خطبه اول:
ِبْسمِاللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
الْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمین، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللهِ وآلِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمین. أَعُوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم، سُبْحان آلذَّی أَسْرَی بعَبْدهِ لَیْلاً مِنَ آلمَسجد الْحَرامِ الی المَسجد الاَقصا الَّذی بارَکنا حَوله لِنُریهُ مِن ءایتِنا انَّه هو السَّمیعُ البَصیر
با اینکه مقید بودم به اینکه خطبه های اول را مسلسل و مرتبط با هم داشته باشیم، ولی گاهی مناسبتها بر برنامه تحمیل میشود و به ناچار باید استثناهایی را بپذیریم.
امروز از همان گونه موارد است، به خاطر اینکه ما مناسبت عظیم «روز قدس»1 را داریم و این روز استحقاق دارد که حداقل یک خطبه را به آن اختصاص دهیم. از طرفی، به قدری مسایل منطقه، بحران خلیجفارس2 و مسایل عراق اهمیت دارد که نمیشود با کمتر از یک خطبه درباره آن مطالبی گفت. به ناچار ما یک خطبه را برای روز قدس و یک خطبه را برای مسایل خاص منطقه خلیجفارس در نظر گرفتهایم.
قبل از شروع بحث در خطبه اول، بر تقوا و پرهیز از گناهان وعمل به وظایف تأکید داریم و خوشبختانه ماه مبارک رمضان، ماه عبادت، خودسازی، نور و هدایت و قرآن و ریاضت الهی، قطعاً امت ما را در شرایط روحی مناسبتری قرار داده است و گامهای جدی به طرف عالم منور تقوا برداشتهاند. به طوری که از سراسر کشور گزارش داشتیم، خوشبختانه امسال، ماه رمضان در سراسر این حکومت امام زمان (عج) به خوبی برگزار شد. شرکت مردم در مراسم و مساجد بسیار چشمگیر و مطلوب بوده است و روزه گرفتن برای مردم به صورت انجام یک وظیفه عمومی، نسبت به سالهای گذشته از وضع بسیار بهتری برخوردار بوده است و این نوید را میدهد که جامعه ما عمیقاً به طرف تعبد و عمل به احکام خدا و حاکمیت اسلام پیش میرود، که انشاءالله این مسیر همیشه رو به تکامل باشد و به سایر کشورهای اسلامی هم برسد.
در مورد فلسطین، بیتالمقدس و اسراییل فهرست وار نکاتی را عرض میکنم. فکر میکنم نکتههای مهمی که باید همیشه برای امت اسلامی و دنیای اسلام به صورت زنده و با طراوت و مؤثر باقی بماند، امروز باید در پایان این راهپیمایی شکوهمند امت، شما و دنیای اسلام عرضه شود. اولاً ابتکار روز جهانی قدس از سوی حضرت امام(ره) از کارهای بسیار با ارزش و تاریخی بود که میشود جزو موارد الهامات غیبی و امدادهای الهی به حساب آورد که به ذهن مقدس ایشان خطور کرد و در همان مراحل اول پیروزی انقلاب اقدام شد و زمان مناسبی هم انتخاب شد. یعنی جمعه آخر ماه مبارک رمضان و مخصوصاً قید جهانی این روز خیلی با اهمیت میباشد. گرچه ما در طول این 10 و 12 سال با کارشکنی های بسیار شدید استکبار خبری دنیا مواجه بودیم، که خیلی مخالف هستند به اینکه این روز به عنوان روز قدس جا بیفتد، آنهم به اسم امام و جمهوری اسلامی، همچنین با بیصفایی و تنگنظری بسیاری از سران و جریانات در کشورهای اسلامی مواجه هستیم که به خاطر حسادتها و بغضی که به انقلاب اسلامی داشتند، از این پیشنهاد بسیار مناسب، استقبال شایستهای نکردند و با این کارشان به فلسطین و آن چیزی که شعار خودشان بود، ظلم کردند. ولی رفتهرفته وضع در حال عوض شدن است و این روز دارد جا میافتد.
