سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در اجتماع مردم

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در اجتماع مردم

  • سه شنبه ۱۳ آبان ۱۳۶۵

بسم‌اللّه‌الرحمن‌الرحیم
«اَلâحَمâدُالِلّûهِ ربِّ الâعûالَمین وَ اَلصَّلûوهُ وَالسَّلاûمِ عَلیû رَسولِ اللّûهِ آلِهِ و حَسâبُنَا اللّûهُ وَ نِعâمَ الâوَکیüلُ نِعâمَ الâمَوâلûی وَ نِعâمَ النَّصیüرُ».
سال گذشته در روز 13 آبان، مقابل مجلس شورای اسلامی در همین تظاهرات و راهپیمایی، مطلبی را به عنوان "استیصال آمریکا" مطرح کردم. و همچنین نمونه‌هایی از سیاست آمریکا در ایران و منطقه را مطرح کردم. یک سال از آن روز گذشته و ما امروز شاهد نمونه‌های بارزتر و گویاتری از استیصال آمریکا در رابطه با انقلاب اسلامی و ملت مسلمان خودمان و رزمندگانمان هستیم. مشکل آمریکا، این است که خودش را نمی‌تواند با واقعیتهای عینی دنیای اسلام تطبیق بدهد و هم نمی‌تواند، از اغراض و ایده‌هایی که از قدیم در رابطه با استیلاء براین مرز و بوم داشته، صرف نظر کند.
امروز، توقعی که از من هست، این است که هر چه صحبت می‌کنم مربوط به آمریکا باشد و من به این ندای وجدانی ملت عزیزمان، که این اجتماع با شکوه را با راهپیمایی میلیونی خودشان تشکیل داده‌اند، جواب خواهم داد.
آمریکا بعد از انقلاب اسلامی و بعد از پیروزی ملت ما و شکست پایگاه خودش در ایران، گرفتار سیاست انفعالی و عکس‌العملی شده است و به نظر می‌رسد که به طور کلی، برای برنامه‌ها و آینده خودش، سیاست مشخص طراحی شده منظمی را دنبال نمی‌کند. نان به نرخ روز می‌خورد و به تناسب حوادثی که به‌وجود می‌آید، موضع مناسبی می‌گیرد. و این وضع از نظر یک ابرقدرت که خودش را رهبر دنیای آزاد می‌داند، یک شکست بسیار ذلیلانه‌ای است.
در این 9 سال، ما شاهد فقدان برنامه‌ریزی و طراحی در سیاست آمریکا هستیم. به طوری که، لقب سیاست سردرگم و سیاست بی‌حساب و بی‌اصول برای آنها لقب مناسبی است. بعد از پیروزی غیر منتظره انقلاب اسلامی، آمریکایی‌ها خواستند، سیاست از در بیرون برو و از پنجره برگرد را که سیاست مکتوب استکبار است اعمال کنند، شکست خوردند، کودتاها شکست خورد، توطئه‌ها شکست خورد و اولین ضربه کاری را در اشغال لانه‌جاسوسی، توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بعد از انقلاب خورد. از آن به بعد دیگر آمریکا نتوانست تعادل خودش را حفظ کند و سیاست منظمی را درباره ایران اعمال کند و این برای ناظران آگاه حرکتهای بین‌المللی، کاملاً روشن است.
در خود آمریکا، در انتخابات، سیاست عکس‌العملی انفعالی پیش آمد. مردمش تحت تأثیر تحقیری که شدند و شکستی که دموکراتها در ایران خوردند و ضربه‌ای که تصرف لانه جاسوسی آمریکا در تهران، بر روحیه مردم آمریکا وارد کرد، به سیاست جنگ‌طلبانه و مهاجم حزب جمهوری‌خواه تن دادند و تبلور این سیاست، این بود که شخصی مثل آقای ریگان که سابقه ادعاهای تجاوزگری در سخنرانیهایش داشت، شانس انتخاب پیدا کرد.
کارتر و حزب دموکرات شکست خورد، جمهوری‌خواه که به نوعی منادی خشونت و جنگ است پیروز شد. آن هم فردی مثل آقای ریگان که خاطره مهمی ملت آمریکا از او داشت، آن نطقی بود که در سالهای قبل، درباره حمایت از گلدواتر کاندیدای جنگ‌طلب آمریکایی که در نطقهای انتخاباتیش هم، مخالفان را تهدید به جنگ می‌کرد، ایراد کرده بود.
