سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع طلاب پانزده کشور اسلامی در مدرسه علمیه قم پیرامون انقلاب و روند آن و ویژگیهای روحانیت

سخنرانی آقای هاشمی در جمع طلاب پانزده کشور اسلامی در مدرسه علمیه قم پیرامون انقلاب و روند آن و ویژگیهای روحانیت

  • سه شنبه ۱ شهریور ۱۳۶۲

 سخنرانی در جمع طلاب پانزده کشور اسلامی در مدرسه علمیه قم

 »اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین، اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ آلِهِ اَجْمعین«

 وضعی که الان با زحمت برادران به وجود آمده، که جمعی از خواهران و برادران مسلمان دلسوز به عنوان طلاب علوم دینی در اینجا جمع شده‏اند، برای بنده و امثال بنده که از ریشه‏های انقلاب اسلامی خوب آگاه هستیم و از اول تا به حال در جریان امر بوده‏ایم، بسیار امیدبخش است، ما در تجربه خودمان معتقد هستیم که هیچ راهی در دنیای اسلام بهتر از این برای انقلاب اسلامی وجود ندارد که این انقلاب از پایگاه دینی و از مدارس و مساجد شروع بشود و حامل و پیشتاز و سابقونش در مبارزه، طلاب باشند که اسلام را با همه وجودشان لمس و درک کرده‏اند، آن هم طلابی که از بطن مردم محروم بیرون آمده‏اند؛ یعنی خودشان از طبقه محروم هستند و نه دانشجویان که اکثراً از طبقه مرفه جامعه بودند.

 با چنین پایگاهی می‏شد اسلام واقعی را با بهترین شیوه تبلیغ کرد و اکثریت مردم را که در حال حاضر محرومین هستند، همراه انقلاب کرد.

 در انقلاب اسلامی ایران وقتی که سرعت پیشرفت، محسوس شد، ناظران غربی و شرقی گیج شدند و نتوانستند تحلیل کنند که چطور شد که یک انقلاب این طور با این خصوصیات پیروز شد.

 چون [خارج از] همه معیارهایی [بود] که آنها داشتند. انقلابی که متکی به حزب نبود و تشکیلات سیاسی منظم و پشتوانه خارجی، اصلاً نداشت، بلکه ما در همه کشورهای خارجی تحت فشار بودیم و هر جا که می‏رفتیم، می‏بایستی مخفی زندگی می‏کردیم و اسم مستعار می‏دادیم وضع ما در دنیا خیلی بد بود و همه عواملی که امروز در دنیا وسیله پیشرفت انقلاب است، در معیارهای غربی و شرقیش اینجا نبوده لذا آنها غافلگیر شدند و نتوانستند بفهمند.

 آنچه که بود و آنها نفهمیدند این بود که روحانیت ایران اگر خوب نبود، همه مزایای یک حزب منسجم را داشت و همه عیوب احزاب معمولی را هم نداشت که من این را در قسمت دوم توضیح می‏دهم، مثل شما برادران و خواهران، هزاران نفر در طول ده، پانزده سال در تهران و قم و سایر جاها جمع شدند.

 البته، این بعد از آن است که فشار پهلوی از روی حوزه‏ها برداشته شد، یک مدتی ممنوع بودیم که ما لباس طلبگی داشته باشیم، یا نمی‏گذاشتند، مگر با اجازه دولت، بعد که آزاد شد، مثل همین تیپ شما بود.

 یعنی اگر ما فیلمی از طلبه‏های سی‏سال پیش قم داشته باشیم با فیلمی که از شما امروز بگیریم، کلاً قیافه‏ها به هم می‏خواند و شبیه به هم درمی‏آید ما اجتماعات این جوری داشتیم، در مراکز حوزه‏ها و در سراسر کشور هم در روستاها و شهرها، در طول حسینیه‏ها و مسجدها به مناسبت‏های اسلامی - مثلاً محرم و ماه رمضان، تولد ائمه یا فوت و شهادت ائمه - در طول سال با مردم ارتباط داشتیم، می‏رفتیم میان مردم، با مردم آشنا می‏شدیم، حرفهایمان را در مساجد با مردم می‏زدیم و زندگی‏مان هم از همان جا تأمین می‏شد.