ما امسال نسبت به سالهای گذشته، گام و حرکت بلندی را در آمادگی مردم در سراسر دنیای اسلام، برای برگزاری مراسم این روز در گزارشها دیدیم، که انشاءالله در اخبار روزهای بعد هم میبینیم که امروز جای خودش را باز کرده و یا شروع به بازکردن نموده باشد.
تاریخ فلسطین و مسأله آوارگان فلسطینی و خلق دولت غاصب اسراییل از مسایل بسیار بسیار مهم عصر ماست و شاید مهمترین مسأله تاریخی قرن ما باشد، از لحاظ ابعاد آثاری که در تاریخ گذشته و آینده دارد. حتی مسایل مهمی مثل بحران خلیجفارس که گاهی این مسأله را تحت تأثیر قرار میدهند، آنها حرکتهای زودگذری هستند. این مسأله جا و اهمیت خودش را در تاریخ حفظ کرده است و از طرفی مظلومترین حادثه تاریخی دنیا است. تا آنجا که قطعات تاریخی را مطالعه کردهام، هیچ قطعه تاریخی را با توجه به جهات مختلف به اندازه این قطعه تاریخ، مظلوم و مورد نظر نیروهای استکباری ندیدهام. از یک طرف نیروهای استکباری و از طرف دیگر نیروهای مقاوم و عدالت خواه، که همیشه نظرات نیروهای استکباری غلبه خودش را بر نظرات نیروهای حقطلب در تبلیغات و اظهار حقایق در این نیم قرن نشان داده است.
از این جهت ما واقعاً هر چقدر تلاش کنیم که این مظلومیت را از این روز و حادثه و از این قطعه تاریخی بزداییم، در عمل و در تبلیغ، استحقاق دارد.
پیشرفت مبارزات و جهاد و کارهایی که به عنوان احقاق حق فلسطین و مردم فلسطین در این مدت شده، متأسفانه به ثمر ننشسته است. 50 سال مبارزه و جهاد، خون و شهادت، اسارت و آوارگی که واقعاً توده عظیم و متراکمی را از ظلم و ستم در تاریخ عرضه میکند، آثار مناسب خودش را هنوز در عمل ارائه نکرده است. دلیل هم داریم که عرض میکنم.
شاید حدود 50 سال پیش، وقتی اولین موج آوارگان فلسطینی از فلسطین بیرون میرفتند و شعار «اِنَّناعاعِدُونْ 3 را سر میدادند، امید برگشت به فلسطین در آنها از امروز بیشتر بود. یعنی بعد از 50 سال تلاش برای برگشتن به فلسطین، از جایی که در روز اول بودند، عقبتر هستند و فاصلهشان با بیتالمقدس و فلسطین بیشتر است، و این چیز عجیبی است. واقعاً اگر همه چیز خاموش شده بود و این طور شده بود، قابل توجیه بود. اما اینکه دولتها، جریانات، احزاب، روزنامهها و رادیوها خاموش هم نشده و خیلی جاها حرف زدند و شعار دادند، ولی در عمل همیشه گامی به عقب بوده است. هر روز، هم بر تعداد مهاجرین افزوده شده و هم بر تعداد صهیونیستها در فلسطین افزوده شده است و اگر در آخر هر سال جمعبندی کنیم، میبینیم که آواره بیشتر شده، عمق حضور اسراییل در فلسطین بیشتر شده است، مهاجرین بیشتری از اطراف دنیا ظالمانه به این مکان آمدهاند و امیدهای کمتری در دلها به وجود آمده است. چرا این مسأله این طوری است؟ مسألهای که از لحاظ ماهیت خیلی واضح است که حضور اسراییل، مسأله ناحقی است و ملت چند میلیونی فلسطین آواره هستند و در سراسر دنیا حضور دارند. آوارگان فلسطینی در کشورهای عربی بیشتر و در کشورهای دیگر در حد قابل توجهی حضور دارند.
