مصاحبه با روزنامه شرق
• مسائل اقتصادی و سیاسی کشور • موانع و ظرفیتهای دولت دکتر روحانی • از انتخابات آمریکا تا برجام در سیاستهای خارجی
س) ضمن عرض سلام و صبح بخیر خدمت حضرتعالی، تشکر ویژه داریم که هر وقت درخواست کردیم، جنابعالی با بزرگواری تمام پذیرفتید. در آستانهی صدور فرمان اقتصاد مقاومتی در 29 بهمن هستیم و بنا داریم که در همین رابطه ویژهنامهای را تهیه کنیم. از آنجایی که پایه و اساس اقتصاد مقاومتی در مجمع برنامهریزی و سیاستگذاری باشد، فکر کردیم مناسبترین فردی که میتواند در رابطه با چگونگی شکلگیری اقتصاد مقاومتی و خواستگاه و فلسفه ایجاد آن برای مردم صحبت کند، جنابعالی هستید. هم از چگونگی شکلگیری آن بفرمایید و هم با توجه به اینکه نظارت آن با مجمع است، مکانیسم نظارتی که تعبیه کردید، چگونه است؟ آیا آنگونه که باید، اجرا شده یا نه؟ به عنوان شروع بحث گزارشی از روند شکلگیری تا تصویب سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی بفرمایید.
ج) بسم الله الرحمن الرحیم، فکر میکنم کار مناسبی است که بررسی کاملی با مراجعه به همهی منابعی که در این سیاستها دیده شده، انجام شود. البته اسم سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی برای خیلیها که فقط با این کلمه انس دارند، تصورات خاصی را پیش آورده است. اما واقعیت اینها نیست. مجمع روی این خیلی کار کرد. هم کمیسیونها مختلف کار کردند و هم در صحن مجمع خیلی کار کردیم. دفتر رهبری هم کار کردند و شخص آیتالله خامنهای هم روی آن عنایت داشتند. همهی اینها با هم شد و شکلگیری آن به این صورت انجام گرفت.
تمام سیاستهای کلی را که تا به حال تصویب شده بود، بررسی کردیم. سیاستهای بالادستی، مثل چشمانداز بیست ساله، مخصوصاً موتور اجرای آن را، یعنی اصلاح اصل 44 را داریم و راهکارهایی را برای اینکه چگونه این سیاستها اجرا شود، گنجانده بودیم. آنها را داریم و عملکرد گذشته را نگاه کردیم و سیاستهای برنامههای گذشته، مخصوصاً برنامههای اول و دوم را که آثاری در اقتصاد گذاشت، در نظر گرفتیم. با توجه به این مجموعه، سیاستهایی را که در این زمان مناسب اجرا بود، تنظیم کردیم. رهبری هم دخل و تصرفات در آن کردند و وقتی به ایشان رسید، تصویب و ابلاغ کردند.
از اظهارنظرهایی که معمولاً در رسانهها میشود، احساس میکنم افرادی که در این مورد صحبت میکنند، اصلاً این سیاستها را نخواندند و از اسمش چیزهایی را فکر میکنند. اینگونه به نظرم میرسد. لذا میگویم که کار شما اگر درست انجام شود و با منابع نگاه کنید، میتواند تأثیر زیادی داشته باشد.
در مجموع اینگونه شکل گرفته است. ترکیبی است که به همه چیز پرداخته است. بعضیها خیال میکنند این برای یک کار مقاومتی از نوع مقاومتی که ما در انقلاب داشتیم و مبارزه میکردیم، میباشد که البته نیست. این میتواند باعث یک اقتصاد پیشرفتهی تثبیت شده و کاری شود. اگر سوالی در این بخش هست، مطرح کنید.
س) شما خیلی خوب اشاره کردید. سوال بعدی من این است: از نگاه شما آن سیاستهای که تدوین شد، با چه رویکردی تدوین شد؟ زمانی که اقتصاد مقاومتی اجرا شود، انتظارتان چیست؟
ج) انتظار ما این است که کشور از لحاظ منابع و مصارف و از لحاظ نیازهای بنیادی، یعنی زیربناها که لازمهی یک اقتصاد سالم است و از لحاظ بازار مطمئن و تولید مطمئن و یا کارهایی که میتواند این اهداف را اجرا کند، موفق باشد که در عمل باید موفقیتها با اجرای سیاستهای آن به دست بیاید. فکر میکنم اقتصاد نیرومندی شبیه آنچه که الان ژاپن و آلمان در بین کشورهای غربی دارند و واقعاً اقتصادشان محکم است، در انتظار خواهد بود. البته ملزوماتی که باید فراهم شود و آن کشورها هم با تکیه بر توان علمی جوانان و مردم خود و خیلی چیزها را مراعات کردند. در مجموعه بندها این هدف مستتر و تصریح است که میتواند جواب سؤال شما باشد. اتفاقاً متن سیاستها به دستم رسیده بود و آن را آوردم تا به شما بدهم که اگر نخواندید، با دقت بخوانید. نمیدانم الان چقدر از بندها یادتان هست که روی بندها حرف بزنید.
