تصرف فاو- امالقصر؛ شرط خاتمه جنگ
در این جلسه آقای هاشمی رفسنجانی ضمن تبیین حساسیت شرایط کنونی جنگ به عزم جهانی برای جلوگیری از پیروزی نظامی جمهوری اسلامی اشاره کرد و با اشاره به تاکید بر لزوم انجام عملیات بزرگ و سرنوشتساز گفت «چنانچه گلوگاه ارتباطی عراق با خلیجفارس در جنوب بصره توسط جمهوری اسلامی تصرف شود میتوان حداقل به پنجاه درصد خواستههای جمهوری اسلامی رسید و صلح برقرار کرد.» وی سپس با اشاره به نظرات منفی فرماندهان در خصوص عملیات گفت «یا باید در اینجا عملیات با تضمین موفقیت انجام دهیم یا فرماندهان جای دیگری را برای عملیات پیشنهاد دهند و یا در غیر این صورت چارهای جز پیشنهاد صلح نداریم که البته حضرت امام این مسئله را نخواهند پذیرفت و تنها در صلاحیت ایشان است که صلح را بپذیرند، که نمیپذیرند.» با آن که آقای هاشمی رفسنجانی نسبت به بازتاب سیاسی عملیات در جنوب جزیره مینو و حرکت به سمت فاو امیدوار بود، اما گزارش برخی از فرماندهان، گرههای طرح پیشنهادی ارتش را آشکار کرد. آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان فرمانده جنگ با وجود عدم تمایل به لغو عملیات، مجبور شد این تصمیم را اتخاذ کند و فرماندهی کل سپاه نیز در تاریخ 3 /5 /1363 نیز سکوت خود را شکست و رسماً مخالفت خود را با طرح پیشنهادی اعلام کرد. پس از بحث و بررسیهای فراوان نهایتاً در 11 /6 /1363 آقای هاشمی رفسنجانی فرمانده جنگ، طرح سرهنگ صیاد شیرازی را غیر عملی تشخیص داد و اجرای عملیات در جنوب جزیره مینو و خسروآباد منتفی اعلام شد.
متن سخنان آقای هاشمی رفسنجانی با فرماندهان در جلسه مورخ 30/ 4 /1363 پیاده شده از نوار شماره 14940 مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس مشتمل بر مطالب مهمی است که برای اولین بار منتشر شده است:
تبیین وضعیت جنگ عراق و ایران
حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی: بسمالله الرحمن الرحیم. و الحمدلله و الصلوه علی رسول اله و آله اجمعین. این گروه اندک [فرماندهان] ازلحاظ تعداد در وضع کنونی، گروه سرنوشتساز تاریخی است. هر تصمیماتی که اتخاذ میکنید و حرکتی که میکنید در کل تاریخ اسلام، تاریخ منطقه و وضع دنیا در همین برهه زمانی که در آن قرار گرفتیم سرنوشت میآفریند. سرنوشت جدی منطقه و خیلی جاهای دیگر را این روزها به دست شماها سپردهاند، که چگونه تصمیم بگیرید و چگونه عمل بکنید. لذا ذهن و جسم خودتان را برای یک مسئولیت تاریخی آماده کنید و شما الآن افراد عادی یک لشکر یا یک تیپ یا یک قرارگاه در یک سمت معمولی نیستید بلکه در آستانه یک تحول عظیم قرارگرفتهاید. یک جلسه خوبی ما داشتیم قبل از اینکه بیاییم اینجا؛ دو سه ساعت اظهارات کسانی را که به میدان نبرد آشنا هستند شنیدیم. پنج شش ماه است که ما از طریق فرماندهان بالاتر شما بهطور رسمی، و از طرق مختلف بهطور غیررسمی، در جریان مسائل میدان رزم هستیم. بعضی اظهارات که میشود، ضمن اینکه بسیار دلسوزانه و برای بهتر کردن وضع ادا میشود و هیچ تردیدی در آن نیست که ناشی از حس وظیفهشناسی است، اما در خودش نقاطی را نشان میدهد که ممکن است نقاط ضعف حرکتهای گذشته متراکم شده باشد؛ که یک مقدار، آن قدرت توکل و آن روحیه سطح بالای دوران قبل را تضعیف کرده باشد. الآن اگر آدم بخواهد تصمیم بگیرد باید مجموعه شرایط را در نظر بگیرد و تصمیم بگیرد. شما در سمَت یک فرمانده ساده فکر نکنید و فقط دوروبر خودتان را نبینید، بلکه مجموعه شرایط را ببینید.