مردم، این آوارهها را میبینند. دنیا قطعاً حق مردم فلسطین را میشناسد و حتماً میداند که حضور اسراییل غاصبانه است. ادعاهایی که یک زمان، قوم یهود در زمان حضرت موسی آنجا بودند، دلیل نمیشود که این همه قطعات تاریخی که بعد از آن بوده و مسلمانان قرن ها اینجا را در اختیار داشتند و اعراب اینجا حضور داشتند، نادیده گرفته شود. حتی عرب ها و مسلمانان اینجا را از دست یهودیان نگرفتند، بلکه وقتی اسلام آمد، در دست مسیحیان بود4. و وقتی مسیحیان در مبارزات اسلامی تسلیم شدند و هنگامیکه کلید بیتالمقدس را به دنیای اسلام دادند، شرط کردند که یهودی در اینجا نباشد. یعنی مسأله در آن زمان آن قدر ضد یهود و غیریهودی بود که عدم حضور یهودی را آنجا شرط گذاشتند، که نباید اینها باشند. وضع این طوری بود و حالا با یک ادعای واهی دارند از اطراف دنیا مردم را جمع میکنند و کشور مورد نظر خود را بر ویرانههای آثار اسلامی تأسیس میکنند.
اما حالا اینکه واقعاً میماند یا نمیماند، نظر قطعی من این است که با توجه به اینکه من از کسانی هستم که در ایران، مسأله فلسطین را خیلی خوب میشناسم و از بین کسانی که روی فلسطین کار کردهاند، من سابقه زیادی دارم و هنوز هم با علاقمندی این مسأله را تعقیب میکنم، قویاً معتقدم که به هر حال دیر یا زود دولت غاصب اسراییل از پای در خواهد آمد و سرانجام اینجا به آغوش اسلام باز میگردد و ملت فلسطین، حق خودشان را میگیرند و یهودیان هم که به ناحق این ظلم را مرتکب شدند، باید جواب پس بدهند.
این کار از اشتباهات تاریخی ملت یهود است. اگر یهودیان میرفتند در گوشهای از دنیا که این همه آثار سوء نداشته باشد، برای خودشان کشوری تأسیس میکردند و در آن مکان جمع میشدند، قطعاً بهتر میتوانستند آیندهای برای ملت یهود داشته باشند. یک اشتباه بزرگ مرتکب شدند، که چند میلیون آدم در مقابل یک میلیارد نفر مسلمان، خیال میکنند که همیشه با استفاده از اهرم استکبار غرب میتوانند مقاومت کنند.
فلسطین یک بار دیگر در جنگهای صلیبی5 نزدیک دو قرن این وضع را داشت؛ آن مرتبه به دست صلیبیون و این بار به دست صهیونیستها. حالا ممکن است طول بکشد. حوصله تاریخ و خداوند خالق تاریخ بیش از اینها است. اصلاً هیچ وقت تاریخ را در مقیاس یک سال و چند سال و چند ده سال مورد قضاوت قرار نمیدهند. تاریخ یک مجموعه و جریاناتی است که با تفاوت عوامل سازنده تاریخ تقسیمبندی میشود. حتی عقلای دنیای عرب هم اعتراف میکنند که اسراییل به عنوان یک جسم زائد در پیکر دیگری غیرقابل تحمل است و سرانجام روزی دفع خواهد شد و پیکره منطقه خاورمیانه آن را تحمل نخواهد کرد. منتها این مرارتها و این مصائب همراهش است.
حالا چرا واقعاً این 50 سال این طور شد؟ چرا این همه امکانات اسلامی نتوانسته است چند میلیون را به جای خودشان بنشاند؟ دلیلش روشن است. ما همیشه میگوییم چند میلیون یهودی در مقابل یک میلیارد مسلمان، ولی واقعیت این نیست. واقعیت این است که مسلمانان جبهه اسلامی و عربی در مقابل کل امکانات دنیای استکبار شرق و غرب بوده است و هنوز هم این طور است. واقعاً مسأله، مسأله چند تا یهودی نیست. چند تا یهودی دست افتادهاند و عامل هستند و خود آنها هم به صورت عامل عمل میکنند. اگر چه در آمریکا و یا اروپا اهرمهای قدرت را دارند و یا مثلاً امکانات مالی تبلیغاتی دارند. روزنامه، رادیو و نفوذ سیاسی دارند. اینها را دارند. اما خود آنها دست افتادهاند.