س) اتفاقاً الان میخواهیم یک مقدار روی بندها با هم صحبت کنیم. یکی از بندهایی که خیلی صحیح براساس نیازهای روز کشور روی آن کار و ابلاغ شده، بحث تولید درونزا و بروننگر است. پشت این، نگاه خیلی خاصی بود. میخواهم این نگاه را تشریح بفرمایید که اساساً از کجا شکل گرفت؟ به چه دلیل این مقدار روی تولید تمرکز شد؟
ج) این، درست همان مغز این سیاستهاست. یعنی اگر ما بخواهیم محصول و برآیند این بندها را در بیاوریم، باید این باشد که اتکای اصلی روی درون کشور باشد تا از درون زایندگی داشته باشیم. چون میدانیم در شرایطی فعلی بدون همکاری و ارتباط جهانی از هر لحاظ مقدور نیست. یعنی اگر بخواهیم هماهنگ با پیشرفت اقتصاد دنیا حرکت کنیم، نمیتوانیم در یک محیط دربسته کار کنیم و باید بروننگر باشیم. باید ببینیم که وضع دنیا چگونه است و اقتضای بازار دنیا چیست و مبانی جدیدی که در دنیا پیش میآید، چیست و چه چیزهایی لازم است که ما از دنیا بگیریم و چه چیزهایی لازم است که ما به دنیا بدهیم. این دو را با هم مربوط کردیم. بعضیها از مقاومت این را میگویند که ما خودمان را در اینجا محکم کنیم و کاری به دنیا نداشته باشیم. فرض بر این است که همه بر سر ما ریختند و ما باید مقاومت کنیم. اما ما اینگونه فرض نمیکنیم. فرض ما بر این است که باید اقتصاد را آنچنان بسازیم که بتوانیم در مقابل همهی شرایط مقاومت کنیم. یعنی راهش را ادامه بدهد. این مقاومت به معنای جنگ و درگیری و مبارزه نیست. مقاومت، یعنی توانایی عرض اندام در صحنهی جهانی داشته باشیم.
س) به نظر شما شرایط فعلی کشور چقدر اجازه میدهد که این تولید درونزا و بروننگر به معنای واقعی تحقق پیدا کند؟ چقدر از مدینهی فاضلهای که در بحث تولید درونزا و بروننگر داریم، فاصله داریم؟
ج) آن موقع که ما مینوشتیم، اگر میخواستیم به همان شرایط بمانیم، معلوم بود که نمیتوانیم به این اهداف برسیم. بایستی مقدماتی انجام میشد. یکی از آن مقدماتی که بایستی انجام میگرفت این بود که رابطهی جهانی خودمان را اصلاح کنیم. نه رابطهی خودمان، بلکه شرایطی درست کنیم که بتوانیم با دنیا کار کنیم. معنای آن، این نیست که بخواهیم بازار دنیا باشیم. معنای آن، این است که به همان اندازهای که ما بازار میشویم، به همان اندازه هم دنیا بازار ما باشد و تعادل و تبادل باشد. نه فقط کالا، بلکه باید در دانش هم اینگونه باشد. اگر ما ابتکاری میکنیم، دنیا بتواند استفاده کند و اگر دنیا ابتکاری میکند، ما بتوانیم استفاده کنیم و همراه حرکت مثبت دنیا جلو برویم.
این مسأله با آن تحریمها سازگار نبود. به خاطر همان تحریمها ذهنیت بعضیها اینگونه شد که در تحریمها بمانیم و در عین حال مقاومت کنیم. اما نظر ما این نبود و اگر در بندها دقت کنید، این موضوع میتواند از همهی بندها قابل استفاده باشد. ما نمیخواهیم تحریمها را دور بزنیم، بلکه میخواهیم تحریمها از سر راه برداشته شود تا بتوانیم آن جایی را که میخواهیم، انتخاب کنیم و به آن جایی را که نمیخواهیم، کاری نداشته باشیم. اولین قدم را دولت آقای روحانی برداشت و به دنبال مسأله تحریمها رفت.
قدم بعدی این بود که ما در اینجا جای پای خودمان را محکم کنیم. یعنی آنچه را که در این فاصله، به خصوص در ده سال اخیر از دست دادیم، جبران کنیم و در روال درست اقتصاد و زندگی مناسب حرکت کنیم. فکر میکنم این کارها شده است.
یکی از مسایل بزرگ تورم بود. البته دولت برای تورم هزینه کرد تا آن را پایین آوردند. تورم 40 درصدی را به تدریج و گامبهگام پایین آوردند و الان حدود 8 درصد است. البته مردم این تورم را در کوچه و بازار احساس نمیکنند که پایین آمده است. چون همین الان در سال آینده 8 درصد گرانتر میخرند. این 8 درصدی که باقی مانده، معنایش این است که 8 درصد گرانتر میخرند و اگر 40 درصد بود، یعنی چهل درصد گرانتر میخریدند. تورمی را که انسان احساس نکند، این است که روی عدد یک یا دو یا سه درصد بچرخد و آن موقع میتوانیم بگوییم که ثبات مطلوب برای سرمایهگذاری و هر کار دیگری پیش میآید. دولت هم به این طرف میرود و این کار را هم انجام داده است.
در کنارش کارهای دیگر هم کرد. البته یادمان باشد که ما نمیتوانیم یکدفعه درآمدها از منبع نفت را قطع کنیم. گرچه سیاستهای ما این است که باید قطع شویم و بتوانیم بدون نفت زندگی کنیم. اما در عین حال نمیتوانیم این را ندید بگیریم. لذا تلاش مهمی کردند. برای اینکه خودشان را به سطح تولید گذشته فعلاً برسانند.
س) شما چقدر خوشبین هستید؟ به نظر حضرتعالی چه زمانی به تحقق بحث تولید درونزا و بروننگر میرسیم و چه زمانی تجلی پیدا میکند؟ در صحبتهای شما هم بحث زندگی مردم بود.
ج) خوشبینی من در این موضوع براساس یک تجربه است. البته ذاتاً خوشبین هستم و هیچوقت از مسایل مأیوس نمیشوم. به هر حال تجربهای داریم و امروز را با دوران بعد از جنگ مقایسه میکنم. بعد از جنگ چگونه بودیم؟ اصلاً وقتی انقلاب شد، شوک بزرگی به ما وارد شد، برای اینکه خیلی از نیروهای کاری را تحمل نمیکردیم و خیلیها هم رفتند و بسیاری از کسانی که میتوانستند در اقتصاد و زندگی مؤثر باشند، چون با دربار و جاهای دیگر ارتباط داشتند، رفتند. گاهی تصفیههایی میشد که طبیعت هر انقلابی است. بعد از آن، شورشهای دو ساله را داشتیم که به خیلی از امور ما ضربههای زیادی زدند. یکی از مشکلاتی که ایجاد کرد، این بود که نیروهایی که خیلی فعال بودند، به فضای مقابلهی مسلحانه رفتند و به خیلی چیزها صدمه زدند. هم نیروهای اصیل ما را گرفتند و هم خودشان به آن روز افتادند. وقتی همهی این اتفاقات افتاد و نتیجه نگرفتند، به سمت جنگ رفتند که آن 8 سال چیزی برای ما باقی نگذاشت. ما هر چه داشتیم، در جنگ مصرف کردیم. شهرها و روستاهای تمام استانهای کشور امکاناتشان را به عنوان استان معین به جبههها میفرستادند. بهترین نیروهای ما به جنگ رفتند. جوانهای دانشجو، دانشآموز و حتی معلمها، اطبا و هر کسی که دلش برای کشور و انقلاب میسوخت، به جنگ میرفت. آن همه شهید، جانباز، آزاده و مفقود داشتیم که برای حفظ روحیه مردم یک مقدار در آمار رعایت میکردند و الان میبینید که بعد از سالها، هر چند ماه، یک عده را میآورند که علائمی را از روی پلاک یا نشانههای دیگر پیدا میکنند. اینها را هم داشتیم.
