سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع مسؤولین دانشگاه آزاد اسلامی پیرامون خدمات تأسیس و ضرورت دانشگاه آزاد اسلامی

سخنرانی آقای هاشمی در جمع مسؤولین دانشگاه آزاد اسلامی پیرامون خدمات تأسیس و ضرورت دانشگاه آزاد اسلامی

  • سه شنبه ۱ شهریور ۱۳۶۲

 

 سخنرانی در جمع مسؤولین دانشگاه آزاد اسلامی

 »اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین، اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ آلِهِ اَجْمعین«

 من از زیارت برادران دانشمندو علاقمند به تعلیم و تعلّم و توسعه علم و تحقیق در کشور اسلامی‏مان، خیلی خوشحال هستم و باعث افتخار من است که با یک حرف و پیشنهادی این سعادت را پیدا کردیم که گهگاهی با چنین دوستانی ملاقات کنیم و ان‏شاءاللّه دست جمعی برای نسلهای آینده این کشور و شاید در دنیا منشأ خدمتی بشویم.

 ما قسمت عمده کار را که بایستی به صورت مقدمه انجام می‏شد، و به عهده بنده بود انجام داده‏ایم و پیشنهاد کرده‏ایم و برای مردم توضیح دادیم، امکانات مقدماتی را از خدمت امام و مسؤولان دیگر تهیه کردیم [از]دوستان علاقمند، جناب رئیس جمهور، جناب نخست‏وزیر، جناب آقای جاسبی و جناب آقای حاج احمد آقا وقت گرفتیم که پشت قضیه باشند و مشکلاتی را که پیش می‏آید، حل کنند و روی هم رفته، مقدمه یک کار اساسی ریشه‏دار و مثمر در تاریخ فراهم شده است.

 از این به بعد، قسمت عمده به عهده شما دوستان است، یعنی این شما هستید که باید جوری تحمل کنید و طوری این برنامه را تنظیم کنید و پیاده کنید که اعتماد و کمک مردم را جلب کنید و به کسانی که به تحصیل علاقه دارند و امکان ورود به دانشگاههای غیرآزاد را ندارند، امید بدهید.

 و این کار به نظر من تا آن مقدار که در مورد شیوه امکاناتش فراهم است، فقط حسن عمل می‏تواند این کار را خوب کند و توسعه بدهد و سوء اداره و عمل می‏توانداین کار را شکست بدهد. اگر شما از بنده و امثال بنده انتظار دارید باید در حد همین کارهایی که در مقدمه کردیم، باشد.

 یعنی باز هم اگر مشکلی پیش بیاید، ما کمک می‏کنیم و حل می‏کنیم و اگر نیازی به توضیح و معرفی بیشتر و با مردم در میان نهادن باشد، اینها را ما انجام می‏دهیم و احیاناً اگر مثلاً معلمین و شخصیتهایی از روحانیت که ما بیشتر دستمان به آنها می‏رسد، لازم باشد همکاری بکنند، از آنها استمداد و اگر در برنامه‏ها گاهی لازم داشتید و نیاز بود، از ما هم سؤال کنید.

 اما عمده این است که این کار خوب انجام شود اگر شما تحقیقاً ضرورت چنین کاری را تشخیص نداده بودید، وقت نمی‏گذاشتید. زیرا من می‏دانم که شما اکثراً مشغول به کار هستید، این طور نیست که حالا این برای شما شده باشد. محیط آموزشی کشور ما آنقدر به افرادی مثل شما نیاز دارد که اگر هر قدر هم در آنجا کار کنید، باز هم وقت کم می‏آورید.

 بنابراین، برای بیکاری نیامده‏اید و برای تشخیص یک ضرورت دارید سرمایه‏گذاری می‏کنید.

 حال من فرد فرد شما را نمی‏توانم بخصوص تعیین کنم وبگویم این جوری است، ولی روی هم رفته می‏توانم حرف بزنم و معتقد باشم که اینگونه است.

 همین هم به ما یک قدری ایمان و اعتماد بیشتری می‏دهد که به آینده این دانشگاه آزاد اسلامی خوش‏بین باشیم. در حرفهای اولی که من زدم با آشنایی‏ای که با محیط حوزه‏های علمیه داریم، آنچه که برایم مهم بود، این بود که یک مقدار از شیوه‏های تحصیلی حوزه‏های علمیه استفاده شود. من نمی‏دانم، حالا هم که شما کار را شروع نکرده‏اید، ولی وقتی که شروع کردید، به این اهمیت خواهید داد یا نه؟

 با محیط تحصیلی که شما ایجاد می‏کنید، آنها چقدر سازگار است؟ مثلاً در قم به طلبه‏هایی که تازه وارد می‏شدند، جامع المقدّمات یا سیوطی درس می‏دادیم و آنها واقعاً استفاده می‏کردند و یا خود ما وقتی که ادبیات می‏خواندیم، از شاگردانی استفاده می‏کردیم که دو، سه سال از ما جلوتر بودند و استفاده هم می‏کردیم.