اینها برای تأمین منافع استکباری و استعماری اینجا هستند و آنها برای تضمین صدور نفت ارزان به غرب. اما قضیه این نیست. مسأله این است که کل استکبار، کل کفر در مقابل اسلام است و افکار وارداتی در مقابل این جریان نیست، او خودش هم از زائدههای استکبار و استعمار است.کل امکانات کفر جهانی و استکبار جهانی در مقابل نیروهای مخلص ملی یا اسلامی منطقه قرار دارند و این یک واقعیت است. تعداد و امکانات آنها و اهرمهایی که در دست آنهاست، خیلی بیشتر است. این نقطهای که انتخاب شده است، بسیار دقیق انتخاب شده و همه حسابها را کردهاند، هر کس هم که در غرب سردمدار باشد، او حامی اسراییل است، چون او خودش طرف است.
یک روز که امپراطوری بریتانیا در جهان حاکم بود و هیچ وقت آفتاب در امپراطوری آنها غروب نمیکرد، آنها سردمدار بودند و دیگران را پشت سر خودشان میآوردند. آن امپراطوری تضعیف شد و بالاخره آفتاب در آن محدوده غروب کرد و امپراطوری آمریکا جای او را گرفت، یعنی همان کاری که سردمدار آن روز غرب میکرد، سردمدار امروز غرب میکند.
اگر یک روزی جای آمریکا هم کس دیگری بیاید، باز همان کار را میکند. چون این غرب است که اینجا را میخواهد. غرب است که به دنبال این مسأله است و هر کس آقای غرب و جلودار حرکت استکباری غرب باشد، مسأله اسراییل برایش مسأله مهمی است.
آنجا شرق مدیترانه را تحت کنترل دارد، آنجا خلیج مهم عقبه را تحت کنترل دارد، آنجا رابطه بین آفریقا و آسیا را از زمین قطع میکند، آنجا جایی است که با چشمان حریص مواظب مخازن عظیم انرژی در منطقه است و جایی است که همه ابزار برای ایجاد تفرقه در دنیای اسلام و مسلمانها در آن جمع شده و تحقیقاً هم نقطه بعدی آن این است. این همه نیرو که به کار میرود، دلیل دیگری دارد، تحقیقاً آنها خودشان هم میدانند که این چند میلیون آدم در درازمدت، قدرت مقاومت را نخواهد داشت و قطعاً به فکر توسعه هستند. اگر هم، روزی به طور مصلحتی و تحت شرایطی از یک قطعه زمین عقبنشینی کنند که تا به حال چنین چیزی نشان داده نشده است - غیر از بیرون رفتن از بخشی از اراضی سینای مصر و با دستاورد عظیم کمپ دیویدی که برای استکبار و اسراییل، معامله بسیار نابرابری بود6 - یک قطعه زمین کوچک در مقابل شکستن این تحریم عظیمی که علیه اسراییل در تاریخ عرب تحقق یافت، خیلی معامله خسارت باری برای ما و در عین حال مفید برای استکبار بود. آنها عقبنشینی جدی نخواهند کرد.
حالا به طور صریح میگویند که « جولان » را نمیدهیم، قسمت غربی رود اردن و بیتالمقدس و غزه را نمیدهیم و بعضی از آنها هم میگویند میدهیم که اگر شرایط همین باشد، این درست ضد سیاست مرسوم اسراییل و استکبار است. اگر اینها میخواستند در این قطعه کوچکی که دارند باقی بمانند، دعوت کردن از مردم یهود از سراسر دنیا و آوردن آنها به اینجا خیلی بیمعنا است. همین حالا خاک اسراییل از کثرت جمعیت دارد خفه میشود، ولی میبینید با چه قیمتی دارند از روسیه آدم به اینجا میآورند. در آلبانی اوضاع به هم ریخته، از همین غوغا استفاده کردهاند و در این چند ماه هر چه یهودی در آنجا بوده، بدون سر و صدا به اسراییل منتقل کردهاند. پیش از این اطلاع پیدا کردید که از سودان چه تعداد یهودی را آوردند و همین حالا از حبشه چه مقدار یهودی به اسراییل میآورند.
اگر هر یهودی از سراسر دنیا به آنجا برود، برای او امتیاز قائل هستند. این قطعه کوچک خاک با این همه آدم نمیخواند و این نشدنی است. اول اینها در لبنان تا بیروت آمدند و با آن صلابت قابل تحسین نیروهای حزباللهی مواجه شدند و تا نهر لیتانی عقبنشینی کردند. ولی اسراییل به فکر توسعه است و اتفاقاً الان هم موقع بسیار خطرناکی است.