5 استان ما تقریباً از کار افتاده و چیزی باقی نمانده بود و مردم آن استانها آواره بودند. بقیهی استانها هم در جنگ خیلی هزینه میکردند. شهرداریها همه امکانات را برای کارهای مهندسی و غیرمهندسی به جنگ میدادند. شهرها فرسوده شده بودند. از لحاظ کارهای زیربنایی خیلی افت کرده بودیم. در شبانهروز دو، سه ساعت در کشور برق داشتیم. گاز را نتوانسته بودیم به همه جای کشور بدهیم و فقط مناطقی گاز داشتند. نفت ما از 5 تا 6 میلیون بشکه تولید در روز به حدود یک تا دو میلیون بشکه رسیده بود. همهی انبارها خالی بود.
زمانی که رئیسجمهور شدم، وضع کشور را در نماز جمعه ترسیم کردم و 25 مشکل واقعی را به مردم گفتم که نمیشد آن حرفها را در زمان جنگ به مردم گفت، اما در آن زمان میخواستیم کار کنیم. ارتباط ما با دنیا خیلی بد شده بود. برای اینکه آنهایی که از عراق حمایت میکردند، هم غرب، هم شرق و هم ارتجاع منطقه با ما دشمنیهای خونی داشتند. روابطشان در سطح مسایل اقتصادی نبود. در جنگ به عراق کمک کرده و بعضیها هم وارد جنگ شده بودند. در سالهای آخر که دیدند عراق در حال شکست است، نیروهایشان را وارد جنگ کردند. روابط خارجی ما خراب بود.
زیربناهای ما تقریباً از بین رفته بود و چیزی نداشتیم. از گذشته هم جز در چند شهر، در کشور اصلاً خبری از زیربنا نبود. وسایل تولید نداشتیم. ذخیره ارزی نداشتیم. ارز موجود ما یک میلیارد دلار بود. در همان موقع دوازده میلیارد دلار بدهی سررسید شده داشتیم که یوزانسها بود. از لحاظ بودجهی ریالی، 51 درصد روی کاغذ کسری داشتیم که در عمل 70 درصد کسری داشتیم. آن موقع خودم در مجلس بودم و این را میدانستم. بودجهی ریالی ما آنگونه بود و بودجهی ارزی ما هم اینگونه بود.
کالاهای ما تقریباً وارداتی بود. سیاست اقتصادی ما هم به خاطر جنگ به گونهی دیگری شده بود. با ارز محدودی که داشتیم، کالا وارد میکردیم و ارز را به قیمت هفت تومان ارز را میفروختیم. کالا را هم باید به مردم میدادیم، چون مردم در زمان جنگ به فلاکت افتاده بودند. از ملحفه تا نان منزل، یارانهای بود و وسایل موردنیاز مردم را سهمیهبندی کرده بودیم و به همه میدادیم. فسادی هم شروع شده بود و برای همین بازار سیاهی حتی برای کوپنها درست شده بود. کشور به هم ریخته بود. کشور را اینگونه تحویل گرفته بودیم.
روابط ما با همسایهها که با ما در جنگ بودند، خراب بود و با دنیا هم خراب بود. با شوروی خراب بود. اوضاع به هم ریخته بود. چین هم دوپهلو بازی میکرد و عمدتاً با عراق بود و کمی هم با ما بازی میکرد.
در آن زمان چه کار کردیم؟ با سیاست تعدیل که دارای چند پیکان بود، شروع کردیم. فقط اقتصادی نبود، تعدیل در سیاست خارجی هم داشتیم که میبایست روابط کشور را دنیا عادی کنیم. تعدیل در مسئله ارز بود. معنا نداشت که ما ارز هفت تومانی بفروشیم. همهی ثروت ما از نفت بیرون میآمد و آنگونه مصرف کنیم. همان موقع، ارز در بازار 170 یا 180 تومان بود. اما ما هفت تومان مصرف میکردیم. مشکل تبعیض در کشور عجیب بود. یعنی به غیر از جاهای معین، بقیهی مردم در شدّت زندگی بودند و خیلی گرفتاری داشتند. این تبعیض جغرافیایی از خیلی قدیم در کشور بوده و بعد از انقلاب، جنگ این را تشدید کرده بود. اگر ماشینآلاتی مانده بود، فرسوده بودند. قطعات وارد نمیشد و نمیتوانستیم وارد کنیم و انبارها خالی بود و مواد اولیه هم نبود. گاز و برق به کارخانهها نمیرسید که تولید کنند.
همهی اینها را شمردم و گفتم که وضع اینگونه است. ولی با سیاست تعدیل شروع کردیم. البته من هنوز در مجلس بودم که برنامهاش را نوشتیم و آماده کرده بودیم و وقتی به ریاست جمهوری رفتم، برنامه آماده بود.
مسأله مهمی که آن موقع داشتیم و الان کمتر داریم، این است که وحدت در کشور بسیار قوی بود. در دورهی 8 ساله کارم جز یک مقدار انتقاد که از بخشی از نیروهای انقلابی رادیکال انجام میشد، اصلاً مشکلی نداشتم. انتقادها هم مفید بود. چون آنها روی نکاتی که میبایست اصلاح میکردیم، دست میگذاشتند و طبعاً ما هم میبایست کاری میکردیم.
با آن شرایط زیاد طول نکشید که وضع کشور عادی شد. عربستان و کشورهای جنوب، در جنگ علیه ما بودند. بندرها، فرودگاهها، امکانات، فضا و پولهایشان در خدمت عراق بود و علناً با آنها در جنگ بودیم. اما در مدت کوتاهی توانستیم روابط خود با آنها را طبیعی کنیم. با غرب هم طبیعی کردیم.
سفری به شوروی رفتم. شوروی پشتیبان اصلی ارتش عراق بود و همه امکانات فنی و سلاح ارتش عراق مال شوروی بود. در زمان گورباچف بود که سفر خیلی خوبی بود. هنوز همکاریهایی که داریم، مربوط به قراردادهای آن سفر است که من با آقای گورباچف بستم. به دستور امام(ره) سفری به چین و ژاپن رفتم و با آنها مبانی را تنظیم کردم. روابط خارجی را خیلی زود عادی کردیم. یعنی روابط ما دوستانه شد.
الان هم میتوانیم همین کار را بکنیم و اگر جایی خراب است، درست کنیم. این تجربه بود. گفتم که ایران در بدترین شرایط بود.
وقتی رئیسجمهور شدم، بیکاری در کشور موج میزد و وقتی دورهی ریاست جمهوری من تمام شد، همهی ایران به صورت یک کارگاه بود و هر جا میرفتیم، مردم مشغول کارهای تولیدی، عمرانی یا کارهای دیگر بودند. واقعاً کشور به سرعت به طرف اشتغال رفت. همین آدمهایی که الان حرف میزنند، آن موقع هم به صورت دیگری حرف میزدند و میگفتند که ثروتمندان، ثروتمندتر و فقرا فقیرتر شدند. اما اینگونه نبود. ضریب جینی در آن زمان برای اولین بار اصلاح شد. کالاهای با دوام وارد خانههای مردم فقیر شد. قبلاً مردم کمتر کالاهای بادوام مصرف میکردند و فقط دنبال نان و آب و امثال اینها بودند. اما در آن دوره مردم برحسب توانایی خودشان به دنبال تلویزیون، دوچره، موتور سیکلت و امثال این کالاها رفتند. به روستاها خیلی رسیدگی کردیم و اکثر روستاها گاز، آب، برق و راه گرفتند. در بهترین شرایط در زمان شاه 4 هزار روستا از این شرایط برخوردار بودند. بعد از اینکه دورهی من تمام شد، اکثر قاطع روستاها از این نعمتها برخوردار بودند.
بیسوادی را خیلی کم کردیم و به صورت جهشی جلو رفتیم. خیلی حرف است. خیلی از کارها را میتوانیم خودمان انجام بدهیم. به جایی رسیدیم که برای صدور خدمات خیلی از ما استقبال میشد. همه کشورها آفریقایی و آسیای میانه متقاضی بودند و میخواستند که برای آنها خدمات صادر کنیم و طرحهایشان را به ما میدادند. اینها چگونه شد؟ از حالت خصومت جنگی به حالت دوستی برگشتیم. آن موقع چون با دنیا مشکل نداشتیم، آمریکا هم آرام گرفت. اصل جنگ عراق، به خاطر آمریکا بود و ما هم با آمریکا به جنگ رسیدیم و به آمریکا در خیلجفارس ضربه زدیم و او هم به ما ضربه زد. ولی، وقتی روابط ما با دنیا عادی شد، آنها هم ساکت شدند.
س) مشکلی که در سیاستهای کلی - چه چشمانداز 1400 و چه همین سیاستهای اقتصاد مقاومتی، داریم، مردمی نشدن این سیاستهاست. من یک مثال بزنم. یکی از دوستان میگفت که من به مالزی رفته بودم و رانندهای در چند روز در اختیار من بود. این بحث مربوط به چند سال قبل است، در روز آخر من از او خیلی تشکر کردم که خیلی اذیت شدند. گفت: نه، ما در اینجا همه برای 2020 تلاش میکنیم. یعنی یک راننده تاکسی هم سیاستهای آقای ماهاتیرمحمد را میفهمید و برای آن تلاش میکرد. اما همانطور که شما اشاره فرمودید، در اینجا حتی برخی از مسؤولین ما هم حتی یک بار آن سیاستها را نخواندند. زمانی تلویزیون برنامهای راجع به چشمانداز تهیه کرده بود و از بعضی از آقایان میپرسید که شما سیاستها را دیدید؟ میگفتند: بله. میپرسید: چند صفحه است؟ یکی میگفت: 50 صفحه، یکی میگفت: صد صفحه است. یعنی نخوانده بودند. برای این مسأله چه کار باید کرد؟ آیا در متن سیاستها، پیوستهای رسانهای هم دیده بودید؟ چه کاری باید در این زمینه کرد؟
ج) یکی از مشکلات کار ما این بود که بعد از انقلاب همه چیز را دولتی کرده بودیم. حتی برای چند مدرسه مردمی که از قبل بود، مدیر دولتی گذاشته بودیم. همه دانشگاهها را گرفته بودیم و کارخانههای بزرگ را مصادره کرده و یا مدیر گذاشته بودیم که همه تضعیف شدند.
یکی از سیاستهایی که در آن دوره داشتیم و مؤثر بود، این بود که مردم را به صحنهها برگرداندیم. یعنی گفتیم: باید کارها در دست مردم باشد. البته در آن فضا آسان نبود و رادیکالها با ما مخالفت میکردند و میگفتند: دارید به استعمار کمک میکنید. از این حرفها را در مجلس و بعضی از روزنامهها میزدند. آنها راضی به این کار نبودند و میخواستند همان سیاست که تقریباً مدل سوسیالیستی بود، ادامه داشته باشد.
