی انجام شد، با بختیار، قرهباغی، مقدم،... تقریباً برای هر یک از مسئولان کلیدی رژیم، واسطه مناسبی برای مذاکره پیدا کرده بودیم. سیاست کلی این بود که عوامل رژیم را به هر ترتیب با مذاکره سرگرم کنیم و تا آنجا که ممکن است، نگذاریم کار به خشونت بکشد. به این ترتیب فرصتی فراهم میشد که شورای انقلاب بتواند سازمان اداره کشور، کابینه و سایر نهادهای ضروری را مشخص کند و نهایتاً مردم آمادهتر شده و روحیه آنها تقویت شود. موضوع اصلی مذاکرات در این روزها هم، وادار کردن بختیار به طرح دوباره استعفا بود. تلاش بختیار در این روزها این بود که قانونی بودن دولتش را به تایید امام برساند و امتیازاتی هم بدهد، امام هم میفرمودند قبلا استعفا بدهد و کشور از رژیم شاه جدا شود؛ تا بعد نسبت به آینده تصمیم بگیریم. به هر حال به نتیجه نرسیدیم و سرانجام گفت و گوها به بن بست رسید و روشن شد که نه بختیار آمادگی برای استعفا دارد، نه امام به کمتر از تشکیل حکومت اسلامی رضا میدهد. آنچه این بن بست را بیش از پیش روشن کرد، فرمان تاریخی امام بود که به موجب آن مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت موقت انقلاب معرفی شد. منبع: کتاب هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات 58-1357 ، انقلاب و پیروزی، زیر نظر عباس بشیری