خلائی که به خاطر این اشتباه تاریخی حزب بعث عراق7 در دنیای اسلام پیش آمد، موقعیت بدی برای توسعه وضع اینها پیدا شده است، البته در مقابل آن هوشیاری هم وجود دارد که باید آن را حفظ کنیم. تحقیقاً اگر بتواند و سرش به سنگ نخورد و در مقابل خودش موج جدی از امت اسلامی نبیند، خیلی بیش از اینها قلمرو خودش را باید توسعه دهد که انشاءالله به این امید خطرناک و واهی که استکبار غرب به آن دل بسته است، اینها نرسند و با همت مسلمانها این توطئه بسیار عظیم از سر مسلمانها کوتاه شود که بنده پیشبینی میکنم، همین طور خواهد شد.
غرب یک تضاد جدی دارد و هنوز نتوانسته است این تضاد را حل کند، گرچه مقطعی آن را حل میکند و از آن عبور میکند. اساس زندگی در دنیای غرب، با افکار عمومی غربیها بر حضور ملتها و دموکراسی است و همه فریبکاریها که میکنند با همین شعار دموکراسی8 و حضور ملتها است.
حضور ملتها در منطقه ما و خاورمیانه، در دنیای عرب درست با اهداف توسعه اسراییل و یا بقای آن در تضاد است.
اگر اینها تا امروز توانستهاند بمانند، به خاطر این است که ملتهای عرب در صحنه نبودهاند، به خاطر اینکه تصمیمگیری در دنیای عرب و همسایگان آنها و در بسیاری از کشورهای اسلامی به دست مردم نبوده است.
اگر بخواهند این وضع را ادامه بدهند، باید برای همیشه ملتهای منطقه را از حضور در صحنه و از حاکمیت در امر خودشان دور بدارند و از آن جلوگیری کنند. البته تابه حال این کار را کردهاند، شعار میدهند، دروغ هم میگویند و حتی حکومتهای دیکتاتوری را سرزنش هم میکنند، ولی آنجایی که مسأله جدی میشود، میبینید که ترمز میکنند.
نمونه اخیر آن همین عراق است. اینها، خیلی نسبت به حزب بعث عراق خشمگین بودند، وقتی که دیدند مردم عراق به طور جدی دست بهاسلحه بردهاند و قیام عمومی شده است، دیدیم که همه چیز عوض شد. این تضاد بالاخره غرب را از پای در خواهد آورد و قابل حل نیست. مردم هر روز، از روز قبل هوشیارترند، و هر روزی که میگذرد، بر تعداد افراد آگاه اضافه میشود.
علیرغم اینکه خیلی عوامل برای فریب دادن و تحمیق مردم و سرگرم کردن مردم به مسایل فرعی و زودگذر هست، ولی حرکت بیداری، هوشیاری، آگاهی، علم و دانش قطعاً به طرف تکامل است و دنیای اسلام هم از این فیض محروم نیست و به همان اندازه که مردم هوشیارتر و آگاهتر شوند، به همان اندازه ریشههای موجودیت اسراییل تضعیف میشود.
ما اسراییل را به عنوان تبلور حضور غرب میدانیم و با تضعیف اسراییل، در واقع ریشههای حضور غرب و استعمار و استکبار در منطقه تضعیف میشود. یا باید یک روزی به هر حال غرب صریحاً دست از این ادعای عوام فریب دموکراسی و حقوق بشر9 و حاکمیت مردم بردارد و بگوید که ما این را برای خودمان میخواهیم نه برای دیگران، که این مسأله مشکلی برای آنها است و یا اینکه این جریان به یک جایی میرسد که مردم اجازه نمیدهند که این وضع ادامه پیدا کند. حتی حرکت هایی که در ظاهر به نفع سلطه غرب است، به خاطر عمق بیداری مردم نتیجه معکوس میدهد، که بهترین مثالی که میتوان زد، همین وضع موجود است.آمریکا و متحدانش، عظیمترین لشکرکشی قرن را از لحاظ کیفی و کمی در منطقه کردند و در اینجا حضور یافتند، برای اینکه منطقه را بترسانند، برای اینکه سلطه خودشان را تحکیم کنند. بالاخره یک رعد و برقی شد و به یک جایی هم ضربه وارد کردند که همه میدانیم. اما ببینیم به آن حرکتی که عرض میکنم ،آیا ضربه وارد شد یا خیر.