این را درست کردیم و در سیاستهای کلی، مسأله رقابت را جدی گرفتیم. روی این خیلی تأکید شده که باید رقابت باشد. در اینجا به دنبال این هستیم که بگوییم دولت کوچک و محدود به کارهای حاکمیتی باشد و کارهای اجرایی و عملیاتی باید در دست مردم باشد. حتی شغل را مردم خودشان ایجاد بکنند. این کارهایی بود که در آن دوره میکردیم.
هنوز آن اصل را اصلاح نکرده بودیم، اما برای هواپیمایی، کشتیرانی و خیلی چیزهای دیگر با شورای نگهبان توافق کرده بودیم و کمکم به مردم دادیم. این جزو اصول کار ما بود.
سیاستهای کلی نظام اینگونه هستند. البته به یاد داشته باشیم که وقتی سیاست را مینویسیم، اجرایی نیست و یک سیاست است. مجلس باید برای آن سیاستها، قانون بنویسد. در دورهی آقای احمدینژاد، یکی از مشکلات این بود که مجمع و سیاستها را قبول نداشت. برنامهی چهارم که در دولت آقای خاتمی شکل گرفت، برنامهی خیلی خوبی بود و خیلی از سیاستها میتوانست اجرایی شود. اما اینها اصلاً اجرا نکردند و بعد از اینکه 4 سال گذشته بود، اعلام کردند که 23 درصد اجرا شده است. یعنی اگر دولت هیچ کاری نمیکرد، مردم خودشان با کشاورزی، دامداری، صیادی و کارهای ساختمانی آن 23 درصد را انجام میدادند.
فکر میکنم که اینها کار مجلس است. یعنی مجلس باید قانون آن را بنویسد و دولت باید براساس آن لایحه تهیه کند. در دورهی دولتهای نهم و دهم این کار نشد. در دولت آقای روحانی که کار مهم ما همین بحثهای اقتصادی، یعنی مقاومت با توان کمتر بود، کارهای اساسی انجام شد. یعنی رهبری فشار آوردند و آقای جهانگیری را که معاون اول بود و خیلی از کارهای اجرایی دست او بود، فرمانده ستاد اقتصاد مقاومتی کرد. اینجا را مثل قرارگاه کرد و او در همه جا مواظبت میکند. این روزها هم خیلی اعتراض میشد. ما دو جلسه گرفتیم. مذاکرات مجمع را پخش نمیکنیم. علتش این است که میخواهیم بحثهای شعاری نباشد. چون اگر تریبون باشد و پخش شود، افراد به سمت شعار دادن میروند، الان بحثها عقلانی و علمی هستند. ما دو جلسه در مجمع گذاشتیم و آقای جهانگیری و همکارانش آمدند و گزارش اقداماتشان را دادند. شانزده نفر از اعضای مجمع سؤالاتی داشتند که مطرح کردند و همهی اینها را جواب دادند. به نظرم اشکالی باقی نماند و آنها کارشان را خوب انجام میدهند. چون کارهایشان بدون کارشناسی نیست. همان سیاستهایی است که همه با آن آشنا هستیم. شیوهی اجراییاش را باید گزارش بدهند. به نظرم روی این کار دارند خوب کار میکنند.
س) یعنی مجمع روی بحث اجرا نظارت دارد؟
ج) نظارت مجمع همین است که ببینیم اینها چه کار کردند. البته ما قبلاً به آنها ابلاغ میکنیم که گزارش بدهید و گزارش میدهند. اگر اشکالی ببینیم، وارد میشویم. اولین کار این بود که از آنها دعوت کردیم تا بیایند و ببینیم که چه کار کردند. الان گزارش کارهای آنها را شنیدیم. براین اساس اگر نقطهی ضعفی در کارشان باشد، به کمیسیون نظارت میآید. ابتدا کمیسیون نظارت نظر میدهد. در کمسیون نظارت فقط اعضای مجمع نیستند، از بازرسی کل کشور، دیوان محاسبات، قوهی قضائیه و افراد دیگر هم هستند. اگر دیدیم اشکالی هست، اشکال را به مجمع میبریم و اگر مجمع قبول کرد، به شورای نگهبان میفرستیم و آنها اقدام میکنند. یا به دولت میدهیم و همراه آن، گزارشها را هم میفرستیم. وسایل اجرایی به معنای فیزیکی نداریم و نظرات را منتقل میدهیم.
س) یکی از توجهات ویژه فرامین سیاست اقتصاد مقاومتی، توجه ویژه به بحث انرژی، چه در بحث بهینهسازی مصرف سوخت، چه در بحث نفت و چه در بحث کاهش مصرف و موضوعات مختلف که وجود دارد، است. رویکردهایی که در تدوین به سمت انرژی رفتید، چیست؟
ج) بالاخره الان ما در مصرف انرژی اسراف میکنیم و این هم در اینجا دیده شده که ما باید انرژی را متناسب با نیاز واقعی مصرف کنیم. مصرف انرژی در ایران از لحاظ سرانه بیشتر از همه جاست. علتش این است که نفت و گاز در اینجا خیلی ارزان است. شما میدانید که وقتی قاچاقچیها یک بشکه نفت یا گاز یا هر چیزی را از ایران بیرون ببرند و به افغانستان، ترکیه و یا حتی به امارات و امثال این کشورها ببرند، سود فراوانی میکنند. یعنی تا این حد در ایران ارزان است.
در دولت من، یکی از اولین کارها، این بود که بنزین را که با سوبسید بالا لیتری 5 تومان میدادیم، به 30 تومان رساندیم. یعنی به قیمت واقعی نزدیک کردیم. اما چون آزاد نبود، مردم از سهمیه بنزین مشکل داشتند. فساد هم در آن بود. مردم رضایت داشتند که 6 برابر کردیم و هیچ مشکلی پیش نیامد.