تشدید تلاشهای جهانی برای جلوگیری از پیروزی ایران
ببینید ما در چه وضعی هستیم؟ و چه شرایطی ممکن است در آینده پیش بیاید؟ هرروزی که الآن بر ما میگذرد آینده جنگ ازلحاظ سیاسی و نظامی برای ما دشوارتر میشود، به همان اندازهای که ما موفق میشویم خودمان را آمادهتر بکنیم، دشمن بیشتر آماده میشود که خودش را آمادهتر بکند؛ شرایط سیاسی دنیا هم همینطور است. مجموعه قدرتهای سیاسی دنیا دستاندرکارند که ما را از پیروزی مطلق بازدارند، پیروزی مطلق شما را نه غربیها، نه شرقیها و نه همسایههایمان نمیپسندند، حتی همسایههایی که رابطه خوبی با ما دارند مثل ترکیه و پاکستان که روابطشان با ما خوب است، حتی هند، اینها مایل نیستند ما پیروزی مطلق پیدا بکنیم. چون بعد از پیروزی ما، در داخل کشورهای اینها مسائل جدیدی پیش میآید. ما الآن نمیشناسیم کشوری را در دنیا که صد در صد مایل باشد ما پیروز بشویم. حتی کشورهایی که خیلی با ما صمیمی هستند اگر هم مایل هستند که ما پیروز بشویم میخواهند یکجوری پیروز بشویم که لااقل دستمان در عراق باز نباشد و در آنجا تعیینکننده سرنوشت عراق ما نباشیم، این وضع ما است.
بنابراین هرروزی که پیش برویم این مجموعه دنیا تلاش میکند کاری کند که ما دستمان بسته باشد. الآن [محیط بینالمللی] را جوری کردهاند که هر کس [از مسئولان خارجی] به ایران میآید به ما میگوید شما صلح کنید، چرا آنقدر اصرار میکنید، هر جا هم میرویم تماس میگیرند به ما میگویند صلح کنید، و در هر کنگره و کنفرانسی شرکت میکنیم به ما میگویند صلح کنید! خیلی کارهای ما را به صلح مشروط میکنند. ژاپنیها پروژه عظیم پتروشیمی را که سرنوشت صنعت کشور ما را میخواهد عوض بکند تقریباً معطل صلح کردند، میآیند چند روز کار میکنند، یک بمب آن نزدیکیها که میخورد فرار میکنند میروند. میدانند که چهکار میکنند ولی اینجوری کردند، شورویها نیروگاههای برق ما را عمداً تأخیر میاندازند برای اینکه به صلح برسیم. [تحویل] خریدهای ما در آلمان، در انگلستان، در چین، در ژاپن و خیلی جاهای دیگر بهطور عمد، یکجوری معطل میکنند که صلح کنید بعد به ما بدهند.
