سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع سفرا و کارداران جمهوری اسلامی در کشورهای عربی و آفریقایی

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع سفرا و کارداران جمهوری اسلامی در کشورهای عربی و آفریقایی

  • یکشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۶۶

بسم‌اللّه‌الرحمن‌الرحیم
«اَلâحَمâدُالِلّûهِ ربِّ الâعûالَمین وَ اَلصَّلûوهُ وَالسَّلاûمِ عَلیû رَسولِ اللّûهِ و آلِهِأَجâمَعیüنâ»
برای ما کشورهای عربی و آفریقایی منطقه مسئولیت شما، عمدتآ منطقه‌خانوادگی است. ما در مبانی اسلامیمان و هم در مبانی سیاسیمان و هم بامسئولیتی که در برابر قانون اساسی داریم، همه کشورهای محل کار شما راجزو خانواده خودمان می‌دانیم. «اِنَّ هûذهِ اُمَّتُکُمâ اُمَّهً وّûاحِدَهً وَّ اَنَارَ بُّکُمâ فَاعâبُدوُنِ» اکثریت منطقه‌ای که شما در آن هستید مشمول این آیه هستند. مردمشان مسلمان و حکومت‌هایشان هم حداقل به ظاهر مسلمان هستند، ولی خیلی‌هایشان هم واقعآ مسلمان هستند، منتها با اختلافات جزئی که هست؛ بعضی کشورهای دیگر هم هستند که مسلمان نیستند، ولی از جهت منطقه بندی استکبار و استضعاف و استعمار و مستعمره‌ها و ظالم و مظلوم و محروم و مرفه، اینها به ما وابسته هستند و ما در خط یکدیگر هستیم و سرنوشتمان بستگی به هم دارد. قاعدتآ شیوه برخورد شما در این محیط‌ها باید این طوری باشد که با بعضی از اعضای خانواده خودتان سرو کار دارید و در مسائلی هم مشکل یا اختلاف نظر دارید و یاسیستمهای موجود به هم نمی‌خواند ویا با افراد حرف داریم. به هر حال آدم اگر خانواده و فامیل خودش را حداقل داشته باشد، اگر کمی بازتر بگیریم، یک فامیلی که می‌خواهد این طور چیزها وجود داشته باشد، چگونه آدم با اینها برخورد می‌کند؟ ما باید این جوری با اینها برخورد بکنیم. ما الان واقعآ در این مسائلی که داریم مطرح می‌کنیم و احیانآ اگر با اینها اختلاف پیدا بکنیم حکم مادری را داریم که دلش برای بچه‌هایش که به مشکل افتاده‌اند، می‌سوزد.
 
البته نمی‌خواهم ادعا کنم که نسبت به دیگران ما سرپرستی داریم، ولی‌دفاع از اسلام و دفاع از محرومین جزو آمال اصلی مبارزه ما بود و دروجودمان عجین شده است. ما هستیمان را در طبق اخلاص گذاشته‌ایم و بناداریم تا زنده هستیم، در این راه برای عزت اسلام، برای حمایت ازمحرومان، برای مبارزه با سلطه و زورگویی‌هایی که در دنیا هست،بی‌عدالتی‌هایی که در دنیا هست، تلاش بکنیم. نمی‌گوییم از ما جلوتر کسانی‌نبودند.
خوب! در کشورهای اسلامی و آفریقایی نهضتهایی بودند که از ما جلوبودند و ما از آنها و کارهایشان و نشریاتشان و از حضور جهانیشان استفاده‌کردیم و ما سابقه دیگری داشتیم. نهضت‌های اسلامی در این صده اخیرهمیشه وجود داشته‌اند و امروز ما هستیم که در دنیا موفق شدیم پایگاهی‌برای این افکار به وجود بیاوریم. یک پایگاه نیرومندی که دیگران این راندارند و مردمی که در مصر و در سودان هستند، در کشورهای آفریقایی وکشورهای عربی هستند، شاید خیلی از مسئولین آنها همین افکار ما را قبول‌دارند، اما چنین پایگاه و پشتوانه و قدرتی ندارند که این راهی را بروند که ماالان داریم. خداوند این توفیق و این نعمت را به ما داده که جلو افتاده‌ایم و پایگاههایمان را خلق کرده و مستقل شده‌ایم، موانع ابتدایی را برطرف‌کرده‌ایم و در دنیا ایران به عنوان مرکز حرکت جدید اسلامی جا افتاده، حالاکه اسمش را بنیادگرایی می‌گذارند، به هر حال هر چه که هست همین است،یعنی حاکمیت اسلام، دفع ستم از مظلومان، حمایت از محرومان، نفی‌سلطه ظالمانه و اینها آرمانهای ما است.