انرژی باید درست مصرف شود. خیلی ارزشمند است و هنوز در مصرف آنها مشکل داریم. ماشینهای ما هنوز خیلی زیاد مصرف میکنند و باید اصلاح شود. تولیدیها و کارخانههای ما هم بیش از حد مصرف دارند. هر جا مصرف انرژی داریم، حتی در خانهها و گرم و سرد کردن خانهها، در آن اسراف است. آسانترین کار این است که شیشهها را دوجداره کنند و مقدار زیادی صرفهجویی شود. این کارها عمومی نشده و بعضیها این کارها را میکنند و بعضیها نمیکنند. به هر حال مصرف انرژی در کشور جزو تعدیلهای ما بود که این کار را شروع کردیم و ناتمام ماند.
س) ارزیابی شما از عملکرد دولت در بحث اجرایی کردن سیاستهای اقتصاد مقاومتی با توجه به اینکه مسؤولیت نظارتش را مقام معظم رهبری به مجمع واگذار کردند، چیست؟ آیا رضایت دارید؟
ج) گفتم که در دو جلسه طولانی و تقریباً 6 ساعت در مجمع گزارش دادند و کارهایی را که کردند و برنامهها را گفتند. از نظر من که نگاه میکردم، به حرفهای دو طرف گوش میدادم، در حد امکانات، خوب پیش آمدند، ولی هنوز آثارش در جامعه بروز نکرده که جامعه ببیند. ولی شما میتوانید مجموعه آنچه را که آقای جهانگیری و رفقای ایشان، آقای طیب، آقای دژپسند و آقای قربانی گزارش دادند، در ویژهنامه خود بیاورید. به نظرم جوابهایشان درست بود. رهبری هم از آنچه که الان میبیننند، نسبتاً قانع هستند. چون خود ایشان نظارت میکنند و دایماً آنها را میخواهند و گزارش میگیرند. این یک جریان نسبتاً طولانی خواهد بود تا از آن حالتی که دولت قبلی درست کرده بود، کشور را به ریل اصلی برگردانیم.
س) در حضور شما نمیتوان از سیاست داخلی ایران صحبت نکرد. با اینکه چیزی از دورهی اول ریاست جمهوری آقای روحانی باقی نمانده است، در واقع تحلیل حضرتعالی از عملکرد دولت چیست؟ آینده دولت را چگونه میبینید؟
ج) از لحاظ سیاسی، فکر میکنم نیروهای کیفی جامعه، یعنی کسانی که به آقای روحانی نظر مثبت داشتند، کم نشدند و بلکه زیاد هم شدند مثل تحصیلکردهها، مدیران، دانشگاهیها و حتی دانشجوها و امثال اینها. ممکن است اقشاری از مردم مخصوصاً حاشیهنشینها که زیاد هستند و الان در همهی شهرهای بزرگ هستند، انتظاراتی داشتند که احساس میکنند برآورده نشدند. مثلاً انتظار داشتند که آن تورم افسار گسیخته مهار شود که البته شد، ولی مردم میگویند ما باید آثار آن را در سفرههای خود ببینیم. البته دولت نتوانست کارهایش را درست گزارش بدهد. تورم 40 درصدی را تکرقمی کرد، اما هنوز مردم وقتی مقایسه میکنند، میبینند امسال از سال گذشته گرانتر میخرند. باید مردم توجیه شوند، چون احساس میکنند انتظارات عملیاتی آنها سال به سال گرانتر شده و ارزانتر نشده است.
معلوم است که سال آینده هم تورم خواهیم داشت. گر چه سابقاً مردم هر سال تورم بسیار بالایی را تجربه میکردند. الان دولت فضا را آرام کرد که در این فضای آرام نسبتاً توانستیم کار کنیم. هر سال متقاضی شغل اضافه میشود و دولت هم به خاطر ضعف زیرساختها نتوانست انتظارات مردم، مخصوصاً خانوادههای دارای جوان تحصیلکرده را برای شغل تأمین کند. چون امکانات کار نبود و تازه دست ما از لحاظ ارزی یک مقدار باز شده است.
روابط خارجی ما الان خیلی بهتر شده است. بخشهایی را داریم که باید سرمایهگذاری خارجی جذب کنیم و تازه در حال شروع شدن است. همین الان هم میبینید که مزاحمتها خیلی زیاد است. مسئله نفت یک چیز عجیب و غریب است. خیلی آسان میتوان عوامفریبی کرد. دارید میبینید حرفهای شعاری میزنند. الان اگر در نروژ بروید، میبینید تا آخرین قطرهی نفت و گاز و میعاناتش را میتواند از زمین برداشت کند و بیرون بیاورد. ولی ما 30 تا 45 درصد میتوانیم برداشت کنیم. تکنولوژی ما هم خوب نیست. تکنولوژی ما چاه مستقیم بوده است. اما الان نروژیها با حفر افقی چاهها تا هر جا که میخواهند، جلو میروند و کار میکنند. در قراردادهای جدید، شرط همکاری این شده که اینها باید تکنولوژی و سرمایه بیاورند. چون شرکتهای پیشرفته به راحتی نمیآیند. لذا در مجلس قبول شد، رهبری هم قبول کردند و دیگران هم قبول کردند. اما عوافریبی باقی است و دارند انجام میدهند.
به نظر میرسد که دولت دارد کارهای مبنایی را درست انجام میدهد. در تورم کارشان به نتیجه رسیده است. اما برای اشتغال دیر شروع کردند. نقدینگی که فقط به دنبال مصرف برود، مزاحم ماست. اگر نقدینگی به دنبال توسعه و تولید برود، مزاحم نیست و شغل ایجاد میکند و در کنارش هم مصرف ایجاد میکند و این عیبی ندارد.
آقای روحانی و بخشهای مربوطه در دولت در همان سال اول میتوانستند بخشی از این نقدینگی را جدا کنند و برای احیای کارخانههای تعطیل شده که سرمایهگذاری شده و نیرو هم هست و امکانات هم هست، بیاورند و اینها را احیا کنند. چون سرمایههای زیاد نمیخواست و فقط میبایست سرمایهی در گردش به آنها میدادیم. چون صاحبان کارخانهها معوقه داشتند، دست آنها بسته بود. یک قانون هم مانع آنها بود که معوقه دارد. قانون دست خودمان است و باید به گونهای اقدام شود که بتوانیم از آن درست استفاده کنیم و از امسال شروع کردند و تا این لحظه و براساس آخرین آماری که مسئولش از وزارت صنعت به تازگی برای من گفت، نزدیک سیزده هزار واحد وام گرفتند و مشغول شدند. منتها خیلی بودند و دهها هزار واحد آمده بودند که میخواستند برای شروع کار وام بگیرند. اینها بنا دارند که فعلاً تا هفده هزار میلیارد تومان بدهند. به تدریج در حال ارزیابی هستند تا به آنهایی را که میتوانند اداره کنند، وام بدهند. به تدریج در پیشروی هستند. به نظرم برای اشتغال میبایست زودتر این کار را میکردیم.