اگر جنگ نباشد و بخواهیم ارتشمان را بسازیم، هرکسی حاضر است بهترین نوع اسلحه را به ما بدهد و قسطی هم بدهد تا پنج سال ده سال قرارداد طویلالمدت ببندد؛ هر چیز هم بخواهیم به ما بدهند، نهتنها مایل هستند بلکه مشتاق هستند و مسابقه میگذارند. ولی امروز برای فروختن یک قطعه هم دریغ میکنند نگه میدارند میگویند که صلح بکنید. حتی خریدهای تجاری، مثلاً بستن قرارداد پنجساله فروش نفت باید اینجوری فروخت و یک قرارداد چهارپنجساله بست و در مقابلش هم برای اینکه ما نتوانیم اقتصادمان را تأمین بکنیم کالاهای موردنیاز را عمداً خریدهای پارتی و محمولهای میبندند. یا کشتیهای کشورهایی مثل ژاپن که ما از آنها کالا میآوریم را مورد هدف قرار میدهند و اگر ما کالا نیاوریم کارخانهشان تعطیل میشود، [اما] اینها [قدرتها] کشتیهایشان را پشت خلیجفارس میآورند و نمیگذارند ما نفتمان را بفروشیم، و آنها هم نمیآیند ببرند برای اینکه ما را تحتفشار بگذارند. عجیب است که همه اینها دستبههم دادند یکجوری با ما بر خورد بکنند که ما مجبور بشویم از پیروزی مطلق چشم بپوشیم.
من که در کوران مسائل برخورد سیاسی هستم خوب میفهمم که هرروزی که میگذرد، هر هفتهای که میگذرد هر ماهی که میگذرد، شرایط سیاسی ما دشوارتر میشود، شرایط اقتصادی ما دشوارتر، و آدم این وحشت را دارد یک نقطهای برسد که نتواند کار مفید نظامی هم بکند. از آنطرف هم دارید میبینید. دست عراق را باز میگذارند. وقتیکه همه دنیا به آدم گفت: صلح کنید صلح نکرد اگر طرف آمد ... هم به سر ما زد آنها هم میگویند چشمشان کور شود باید قبول میکردند. همه دنیا را با تبلیغات، با این مسائل یکجوری درست کردند که الآن عراق هر کاری به سر ما بیاورد اینجور میگویند: خب، تقصیر خودشان است، اینقدر لجبازی نکنند. داخل کشور ما هم ممکن کمکم رادیوهای بیگانه این حرف را تزریق کنند که عدهای این حرف را بزنند. هم امروز کسی شوروی را عتاب نمیکند که چرا به عراق مثلاً موشک 21 ـ ss دادی. [استدلالش هم همین است که] آخر [عراق] دارد از خودش دفاع میکند. عراق بمب شیمیایی را بهکار میبرد بعد گفتند خب مستأصل است! خب دنیا این منطق را میپذیرد. ... و اگر این روال [همینطوری] پیش برود ما مدت زیادی طول نمیکشد که خیلی چیزها را نتوانیم بخریم و کار دارد مشکل میشود.
هر چه دنیا دارد پیش میرود جنگیدن برای ما دشوارتر میشود. برای اینکه شرایط و وضع اینطوری است که دنیا نمیخواهد ما پیروز بشویم پیروزی مطلق ما را دنیا نمیپسندد. نه غربیها، نه شرقیها و نه همسایهمان نمیپسندند، هیچکس نمیپسندد. الآن شما پیروز مطلق بشوید، پیروزی شماها برای دنیا گران تمام میشود. [لذا شما] باید مجبورشان کنید که این پیروزی را تحمل بکنند. همانطور که سقوط شاه را خیلیها نمیپسندیدند و برای اینکه ما [در این جنگ] پیروز نشویم شرایط سیاسی را علیه ما به کار میگیرند، تبلیغات جوری است که هر کس با ما تماس میگیرد (غیر از دو سه نفر در کل دنیا از مسئولان) به ما میگویند باید صلح کنید و توی هر کنگرهای شرکت میکنیم میگویند باید صلح کنید.