اگر بنیادگرایی همین است - معنی‌اش که همین است - اگر اسم دیگری‌دارد و مراسم دیگری می‌خواهند بگذارند، دنیا قبول دارد که جمهوری‌اسلامی ایران با این اصول دارد حرکت می‌کند و خیلی از مردم دنیا هم چشم‌به ما دوخته‌اند تا آن جایی که صدای ما خیلی جاها را هم گرفته است. یکی‌از دوستان خود شما و از مأمورین سیاسی بود حداقل اگر از مسئولین نبود،او در یکی از مأموریتهایش در یکی از کشورهای آمریکای لاتین و در یک‌کوره راهی می‌گوید: «آنجا اتومبیلمان نزدیک یک دهکده کوچک خراب شدآنجا تا ماشین(اتومبیل) را درست می‌کردیم رفتیم داخل یکی از کلبه‌ها که‌مثلا آبی چیزی بخوریم، عکس امام را دیدیم که در آنجا زده‌اند تعجب کردیم‌که اینها اگر ایران را بشناسند خیلی زیاد است، بعد پرسیدیم صاحب این‌عکس چه کسی است؟ گفت به نحوی که مثلا ما او را می‌شناسیم و تعجب‌کرد که چطور ما صاحب این عکس را نمی‌شناسیم.
گفته بود که «این محور حرکتهای مظلومین در دنیا است و ما به او امیدبسته‌ایم»، واقعآ این طوری است و شما شاید بیشتر از موارد ملموس آن رادر دنیا می‌بینید که این طوری است و خیلی‌ها به  
این پایگاه چشم بسته‌اند.بنابراین ما برای موفقیت جهانی این حرکت باید خیلی چیزها را تحمل بکنیم. با یک چموشی‌هایی، با یک نامهربانی‌ها و بی‌صفایی‌ها وتوطئه‌هایی مواجه می‌شویم که باید با اینها برخورد دلسوزانه و مادرانه وپدرانه بکنیم. ما نمی‌توانیم امت عربی را با خود نداشته باشیم، مهمترین‌جایی که بذر اسلام در آنجا می‌تواند رشد بکند دنیای عرب است، چون زبان‌قرآن در دنیای عرب است و ما قرآن را عزیزترین موجودمان می‌دانیم. ما درقانون اساسی زبان عربی را به گونه‌ای تحکیم کرده‌ایم که مردم ما باید به‌گونه‌ای با زبان عربی آشنا بشوند و معلوم است که ما نمی‌خواهیم از دنیای‌عرب ببریم، حال اگر سیاست دیگران این است که رابطه ما را با اعراب قطع‌بکنند، ما زیر بار این سیاست نباید برویم، باید هم اعلام بکنیم، حکامشان‌اگر بگویند نمی‌خواهیم، مردمشان که می‌خواهند و ما باید به گونه‌ای با آنهابرخورد بکنیم که با مردمشان هم بتوانیم رابطه داشته باشیم و بتوانیم آنجاباشیم.