آقای رئیس جمهور فعلی آمریکا، با نطقی که در حمایت واتر کرده بود در ذهن مردم به عنوان سنبل خشونت و انعطاف‌ناپذیری و تهاجم، سابقه داشت و مردم به طرف یک چنین عنصری رفتند به خاطر جبران سیاست شکست خورده کارتر و حزب دموکرات که نمونه شکستشان را در ایران دیده بودند. به هر حال با یک حرکت انفعالی و عکس‌العملی و جبران تحقیر، ملت آمریکا به ریگان رأی داد. آقای ریگان وقتی که وارد کاخ سفید شد، از آن روز تا حالا موفق نشده، یک سیاست قابل قبولی در رابطه با دنیای اسلام و انقلاب اسلامی ایران و منطقه حساس خاورمیانه داشته باشد. دائماً بازیگزاگ و چپ و راست حرکت کردن، سیاست را نشان داده و صاحب نظران معتقدند که آقای ریگان از خودشان نظر مشخصی ندارند. ایشان قبل از اینکه سیاست‌مدار باشند، یک عنصر سینمایی است و هنر پیشه‌ای است که در کار خودش و در میدان فیلم موفق بوده و جزء چهره‌های نسبتاً مقبول صحنه سینمای آمریکاست. اما در عالم سیاست، مشکل دارد. گروهی با آقای ریگان همکاری می‌کنند که به تناسب پیروزی هر جناحی از آنها، سیاست آمریکا عوض می‌شود. اگر افرادی مثل آقای بوش و مک‌فارلین و دیگران، اکثریت پیدا کنند، در کاخ سفید سیاست به طرف نرمش می‌رود و اگر افرادی مثل واین‌برگر و شولتز و امثال اینها پیروز شوند، سیاست به طرف خشونت و تندی و تهاجم و ضربه‌زدن پیش می‌رود. ما در مورد ایران خودمان این وضع را کاملاً می‌بینیم. برای ما محسوس است که سیاست مدون در میان حاکمان کاخ سفید و عملاً در کنگره آمریکا وجود ندارد و بزرگترین شکستی که انقلاب اسلامی به آمریکا زده، به انفعال کشاندن آمریکایی‌هاست در کل دنیا و به این صورتی که الان، من برای شما ترسیم می‌کنم. به نظر ناظران آگاه، کاخ سفید، امروز دیگر قدرت اداره جهان را آن گونه که مدعی است، ندارد و طرفدارانش چه در منطقه ما و چه در اروپا و چه در آسیا، دارند احساس سردرگمی می‌کنند و از سیاست نان به نرخ روز خوردن آمریکا، حسابی کلافه‌اند.
من یک قطعه را از یکی از صاحب نظران آمریکا، برای شما در این روز حساس نقل می‌کنم، ببینید وضع چه طوری است: آقای "تیپ اونل" رئیس مجلس آمریکا از چهره‌های سرشناس میدان سیاست در دو دهه اخیر آمریکا، اخیراً کتابی نوشته ـ خاطرات رئیس مجلس ـ و این خاطرات را 6 هفته قبل، روزنامه واشنگتن پست به طور خلاصه منتشر کرده است. در این خاطرات، درباره سیاست کاخ سفید و شخص آقای ریگان و اطرافیان ایشان، مطالب بسیار جالبی وجود دارد که آنها می‌تواند، دلیل حوادث منطقه ما باشد.
اگر ما با دقت به اینها نگاه کنیم، می‌فهمیم که چرا این سیاست ابلهانه در خلیج فارس، امروز از طرف آمریکا دنبال می‌شود. آقای "اونیل" مدعی است که در این افشاگریها، قصد سیاسی ندارد. می‌گوید چون آقای ریگان، بعداً نمی‌خواهد انتخاب شود و خود من هم در فکر انتخاب شدن نیستم، بنابراین حرفی که می‌زنم، فقط برای هوشیار کردن ملت آمریکا و درس دادن به ملتمان است. قیافه واعظ و ناصح به خود می‌گیرد.