در کنفرانس بینالمجالس شش ماه گذشته خواستیم مسئله بهکاربردن بمب شیمیایی را توسط عراق مطرح بکنیم، حاضر نشدند توی دستور کارشان بگذارند! ببیند این یعنی چه؟ که بینالمجالس حاضر نشد [محکومیت استفاده از سلاحهای شیمایی را] در دستور کارش قرار بدهد که بحث بکنند. برای اینکه برداشتشان این است که خیلی خب، عراق مستأصل است. شما میخواهید بروید حکومتش را ساقط کنید. آن هم هر کاری [ولو ضد حقوق بشر و جنایت جنگی باشد] میکند. چون اگر بخواهند بیایند تهران را خراب کنند شما هم همین کار را میکنید. یک چنین برداشتی دارند و حاضر نیستند حتی مسئله ما را مطرح بکنند. لذا چنین وضعیتی به آنها امکان میدهد که هر اسلحهای که خواستند به عراق بدهند. کارشان به اینجا رسیده که شوروی به کویت اسلحه پیشرفته میدهد و [دوشپرتاب] استینگری که آمریکا به هیچکس نمیداد اواخر در اختیار اینها دارد میگذارد. کارشان بهجایی رسیده است که عراق را با اسرائیل متحد میکنند. برای اینکه عراق از یازده کیلومتری اسراییل اسکلهای صدور نفت داشته باشد. اینقدر دنیا به هم نزدیک میشود به خاطر اینکه نگذارد ما پیروز بشویم و عراق را سر پا نگهدارند. بنابراین، زمان به نفع ما نیست شما هر چه معطل بشوید، زمان شما را به جایی نمیرساند.
ضرورت اجرای عملیات سرنوشتساز و تعیینکننده
خب، حالا در چنین شرایطی شما آقایان [فرماندهان] منتظر باشید که همهچیز درست بشود برای اینکه یک حمله صد درصد حسابشدهای را بکنید! میخواهید تک بکنید [میگویید] باید دو برابر نیروی طرف، نیروی تکور داشته باشید! میخواهید اسلحهتان برتری داشته باشد، یا تدارکاتتان طبق اصول [کلاسیک] نظامی که دیکته کرده به شما برسد، اگر بخواهید اینها را درست بکنید، من همین الآن قاطع به شما میگویم هیچوقت شما یک عملیات موفق را در آینده نخواهید داشت. عملیات سرنوشتساز نخواهید داشت، البته چرا؛ شاید عملیات محدودی بکنید، چند کیلومتر بگیریم، یک تپه یا جاده را بگیریم. از این کارها میتوانیم بکنیم، ولی اینجور عملیات به نفع ما نیست. ما الآن واقعاً جرئت نمیکنیم یک عملیات محدودی که مثلاً صد نفر شهید بدهد را انجام بدهیم و دلیلی نمیبینیم که با چنین عملیاتی موافقت کنیم.
خلاصه حرفم این شد که ما از مذاکراتی که امروز با جمعی از فرماندهان داشتیم، مذاکراتی که در گذشته بهطور متفرق با افراد شماها داشتیم، به این نتیجه رسیدیم که از سر دلسوزی یک عده [فرماندهان] نمیخواهند مسائل گذشته تکرار بشود و حمله ناقصی انجام بشود. این موضع صحیحی است. ما این موضع را رد نمیکنیم. واقعاً دیگر مصلحتمان نیست که حمله ناقص بکنیم باید یک فکری بکنیم، باید یک حرکت درستی انجام بدهیم. خب، در بحثهایی که میشود آقایان [فرماندهان] پیشنهادهای مشخصی نمیدهند. من همین امروز که توی جلسه بودیم یکی از دوستان حرفی زد. گفتم شما اگر طرحی دارید ارائه بدهید که ما اگر از اینجا صرفنظر کردیم، دنبال یک کار خوبی برویم. نوشتهشان را دادند دیدم هیچ حرف تازه در این نیست. پس باید چه بکنیم؟
چه راهی پیش ماست که ما مسائل را حل بکنیم؟ من گفتم که این احتیاطهایی که آقایان الآن میکنند و جنگ برایشان دیکته کرده و باید بکنند، الآن سپاهیها بیشتر از ارتشیها کلاسیک شدهاند. آن حرفهایی که الآن از سپاهیها در [مورد] احتیاط میفهمیم نصفش را تقریباً از ارتشیها میفهمیم. سپاهیها که روز اول اصلاً به آب میزدند و یک اسلحه برمیداشتند راه میافتادند، حالا به خاطر مرارتها و خسارتهایی که دیدهاند محتاطتر شدند. البته ارتشیها همیشه موضعشان همین بود. ما الآن میبینیم که آقایان بعضیها ابا دارند از اینکه اگر شرایط کافیای برای حمله وجود نداشته باشد وارد مرحله عمل بشوند. عرض کردم من اصل احتیاط را میپذیرم آنهم مشروط بر اینکه یک راه مشخصی را پیش ما بگذارید، که چه میخواهید بکنید؟ شما همه دیگر حالا اهل نظر هستید.