 یعنی بودجه این جریان را از همین مسافرتها درمی‏آوردیم؛ هم بودجه شخص خودمان را و هم بودجه اداره حوزه را، چون یک مقدار پول به عنوان سهم امام و خمس برای مراجع می‏آوردیم که آنها اداره کنند. پس همه می‏رفتیم به شهرستانها، حوزه و افکارمان را بین مردم می‏بردیم، افکار مردم را به حوزه منتقل می‏کردیم.
 هیچ حزبی این جوری نیست که هر سال چندین بار در یک مرکز این گونه با مردم ارتباط برقرار کند، در بهترین مناسبت‏ها؛ که مردم عواطفشان در مناسبتهای اسلامی آمادگی دارد و در بهترین مکانها که همان مسجد است، و این پوشش هم یک پوشش معمولی است.

 یعنی دولت نمی‏توانست بگوید، مسجد نباشد، حسینیه نباشد و نمی‏توانست بگوید، عزا نگیرید و نمی‏توانست بگوید که جنشن نگیرید اگر یک وقتی هم می‏گفت، همان را وسیله‏ای برای تبلیغ می‏کردیم، می‏گفتیم اینها کافرند، اینها ضد دین هستند.

 بنابراین یا می‏گفت، که ما از آن برای تبلیغ استفاده می‏کردیم و یا نمی‏گفت، ما از نگفتنش هم استفاده می‏کردیم و در هر حال روحانیت در ایران شکلش این طوری بود که بودجه‏اش را در مردم داشت. ارتباطش را در مساجد و حسینیه‏ها داشت و محبوبیتش را به خاطر اسلام و قرآن داشت و به خاطر اینکه از توده خود مردم بود و درد مردم را می‏فهمید و به خاطر ارتباط منظمی هم که داشت، طوری بود که با خانواده‏ها عجین بود. این خاصیت را شما الان در هیچ جای دنیا برای هیچ حزب و انقلاب، نمی‏توانید پیدا کنید.

 یک نکته‏ای که تجربه‏اش برای شما خیلی مهم است، تنها نقطه قوتی که وسیله محبوبیت و نفوذمان در جامعه بوده، علم و سواد ما بود؛ یعنی اگر خودمان باسواد بودیم، می‏توانستیم در جامعه نفوذ کنیم. اگر یک طلبه بی‏سواد به جامعه می‏رفت، چیزی به دست نمی‏آورد و موفق نمی‏شد.

 اگر باسواد بود موفق می‏شد در حوزه هم اساتید بودند که ارزش علم را می‏دانستند. من یادم است که از سال حدود 27 که من به قم آمدم، تا سال 42 و 44 در قم بودم، طلبه‏ها خیلی خوب درس می‏خواندند، این علاقه و نیاز به تحصیل که در بین ما بود، به خاطر محرومیت سابق بود که یک میل شدیدی در ما ایجاد شده بود. این باعث شد که ما در آن دوره تعداد زیادی آدم باسواد داشته باشیم. بر روی این من تکیه دارم که آنچه که در انقلاب ما مهم است و پایه انقلاب را محکم کرده است، حضور افراد باسواد مجاهد است که در آن دوره به وجود آمدند.

 ممکن است، امروز برای شما در کشور ما مشکلاتی باشد. شما غریب هستید و در وطن مولد خودتان نیستید، گر چه وطن اسلام وطن همه است و وطن واقعی شما اینجا است، به هر حال، مشکلاتی دارید، من می‏دانم، اما تحقیقاً مشکلاتی که ما در دوران تحصیل داشتیم، بیشتر از هر مشکل کنونی شما بود. ما در این کشور خودمان غریب‏تر از شما بودیم. [در] جامعه‏ای که شاه درست کرده بود، به ما بسیار سخت می‏گذشت. ما فقط می‏توانستیم در مسجد و خانه و مدرسه باشیم. در مسیرها و در اتوبوسها که می‏نشستیم، صدای ساز و آواز معمول بود.