بالاخره افراد نابابی در ایران بوده‌اند و باز هم هستند و در جاهای دیگر هم هستند، حوادث از این گونه که دارد پیش می‌آید از این به بعد ممکن است برای ما خیلی پیش بیاید، کارهایی که کشورهای غربی بخصوص استکبار غرب انجام می‌دهد، این است که می‌خواهد دست ما را از مناطق نفوذ خود و از قلمرو حاکمیتش در منطقه کوتاه بکند. عمیق‌ترین تفسیر حادثه عربستان همین است، خوب عوامل زیادی داشته، نمی‌توانیم بگوییم که عربستان برای نجات خودش از مشکلات مراسم حج این کار را کرده، ما تا آنجا که می‌بینیم خیلی هم ناعاقل نبودند، آدمهای عاقلی در سیاستشان به نظر می‌رسند و پخته بودند. این جور نمی‌آید که یک حاکم عاقلی این کار را با میل خودش بکند، چون چیزی به دست نمی‌آورد. اگر این کار را کردند ما حرفمان را از طریق مکّه به دنیا نگوییم خوب این حرف زده شد و همین کار اصلا وسیله‌ای شد که حرفی زده بشود، به اندازه ده سال حرف زده شد، ممکن است یک عده زیادی هم گمراه بشوند و بگویند که ما رفتیم آشوب بکنیم. این طور آدمها را به هر حال هر سال گمراه می‌کردند و با این وضع فجیعی که پیش آمد اینها را با تبلیغات دیگر آسانتر گمراه می‌کنند. الان به اندازه ده سال اگر به مکه نرویم، این قضای روزگار است. هر سال موقع مکه بشود و ببیند که ما نیامده‌ایم و جای ما را خالی ببیند، تأثیرش بیشتر از این است که ما می‌رفتیم و یک شعاری می‌دادیم. اینکه حالا هر روز روزنامه بنویسد و تحلیل بکند، یکی بگوید حق با او بود و یکی بگوید حق با او نبود و حق مطرح بشود مهم است.
اگر موفق بشوند که حق را خاموش بکنند که حرف نزند این برای آنهاموفقیت است، یعنی الان زبان دراز کرده‌اند، پس نمی‌شود بگوییم اینها رانمی‌فهمیدند، اگر مثل هر سال رفتار می‌کردند،  
خوب ما این حرفها را درهفته قبل از آن هم در مدینه زدیم، چیزی نشد و روزنامه‌های دنیا وخبرگزاریهای دنیا هم که چیزی نگفتند، نیم ساعت دیگر ادامه پیدا می‌کردمراسم تمام می‌شد. اگر آنها می‌خواستند جلوی ما را بگیرند که این کار تکرارنشود، سال بعد بگویند که اصلا نیایید، خوب! درگیری می‌شد، حالاهم اگر بگویند به مکه نیایید درگیری می‌شود و ما دعوا می‌کنیم و روی‌حقمان می‌ایستیم. وظیفه آنها است که تسهیلات فراهم بکنند و تکلیف مااست که به مکه برویم، از درگیری هم اگر بخواهند جلوگیری کنند، می‌شود.ولی آن درگیری بهتر از این است که این جوری درگیری بشود و آدم بکشند وخونریزی بکنند و احتیاجی به توجیه داشته باشند و توجیه‌شان را هم هیچ‌کس نتواند غیر از پول قبول بکند.
خیلی بعید است که عربستانی‌ها این کار را به مصلحت خود کرده باشند،مگر اینکه خوب یک حماقت سیاسی کرده باشند. پس باید بگوییم که‌اهداف دیگری پشت این قضیه بوده که این اهداف را هم عمدتآ آمریکا یاانگلیس یا مستکبران دیگر دارند، و اینها به عنوان تابع سیاست آنها چنین‌سیاستی را پذیرفته‌اند، نمی‌توانند سیاست را رد و یا اجرا نکنند. ما می‌دانیم‌عربستان ضمن اینکه اهرم پول و نفت و این چیزها در دستش است، ولی‌همه اینها موقعی است که آمریکا بخواهد و اگر نخواهد که عربستان‌نمی‌تواند بماند. عربستان اگر آمریکا را رها بکند، در مقابل یمن جنوبی هم‌که یک کشور کوچکی است را نمی‌تواند تحمل بکند تا چه برسد به دیگران.بنابراین این کار در نتیجه، خواست آمریکا بوده و دلایلی هم داریم که‌می‌دانیم که در این جنایت آنها بوده‌اند. هدف آنها تنها این نبوده که فقط بین‌ما و عربستان را به هم بزنند. یک مسأله بزرگ خواسته‌اند در دنیای اسلام‌درست بکنند. خوب! عده زیادی حالا دنبال عربستان در این قضیه بایدبیایند، من یک فیلمنامه‌ای به تازگی دیدم که داستان خود این عبدالوهاب رافیلم کرده‌اند. اصل ماجرا هم همین بود وقتی که درست کردند برای همین‌ماجرا درست کردند و تصادفی هم نبود که این ماجرا در مکه به وجود آمد.این وهابیت را می‌شد اگر اینها می‌خواستند، خلق بکنند در کشورهای‌دیگری که یک مقدار از لحاظ روشنفکری و تجددمآبی و ... پیشرفته‌تر بودندو بهتر می‌شد جا در کشورهای دیگر بیاندازند. این ماجرا را تا اینجا حساب‌شده درست کرده‌اند.