ما یا اصلاً نباید بجنگیم، راهش این است که زمینههایش را درست کنیم کمکم جامعهمان بفهمد که نمیشود جنگید. سطح توقعات مردم را پایین بیاوریم و الآن که از حیث نظامی آبرو داریم و دنیا در باطن، شماها را پیروز میبیند، حتی ازلحاظ فنی میبینید که سوپراتانداردها و اگزوستها که به کار گرفتهشدهاند دنیا اعتراف کرده که ابتکارات نیروهای دفاعی شما آن اگزوستها را گمراه کرده و دیروز تیمی خواستند از فرانسه که بیاید ببیند که چرا اینها عمل نمیکنند، تا اینجا اعتراف کردند که زیرکی ایرانیها توانسته آن حربه را خنثی بکند.
اگر کسی نظرش این است نمیشود بجنگیم همین حالا باید تصمیم گرفت، در همین موقعی که آبرو داریم شرایط صلح را فراهم کنیم و نجنگیم. این یک راه است؛ من نمیدانم کسی از شما [فرماندهان] هست که بخواهد این راه را پیشنهاد کند یا نه؟ اگر هست باید بگوید، بعداً [نگویند]. یا نجنگیم؛ یا باید یک طرح بهتماممعنا کامل پیدا کنیم که در آن طرح پیروز بشویم و [آن طرح] همه شماها را اعم از سپاهی و ارتشی و استاد دانشگاه نظام همه را بتواند قانع بکند که این طرح صد درصد موفق است. میتوانیم چنین طرح کامل سرنوشتسازی پیدا کنیم یا نه؟ خوب فکر بکنید در چه مکانی؟ حالا بصره؟ بغداد؟ عماره؟ و اینکه در چه زمانی هم عملیات انجام شود بسیار مهم است، میتوانیم بهصورت موفق عمل کنیم [چون] اگر امروز ما مثلاً 20 درجه قدرت لازم داشته باشیم برای شش ماه دیگر نیاز ما به این قدرت 7 درجه هم بیشتر میشود.
دشمن هم هرروز که بگذرد حفاظت از خاک خود را قویتر میکند. یا کانال میکشد، یا سیمخاردار، یا مین میگذارد، یا تله میگذارد، [بالاخره] یک کاری میکند. فعلاً سیاستش، سیاست دفاعی است. خب، پس وقت تلف کردن برای ما الآن خسارت است. از نوروز تا به الآن قریب به چهار ماه گذشته؛ اینهمه نیرو آوردیم و برگرداندیم و آموزش دادیم. اگر بناست مثلاً برای شش ماه دیگر، طرحِ خوب و مطمئن ارائه و اجرا کنید، میپذیریم. ولی اگر دوباره یک حرکتی بکنیم که مرتب تکرار کنیم بعد هم یک طرحی بیاید بعضیها بپسندند بعضیها نپسندند من بعید میدانم در شرایط فعلی و با ترکیب فعلی از نیروهای رزمنده ما یک طرحی بیاید که همه بپسندند سپاهی، ارتشی، نظامی سطح بالا و پایینتر بپسندد. رده تدارکاتی و رده تکور بپسندد همه بخواهند بپسندند،... ما بعید میدانیم. بپذیریم [که] امکانات ما در مقابل اینهمه پول که دشمن ما دارد آنقدر نیست.....