 اصلاً مکرر اتفاق می‏افتاد که ما از ماشین چند بار پیاده می‏شدیم؛ برای اینکه ساز و آواز می‏گرفتند و ما می‏خواستیم منعشان کنیم، گوش نمی‏کردند. طلبه هم بودیم، فکر می‏کردیم که دیگر گناه نکنیم و با بار در کنار جاده پیاده می‏شدیم، تا یک ماشین دیگر برسد و ما را ببرد و گاهی پولمان هم برایمان در این مسیر تمام می‏شد.

 در مجامع و سینماها اصلاً نمی‏توانستیم برویم، همه‏اش جای فحشا بود، هیچ جا نمی‏توانستیم برویم، زیرا جای ما نبود حتی به مسابقاتی مثل فوتبال و والیبال نمی‏توانستیم برویم، برای اینکه یک عده زن بی‏حجاب و این جور چیزها در آنجا جمع بودند. در خیابان، عبور ما مشکل بود، در هر گوشه‏ای با تمسخر مواجه می‏شدیم و ما را مسخره می‏کردند.

 در ادارات، جلوی هر میز می‏رفتیم، باید با یک زن بی‏حجابی مواجه باشیم. شما ببنید، ما در چه وضعی زندگی می‏کردیم و تحت فشار سازمان امنیت هم بودیم. خود بنده، مثلاً اگر در دوران طلبگی پنجاه بار مسافرت کرده باشم، سی بار سازمان امنیت مرا برگردانده است.

  - این عدد، عدد حقیقی نیست و نسبی عرض می‏کنم - بالای منبر که می‏رفتیم، ما را می‏شناختند و دستگیرمان می‏کردند و در زندان یک روز نگه می‏داشتند و دوباره برمی‏گشتیم.

 این وضع زندگی ما در دوران طلبگی بود که تحقیقاً شما مشکلات ما را ندارید و وضعتان بهتر از ما است، گر چه ممکن است در مسقط رأسشان نباشد.

 به هر حال ما یک محیط ملایمی داریم و از این فرصت شما استفاده کنید و خوب درس بخوانید و مشکلات طلبگی را تحمل کنید.

 ما امیدواریم یک روزی در سایه مجاهدتهای دوستان که اینجا را اداره می‏کنند، کمبودهای مالی مسأله باشد. برای اینکه عرض کردم که شما نمی‏دانید که طلبه‏ها در قم چه مقدار فقر و محرومیت کشیدند، مکرر اتفاق افتاده که طلبه‏های قم پول حمام رفتن نداشته‏اند، نیاز داشتند ما چقدر می‏دیدیم که دیگر از همه حمامی‏ها نسیه گرفته بودند و دیگر خجالت می‏کشیدند که حمام بروند. از نانوایی‏ها همچنین، گاهی برای رفتن از مدرسه تا خانه مجبور بودیم که از کوچه‏ها این طرف و آن طرف برویم که به طلب‏کارهایمان کمتر برخورد کنیم.

 همان باعث شد که در همان دوره سخت، افراد محکمی تربیت شوند که شما ان‏شاءاللّه آن مشکلات را نداشته باشید. حال، بی‏مشکل نیستید.

 شما را زیاد خسته کردم، برای اینکه زیاد صحبت شد و من از حضورتان در مجلس شورای اسلامی تشکر می‏کنم و امیدواریم که خداوند توفیق بدهد که بخشی از حقوقی را که شما به عنوان میهمان و طالب علم و مجاهد راه خدا به گردن ما دارید، انجام بدهیم، در آینده، بتوانیم به شما برسیم و در راه موفقیت شما و خدمتهای آینده شما با شما باشیم.

    و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته