سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در در دیدار شورای مرکزی و مسؤولان حزب تمدن اسلامی

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در در دیدار شورای مرکزی و مسؤولان حزب تمدن اسلامی

  • ساختمان قدس
  • دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۳

بسم‌الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسول الله و آله
    خیلی خوش‌آمدید.حزب تمدن اسلامی ودوستان همکارتان را از قدیم الایام جزو مجموعه همکاران خود می‌دیدم. این جلسه برای من بیش از اینکه سیاسی و خاص باشد، یک جلسه خودمانی است.  در حزب جمهوری اسلامی سه گروه مشخص به چشم می‌خورد. در شورای مرکزی و بدنه حزب یک گروه متمایل به راست، یک گروه متمایل به چپ و گروهی مستقل به نظر می‌رسیدند. هرجا مواضع داشتند، از هر طرف قبول می‌کردند و تعصبی نداشتند و به جنبه‌های جریانی و اصل مسأله، نگاه و موضع‌گیری می‌کردند.
آنها وزنه آراء در شورا بودند. چون آن دو طرف هیچ‌یک در اکثریت نبودند. با آرای  خود باعث می‌شدند مطلبی که به حق نزدیکتر است، طرفدار بیشتری پیدا می‌کند.
از آن ترکیب خوشم می‌آمد. خیلی کم می‌شد که در حزب تصمیمات یک جناح باشد. در آن شرایط تصمیمات مجموعه می‌بود. حالت اعتدال هم داشتند که این امر با روحیه من خیلی سازگار بود، البته من با هیچ یک از دو طرف تضادی نداشتم، آنها برادران خیلی خوب ما بودند. از آن تاریخ به بعد همیشه کارهایی در امور اجرایی و مجلس داشتید که همین حالت را حفظ کردید. الان بعضی از همکاران شما را نمی‌شناسم، وقتی اسم تمدن اسلامی انتخاب شد و مطلع شدم که چنین اسمی دارید، همان برنامه‌ای که در ذهنم بود و برای ایران 1400 و تمدن بزرگ اسلامی  فکر می‌کردیم، تداعی کرد و رسالت انقلاب اسلامی همین است.
کارهای روزمره‌ای و کارهای دیگری داریم که باید مملکت را اداره کنیم، اما اهدافی هم داریم. هدف اصلی ما از مبارزه انقلاب و زندگی این است که تمدن اسلامی متناسب با زمان شکل بگیرد و این وظیفه ما و حق اسلام بر گردن ماست.حق ایران است‌که مهداین‌تمدن شود.
در بین کشورهای دیگر، کشوری را نمی‌شناسم که این ظرفیت را داشته باشد. برخی کشورها بزرگ و برخی کشورهای اسلامی پولدار هستند، اما آنچه که در ایران هست، فرق می‌کند. کشوری بزرگ و عظیم است و ذاتاً امکانات مادی خوبی دارد. مردم آن باهوش و با فرهنگ هستند. سابقه تمدنی عظیمی داریم و مهمتر از همه مکتب ما مکتب اهل بیت(ع) است. اگر تمدنی بخواهد به نام اسلام شکل بگیرد و مبنای آن تمدن، مکتب اهل بیت(ع) باشد، می‌توانیم بگوییم که تمدن واقعی اسلام است. در زمان خلفای بنی‌عباس و قبل از بنی‌امیه هم تمدن اسلامی اوج گرفت و تقریباً بر همه دنیا سیطره داشت، اما مایه‌های انحرافی در آن بود و نمی‌شد آن را تمدن خالص اسلامی نامید و می‌شد گفت که تمدن مسلمین است.
من فکر می‌کنم در شرایط فعلی، ایران جای مناسبی برای این تمدن است. انقلاب ما هم زمینه خوبی دارد. طرحی هم که برای سال 1400 داشتیم، طرح مهمی بود که بخشی از آن الان بصورت چشم‌انداز دوباره راه افتاد. آن موقع ما این جوری فکر می‌کردیم که همه مدیران و بخشهای کشور و استانهای ما نگاه کنند و ببینند چه دارند و می‌خواهند ظرف 25 سال به کجا برسند. مثلاً دراستان خود می‌خواهند چه کنند. کشاورزی، صنعت، راهها، فرهنگ، آموزش، رفاه، گردشگری و سایر بخشها چه وضعی می‌خواهند داشته باشند. هدفی که به عنوان آرزو مطرح است. ببینند برای آن چه دارند و چه چیزهایی کم دارند که از مرکز می‌خواهند و چه امکاناتی دارند که می‌توانند به جاهای دیگر بدهند.