از اینطرف هم بنده بهعنوان یک مسئول فعلاً توصیه نمیکنم که الآن یک عملیاتی که شکست و عدمموفقیت در آن باشد، را انجام دهیم برای ما خیلی ضرر دارد. ما الآن اگر بخواهیم صلح بکنیم ممکن است مثلاً 20 درصد خواستههایمان را بتوانیم بگیریم، ولی اگر عملیات ناموفق انجام دادیم 5 درصد را هم نمیتوانیم بگیریم. اگر بنا است عملیات ناموفق انجام بدهیم حتماً ندهیم و برویم سراغ یک راه دیگری، اینها را که گفتم مقدمه بود برای اینکه آقایان فرماندهان لشکرها و تیپها اگر بناست انجام بشود باید همه توانشان را بکار بگیرند و فکر کنند این عملیات آخر است. ما اینجور فکر میکنیم یعنی نظر ماها در بررسیهایی که کردیم توی قرارگاه و پشت قرارگاه، این است.
تصرف فاو- امالقصر میتواند عملیات آخر باشد
شما اگر موفق بشوید بتوانید دست عراق را از خلیجفارس قطع کنید از اینطرف [غرب اروندرود] خودتان را به هر قیمت [ی که شده] به آنطرف امالقصر برسانید و ازاینجا [بصره] به پایین را از عراق جدا کنیم ما اینجور فکر میکنیم که این میتواند حمله آخر بزرگ شما باشد. یعنی اگر بناست در 10 تا عملیات کوچک شما تلفات و خساراتی بدهید اگر همه را اینجا متمرکز کنید و کار را تمام بکنید و باید این [گلوگاه ارتباطی با خلیجفارس] را قطع کرد. اگر ما رفتیم به آن نقطه؛ عربستان سعودی، کویت، قطر، بحرین همه میفهمند که وضع جور دیگری شده است و خلیجفارس برای ما نسبتاً امن میشود و خارک نسبتاً محفوظ میشود، کشتیها بهراحتی میآیند خارک، میروند بندر ماهشهر و بهکلی برای ما راحت میشود، درجایی که الآن از 33 اسکله بندر ماهشهر، ما از چهار پنج اسکله بهطور فعال استفاده میکنیم، کشتیهایی که الآن توی دریا [منتظر تخلیه بار] هستند ما به هرکدام روزانه مبلغ گزافی داریم دلار میدهیم اینها یک روز بیایند کالاهایشان را خالی میکنند، کالایی که الآن شما خودتان توی جبهه نیاز دارید توی کشتیهاست و آنجا مانده است به دلیل اینکه بندر آنجا خوابیده است، اگر آن بندر آزاد بشود برای ما افاقه بسیار عظیمی است. اگر رفتیم این قسمت را [شبهجزیره فاو] گرفتیم ما دیگر نیاز نداریم که یک حمله جدیدی را انجام بدهیم. اینجا که ایستادیم همه امکانات منطقه بسیج میشود برای اینکه این جنگ باید به یکشکلی تمام بشود و ما اگر امروز 20 درجه میتوانیم خواستههایمان را تأمین کنیم، در محاسبات ما این است که آن روز [با فتح فاو] ما 50، 60 درجه میتوانیم یعنی به این مقدار اعتبار نظامی ما نظامی و سیاسی ما و قدرت ما در مجامع بینالمللی بالا میرود و میتوانیم خواستهمان را عمل بکنیم و بعدازاین موفقیت، ما دیگر نیازی نمیبینیم حمله سرنوشتساز دیگری را شما تدارک ببینید.*
