خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت الله هاشمی / سال ۱۳۷۵/ سردار سازندگی

خاطرات روزانه آیت الله هاشمی / سال ۱۳۷۵/ سردار سازندگی

عصر فیلم «آدم‌برفی» را دیدم و آن را مفید دانستم. آیت‌الله خامنه‌ای هم فیلم را مفید و بدون ضرر دانسته‌اند.

  • تهران
  • پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۷۵

پنج‌شنبه 9 فروردین 1375 | 8 ذیقعده 1416 28 مارس 1996

 

شب خوب نخوابیدم. سرماخوردگی دارم و در طول روز کسل بودم. کار زیادی غیر از انجام امور محدود دفتری نداشتم. از دکتر حبیبی، [معاون اول رییس‌جمهور]، در مورد کیفیت بررسی پرونده‌های انتخابات در شورای نگهبان پرسیدم. گفت عادی و بدون اشکال است، ولی به نظر می‌رسد خالی از جهت‌گیری خطی نیست. آقای [اسحاق] جهانگیری، [استاندار اصفهان] آمد. از ابطال انتخابات شهر اصفهان شکایت کرد و مؤکداً مدعی اعمال نظرات خطی از سوی آقای [احمد] جنتی، [دبیر شورای نگهبان] است.

عصر فیلمی به نام «آدم‌برفی»[1] آوردند که دیدم. حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی ساخته و وزارت ارشاد، اکران آن را ممنوع کرده است. آقای [محمدعلی] زم، [رییس حوزه هنری] و آقای اسلامی، برای شنیدن نظر من آمده بودند. آیت‌الله خامنه‌ای، فیلم را مفید و بدون ضرر دانسته‌اند. من هم آن را مفید دانستم. محور آن فعالیت‌های ایرانیان در ترکیه و سفر به آمریکا است که بسیار خوب تنظیم شده و اشکال عمده ارشاد، از این جهت است که مردی برای استفاده از ازدواج صوری با یک مرد آمریکایی، برای گرفتن ویزا و اجازه اقامت، به صورت زن در می‌آید.

مغرب به خانه آمدم. تنهایم. به خاطر کسالت، شام به شیر اکتفا کردم.

 

 

[1] - فیلم سینمایی «آدم‌برفی»، فیلمی اجتماعی، کُمدی به نویسندگی و کارگردانی داود میرباقری است که در سال ۱۳۷۳ ساخته شد، اما اکران عمومی این فیلم تا سال ۱۳۷۶ در ایران ممنوع بود. سه سال بعد از سیزدهمین جشنواره فیلم فجر که آدم‌برفی در آن توقیف شده بود، این فیلم به اکران عمومی رسید و بعد از آن بارها از شبکه‌های مختلف صدا و سیما پخش شد. داستان فیلم از این قرار است که مردی به نام عباس خاکپور با بازی اکبر عبدی، بعد از چند حرکت شکست خورده برای گرفتن ویزای آمریکا، به پیشنهاد یک دلال ایرانی، تغییر چهره داده و به ظاهر یک زن در می‌آید. با این ترفند او می‌تواند ویزای مهاجرت به آمریکا را بگیرد؛ اما در این بین با زنی ایرانی آشنا می‌شود که توسط شوهر سابقش به ترکیه کشانده شده و آواره و سرگردان به حال خود رها شده است. خاکپور که رفته رفته به زن دل بسته، فکر سفر به آمریکا را از سر بیرون می‌کند و تصمیم می‌گیرد به ظاهر قبلی خود بازگشته با دنیا ازدواج کند و به ایران بازگردد.