خود کویت یکی از همان مکانهایی بوده که اصلاً هدف آنجا بود و مرکز اساسی میدان جنگ آنجا بود. شعور و بیداری و مطالبه حق، امروز در مردم کویت بیشتر است یا یکسال پیش؟
به این سؤال خودشان دارند جواب میدهند. امروز حرفهایی را که مردم کویت میزنند، یکسال پیش نمیزدند. این مکان همان خانه آمریکا است. معلوم میشود که آن موج را نمیشود متوقف کرد.
این شعور در عراق، امروز بیشتر است یا دیروز بیشتر بود؟ عراقیها در مقابل حزب بعث جرأت نمیکردند حتی به ترقه دست بزنند، ولی امروز متوسل به توپخانه و خمپاره میشوند و نیروهای قساوت پیشه گارد جمهوری را خلع سلاح میکنند و آنها را اسیر میکنند. این مسأله کمی نیست. ما دو جریان داریم؛ یکی جریان سرکوب است و جریان دیگر حرکت مردم و بیداری آنها و آشنایی با حقوقشان است.
شما خیال میکنید مردم بصره و یا مردم ناصره که در کنار گوششان ارتش پیروز آمریکا بود، نمیدانستند که آمریکا از حرکت آنها ناراضی است. یعنی آنها این قدر شعور نداشتند که آمریکا ضد حرکت آنهاست. من فکر نمیکنم الان کسی در دنیا باشد که نفهمد. اینکه شجاعت پیدا میکنند و این حرکت را در آنجا انجام میدهند،- در عراق- خیلی پیشرفته است. اردن هم به همین روز افتاده است. الجزایر و تونس هم به همین روز افتادهاند و جاهای دیگر هم به همین روز خواهند افتاد.
مردم به هر حال وارد معرکه خواهند شد، البته ممکن است باز هم مردم را سرکوب کنند، ولی دوباره و سهباره میآیند. جریان مبارزه همین طور است، مگر ما خودمان در ایران وقتی که روز 15 خرداد سال 42 قیام کردیم، به خاک و خون کشیده نشدیم، مگر تهران را مثل نجف امروز، شاه نکوبید، مگر ورامین و قم را نکوبید،10 ولی همین مردم مسیر حرکتشان را به شکل دیگری ادامه دادند و دوباره همان صحنه ها را تکرار کردند. آگاهی مردم نمیگذارد آنها آرام بنشینند.
این موج در کل دنیای اسلام حرکت کرده است و کل دنیای اسلام، حضور اسراییل را غاصبانه و تحقیرکننده میداند و حالا شرایط و اوضاع در هر زمانی تا حدودی ایجاب میکند که وارد میدان شوند.
روزی این مسایل حل میشود و مردم مسلمان کار خودشان را میکنند، منتها عوامل اساسی باید تغییر کند.
شما ببینید چه عواملی وضع پنجاه سال گذشته را داشته؛ قدرت غربیها، سلطه غربیها، ناآگاهی مردم ما، سلطه اجانب در منطقه ما، حضور عوامل و مزدوران غرب در رأس قدرت در کشورهای اسلامی، و ضعفهای فراوان فکری و روحی و نبودن مدیران لایق و رهبران شایسته، خوب اینها باید تغییر کند و اگر تغییر نکند، من انتظار معجزه ندارم. سنت خداوند این است. از پنجاه سال پیش تاکنون این عوامل خیلی جابجا نشده است. موج بیداری در ایران، راه صحیح را انتخاب کرد و آن راه اسلامی بود.
اتکای عربها بر قومیت و زبان از اشتباهاتشان بود. من نمیگویم نباید اتکا کنند، عامل قومیت و زبان، نژاد، فرهنگ ملی و عامل جغرافیایی تأثیر خودش را دارد، اما حق این بود که محور اصلی، محور اسلام میبود.