انشاءالله وقتیکه به آن نقطه برسیم، عمده کار شما این باشد که تلاش بکنید آنجا را حفظ بکنید. یعنی خط دفاعی از اروند تا امالقصر تشکیل بدهید. در هرجایی ازاینجا یک خط دفاعی تشکیل بدهید آنجا دفاع بکنید پشت سرتان هم دریا و نیروی دریایی شماست. نگویند دوستانی که اینجا مثلاً چطور میشود تدارک [کرد]، مقایسه نکنند این را با آن موقعی که [19 /7 /1359] عراق از کارون گذشته، عراق از کارون گذشت در دست راستش ما توی آبادان بودیم روبهرویش ما در ماهشهر و دریا بودیم دست چپش باز ما بودیم، فقط با پشت سرش رابطه داشت. اگر فرض ما عملی بشود که شما بتوانید آنجا را قطع بکنید فقط رو به روی ما عراق است پشت سرمان خودمان هستیم چپ و راستمان خودمان هستیم و امکانات نیروی دریایی میتواند ترابری را تأمین بکند. اگر این قسمتها را آزاد کردید به خیلی چیزها میتوانید دسترسی پیدا کنید. ترابری باید امکانات ترابریاش را بسیج بکند، نیروی زمینی باید بسیج بکند، نیروی دریایی باید بسیج بکند، نیروهای پشت باید اینجا را تدارک بکند، برای ما چون سرنوشتساز است، چون حیات ما آنجا است، و نتیجه همه جنگ ماست اینجا دارد گرفته میشود روی آن مرحله زیاد فکر نکنید.
در بحثهایی که ما با آقایان داشتیم، بعضی از آقایان روی مشکلات خاصی تکیه میکردند (که روی فرض دیگری که در ذهن ما است حالا ما توی این جلسه مطرح نمیکنیم، بسیاری از این مشکلات مطرح نیست اصلاً آن را در فرماندهی، در قرارگاه باید تصمیم بگیرند. اگر نتوانند حل بکنند خب طبعاً فرمان نمیدهند) خلاصه حرف من با برادران فرمانده این است که در این مقطع شما تصمیمات سرنوشتسازی را باید بگیرید. عرض کردم عملیات ناموفق الآن به هیچ نحو به صلاح ما نیست، این را من میگویم بهعنوان یک اصل بدانید. با اطلاعاتی که بنده دارم، عملیات کامل و از پیشتضمینشده با همه شرایطی که شما فکر میکنید، به این زودی میسر نیست. مگر اینکه شماها چیزی توی ذهنتان باشد که به ما بگویید. اگر شما بگویید ما این را باید از شماها یاد بگیریم ممکن است تجدیدنظر بکنیم. اگر یکچیز مشخصی را به ما بدهید که این کار بتوانیم بکنیم.
درمجموع محاسبات، ما خیال میکردیم در پاسگاه زید باید کار [عملیات والفجر 7 اجرا] بشود. خب گفتند آب افتاده و نمیشود. آن روز فکر میکردیم از طلاییه میرویم. گفتند آنجا هم وضعیت و شرایط یگانهای خودی آب افتاده دیگر نمیشود. برویم شلمچه، آنجا را هم که میگویید تنهایی کاری نمیشود کرد. ما درمجموع میبینیم شما 6 ماه نیرو اینجا متمرکز کردید، لشکرهایتان را همه جمع کردید هیچوقت در تاریخ جنگ شما اینهمه نیرو آماده نداشتید. ازلحاظ مهمات بهطور نسبی بهتر از همیشه هستید و شرایط و همهچیز را مهیا کردید، در محاسبات ما خیال میکنیم زمینه بهطور نسبی فراهم است مطلق عرض نمیکنم، فقط اراده قوی لازم دارد و محاسبات در حد معقول و ممکن، درست که وارد عمل بشویم آن توکلی که همیشه داشتید و استمدادی که از خداوند میکردید و نصرتهایی که خداوند به خاطر صلاحیتها به ما میداده، [برای] آنها هم باید این روزها دعا خیلی بشود که خداوند کمک بکند این نواقص را تکمیل بکند که ما بتوانیم حرکت درستی را انجام بدهیم.