این جوری نبود که یک استاد عالی مقام بیاید و برای ما استاد باشد و درس ادبیات بدهد. اگر می‏خواستیم این جور بکنیم، مقدور نبود، البته، ما کلاسهای مختلفی داشتیم، یعنی چون به این شکل عمل می‏کردیم، کلاسهایی داشتیم که مشتمل بر یکی، دو شاگرد، تا کلاسهای چهارصد، پانصد نفری داشتیم؛ بستگی به این داشت که استاد چقدر خوب درس را بیان کند و چقدر جاذبه داشته باشد. اگر شما دانشجویان خیلی خوبی داشته باشید و بیان خوب داشته باشند و آن چیزهای پائین‏تر را بتوانند خوب [تدریس] کنند. ممکن است خیلی از مسائل را حل کند.

 البته، من در رشته‏های شما نمی‏دانم که این چقدر عملی باشد، در رشته‏های ما خیلی عملی بود. الان هم حوزه‏های علمیه این گونه است که قسمت عمده درس را شاگردها انجام می‏دهند. شاگردها توقعی ندارند و برای خودمان هم این‏طور بود.

 یعنی من وقتی که درسی را که سه سال پیش خوانده بودم، تدریس کردم، تازه درس را خوب می‏فهمیدم، موقع درس دادن، شاگرد برای خودم بودم و خوب فهماندم که چه می‏شود، و در درس دادن بچه‏ها خیلی ورزیده می‏شوند.

 بچه‏هایی را که خوب بلد هستند، وادار کنید که درس بدهند، اصل هم بر درس دادن، پول نباشد، ولی ممکن است همین، عملی برای کمک هزینه دانشجویان باشد.

 البته، ما در حوزه که درس می‏دادیم. از شاگردان پول نمی‏گرفتیم و هیچ کس هم به عنوان مدرس به کسی پول نمی‏داد، ما به عنوان این که طلبه بودیم، ممکن بود یک کمکی از مراجع بگیریم، ولی نه به عنوان اینکه درس می‏دادیم.

 اگر این باب باز شود، استاد یک مقدار انتخابی می‏شود. یعنی بچه‏ها خودشان در محیط تحصیلی‏شان از افراد سطح بالا ممکن است استفاده کنند. شما این باب را به یک کیفیتی باز کنید. حالا، عرض کردم رشته‏های شما با ما یک مقدار فرق می‏کند، ولی به هر حال در خیلی از رشته‏ها این مسأله عملی است.

 مسأله دیگر مباحثه است. من نمی‏دانم الان در دانشگاه مباحثه چقدر رایج است. مباحثه برای دانش‏آموز و دانشجو خیلی مفید است. زیاد مفید است. اگر آدم درس را بخواند و رد بشود، یک شیوه است ولی اگر درس بخواند و آن را با کسی مباحثه کند، به عمق تحصیلات آدم خیلی اضافه می‏کند. این سرعت پیشرفت را یک قدری کم می‏کند.

 ما به این گونه عمل می‏کردیم که درس را که از استاد می‏گرفتیم، با یک یا دو نفر (نه بیشتر، که بتوانیم از نظر وقتی برسیم) و درس را برای همدیگر می‏گفتیم، یک روز من می‏گفتم، و یک روز او برای من می‏گفت.

 این تکرار درس خیلی مهم است، زیرا یک وقت آدم موقع شنیدن فکر می‏کند که خیلی خوب فهمیده است، ولی موقع ادا می‏فهمد که خوب متوجه نشده است.

 بنابراین، اگر شما بتوانید در بین دانشجویانتان رایج کنید، بسیار مفید است. در بین اساتید هم خوب است. البته، یک استاد وقتی که درس می‏دهد، خوب است ولی وقتی که با یک کسی مثل خودس مباحثه بکند، طور دیگری با مسائل برخورد می‏کند. حالا ممکن است اساتید فرصت آن مباحثه را نداشته باشند، ولی دانشجویان دارند.

 یعنی شما مثلاً اگر سه تا درس بگذارید که بچه‏ها مثلاً سه ساعت مباحثه کنند، این خیلی خوب می‏شود. یک مسأله‏ای که ما داشتیم و در این دانشگاههای شما شاید نباشد، پیش مطالعه بود و این خیلی برای ما کمک بود.