ایشان می‌گوید: آقای ریگان بعد از آنکه به کاخ سفید آمد، اصولاً در محتوای ذهنی و فکری ایشان، جاذبه مسائل سیاسی و بین‌المللی وجود نداشت و در جلسات خصوصی که ما بحثهای داغ سیاسی را داشتیم، ایشان جذب بحث نمی‌شد و دمغ بود و هر وقت، بحث هنری یا فیلم مطرح می‌شد، ایشان گل می‌انداخت و نشاط پیدا می‌کرد و در بحثهای ما شرکت می‌کرد. نمونه‌هایی هم از این نوع می‌آورد.
تعبیری که آقای اونیل ـ رئیس مجلس آمریکا ـ می‌کند، می‌گوید: من از زمان "ترومن" تا امروز همه رؤسای جمهوری آمریکا را می‌شناسم و بدترین رئیس جمهوری که از زمان ترومن تا امروز برای آمریکا به‌وجود آمده، آقای ریگان است و این حرف از شخصی مثل رئیس مجلس که قاعدتاً در میان ملت آمریکا، حرف بی‌حساب نمی‌تواند بزند و روزنامه واشنگتن پست آن را منتشر کند، سند درستی است. ایشان می‌گوید وقتی که آقای ریگان، تصمیمی اعلام می‌کند این تصمیم یا از کبوترهای کاخ سفید است یا از بازهای کاخ سفید، و خود ایشان فقط از رو می‌خواند.
این حرف، خیلی حرف سطح بالایی است نسبت به یک رئیس جمهوری که الان حاکم بر کشور است. برای نمونه، نقل می‌کند و می‌گوید که سفری که بنا بود آقای ریگان به ژاپن انجام دهند، قبل از حرکتشان با سه گروه از کمپانیهای بزرگ آمریکا، ملاقات داشت که خواسته‌های آنها را به ژاپن ببرد. کارتهایی برای ایشان تهیه کرده بودند که برای این سه گروه از رو سخنرانی می‌کرد. ایشان کارتها را اشتباهی انتخاب کرد و گروهی که می‌آمد و از روی کارت برای آنها سخنرانی می‌کرد، حرفهایی می‌زد که مربوط به گروه دیگری بود که حضور نداشت. مثلاً برای گروه کمپانیهای ماشین‌سازی، بحثهایی می‌کرد که مناسب نوشابه‌سازها بود! یا برای گروه نفت، بحثهایی می‌کرد که متناسب با مطالبی بود که مربوط به گروه سازنده کامپیوتر بود! خوب، رئیس جمهوری که در میان ملت خودش با گروههای حاکم بر آمریکا، این طور برخورد می‌کند و به تعبیر آقای اونیل، آن گروههای ملاقات کننده، گیج شده بودند که رئیس جمهورشان، مگر مریض است که این طور با اینها حرف می‌زند!
بعد قضاوت می‌کند و می‌گوید که من انتخاب آقای ریگان را یک گناه بزرگ می‌دانم که آمریکا را از مسیر مشخص شده برنامه سیاست خارجی منظم به سیاست انفعالی و نان به نرخ روز خوردن کشانده است.
ایشان مسأله گرانادا را مطرح می‌کند و می‌گوید: می‌دانید چرا آقای ریگان تصمیم گرفت گرانادا را اشغال کند. به این دلیل که در لبنان شکست خورد. ما در لبنان شکست خوردیم، تحقیر شدیم، برای اینکه در افکار عمومی، از خودمان قیافه انسان پیروز مجسم کنیم، رفتیم جزیره مظلوم گرانادا را اشغال نظامی کردیم.
می‌گوید، من هر روز وحشت دارم که آقای ریگان، دستور اشغال نیکاراگوئه را بدهد به دلیل اینکه در خلیج فارس دارد تهدید می‌شود. برای اینکه تحقیر خلیج فارس را جبران کند، هیچ بعید نیست که کشور کوچک همسایه، نیکاراگوئه، اشغال شود.
مدعی است که در زمان حاکمیت فعلی کاخ سفید، همه جا انسانهای وازده شکست خورده فاسدی که مردم آنها را کنار می‌گذارند، تحت حمایت رئیس جمهور و کاخ سفید قرار می‌گیرد و نمونه‌ای که برایش می‌آورد، سردمداران شورشیان نیکاراگوئه هستند که همان طاغوتیهای زمان قبل آن کشورند و امروز انقلابی شناخته می‌شوند یا سلطنت‌طلبهای ایران هستند که به خاطر فسادشان، بساط حاکمیت ایران را از دست دادند و امروز تحت حمایت آمریکا قرار گرفته‌اند و یا در منطقه‌ای مثل خاورمیانه، ما به جای اینکه در میان ملتها و مردم باشیم با شیوخ و امرا و کسانی که کاخ و زندگیشان با خون دل مردم رنگین شده، ما با آنها سروکار داریم.