س) الان یک تصور عمومی در جامعه وجود دارد که انتخابات آمریکا روی مسایل داخلی ایران اثر دارد. با انتخاب رئیسجمهور جدید آمریکا فکر میکنند تغییراتی در وضعیت دولت ایران اتفاق میافتد و کار برای آنها سختتر میشود. یا اگر دموکراتها روی کار میآمدند، برای سیاست ایران بهتر بود. البته این تصور عمومی، خیلی جدی نیست. خوب است به مصوبه جدید تمدید تحریمها هم اشاره بفرمایید.
ج) اینگونه که استنباط میکنیم و آقای ظریف و آقای صالحی هم میگویند، تأثیرش روانی است و چیز تازهای اتفاق نمیافتد. تمدید آن در اختیار دولت آمریکا نبود. ده ساله تمدید شده بود و امسال بنا بود که تمام شود که دو دوره ده سال آن تمام میشد. در اختیار کنگره بود. کنگره هم از اول با برجام مخالف بود. نکته مهم این است که آیا این کار ملغیالاثر است؟ البته این ملغیالاثر در برجام آمده است. یعنی جزو وظایف رئیسجمهور است. چون در قانون آنها همین است و میتواند اثر اینها را ملغی کند. اگر بخواهند به برجام عمل کنند، اینگونه است. باید دید که ترامپ چه کار میکند. روی ترامپ با حرفهایی که تاکنون زده، نمیتوان حساب کرد. او هر لحظه مطلب تازهای میگوید و بعد دوستانش نصیحتش میکنند و مطلب دیگری میگوید. چون خیلی در کار سیاست نبوده است و بیشتر در تجارت بوده. خودم هنوز نمیتوانم قضاوتی بکنم که چه کار خواهد کرد. او را نمیشناختم. اما معلوم است که الان کنگره با ما نیست و این روشن است. چون بدون مخالف و فقط با یک مخالف در دو مجلس، این را تمدید کردند. البته خودشان توجیهاتی میکنند و من نمیدانم که آن توجیهات واقعی باشد یا نه؟ اگر حرفها آنگونه باشد، نمیتوان روی این مسأله پیشبینی کرد و باید کمی صبر کنیم. البته در اینجا یکدفعه حرکتهای خیلی تندی شروع شد که شاید درست بود. چون لازم بود در مقابل آنها حرکتی بکنند. باید ببینیم چه میشود. اما برای آنها بدون هزینه و آسان نیست. آنها میدانند که نمیتوانند یکطرفه برجام را لغو کنند و ایران را در منطقه نادیده بگیرند.
ایران جایی است که وقتی انقلاب شد، آن زنجیرهای که از غرب تا شرق دور شوروی کشیده بودند و شوروی از هه جا محاصره بود، شکست. یعنی با انقلاب ایران، دندانهی اصلی، آن زنجیر شکست. شوروی میتوانست از طریق ایران وارد آبهای آزاد و گرم در جنوب شود و کار کند. به نظرم اهمیت ایران، هم از لحاظ جغرافیایی، هم از لحاظ معادن، هم موقعیت خاص و خیلی چیزهای دیگر برای آنها روشن است و باید ایران را در سیاستها در نظر بگیرند و نمیتوان ندیده گرفت.
س) آیا توصیه خاصی برای اقتصاد مقاومتی دارید؟ آیا ما رسانهها میتوانیم کمکی به بهبود امور و پیشبرد سیاستها کنیم؟
ج) شما اصحاب رسانه بسیار میتوانید مؤثر باشید. موتور حرکت هر جامعهای، آگاهی است که اصحاب رسانه بیشترین نقش را در افزایش آگاهی مردم دارند. اگر متن سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی را درست نخواندهاید، با دقت بخوانید و ببینید که دستورالعمل آن چیست؟ نقاط قوهی گذشته، تجربهها و سیاستهای کلی را در اینجا منظم کردیم که مجموعهی این میتواند کشور را به یک اقتصاد پایدار، فعال و پر نتیجه برساند.
