تا چندسال قبل از اینکه از قم هجرت کنم، درس می رفتم و فقط سال های آخر درس نمی خواندم، نه اینکه تصور شود خود را از درس بی نیاز می دانستم، اینطور نبود، درسی را که مطابق ذوق و سلیقه ام باشد نمی دیدم لذا به مباحثه و تدریس اکتفا کردم. دوره های مقدماتی تأثیر چندانی در افکار ما نداشت و شاید ما از بعضی اساتید بیشتر مایۀ انقلابی داشتیم. یادم هست که روزی در مدرسه فیضیه با برادرمان جناب آقای هاشمی مباحثه شرح لمعه می کردیم، یکی از اساتید بزرگ هم که ما از نظر فکری او را قبول نداشتیم در مدرسه تدریس می کردند، صدای ما مقداری بلند بود که یکی از شاگردان ایشان آمدند و گفتند آقا درس می دهند. ما روی همان اختلاف فکری که با ایشان داشتیم به مباحثه خود ادامه دادیم با اینکه ایشان از اساتید بزرگ بودند و ما بچه طلبه ای بیشتر نبودیم. نزدیکترین دوست من آقای هاشمی رفسنجانی بود، بعد از دوسال که از تحصیلاتمان گذشته بود همدیگر را پیدا کردیم و تا موقعی که در قم بودند که با ایشان نیز مباحثه هایی داشتیم که این آقایان از فضلای مدرسین برجسته حوزه قم هستند و امیدهای آینده می باشند.
*************************************************************************************