این باید در یک مواقع خاصی استفاده بشود که اینها دارند این کار رامی‌کنند. خوب ما نه سیاست تسلیم داریم که در مقابل این گونه شانتاژها جابزنیم و از اصولمان صرفنظر بکنیم، باید مقاومت بکنیم و راه خودمان رابرویم و نه سیاست قطع رابطه داریم و بگوییم حالا همان برنامه آمریکا که می‌خواهد انجام بشود، باشد.
 
ما برادرانه می‌گوییم که شما دارید اشتباه می‌کنید، بد می‌کنید،اشتباهاتتان را هم می‌گوییم، باید اصلاح بشوید، اگر اصلاح نشدید برای اداره‌مردم صالح نیستید، حرفهایمان را به آنها می‌زنیم، در آنجا هستیم و در موردمسائل مشترکمان با هم کار می‌کنیم. ما مسأله اسرائیل را داریم وبا هم‌مشترک هستیم، نمی‌توانیم به دنیای اسلام اجازه بدهیم که از هم متفرق‌بشوند و بر سر اسرائیل تفرقه پیدا بشود و او نجات پیدا بکند و آنجا بماند.کویت یک بچه بازیگوش و چموشی است که در کنار ما است. خوب! حاکمان کویت اگر شرارت بکنند ممکن است یک سیلی هم بخورند. تکلیف شما سفرا این نیست که در منطقه کاریتان راحت باشید، نه! باید آنجا بمانید و مقاومت بکنید و توضیح بدهید و به خود رؤسایشان هم توضیح بدهید. خوب ما حرف حسابی می‌زنیم و با کویت چه حرفی داریم که بخواهند از ما برنجند، ما باید از آنها برنجیم. آنها الان هفت سال است دارند به کسی که دارد به شهرهای ما بمب می‌اندازد و می‌آید چاه‌های نفت ما را می‌زند و دریا را آلوده می‌کند کمک می‌کند و ما صبر داریم می‌کنیم. همین حالا ماداریم به اینها می‌گوییم، شما الان اعلام بی طرفی بکنید، شما مسلمانید، ما هم مسلمانیم و عراقی‌ها هم می‌گویند ما هم مسلمانیم، شما این وسط چرا به خاطر عربیت حرکت می‌کنید، عربیت که ملاک حرکت نمی‌شود که شما زبانتان با او یکی است، شما تجاوز و جنگ افروزی را قبول دارید، و هم قبول دارید که آنها جنگ را شروع کردند، چرا از آنها شما حمایت می‌کنید؟ یک حرف منطقی است که ما با کویت داریم، الان بیاید اعلام بی طرفی بکند. هفت سال هم که گذشت و ما با آن هفت سال کاری نداریم. ما می‌توانیم با هم دوست باشیم، اگر واقعآ بی‌طرف باشد و به عراق هم بگوید؛ خیلی خوب! ما هفت سال کمک کرده‌ایم و دیگر بیش از این نمی‌خواهیم کمک بکنیم. روابطشان هم باقی باشد. بیایند و بروند، اتحادیه عرب دارند، کارهای دیگر دارند، ما هیچ مخالفتی هم با این چیزها نداریم، با دوستی و مراوده‌شان حرفی نداریم، اما منطق ما حرف حسابی است.
