تفسیر آیات قرآن کریم – سوره شعراء – آیه 89 – کتاب تفسیر راهنما – تألیف آیت الله هاشمی رفسنجانی
إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بقَلْبٍ سَلِیمٍ
لیکن کسی که با قلبی سالم [از هر آلودگی] در پیشگاه خدا حاضر شود [کامیاب است].
1 - قلب سلیم، تنها سرمایه ثمربخش برای انسان در قیامت
یوم لاینفع ... إلاّ من أتی اللّه بقلب سلیم
2 - اعتقاد به یگانگی خدا و بیزاری از شرک و بت پرستی، نشانه بهره مندی از قلب سلیم
إلاّ من أتی اللّه بقلب سلیم
در آیات پیشین، سخن درباره مبارزه حضرت ابراهیم(ع) با شرک و بت پرستی است. با توجه به ارتباط این آیه با آیات قبل، می توان گفت که مراد آن حضرت از قلب سلیم، قلب خالی از شرک است.
3 - تفاوت ارزش ها در دنیا و آخرت
یوم لاینفع مال و لابنون . إلاّ من أتی اللّه بقلب سلیم
دو نیروی کارآمد دنیوی (مال و فرزند) در آخرت بی تأثیر خواهند بود; ولی قلب سلیم ـ که ظاهراً در معادلات امور دنیا چندان مورد توجه قرار نمی گیرد ـ اصلی ترین کارایی را خواهد داشت.
4 - قیامت، عرصه حضور انسان ها در پیشگاه خدا
إلاّ من أتی اللّه بقلب سلیم
5 - محرومیت شرک پیشگان و منکران یگانگی خدا از سعادت اخروی
إلاّ من أتی اللّه بقلب سلیم
6 - تبلور تمامی ارزش های وجودی انسان، در پاکی و سلامت قلب و روح او از شرک
إلاّ من أتی اللّه بقلب سلیم
از این که تنها راه نجات و سعادت اخروی، مسأله تقدیم قلب سلیم (قلب مبرّا از شرک) به پیشگاه خداوند مطرح شده است، برداشت بالا به دست می آید.
7 - «عن سفیان بن عیینة عن أبی عبداللّه(ع) قال سألته عن قول اللّه عزّوجلّ «إلاّ من أتی اللّه بقلب سلیم» قال السلیم الذی یلقی ربّه و لیس فیه أحد سواه...;(1)
سفیان بن عیینه گوید: از امام صادق(ع) درباره سخن خدای عزّوجلّ «إلاّ من أتی اللّه بقلب سلیم» پرسیدم، فرمود:[قلب] سلیم، قلبی است که پروردگارش را ملاقات نماید در حالی که جز خدا هیچ کس در آن نباشد».
ارزشها
ارزشها ی اخروی 3; ارزشها ی دنیوی 3; تفاوت ارزشها 3; ملاک ارزشها 6
انسان
انسان در محضر خدا 4; انسان ها در قیامت 4; سرمایه اخروی انسان 1
تبری
تبری از بت پرستی 2; تبری از شرک 2
توحید
محرومیت اخروی مکذبان توحید 5
روایت 7
سعادت
محرومان از سعادت اخروی 5
عقیده
عقیده به توحید 2
قلب
اهمیت پاکی قلب 6; اهمیت سلامتی قلب 6; مراد از قلب سلیم 7; نشانه های قلب سلیم 2; نقش اخروی قلب سلیم 1
قیامت
ویژگیهای قیامت 4
مشرکان
محرومیت اخروی مشرکان 5
پی نوشت ها :
1. کافی، ج 2، ص 16، ح 5; نورالثقلین، ج 4، ص 57، ح 47.