قرار شد بدنه نظام جواب این سؤالات را بدهد که عمدتاً این جواب را دادند. وزارتخانه‌ها جوابها را گرفتند و مجموعه خوبی از امکانات و نیازها جمع و راهکارها مشخص شد که عمر دولت تمام شد و اینها در بایگانی سازمان برنامه و بودجه وقت انبار شد.
دوباره این فکر کم کم در مجمع شکل گرفت و این بار رهبری دستور دادند که چشم‌انداز را بنویسیم. چشم‌انداز از لحاظ روح مسأله همان است و بجای 25 سال 20 سال شد. چون پنج سال گذشته بود و اهداف همان است. ولی کمّیات و برنامه در آن نیست. دولت و مجلس باید برنامه را براساس چشم‌انداز بنویسند. ما الزاماتشان را می‌نویسیم. بعد از الزامات، باید آنها بنویسند و ما نظارت کنیم.
بد نیست که در حزب شما، آموزشی باشد و کارشناسان را دعوت کنید. روی متن چشم‌انداز و عقبه‌اش که خیلی مطالب دارد و جزوه‌های زیادی توسط کارشناسان تهیه شده و خیلی چیزها در آنها هست، کار کنید و ببینید چه سهمی می‌توانید در پی‌گیری این کار داشته باشید.
اگر روزی بتوانیم تمدن اسلامی را پیاده کنیم و الگویی بسازیم، موفق هستیم. در مطالعاتمان کشورهای مورد توجهی را مدّ نظر قرار دادیم که معمولاً 2020 را هدف قرار دادند. مثلاً مالزی، الجزایر و ژاپن را مطالعه کردیم و چشم‌انداز آنها را دیدیم که چکار می‌خواهند کنند. ما این را قابل تحقق می‌دانیم که ظرف بیست ساله عمل کنیم و می‌توانیم ظرف 20 سال یک کشور نمونه اسلامی در همه ابعاد و کشوری پیشرفته و قدرت اول منطقه و دانایی محوری باشیم. وقتی آمایش سرزمینی را می‌نوشتیم و بررسی می‌کردیم، می‌دیدیم در توسعه، بیشتر از منابعمان مصرف می‌کنیم و از طبیعت بهره می‌جوییم.
معمولاً کشورهای پیشرفته از ضلع انسانی بیشتر استفاده می‌کنند تا بهره‌وری را بالا ببرند، ولی ما بیشتر مواد طبیعی را مصرف می‌کنیم.
لذا باید دانایی محور شویم، وقتی دانایی محور شویم، بهره‌وری بالا می‌رود و دانش اثر اساسی را در این سه ضلع انسان، طبیعت و فضا خواهد داشت. این عوامل باید هماهنگ عمل کنند تا حرکت سازندگی بصورت پایدار به جلو برود، نه بطور موجی.
به هرحال زمینه‌ها برای کار خوب مساعد است، الزاماتی دارد که در این زمینه‌ها باید مسائل جهانی را حل کنیم و روابط جهانی مانع کار نشود. در داخل مسائل اجتماعی  را حل کنیم و مردم علاقمند باشند، بخصوص نیروهای کیفی عاشق باشند که برای کشورشان کار کنند و دلگرم باشند و نگران آینده نباشند. امنیت شغلی و حیثیتی باشد و از ابزار، درست‌استفاده کنیم و دعواها و باندبازیها که مزاحم کار خواهد بود، از بین برود. خیال می‌کنم آنانکه می‌توانند محور این حرکت باشند، نیروهای معتدل جامعه هستند. معتدلانی که متعهد، مسلمان و دلسوز باشند و یمین ‌و یسار آنها رابه خود جذب‌نکندبه قول‌علی‌ابن‌ابیطالب(ع) چپ و راست در ضلالت و گمراهی است و جاده وسطی حرکت در اعتدال است.
به هرحال، انشاء‌الله بتوانید در این دوره‌ای که آرزو داریم پیش بیاید، نقش ایفا کنید. در مورد خود من به عنوان یک فرد از مجموعه این نیروها می‌توانم عمل کنم. در هر جایی که از من ساخته است، پشتیبانی می‌کنم. اینکه رئیس‌جمهور باشم و یا در مجمع و یا جای دیگری باشم، زیاد فرق نمی‌کند. در نظام ما یک عنصر ثابت و پایدار است که رهبری است. ولایت فقیه سرمایه بزرگ برای نظام و ایران است. هم در مبارزه و هم دوران جنگ و هم دوران تثبیت و هم دوران فعلی، نقش محوری و مرکزی ولایت‌فقیه بارها و بارها ثابت شده است.  چون آن مرکز را داریم، باید خیال ما راحت باشد.