اینها حرفهایی است که شخصیتی مثل رئیس مجلس آمریکا به طور رسمی، درباره سیاست حاکم برکاخ سفید و آمریکا، برای ملت آمریکا توضیح می‌دهد. با توجه به این مطالب، شما می‌توانید بفهمید چرا در خلیج فارس، سیاست سردرگم آمریکا این طوری است. کاری که آمریکایی‌ها در خلیج فارس می‌کنند، با هیچ منطقی قابل قبول نیست. مدعی امنیت هستند و شما می‌بینید چقدر امنیت در خلیج فارس درست کرده‌اند که دیروز، گلوله خوردن قایق ماهیگیری شارجه و کشته شدن یک هندی و زحمتکشی که از هند به شارجه آمده برای امرار معاشش کاسبی کند، ما این را از نتایج سیاست مدبرانه کاخ سفید آمریکا می‌بینیم.
امروز ماهیگیرهای شارجه اعلام کرده‌اند که ما دیگر در خلیج فارس امنیت نداریم و نمی‌توانیم به ماهیگیری ادامه دهیم. ورود ما در آبها همراه خطر است. آمریکا، همین جا در خلیج فارس به عنوان اینکه مسأله‌اش را اصولی مطرح کند، مدعی است که سیاست چماق و هویج به کار گرفته می‌شود. این جزء سیاست معروف گردن کلفتهای دنیاست.
یعنی سیاست تطمیع و تهدید. طرف را هم تهدید کنیم و هم تطمیع، با یک دست با چماق و با یک دست با هویج سراغش برویم. حالا سیاست آمریکا، واقعاً در خلیج فارس این است؟ اگر ما بخواهیم اسم درستی بگذاریم، سیاست فریاد ترسناک است. یعنی انسانی که می‌ترسد و از ترس خودش فریاد می‌کشد. این، یک سیاستی است، آدمی که وحشت زده شود و راهی برای نجات خودش نداشته باشد، با نعره و عربده برای نجات خودش اقدام می‌کند. آمریکا چنین سیاستی در خلیج فارس تعقیب می‌کند. کشتیهای آمریکا در خلیج فارس دچار کابوسند.
نمونه‌اش همین دو سه روز است. یکی دو روز پیش، یک دفعه در کل خلیج فارس به همه کشتیهای نفتی و جنگی آماده باش دادند. گفتند اینجا شب مین پیدا شده است. باید کشتیها همه متوقف شوند، نزدیک نشوند، یکی دو ساعت گذشت، بعد اعلام کردند که نه، اوضاع امن است مین نبود، یک لاستیک پنچر تراکتور بود!
لاستیک تراکتور در آبهای خلیج فارس برای آنها منظره مین دارد و ساعتها اینها را وحشتزده می‌کند! همین حرکتی که نسبت به قایق ماهیگیری شارجه کردند که آمریکایی‌ها روز اول اعلام کردند سه ناوچه توپدار ایرانی به صورت خصمانه به طرف ما می‌آمدند، ما به آنها اخطار کردیم، آنها توجه نکردند و به حرکت خصمانه‌شان ادامه دادند، ما دستور آتش دادیم و در نتیجه به یکی از قایقهای ایرانی آسیب رسید.
خوب، ما طرف هستیم. می‌دانستیم که ما در آن منطقه قایقی نداشتیم. یک روز گذشت، معلوم شد که این قایقهای توپدار، قایقهای کوچک ماهیگیری شارجه‌ای‌ها بودند. از این حرف، آن ادعاهای قبلی آمریکاییها معلوم می‌شود. اینها قبلاً گفتند که قایقهای سپاه پاسداران با ما برخورد خصمانه کردند و این سندش هست! این قدر به قایق شارجه‌ای نزدیک بودند که با مسلسل آن را زدند و در آن لحظه، این را توپدار و مهاجم تشخیص دادند!