من آمادگی دارم اگر آقایان یک عدهای توی آن جلسه بودند حرفها را تقریباً همه میدانند یک عدهای هم ممکن است از فرماندهان جدید باشند، البته الآن آمادگی نیست، ولی اگر حرفی دارید میتوانید یادداشتی چیزی به من بدهید که بعد ما ترتیب بدهیم که ببینیم شماها را اگر حرفی دارید حاضریم حرف را بشنویم. اما حرف که این باشد یا صریح یک عملیاتی را پیشبینی بکنید ما بتوانیم قانع بشویم.
نظر امام نسبت به ادامه جنگ
آن نظریه را من بعید میدانم چون در صلاحیت من نیست که بپذیرم که صلح بکنیم. این در صلاحیت امام است، امام هم تا آنجایی که من میدانم قاطع هستند که ما با غیر جنگ نمیتوانیم کار را ختم بکنیم و اگر روزی ماها هم بگوییم که ما نمیتوانیم بجنگیم، امام به مردم خواهند گفت بروید بجنگید. آنچه من از امام میفهمم آن است ایشان صلح را نخواهند پذیرفت و تنها مقام صالح برای اعلام صلح، ایشان هستند، فرض راهحل صلح بسیار بعید است. ولی کسانی که فکر میکنند، لااقل حرفشان را باید بزنند. یعنی اینجور نباشد که هم بگویند جنگ، جنگ، و همه هم آماده جنگ [باشند] ولی تلاش لازم را برای جنگ نکنند، این نمیشود! باید یک کار خیلی قاطعی بکنیم و حرف اولم را باز تکرار میکنم. این حرکت امروز شما تاریخ آینده منطقه را مشخص میکند، اگر انشاءالله پیروزی به دست بیاورید جنگ را بهخوبی تمام میکنید و منطقه را آرام میکنید و مسائل اقتصادی را حل میکنید. مسائل انقلاب را در حد خیلی بالایی حل میکنید. اگر هم همینجوری بماند، مشکلات اضافه میشود. و اگرنه نعوذبالله (که ما تلفظ هم نمیخواهیم بکنیم) ضعفی از ما نشان داده بشود، این هم بههرحال یک ضربه مشکلی خواهد بود که انشاءالله نخواهیم داشت. این عرایض من است البته چون [هوا] گرم است و شما هم ناراحتید من خلاصه کردم حرفهایم را، امیدواریم بتوانیم صحبت بکنیم.
برادر محسن رضایی: صلوات ختم کنید.
* پس از منتفی شدن طرح عملیات پیشنهادی ارتش در جنوب جزیره مینو، سپاه پاسداران طرح عملیات در شبهجزیره فاو در غرب اروندرود و تصرف شهر فاو و قطع ارتباط عراق با خلیجفارس را به تصویب رسانند و در 20 بهمن 1364 آغاز کرد و پس از تحمل سختترین بمببارانها و بمب شیمیایی و تحمل تلفات حدود 17000 نفر مجروح شیمیایی و پس از حدود 75 روز نبرد سنگین در منطقه فاو، به پیروزی رسید. بهاینترتیب، برغم آنکه انتظار میرفت طبق تحلیل جناب آقای هاشمی رفسنجانی، فرمانده محترم جنگ، قدرتهای بزرگ و شورای امنیت برای تحقق خواستههای ایران و پایان دادن به جنگ اقدام کنند، اما فشار اقتصادی، سیاسی و نظامی بر جمهوری اسلامی افزایش یافت و فرماندهان سپاه مجبور شدند عملیاتهای جدید و مهمتر را طراحی و اجرا نمایند که عملیاتهای کربلای 4 و کربلای 5 از آن جمله است.