مهم است که رئیس جمهور آرای کم یا زیادی داشته باشد، ولی اصل مرکز و حاکمیت اصلی آنجاست. رئیس‌جمهور مدیر اجرایی کشور است، ولی تصمیمات اساسی را معمولاً رهبری می‌گیرند. لذا آنجا چندان جای نگرانی نیست. هیچ‌وقت فکر نکردم که روزی به استراحت بروم و کار سخت نکنم. فکر می‌کنم تا هستیم، باید به جاهایی برویم که سخت است. واقعاً بنایم بر این است که تا وقتی بتوانم کار کنم و تا زمانی که انرژی و درک و کشش فکری‌ام اجازه دهد، در این‌گونه میدانها باشم که می‌تواند ریاست جمهوری هم باشد.
صادقانه می‌گویم که ترجیح می‌دهم دیگری رئیس جمهور باشد و من هم کمک کار او باشم، ولی رئیس‌جمهوری که مردم بپسندند و رأی دهند و او را منتخب خودشان بدانند. نه گروهی از مردم که این شایسته مردم ما نیست. ولی اگر جریانی نیرومند باشد و اکثریت داشته باشد، رئیس جمهور آنها اکثریت دارد و اکثریت جامعه به او تعلق خواهند داشت. اما اگر بنا باشد با رأی کم و یا به اجبار و تکلیف در مرحله دوم، مردم ناچار به کسی رأی دهند و اینجوری رأی بیاورد، این شایسته نظام ما که باید مردمی باشد و مردم پشتیبان باشند، نخواهد بود و نظام را ضعیف می‌کند.
بارها بیشتر به عهده رهبری گذاشته خواهد شد و توقعات مردم بالا خواهد رفت. لذا فکرمی‌کنم با این زمینه‌ای که الان هست و مقداری که می‌شود روی افکارسنجی حساب کرد، شرایط علی‌رغم میل من است.  دیروز سر و کار ما با مطبوعاتی‌ها بود.
به هرحال به لحظات تصمیم‌گیری نزدیک می‌شویم و احساس می‌کنیم احتمال اینکه افرادی بتوانند این مسئولیت را به عهده بگیرند، کم می‌شود. مهمترین آن مقبولیت مردمی است. نمی‌توان گفت توانایی افرادی که الان آمدند، کم است. حتماً بین آنها آدمهای توانا وجود دارند. اینها از مدیران شایسته ما هستند. ما در همین سطح هسیتم. اگر بتوانند با حرفهایی که می‌زنند و سفرهایی که می‌کنند و افکارشان را با مردم در میان می‌گذارند، مردم را جذب کنند، خیال من و رهبری راحت می‌شود. اگر هم نشد، ما و شما با هم هستیم و اگر دیگری هم آمد، با هم از او حمایت می‌کنیم. اگر من بودم، به کمک شما احتیاج دارم و کار می‌کنیم.
به هرحال جای نگرانی نیست و خیالتان راحت باشد، بروید ایام عید را با خیال راحت استراحت کنید. اگر دیدیم نمی‌شود، آن‌وقت من هستم. شرایط دنیا هم قدری انسان را نگران می‌کند که خیلی خیالش راحت نباشد. باید قدری با احتیاط عمل کنیم.
به هرحال ما در دو سه نقطه خاص چالش جدی داریم. یکی مسأله هسته‌ای است. معلوم است که غربیها نمی‌خواهند غنی‌سازی داشته باشیم. شاید با نیروگاه داشتن ما حرفی نداشته باشند، ولی این فقط حرف است و اگر الان شروع کنند، تا هفت هشت سال دیگر ساخته می‌شود. آخرش مثل قبلی‌ها به ما سوخت نمی‌دهند و اگر وابسته به سوخت آنها باشیم، یعنی هیچ.