 یک وقت شاگرد می‏آید پای کلاس و می‏نشیند و نمی‏داند که استاد در مورد چه موضوعی می‏خواهد صحبت کند، این یک جور درس می‏فهمد، یکی پیش مطالعه کرده است، یعنی یک دفعه خوانده و آمده، یک جایش را خوب می‏فهمد و در یک جا علامت سؤال برایش پیش می‏آید و درس استاد را خوب تعقیب می‏کند و این خیلی مهم است؛ اولاً، خود پیش مطالعه ذهن آدم را بسیار قوی می‏کند اگر آدم خودش به اتکاء خودش درس را بفهمد، تمرین بسیار خوبی برای شاگرد است که واقعاً محقق شود و راه تحقیق را برایش باز می‏کند.

 درسهای زمان ما این جور بود که یک سری درسهای کتابی داشتیم و یک سری درسهای خارجی، درس خارجی هم معلوم بود که استاد محقق ما در چه موضوعی صحبت می‏کند. می‏رفتیم کتابهای مربوطه را، لااقل یک کتاب را می‏خواندیم که حول و حوش این مسأله‏ای که استاد مطرح می‏کند نظر داشته باشیم و این پیش مطالعه بسیار برای آدم و برای فهمیدن مفید است.

 این هم یک مسأله بود. یک کار دیگر که ما در درسهای خارجی داشتیم که در درسهای کتابی نداشتیم، نوشتن درس بود این برای ما مؤثر بود دوره دانشگاه مثل دوره خارج ما است. اگر حساب کنیم، از کلاس اول تا رشته‏های بالا مثل دوره خارج و دوره تحقیق ما است و ما درس استاد را می‏نوشتیم، البته این نوشتن باید بعد از مباحثه باشد؛ یعنی بعد از اینکه با شاگرد و کسان دیگر مباحثه کردند و برداشتشان از درس کامل شد. این را بنویسند.

 به هر حال درسهای امام و درسهای آیت اللّه بروجردی را که نوشته‏ام، الان که مراجعه می‏کنم، مطالبش برایم قابل استفاده است.

 اگر این رویه‏ها معمول هم بشود، ممکن است با همه کیفیتهایی که ما داشتیم، معمول نشود، اما یک جایی ممکن است بیشتر از ما بشود و یک جا هم کمتر بشود.

 به هر حال باید آزمایش کنید و روی آن کار کنید. این یک مسأله در کارهای تحصیلی است که باید داشته باشید. بعد در مورد همگانی کردن استفاده از این اساتید. ما مایل هستیم که مثل حوزه‏های علمیه درس دادن به عنوان یک وظیفه تلقی شود، خوب، الان در دانشگاه درس دادن یک شغل است، حقوقی است، ساعتی است، حسابی است، یک نظم دارد.

 اگر نیم ساعت اضافه درس داد، اضافه‏تر می‏گیرد. خوب، این در دانشگاهها بدین گونه است. اگر ما بتوانیم دانشگاهها را به این سمت ببریم که مثلاً شخصیتهای کمکی که دیگر خسته شده‏اند و کار خودشان را کرده‏اند. در کتابخانه‏های خود کار کرده‏اند. حرفهای جدید می‏فهمند، مطالعه می‏کنند و پیشرفتهای علم را از طریق خواندن کتابهای جدید می‏فهمند و دلشان هم می‏خواهد که در جاهایی این را عرضه کنند، افتخاری هفته‏ای یک ساعت، دو ساعت به دانشگاه بیایند.

 فرضاً اگر مسائل عامی دارند که به درد چند کلاس می‏خورد، برای کلاسهای مختلف و شاگردانی که در سطحی هستند که برایشان قابل استفاده است، بگذارید، اینها بیایند. به عنوان یک جایی که علمشان را عرضه کنند برای اینها بگویند. من حالا نمی‏گویم حقوق ندهید، بدهید. هر دانشمندی نیاز دارد که ما او را تأمین کنیم، پول نباید مانع توسعه علم بشود، ولی این را هم عادی کنید.

 یعنی بروید دنبال شخصیتهای کشوری و آدمهایی که می‏شناسید آنها را کم‏کم بکشانید و خبر آن را هم در روزنامه‏ها بدهید که مثلاً فلان استاد یا فلان پرفسور امروز به فلان دانشگاه می‏آیند و برای دانشجویان درسی را القاء می‏کند و نظریه‏ای ابداع می‏کند و فلان می‏کند.

 این اعتبار کار را بالا می‏برد و اثر کار و حالت معنویت و روحانیت را زیاد می‏کند. در مورد مسائل تدارکاتی و مالی ممکن است ما از دولت تقاضا کنیم، چون اینجا الان رئیس جمهور، نخست وزیر و خود بنده هستیم.