این در دنیا و مجامع بین المللی هم مقبول است که اگر کسی شریک‌جنگ بود، ما حق داریم از شرکای جنگ خود انتقام بگیریم و آنها هم‌نمی‌توانند منکر بشوند که شریک جنگ نیستند، پس باید با منطق خودمان‌با اینها برخورد بکنیم، حالا اگر حاکمشان به این نتیجه رسید که نمی‌تواند با ما حرف بزند و خواست رابطه‌اش را قطع بکند - ممکن است چنین مسأله‌ای پیش بیاید - همان طور که این قطعه آخر پیش آمده بود. البته ما پیشقدم برای قطع رابطه با مصر بیشتر شدیم برای اینکه خواستیم با جهان اسلام همراه باشیم و آن موقع نمی‌شد. دنیای اسلام و عربها با مصر به خاطر جنایت بزرگی که کرده بود قطع رابطه کرده بودند و ما باید در آن سیاست همراه همه  
می‌شدیم، ولی این آب باریکی که ماند می‌تواند محفوظ بماند، باید محفوظ بماند و بقیه موارد مشابهی را که ما داریم، سیاستشان باید این باشد، اینها با کشوری مثل آمریکا فرق می‌کنند. تازه ما در مورد آنها هم معمولا بنا نداریم که رابطه را قطع بکنیم. باید بنشینیم و حرفمان را بزنیم. آمریکا شرایط خاصی داشت و آنها پیشقدم شدند و قطع رابطه کردند و همین فرانسه و انگلیس - در همین حدی که مسائل پیش آمد- ماجراجویی کردند، ما از رابطه داشتن و حرف زدن نمی‌ترسیم و خودمان را آن قدر ضعیف نمی‌دانیم که چهار تا مأمور آنها اگر اینجا باشند ما را می‌خورند. نه! کنترلشان می‌کنیم و مراقبشان هستیم، دوران جاسوسی و آن حرفها گذشته و روابط معمولی که می‌شود با یک کشور داشت، باید داشته باشیم.
در کشورهای دیگر این غولهای عظیم شیطانی به ابزار جاسوسی واطلاعاتی مجهز هستند. اصلا در بطن سیاست ما این است که یک روزی با اینها همراه و همرزم بشویم و آرمانهایی داریم، آنها هم درد ما هستند. حالا در دست آدم‌های ناصالحی افتاده و باید آنها را تنبیه و مواظبت و کمکشان کرد که خودشان را نجات بدهند. این کشورها ضعیف هستند و وقتی که کمک بگیرند ممکن است راه بهتری را انتخاب بکنند. الان ما مسائل مهم مشترکی مثل نفت داریم. قضیه نفت چیز کوچکی نیست؛ اگر کاری نکنیم سر همه دنیای اسلام کلاه می‌رود. خوب! ما نباید کاری بکنیم که بقیه مسلمانان هم ضرر بکنند. این حکام گردن کلفت و خانواده‌های آل سعود اگر هیچ کس در عربستان سود نبرد اینها سود خودشان را با شرکتها و پولها و ... می‌برند و یا شیوخ دیگر خلیج فارس سودشان را می‌برند و ضرر آن را مردم می‌دهند که مورد توجه ماهستند، در آن صورت دنیای اسلام ضعیف و کفر قوی می‌شود. پس سیاست مداران ما در دنیای عرب و آفریقا هم واقعآ مظلومانی هستند که در این چند صد سال اخیر همیشه به آنها ظلم شده و الان هم دارد به آنها ظلم می‌شود. این است که با توجه به شرایط آنها باید با آنها باشیم و اصولمان را هم حفظ بکنیم.
ممکن است در برخی کشورها، به خاطر همین شرارتی که در بقیه جاهاهم هست، کاملا کودتا کرده‌اند و افراد ناباب را رأس کار گذاشته‌اند، اینهاگرفتار هستند، پول می‌خواهند، نفت و مواد غذایی و بازار برای تولیدات‌جزئیشان می‌خواهند و ناچار هستند که به یک جایی بند بشوند. ما حالانباید فکر بکنیم که چون آنها صد در صد مثل ما نمی‌توانند انقلابی حرکت‌بکنند، جرأت نمی‌کنند که با آمریکا و انگلیس و فرانسه و عربستان طرف‌بشوند، ما نتوانیم با این کشورها کار بکنیم و شرایط را درک بکنیم. یک کلمه‌حرف است و آن اینکه آرمان کسی که منطق دارد و حرف حسابی دارد قابل‌دفاع است، از رابطه و حرف زدن و مذاکره و اینها نباید بپرهیزید. مبنای  
کارما بر تماس گرفتن و توضیح دادن است. تجربه اخیر ما در موانع دیگر هم‌همین بود. همین کشورها هر وقت که بخواهیم با آنها حرف بزنیم مسائلمان‌حل می‌شود و اگر حرف نزنیم که همه چیز به هم می‌خورد. در خودمان هم‌همین طوری هستیم، آدم رفقایش را که چند وقت نمی‌بیند، می‌بیندخیلی مسأله پیش آمده و این وسط فتنه کرده‌اند. یک بار آدم می‌نشیند وحرف می‌زند و مسایل دوره چند ماهه حل می‌شود. در عالم سیاست داخلی‌هم معاشرتها، گفتنها، رفتنها همین است. سفیر و نماینده‌ای که ما در جایی‌داریم، برای این است که ما را دائمآ معرفی بکند و اگر مشکلی پیش بیاید،برود بگوید که از کجا این مشکل سرچشمه گرفته است و اگر حرفی با مادارد، بیاید و حرفش را در آنجا بزند، مسائل و چیزهای مبهم حل شدنی راحل بکند که حل می‌شود. در مجموع من فکر می‌کنم و مسئولین دیگر هم درکشور همین جور فکر می‌کنند و شخص امام بارها فرموده‌اند که ما حرفمان‌را نمی‌توانیم از طریق دولتها نگوییم و ناچار هستیم با دولتها روابط داشته باشیم. سیاست کشور همین است، شما هم با حفظ اصول و تلاش بیشتر و حفظ روابط تا آن جایی که تکلیف ما است انجام بدهید. یک وقت اگر یکی از آنها نخواست و قطع رابطه کرد و نتوانست ما را تحمل بکند، ما که به زور در خانه او نمی‌توانیم بنشینیم و بگوییم که ما می‌آییم و اینجا می‌نشینیم، مواردی هم پیش می‌آید که این طوری بشود، ولی ما استقبال نمی‌کنیم، ما دنبال ارتباطات و بحثها و حفظ نقاط مشترک هستیم و عملا همین طور بوده‌اید و گله از اینکه این جور نبودید را نمی‌خواهم بکنم. می‌خواهم تأکید بکنم که این کار را باید همین جوری ادامه بدهیم، وضع موجود هم وضع بسیار حساسی است. آنچه که الان به وجود آمده، یک بعد تلاش استکبار همین است که پلهای بین ما و کشورهای دیگر را خراب بکند. خلیج فارس الان یک نقطه بحرانی است و آدم در دنیا کمتر نقطه بحرانی شبیه اینجا می‌بیند. بالاخره این همه کشتی و قایق مسلح در این میدان محدود دارند می‌روند و سینه‌ها و دلها هم از دو سه طرف عصبانی است و آتش هم رد و بدل می‌شود و در میدانهایی، بمب‌اندازی و موشک پرانی است. از طرفی گردن کلفتهایی مثل آمریکایی‌ها بالاخره حرف زده‌اند و حیثیت خود را گرو گذاشته‌اند، اشتباه هم کرده‌اند که به اینجا آمده‌اند. اینجا چون خانه ما است و منابع حیاتی انقلاب و ملت ما است، نمی‌توانیم اینجا کوتاه بیاییم. کشورهای منطقه هم منافعشان را در تهدید می‌بینند، هم وابستگی دارند و هم از طرفی می‌ترسند و دستشان زیر سنگ آسیاب آمریکا است؛ در جاهای دیگری وضع واقعآ پیچیده است و مسئول این وضع هم آمریکایی‌ها هستند.
ما خیال نمی‌کنیم که حتی به میل کویتی‌ها باشد که آمریکایی ها رادعوت کرده باشند و این عین  
داستان عربستان است. به اینها گفته‌اند که بایداین کار را بکنید و ما مسئول این بحران را الان آمریکا می‌دانیم. حرفی که مازدیم حرفهای شعاری نبود و واقعآ در اینجا مقاومت می‌کنیم و واقعآ مقابله‌به مثل می‌کنیم و واقعآ اجازه نمی‌دهیم از این شانتاژها استفاده بکنند وبتوانند دست ما را در خلیچ فارس ببندند. آنها نفت بفروشند و خرج عراق‌بکنند و ما نتوانیم. چنین چیزی محال است که اتفاق بیفتد. ما اینجا حسابی‌می‌ایستیم، حسابی می‌جنگیم، خودمان را هم داریم برای همان شرایط‌بحرانی احتمالی - که پیش خواهد آمد - آماده می‌کنیم و با روشنی هم‌می‌بینیم که بعد از چند روزی که اوضاع بحرانی است، چشمها که باز شدمی‌فهمند که آمریکایی‌ها اشتباه بزرگی در اینجا کرده‌اند و تحقیر می‌شوند -همان طور که در لبنان تحقیر شدند - از اینجا برمی‌گردند، همان طور که ازلبنان برگشتند، منتها اینجا مثل لبنان نیست که دویست سیصد تا تفنگدار راظرف یک روز بردارند و ببرند. اینجا مسأله وسیعتر از این حرفها است.پشت سرشان خیلی خرابی خواهند گذاشت و کشورهای جنوب خلیج فارس را به‌زحمت می‌اندازند.
آمریکایی‌ها برای اینها مشکلات درست می‌کنند، بیرون رفتن از اینجاخیلی آسان نیست. از لبنان آسان بود ولی جنگهای دنیا همین جوری پیش‌آمده، محاسبات غلطی شده و بر اساس آن محاسبات اقدام شده، مثل خودصدام، صدام اگر می‌دانست که این روز پیش خواهد آمد، کی جنگ را شروع‌می‌کرد؟ خوب عراق داشت حسابی کار می‌کرد و در یک مدت زمانی پول ونفت و صنعت داشت، زیربنا درست کرده بود و مشکلات داخلیش را تاحدودی برای خودش حل کرده بود، ولی به دنبال اهداف واهی وضعش این‌جور شده است و دارید می‌بینید که اینها به چه روزی افتاده‌اند. ما را هم درزحمت انداخته‌اند و خودشان را هم بر سر این کارهابه زحمت انداخته‌اند. به‌هر حال هیچ جنگ عاقلانه شروع نمی‌شود و کارها را در خیلی از مواردمی‌توان بدون جنگ حل کرد.
وقتی که جنگی شروع شد دیگر، محاسبات و معادلات عوض می‌شود، شرایط دیگری است که باید روی شرایط عدل و حق باید رفتار بشود که ما دنبال همان هستیم. ان‌شاءالله که باز هم حق را پیدا بکنند و توجه بکنند، بیدار باشند که شرارت جدیدی به وجود نیاید و زودتر تسلیم بشوند. مسأله ما با صدام هم هیچ چیز غیر از اینکه متجاوز معلوم بشود و محاکمه بشود، مسأله را حل نمی‌کند. حالا هر کسی بیاید و برود و هر چه که بشود، کار باید به اینجا برسد و ما این قدرت را هم داریم.
وقتی که فکر بکنیم که همه راهها بسته شده، وارد آن فاز نهایی خواهیم شد که من فکر می‌کنم  
الان ما در آستانه آن فاز قرار گرفته‌ایم. دنیا می‌خواهد ما را در مقابل عمل انجام شده قرار بدهد، شاید ما این کار را نسبت به آنها بکنیم و به ناچار وارد آن فاز نهایی بشویم. شاید خبرهایش را به زودی بفهمید که ما داریم خودمان را برای کارهای مهمتری آماده می‌کنیم. چیزی هم غیر از این نخواهد بود، حالا شما زبان دیپلماسی را دارید، این مضمون را حالا هر جور که می‌خواهید بگویید و بگویید به اینها که چیزی غیر از این، مسأله را حل نمی‌کند. ما افق را برای خودمان باز و روشن می‌بینیم. دعا می‌کنیم که همه شما موفق و نیرومند باشید و هر جا که هستید کار بکنید و حق بالاخره راه خودش را باز می‌کند و به آن جایی که باید برود، می‌رود.
    والسلام علیکم و رحمه‌اللّه و برکاته