به نظر می‌رسد مسأله لبنان جدّی است. قضیه اخراج سوریه مقدمه خلع سلاح حزب‌الله خواهد بود و حزب‌الله شیعه است و مردم لبنان شیعه هستند و ما بی‌تفاوت نیستیم. مسائل عراق بسیار مهم است. بالاخره آمریکایی‌ها که این همه زحمت کشیدند و خون دادند، اگر بنا باشد که مجلس و دولتش از نوع ایران پسند باشد، این برعکس خواهد شد و زحمت آمریکایی‌ها با کار برای ما به هدر خواهد رفت و برای آنها خیلی سخت است. تا اینجا که صدام را گرفتند و منافقین را نیمه اسیر کردند و شیعیان اکثریت کرسی‌ها را گرفتند و اتفاقات مهمی در حال اتفاق افتادن است، آبروی آمریکا رفته است.
آدم بی‌عقل و بی‌حساب کارهای خاصی می‌کند که برای مخالفانش نتیجه‌بخش باشد و آبروی خودش را بیرد. مردم مسلمان خیلی عصبانی هستند. هر جا رأی‌گیری می‌کنند، 70 تا 80 درصد از آمریکا متنفر هستند.
حتی در ترکیه که آمریکایی‌ها همیشه حامی آنها در مقابل اروپاییها هستند و آن را برای خودشان نگه داشتند، مردم این کارها را قبول ندارند و ممکن است دولت قبول داشته باشد. به هرحال هنوز آمریکا نفعی نبرده، ولی ما نفع آن را بردیم. باید ببینیم شیطانهای آنها به آنها چه دستوری می‌دهند تا از آن استفاده کنند.
مسائل فلسطین هم جدّی است.مسائل حقوق بشر بهانه است. کسی که گوانتانامو و زندان ابوغریب را دارد، نمی‌تواند معلم حقوق بشر برای دنیا باشد. اولین مطلب این است که اگر دیگران بد هستند، شما بدتر هستید. اما مسأله طرح خاورمیانه خیلی مهم است. معنای خاورمیانه بزرگ این است که آنها می‌خواهند در منطقه ما از مدیترانه تا آسیای دور که خاورمیانه هم نیست، دولتهای کشورهای اسلامی یا تسلیم باشند و یا نباشند. آرزویی بزرگ است و برای آنها قابل تحقق نیست، ولی آنها پی‌گیری می‌کنند و در این میان مهمترینش ایران است.
مسأله ایران بسیار مهم است. لذا دوره چالشی داریم. در داخل کشور - همانطور که می‌بینید - جریانهای مخالفی که در مقابل هم هستند، همدیگر را تضعیف می‌کنند. می‌خواهند همدیگر را به زمین بزنند. به تنهایی هیچ‌یک از آنها نمی‌توانند انقلاب و کشور را اداره کنند. حقیقتاً باید حالتی باشد که افراد معتدل، عادل، آرام و ذی‌صلاح از جریانهای دیگر به نظام خدمت کنند و طرد نشوند و فرصت خدمت از آنها گرفته نشود.
ما به این نیروهایی که انقلاب پرورش داده، نیاز داریم و باید از آنها بهتر بهره بگیریم، چون آنها سرمایه‌ای بزرگ و ثمره 25 سال کار و سالها مبارزه هستند.
لذا مدیریت با سعه‌صدر در شرایط فعلی برای کشور لازم است. کارهای شعاری نمی‌گذارد کارهای اساسی در کشورانجام شود و نان به نرخ روز بخورند و برای انتخابات رأی بگیرند و کارهایی کنند که خانمها، جوانها، اقلیتها، دانشجویان و دانش‌آموزان را دور خود جمع کنند. اینجوری نمی‌توان مملکت را اداره کرد. تقریباً هر سال یک انتخابات داریم. انتخابات ریاست جمهوری تمام شد، دوباره باید شعاری عمل کنند تا به شورا برسند. خبرگان هم پشت آن است. لذا باید اصول درستی داشته باشیم. کارهایمان را درست انجام دهیم. مردم هم باسواد شدند و نوع شعارها را تشخیص می‌دهند و می‌فهمند که افراد به دنبال چه چیزی هستند. عده‌ای فریب می‌خورند و عده‌ای نمی‌خورند.
به نظر می‌رسد که باید عقل و سعه صدر و روحیه فداکاری برای انقلاب، مردم و ایران حاکم باشد تا بتوانیم از این دوره به خوبی عبور کنیم. امیدواریم همین جوری باشد. به هرحال بنده از محبتی که شما می‌کنید، تشکر می‌کنم و مطمئن باشید در صورت نیاز من هم در خدمت خواهم بود.
والسّلام علیکم و رحمه الله و برکاته