((بغض ترک خورده))
با بغض ترک خورده دگر من رفتم
در حسرت دیدن سحر من رفتم
شاید که دلم ز این زمان دلخون بود
با سینه ی خون و چشم تر من رفتم
در شام غم فاطمه ی معصومه(س)
با ماتم این در گوهر من رفتم
انا الیه راجعون قسمت ماست
با توشه ی عشق پر ثمر من رفتم
اینبار سفارت خداست مقصد من
ای کشور ایران قدر من رفتم
آگاه نبوده جز خدا از دل من
حالا که از این گذر دگر من رفتم
من می روم و رفتن ما اجباری است
با روح مطیع به این سفر من رفتم
من یار امام و رهبری بودم و لیک
با این همه حجمه ی نظر من رفتم
در اول راه انقلاب شدم یار امام(ره)
او رفت و به دنبال پدر من رفتم
من کهنه درخت بودم از بار ثمر
حالا که از این دشت تبر من رفتم
ای رهبر انقلاب در این برهه ی درد
بخشا تو مرا که بی خبر من رفتم
آنگاه که خدا به انقلاب رخصت داد
جاوید شدم در این اثر من رفتم