این قیافه ابرقدرتی است که انتظار دارد همه دنیا از او بترسند و حساب ببرند و خودش در خلیج فارس، این طوری عمل می‌کند. حالت ماجراجویی که آمریکا در خلیج فارس گرفته به هیچ وجه قابل توجیه نیست. امنیت خلیج فارس را به نام امنیت سلب کرده است. کشورهای دوست خودش را به اجبار تحقیر کرده که دنبال او بیایند و برای به‌دست آوردن دل شیوخ مرتجع خلیج فارس، ملت عظیمی مثل ملت ایران را که امروز شما صحنه با شکوه ابراز خشمشان را در این میدان دارید می‌بینید، با خودش این گونه خشمگین می‌کند. این، سیاست خارجی موفق آقای ریگان است که ملتهای منطقه عربی هم از این سیاست ناراضی‌اند.
می‌خواهد برود پاکستان. و در بندر پاکستان، کشتیش برای مرخصی ناوها، پهلو بگیرد، پاکستان نمی‌پذیرد برای اینکه می‌داند ملت پاکستان تحمل نمی‌کند حضور تفنگداران آمریکایی را که برای مقابله با ملت ایران آمده‌اند. نه امنیت به دست آورده‌اند و نه صلابت نظامی ارائه دادند و نه این ملت انقلابی را ترساندند، بلکه کار را به جایی رساندند که ملت ما تصمیم گرفت، کاری که در سالهای دیگر نمی‌کرد، امسال انجام بدهد و امروز در قطعنامه راهپیمایی خودش از مسؤولان کشور درخواست کرده که ملت و امکانات کشور را برای رویارویی با تجاوز آمریکا در خلیج فارس تجهیز کنیم و این درخواست به حقی است که ما باید به خواست ملت انقلابیمان، جواب بدهیم و جواب می‌دهیم و من همین جا اعلام می‌کنم که بنا به خواست شما ملت انقلابی و مسلمان از فردا، هفته آمادگی برای رویارویی با تجاوز آمریکا در خلیج فارس آغاز خواهد شد.
مجلس، دولت، رسانه‌های خبری، نیروهای مسلح، نهادها و همه امکانات ما باید در این هفته، بسیج شوند تا آمریکا بداند اشتباه بزرگی مرتکب شده و جای قدرت نمایی در کنار این ملت انقلابی نیست. ملت انقلابی، تحمل این عربده‌ها را نخواهد کرد.
ما در میان پدیده‌های سیاست جاری آمریکا، فقط یک پدیده ثابت می‌بینیم که همان شیوه‌های قدیمی استعمارگران است که ثابت مانده و آن این است که از وابستگیهایی که برای ملتها و دولتهای دیگر ایجاد کرده‌اند، به نفع خود و اغراض و اطماع استکباریشان استفاده کنند که نمونه‌اش را عرض می‌کنم.
نمونه‌اش را ما در چین می‌بینیم. آمریکاییها با زحمت زیاد، رابطه بازرگانی با چین برقرار کرده‌اند و از بعضی جهات مثل کامپیوترهای پیچیده، چینیها را به خودشان وابسته کرده‌اند. و امروز برای اینکه چین را در مسیر ثبات فاسد خودشان قرار بدهند، چینیها را تهدید می‌کنند که اگر شما رابطه‌تان را با ایران حفظ کنید ـ رابطه تسلیحاتی که ندارند و آمریکا چنین رابطه‌ای را ادعا می‌کند ـ ما به شما آن نیازهای فنی را که می‌گیرید، نمی‌دهیم.
در مورد پاکستان، پاکستانی که برای آمریکا در مقابل ابرقدرت شرق، یک منطقه حیاتی است، به خصوص بعد از آنکه ایران از دست آمریکا نجات یافت و افغانستان اشغال شد، تحقیقاً آمریکا روی پاکستان حساب اولویت بالایی را باز کرده و ما می‌بینیم برای اینکه افکار خودش را براین ملت تحمیل کند، کمک تعهد شده 4 میلیارد دلاری خودش را قطعی کند، کشور دوست خودش را برای اعمال سیاست زورگویی در مضیقه می‌گذارد، همین کار را نسبت به اروپائی‌ها نیز دارد انجام می‌دهد. انگلیس گرفتار آمریکاست، فرانسه گرفتار آمریکاست، بلژیک گرفتار آمریکاست، اینها اگر پشتیبانی آمریکا را نداشته باشند در مقابل روسها آسیب پذیرند. و از بعضی جهات مالی و صنعتی نیز وابسته‌اند.