 ولی سعی کنیم که این طور نباشد و سراغ خود شما برویم، دوران تحصیل ما این طور بود. این گدایی حساب نمی‏شود و گدایی بسیار باارزشی است و خود شما سعی کنید که از امکانات خود مردم استفاده کنید.

 یعنی یک زمینه برای تقرب الی اللّه شود. این حالت را در مردم درست می‏کند و اگر این حالت را در مردم ایجاد کنید، در آینده طوری می‏شود که این دانشگاه خودش از نظر مالی تأمین می‏گردد.

 مثلاً ما در مورد چیزهایی احساس حقارت می‏کردیم، حالا می‏فهمیم که این احساس حقارت نیست. این جوری بود که گاهی، افرادی که می‏خواستند به علم خدمت بکنند، می‏آمدند یک چلوکباب به طلبه‏ها می‏دادند. ما خیال می‏کردیم داریم مرده خوری می‏کنیم. سختمان هم بود که حالا یک چیزی بگیریم و برویم چلوکباب بخوریم، ولی در عمل و در مجموع یک چیز عادی بشود. یک آدم خیر حالا برای عروسی دخترش و به جای اینکه برود و فلان تالار را بگیرد، برود شام صد تا دانشجو را بدهد. اگر این حالت درست شود، هیچ عیبی ندارد. چه عیبی دارد که مثلاً بیایند کتاب اینها را مجانی بدهند؟

 این خیراتی که در راه علم وجود دارد و طلبه‏ها از این استفاده می‏کردند، در فرهنگ قدیم مفت‏خور و مرده خور و از این چیزها تلقی می‏شد.

 ولی امروز که ما حساب می‏کنیم، می‏بینیم که یک چیز خوبی است. عیبی هم ندارد. عادی کنید. خودتان پیشقدم بشوید و اگر خواستید برای بچه‏هایتان سوری بدهید، این را بروید به شاگردانتان بدهید و این هم خیلی خوب است.

 خلاصه، رفتن به طرف مردمی کردن و از امکانات مردم استفاده کردن معنویت قضیه را زیادتر می‏کند. طلبه‏ای که در آنجا دارد تحصیل می‏کند، احساس دیگری پیدا می‏کند. آنکه می‏بیند مردم می‏آیند و این جوری برخورد می‏کنند، اصلاً روی روحش اثر می‏گذارد و به خودش اجازه نمی‏دهد که غیرمردمی باشد، می‏خواهد با مردم ارتباط برقرار کند و حالت طلبگی پیدا می‏کند.

 در مجموع این گونه ابتکارات را آقایان در جذب شاگرد و استاد و محیط و فضای آموزشی و کتاب و کتابخانه تشکیل دادن به کار بگیرید و اینها دیگر کار شما است. به هر حال اگر این رویه را - ان‏شاءاللّه - ادامه بدهید، ممکن است که در ظرف یکی، دو روز که شما این دانشگاهها را خوب اداره کردید، در سراسر این کشور هزار نفر به همت پیش‏تازی شما از یک طریق مردمی تحصیل کنند. و نکته بسیار مهم این است که سعی کنید که فارغ التحصیلان دانشگاهها کسانی باشند که وقتی که به جامعه رفتند، برای اسلام و دانشگاه آزاد اسلامی آبرو باشند، خیلی تلاش کنید که اینها آدمهای خوبی باشند و معنویت داشته باشند. کار در ضمن تحصیل درست کنید که با یک شیوه خوبی، بچه‏ها مثلاً کارگاههایا کارخانه‏هایی را اداره کنند. و می‏توانید ابتکار کنید و همین هم می‏تواند یکی از منابع درآمد شما باشد. شما با یک کارخانه قرارداد ببندید، این آقا برود ضمن تحصیل، چهار ساعت، دو ساعت، در آنجا کار کند و یک کاری را یاد بگیرد.

 به هر حال بروید سراغ ابتکارهایی که این را هر چه عمیق‏تر و جدی‏تر و مفیدتر بکند و طوری باشد که برای دانشجویان ما از طرف کارخانه‏ها نوبت بگیرند که آنها بعد از فارغ التحصیل شدن به آنجا بروند و  ان‏شاءاللّه مدیران خوبی برای جامعه بشوند.

 شاید هم حرفهایی را که زدم، عملاً زیاد لازم نبوده باشد، چون خود شما قاعدتاً تفکراتی دارید، ان‏شاءاللّه که این دانشگاه برای اسلام و مسلمین و یک الگو برای بقیه کشورهای اسلامی - اگر بخواهند از این شیوه ما استفاده کنند - باشد.

    والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته