تفسیر قرآن
  • صفحه اصلی
  • تفسیر قرآن
  • تفسیر آیات قرآن کریم – سوره أحزاب – آیه 51 – کتاب تفسیر راهنما – تألیف آیت الله هاشمی رفسنجانی

تفسیر آیات قرآن کریم – سوره أحزاب – آیه 51 – کتاب تفسیر راهنما – تألیف آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • نزول آیه ( مدنی )
  • سه شنبه ۷ خرداد ۱۳۹۸

تُرْجِی مَن تَشَاء مِنْهُنَّ وَتُؤْوِی إِلَیْکَ مَن تَشَاء وَمَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکَ ذَلِکَ أَدْنَی أَن تَقَرَّ أَعْیُنُهُنَّ وَلَا یَحْزَنَّ وَیَرْضَیْنَ بمَا آتَیْتَهُنَّ کُلُّهُنَّ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا فِی قُلُوبکُمْ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَلِیمًا

نوبت هر کدام از آنان را بخواهی تأخیر می اندازی و هر کدام را بخواهی پیش خود جای می دهی و هر کدام از آنان را که برکنار کرده ای اگر نزد خود بطلبی بر تو گناهی نیست. این به روشن شدن چشمشان و این که محزون نشوند و همگی به آنچه به ایشان داده ای خشنود گردند نزدیک تر است و خدا آنچه را در دل های شما است می داند و خدا دانا و بردبار است.

 

1 - پیامبر(ص) اختیار دارد زنانی که خود را به او هبه کرده اند، قبول و یا رد کند.

 

و امرأة مؤمنة إن وهبت نفسها للنبیّ ... ترجی من تشاء منهنّ و تئوی إلیک من تشاء

«ترجی» از «رجی» و «رجا» با همزه و بدون آن، یک معنا دارد و آن «تأخیر انداختن» است (العین). این واژه، کنایه از «ترک کردن همسر» است. لازم به ذکر است که مرجع ضمیر در «منهنّ» می تواند «أزواج» و یا «امرأة مؤمنة...» باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

 

2 - پیامبر(ص)، مجاز است هر یک از زنان خود را طلاق دهد و یا به زندگی با آنان ادامه دهد.

 

ترجی من تشاء منهنّ و تئوی إلیک من تشاء

برداشت بالا، بنابراین احتمال است که مرجع ضمیر در «منهنّ» واژه «أزواج» در آیه پیش باشد. «ترجی» (به تأخیر بیندازی) و «تئوی» (مکانْ بدهی) کنایه از طلاق و نگهداری است.

 

3 - پیامبر(ص) اختیار دارد که در تماس با همسرانش، به اختیار خود، برخی را مقدم بدارد و برخی دیگر را به تأخیر بیندازد.

 

ترجی من تشاء منهنّ و تئوی إلیک من تشاء

احتمال دارد که مراد از «حق اختیار تأخیر و تقدیم» ـ چنان که برخی از مفسران نیز گفته اند ـ «حق همبستری» باشد.

 

4 - واگذاری حق تصمیم و اختیار درباره همبستری با همسران، به خود پیامبر(ص) به خاطر رفع مشقت از آن حضرت است.

 

لکیلا یکون علیک حرج ... ترجی من تشاء منهنّ

 

5 - پیامبر(ص) مجاز است که پس از ردّ زنانی که خود را به آن حضرت هبه کرده اند، آنان را برگرداند.

 

و من ابتغیت ممّن عزلت فلاجناح علیک

برداشت بالا، بنابراین احتمال است که مفعول محذوف «عزلت» آن زنانی باشد که خود را به پیامبر(ص) هبه کرده اند و آن حضرت، طبق اختیاری که داشته، آنان را قبول نکرده است.

 

6 - پیامبر(ص)، مجاز است هر کدام از زنان خود را که مطلّقه کرده، مجدداً به همسری درآورد.

 

ترجی من تشاء منهنّ ... و من ابتغیت ممّن عزلت

بنابراین که مفعول محذوف «عزلت» زنانی باشد که پیامبر(ص) طبق اختیارات خود آنان را طلاق داده، نکته بالا، قابل استفاده است.

 

7 - بر پیامبر(ص) روا و جایز است که تصمیم خود را درباره به تأخیر انداختن همبستری با یکی از همسران خود، تغییر داده و آن را مقدم بدارد.

 

ترجی من تشاء منهنّ ... و من ابتغیت ممّن عزلت فلاجناح علیک

برداشت بالا، بنابراین احتمال است که مراد از «ترجی» و «تؤوی» تقدیم و تأخیر در همبستری با یکی از همسران باشد. بنابراین مراد از «من عزلت» آن کسی خواهد بود که فعلاً از او کناره گیری شده است. و به عبارتی، همبستری با او به تأخیر افتاده است.

 

8 - واگذارشدن طلاق هر یک از همسران و یا عدم آن، به پیامبر(ص) به منظور رفع نگرانی از همسران آن حضرت است.

 

ترجی من تشاء منهنّ ... ذلک أدنی أن تقرّ أعینهنّ و لایحزنّ

«تقرّ» از ریشه «قرّ» به معنای «سردی»، و «قرّة العین» کنایه از سرور و خوشحالی است (مفردات راغب). لازم به ذکر است که برداشت بالا، بنابراین است که مشارالیه «ذلک» عبارت «ترجی من تشاء ... و تؤوی إلیک من تشاء» باشد.

 

9 - واگذار شدن تقدیم و تأخیر همخوابگی با همسران، به تصمیم پیامبر(ص) به منظور فراهم آوردن رضایت آنان است.

 

ترجی من تشاء منهنّ ... ذلک أدنی أن تقرّ أعینهنّ و لایحزنّ و یرضین

 

10 - فراهم آوردن زمینه های رضایت همه همسران پیامبر(ص) در زندگی مشترک شان با آن حضرت، امری مهم و قابل توجه بود.

 

ترجی من تشاء منهنّ ... ذلک أدنی أن تقرّ أعینهنّ و لایحزنّ و یرضین بما ءاتیتهنّ کلّهنّ

 

11 - برداشتن زمینه های نگرانی و اندوه همسران پیامبر در زندگی مشترک خود با آن حضرت، مورد توجه خداوند بود.

 

ذلک أدنی أن تقرّ أعینهنّ و لایحزنّ و یرضین بما ءاتیتهنّ کلّهنّ

 

12 - همسران پیامبر، به موضع و تصمیم عادلانه آن حضرت درباره تأخیر و تقدیم همخوابگی با هر یک از آنان، اطمینان خاطر داشتند.

 

ذلک أدنی أن تقرّ أعینهنّ و لایحزنّ و یرضین بما ءاتیتهنّ کلّهنّ

از این که خداوند، در فلسفه واگذاری اختیار تصمیم گیری در همخوابگی با همسران و یا رد و قبول زنانی که خود را به آن حضرت هبه می کنند، به پیامبر(ص) گفته است: «چنین حقّی، به خاطر جلب رضایت همسران است» حکایت می کند که آنان، پیامبر(ص) را در تصمیم و موضع گیری اش در قبال آنان، عادل می دانسته اند.

 

13 - خدایی بودن حق تصمیم گیری پیامبر(ص) درباره همخوابگی با همسران، مایه شادمانی آنان و موجب رفع نگرانی شان است.

 

ترجی من تشاء منهنّ ... ذلک أدنی أن تقرّ أعینهنّ و لایحزنّ و یرضین بما ءاتیتهنّ

احتمال دارد که مشارٌالیه «ذلک» اصلِ حکمی باشد که آن حضرت، با آن، حقّ پیدا کرد تا مجاز به چنان رفتاری با همسران خود باشد. در این صورت، رضایت و رفع نگرانی از آنان، باز می گردد به این که آنان، چون به حکم خداوند تن در می دهند، و آنچه از پیامبر(ص) می رسد تابع حکم خدا است از آنان راضی اند.

 

14 - مُجاز بودن پیامبر(ص) به بازگرداندن زنی که او را مطلّقه کرده، حکمی است که مایه شادمانی همسران آن حضرت و موجب رفع اندوه از آنان می شود.

 

و من ابتغیت ممّن عزلت فلاجناح علیک ذلک أدنی أن تقرّ أعینهنّ

بنابراین این که مشارٌالیه «ذلک» مفاد فراز «مَن ابتغیت ممَّن عزلت...» باشد، نکته بالا قابل استفاده است.

 

15 - در صورتی که پیامبر(ص) به همسران خود چیزی پرداخت کند، آنان به دلیل این که حقِّ تصمیم و درخواستی از آن حضرت ندارند، خوشحال و شادمان خواهند شد.

 

قل لأزوجک إن کنتنّ ... فتعالین أُمتّعکنّ ... و إن کنتنّ تردن اللّه ... منکنّ أجرًا ... ترجی من تشاء منهنّ... ذلک أدنی أن ... بما ءاتیتهنّ

اعلام رضایت همسران پیامبر با دریافت چیزی از آن حضرت، با توجه به این که آنان، هیچ حقِّ اعتراضی درباره تصمیم او ندارند و حق تصمیم، به آن حضرت واگذار شده است، می تواند به این خاطر باشد که آنان وقتی هیچ چیزی را نباید مطالبه کنند و باید درباره تصمیم پیامبر(ص) تسلیم باشند، آنگاه که چیزی دریافت کنند، شادمان می شوند.

 

16 - خداوند، به هر آنچه در قلب پیامبر(ص) و همسران اش هست، آگاهی دارد.

 

و اللّه یعلم ما فی قلوبکم

خطاب «کم» به پیامبر(ص) و همسران آن حضرت است. آوردن ضمیر «کُمْ» به خاطر تغلیب است.

 

17 - خداوند، به همسران پیامبر(ص)، برای رعایت احکامی که درباره شان داده شده است، هشدار داد.

 

ترجی من تشاء منهنّ ... و اللّه یعلم ما فی قلوبکم

مرجع ضمیر «کم» می تواند پیامبر(ص) و همسران اش باشد. اعلام این که خداوند، هر چه را در قلب آنان می گذرد، می داند، پس از آن که اختیارات پیامبر(ص) را درباره آنان بیان کرده، می تواند هشداری به آنان باشد.

 

18 - تشویق پیامبر(ص) از سوی خداوند به فراهم آوردن زمینه های رضایت همه همسرانش با وجود داشتن حق هرگونه تصمیم و اختیار درباره آنان

 

ترجی من تشاء ... ذلک أدنی أن تقرّ أعینهنّ و لایحزنّ و یرضین بما ... و اللّه یعلم ما فی قلوبکم

ذکر فلسفه حکمی که به پیامبر(ص) داده شده، می تواند رهنمودی باشد به آن حضرت که تلاش کند با وجود حق تصمیم داشتن درباره همخوابگی با همسران اش، آنان را راضی نگهدارد. لازم به ذکر است که فراز «واللّه یعلم...» پس از بیان نکته یاد شده می تواند به برداشت بالا، اشاره داشته باشد.

 

19 - خداوند، همواره «علیم» (بسیار دانا) و «حلیم» (بسیار بردبار) است.

 

و کان اللّه علیمًا حلیمًا

 

20 - علم خداوند به درون سینه ها، برخاسته از دانایی وسیع او است.

 

و اللّه یعلم ما فی قلوبکم و کان اللّه علیمًا

 

21 - «عن الحلبی عن أبی عبداللّه(ع) قال: سألته عن قول اللّه عزّوجلّ ... «ترجی من تشاء منهنّ و تؤوی إلیک من تشاء» قال: من آوی فقد نکح و من أرجی فلم ینکح...;(1)

 

حلبی از امام صادق(ع) درباره این سخن خداوند عزّوجلّ: «ترجی من تشاء منهنّ و تؤوی إلیک من تشاء» پرسید. آن حضرت فرمود: هر کدام را که نزد خود نگه داشت، با او آمیزش کرد و هر کدام را که تأخیر انداخت با وی آمیزش نکرد...».

 

اسماوصفات

 

حلیم 19; علیم 19

انسان

رازهای انسان 20

حقوق

حق همبستری 3، 4، 7، 9، 12، 13

خدا

علم خدا 16، 20; هشدارهای خدا 17

روایت 21

محمد(ص)

آمیزش محمد(ص) 21; اختصاصات محمد(ص) 1; اختیارات محمد(ص) 1، 2، 3، 4، 5، 6، 7، 8، 9، 13، 14; ازدواج مجدد محمد(ص) 6، 14; اطمینان به محمد(ص) 12; اطمینان همسران محمد(ص) 12; تشویق محمد(ص) 18; حقوق همسران محمد(ص) 3، 4، 7، 9، 12، 13; رضایت همسران محمد(ص) 9، 10، 13، 14، 15، 18; رفع سختی از محمد(ص) 4; رفع نگرانی از همسران محمد(ص) 8، 11، 13، 14; عدالت محمد(ص) 12; متاع به همسران محمد(ص) 15; محمد(ص) و طلاق همسران 2، 4، 8; نیت محمد(ص) 16; نیت همسران محمد(ص) 16; هشدار به همسران محمد(ص) 17; همسران محمد(ص) 6; همسران موهوبه محمد(ص) 1، 5

پی نوشت ها :

1 - کافی، ج 5، ص 388، ح 1; نورالثقلین، ج 4، ص 293، ح 190.

 

صوت

تصاویر ضمیمه