س) آقای روحانی به احتمال زیاد رئیسجمهور دورهی بعدی هستند. اما پیشبینیها و نگرانیهایی هم وجود دارد. نگرانیهایی که بیشتر در مطبوعات مطرح میشود و یا صاحبنظران سیاسی میگویند، دالّ بر این است که امکان دارد به ایشان سفارش شود که نیایند و یا احتمال میدهند که در تأیید صلاحیت دچار مشکل شوند. به نظرم اینها خیلی دور از ذهن است. میخواستم ابتدا نظر حضرتعالی را بدانم. اما مهمترین مسأله این است که شما در انتخابات دیدید که در لحظه آخر چهرههای ناشناسی میآیند و همانطوری که حضرتعالی تأکید کردید که قشری از مردم وجود دارند که راضی نیستند، آیا این نگرانی وجود دارد که به اصطلاح چهره ناشناختهای بیاید و دوباره بتواند افکار و انتقادهایی را که وجود دارد، رهبری کند و آقای روحانی را در انتخابات دچار مشکل کند؟
ج) نظر من اینگونه نیست. اولاً خود آقای روحانی مصمم است که بیاید. اخیراً با ایشان صحبت کردم. به هر حال ایشان در دور اول هم به عنوان وظیفه آمدند. و حتی آن موقع که آمدند، وضعی نبود که آدم خودش را پیشقدم کند. همهی ما از ایشان خواستیم و ایشان قبول کردند و آمدند. با هم که بررسی کردیم، دیدیم رأی تفکرات ما در مجموعهی داوطلبها زیاد نیست و افق خیلی روشن نبود. لذا تصمیم گرفتم که من هم بیایم. وقتی من آمدم، آقای روحانی گفت که دو نفر نباشیم و او انصراف بدهد. به ایشان گفتم: فعلاً هر دو هستیم تا ببینیم چه میشود! اگر لازم شد، یک نفر کنار میرویم. آمدن من هم وظیفه بود. با خودم فکر کردم که اگر الان نیایم، پس چه زمانی باید خدمت کنم؟ آمدم و دیدید که یکدفعه موجی آمد و همهی ایران را گرفت و حالت خیلی بشاشی بین مردم پیدا شد و همه امیدوار شدند. افراد جناح مقابل هم ترسیدند و چون ترسیدند، وزارت اطلاعات روی شورای نگهبان فشار آورد که مرا ردّ صلاحیت کنند تا مسئله به قول خودشان حل شود. پس از آن، چون هدف ما نجات کشور از آن وضع بود، من و آقای خاتمی و بعضی از دوستان به حمایت آقای روحانی رفتیم و مجموعه علل دست به دست هم داد که مردم هم آمدند و ایشان انتخاب شد. در طول این سالها هم نشان داده که چه شخصیت کارآمدی دارد و با مجموعه شرایط جهانی و اعتباری که پیدا کرده و منطق درستی که دارد و راه درستی هم برای اداره کشور در پیش گرفته، برای مردم بیشتر شناخته شد. در مجموع به نظرم خوب پیش رفته است. گفتم که شاید بعضی از آرا را نداشته باشد، اما این شرایط، آرای ایشان را اضافه کند.
نکته بعدی این است که در مقابل آقای روحانی کسی نیست. شما در بین اصولگراها و تندروها کسی را نمیبینید که بتواند در مقابل آقای روحانی بایستد. حتی اگر همه جمع شوند، باز در اقلیت هستند. یعنی همهی اینها که یک مجموعه هستند، اقلیت هستند. این قضیه را اشخاص وارد میفهمند.
به علاوه الان انتشار اخبار و اطلاعرسانی آن قدر وسیع و زیاد است و آن قدر در دنیا تریبون وجود دارد که مردم میتوانند استفاده و همه شرایط را ارزیابی کنند.
گاهی بعضی از جوانان مناطق دوردست کشور که به دیدارم میآیند، چنان با مسایل آشنا هستند و تحلیل میکنند و حرف میزنند که انسان احساس غرور میکند. اینگونه نیست که مخالفان ایشان بتوانند با شعارها فریبکاری کنند. به نظر من ایشان کاملاً شانس پیروزی دارد و هم خودش مصمم است که بیاید و هم ما حمایت میکنیم. احتمال ردّ صلاحیت آقای روحانی هم بعید است. اگر بخواهند رئیس جمهور مستقر کشور را رد کنند، کارد به استخوان مردم میرسد. خود آنها هم یک مقدار روشنتر شدند. به نظرم این اتفاقات نمیافتد. سیاستهای کلی انتخابات هم که اخیراً منتشر شد، دست هر کس را که بخواهد قانون را ندیده بگیرد، میبندد. به نظر میرسد که آقای روحانی ماندنی است.
س) در ارتباط با موضوع اقتصاد مقاومتی، مقدمهای در ارتباط با حیات تعدیل فرمودید. یعنی شرایطی که کشور را تحویل گرفتید و سیاست تعدیل را اجرا کردید تا به ثباتی رسید و تحویل دولت آقای خاتمی و سپس آقای احمدینژاد دادید. آن زمان که فرمان اقتصاد مقاومتی اجرا شد، بلبشو و شرایط خیلی ناپایداری بود که تصمیم گرفته شد اقتصاد مقاومتی اجرا شود. میتوانیم اینگونه استنباط کنیم که سیاست اقتصاد مقاومتی، ادامهی سیاستهای تعدیل حضرتعالی است؟
ج) تقریباً همانهاست. یعنی با دقت بخوانید و سیاستهای اول و دوم را هم بیاورید.
س) چندین بار نشستیم و موضوع اقتصاد مقاومتی را در جلسات مختلف بحث کردیم، ولی نفهمیدیم. الان که فرمودید: «شما زیاد نخواندید»، متوجه شدم که اشاره شما به کدام نقطه است.
ج) شما باید سیاستها را به اقدامات آن دوره منطبق کنید و ببینید که چه تجربهای پشت سر ماست. ما در آن کار خیلی موفق بودیم. منتقد هم داشتیم و الان هم خیلیها منتقد هستند. منتقد خوب است و از منتقد بدم نمیآید، اگر درست انتقاد کنند، آدم متوجه اشتباهات خود میشود. در مجموع اگر سیاستهای اقتصاد مقاومتی درست عملیاتی شود، چون رهبری پشت آن هستند، جواب میدهد.
نکتهی اساسی آن زمان ما این بود که در کشور مخالف جدّی تقریباً نداشتیم. همهی تریبونهای کشور، ائمه جمعه، حوزههای علمیه و مساجد و هر جا که میرفتیم، سیاستها را برای مردم تبیین میکردند. گروهی هم بودند که دو سه نشریه داشتند و مطالبی میگفتند و مینوشتند.
دنیا هم سیاست منفی نگرفته بود، چون مواضع ما را میپسندیدند. من و رهبری هم واقعاً همفکر بودیم. یعنی هفتهای یک جلسه داشتیم که اول کارهای هفته قبل را بررسی و بعد سیاستهای هفتهی بعد را مشخص میکردیم. در همهی کارهایی که میکردیم، رهبری نظر میدادند و راهنمایی میکردند. الان مجموع آن شرایط نیست. در کنار آن شرایط که الان نیست، دلواپسان و گروههای عجیب و غریبی هستند که میبینید چکار میکنند!!
س) خیلی ممنون که لطف کردید و به سؤالات روزنامه شرق پاسخ دادید.
ج) موفق باشید.