آمریکا آنها را کورکورانه دنبال خودش به صورت سرگردان در آبهای دریای عمان و خلیج فارس آورده و آبروی آنها را برده و آنها را این طور ذلیل، تابع و مخذول کرده است. همین سیاست را درباره عربهای نوکر خودش نیز دارد اعمال می‌کند. کویت را مجبور کرد که تقاضای پرچم زدن به نفتکشها بکند، که دارید می‌بینید چه نتیجه‌ای برای کویت، عاید شده است. امنیتش را از دست داده، منبع عظیم نفتیش تخریب شده و همه اینها به خاطر حضور تحمیل شده آمریکا است.
عربستان سعودی را وادار کرد در موقع حج، آن جنایت عظیم را مرتکب شود و امروز، عربستان پلهای بین  خود و ملت انقلابی ایران را خراب شده می‌بیند و بلایی که همیشه اعتراض داشت به سرش نیاید به دست آمریکا، بالاجبار به سرش آمد و حالا نوبت عراق و جاهای دیگر شده است.
سیاست اعمال قدرت از طریق وابسته کردن، سیاست مرسوم و معمول و قدیمی و جاری و دیروز و امروز آمریکاییهاست که این، ثابت مانده و حالا خیال می‌کند با تحریمی که علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال می‌کند، جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار می‌دهد. اینها در اوایل انقلاب، این کار را کردند، آن موقع ما تجربه هم نداشتیم، آن موقع ما هنوز، مسلط بر اداره کشور نبودیم، آن موقع این گامهای عظیم خودکفایی نظامی و اقتصادی را نداشتیم، همان حرکتهای محاصره، باعث شد که ما در مسیر خودکفایی افتادیم و امروز داریم ثمره آن را می‌بینیم. تحریم آمریکا، می‌تواند نعمت باشد برای یک ملت، اگر ملت اهل تحمل ریاضتهای موقت باشد. ملّت ما برای زندگی شرافتمندانه دراز مدت در آینده خودش را آماده کرده است، و این چیزی است که ما می‌فهمیم و دنبال می‌کنیم و از این استقبال می‌کنیم.
تناقض در سیاست اینها، این است. اینها همیشه به کشورهای نفت خیز توصیه می‌کنند که از روابط تجاری و نفت، حق ندارید به عنوان حربه سیاسی علیه اسرائیل استفاده کنید. ولی ما می‌بینیم، خودشان امروز از نفت، دلار، کامپیوتر و از همه امکانات تجاری، برای اهداف کثیف خودشان دارند استفاده می‌کنند. این دلیل بی سیاستی است، این دلیل تناقض‌گویی است، این دلیل سیاستهای سردرگم است و این، دلیل بی‌اصالتی در حرکتهای جهانی است.
به هر حال ما تشکر می‌کنیم از عموم ملت عزیزمان که امروز، سراسر ایران را غرق در شعارهای انقلابی کردند. و نشان دادند به آمریکا که 9 سال تحمل مشکلات انقلاب، آنها را در راهشان محکم‌تر کرده و نشان دادند که از سیاست ارعاب آمریکا، نه تنها نمی‌ترسند، بلکه محکم‌تر و پابرجاتر و مقاوم‌تر و مبارزتر می‌شوند که ما نمونه‌هایش را باید در جبهه‌هایمان ارائه بدهیم.
ضمناً ما باید آماده شویم که جواب اصلی آمریکا را در جبهه‌های نبرد با بعثیان عراق بدهیم که آنها، عامل حضور آمریکا در منطقه بوده‌اند و خبری که الان به من دادند، یکی از هواپیماهای دشمن در منطقه جنوب کشور، مورد هدف قرار گرفته و ساقط شده و خلبانش به نام سروان جاسم حسن اسیر رزمندگان ماست.
در پایان عرایضم، از ملت عزیزمان و از برگزار کنندگان این مراسم و بیش از همه از رهبر عظیم‌الشأنمان که ما همه، این دستاوردها را از وجود مقدس ایشان داریم، تشکر می‌کنم و یاد شهدای روز دانش آموز را گرامی می‌داریم و از حرکت انقلابی دانشجویان خط امام که آن ضربه کاری را به آمریکا وارد کردند، تشکر می‌کنیم و شما را به خدا می‌سپاریم. ان‌شاءاللّه ما با این مقاومتها، ملت پیروز و موفقی خواهیم بود.
    والسلام علیکم و رحمه‌اللّه و برکاته