عرب مسلمان اگر قیام میکرد، خیلی بهتر از عرب غیر مسلمان بود، که میخواهد مسلمان باشد یا نباشد، میخواهد مارکسیست باشد و یا مسیحی باشد. این کار را ایران کرد، راه را امام برای ما باز کرد و دیدید خیلی طول نکشید. البته شاید برای ما کم حوصلهها هفت، هشت سال خیلی باشد، ولی برای خدا که قیامت را هم خیلی نزدیک میداند، اینها خیلی نیست و فقط لحظه است.
هفت، هشت سال گذشت و موج اسلامخواهی به فلسطین منتقل شد. شما میدانید که نمیگذاشتند فلسطینیها مسلمان باشند، نمیگذاشتند بچههای فلسطین کامشان را به چیزی که معنای اسلامی داشته باشد، باز کنند و یا به آنها اسلام بیاموزند، انقلابی ترینها را مارکسیست بار میآوردند و محافظهکارشان را لیبرال بار میآوردند. برای اولین بار صدای« اللّه اکبر» جای سایر شعارها، فضای داخل اراضی اشغالی را گرفت و برای اولین بار سنگرها به مساجد منتقل شد. این بزرگترین حادثه این دهه بود که اتفاق افتاد و به همین دلیل میبینید که خشونت در آنجا زیاد شد.
خشونتهایی که این دو سه سال اسراییلیها در اراضی اشغالی کردند، آن قدر بد و ظالمانه و غیرانسانی بود که غربیها هم چند روز که اینها را منتشر کردند، دیدند که دارند ریشه خودشان را میزنند، دیدند که با انتشار اینها دارند بنیان خودشان را میکنند و جلویش راگرفتند.
حقیقتاً کارهایی که امروز اسراییلیها با فلسطینیها میکنند، از کارهایی که در قرون گذشته، فرعونیها نسبت به بنیاسراییل میکردند، قساوت مندانهتر است . اگر اسراییلیها امروز روضه مظلومیت بنیاسراییل دوران حاکمیت فرعون مصر را برای مردمشان میخوانند، فردا فلسطینیها این روضه ها را میخوانند و اسراییل و صهیونیسم درست کاری را میکند که چند قرن در تاریخ خودش آن را محکوم کرد. کارهای اینها نسبت به بچههای عرب، به خانههای عرب، مردان و زنان عرب خیلی بیشتر و بدتر و فجیعتر است.
به هر حال ما راه آزادی فلسطین را بیداری اسلامی امت اسلامی میدانیم، نه بیداری مطلق، بلکه بیداری اسلامی. در عین حال عقیده هم نداریم که عوامل قومیت و عربیت گرفته بشود، چون آنها هم باید باشند، و همه با هم باشند. و موجودیت اسراییل را همان لانه عنکبوتی که در قرآن به عنوان سمبل جریان های ضعیف و متزلزل آمده میدانیم11 و حاکمیت ملت فلسطین و مسلمانها را آن جریان اصلی خدشهناپذیر باقی و شجره طیبهای که در قرآن میگوید: « اَصْلُها ثاِبتٌ وَّ فَرْعُها فِی السَّماءِ»از آن تبار میدانیم. در هر قطعهای هر کسی وظیفه خاص خودش را دارد، ما هم در این قطعه وظیفه خودمان را باید به انجام برسانیم، انشاءالله. اگر در عمر خودمان توانستیم به آزادی فلسطین برسیم، شاکر خداوند خواهیم بود و اگر هم به این مهم نرسیم، میدانیم که نسل بعدی ما آنجا را فتح خواهد کرد.
اَعُوُذُ باللهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/
تَبَّتْ یَدا اَبَی لَهَبٍ وَ تَبَّ/ ما اَغنْی عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ/ سَیَصْلی نارًا ذاتَ لَهَبٍ/ وَامْراَتُهُ حَمّالَةَ الحَطَب/ فی جَیِدها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ.»
خطبه دوم:
بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُ ِللهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَعَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍوَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).
همان طور که وعده دادم خطبه دوم را به بررسی وضع بحران خلیجفارس و مسایل داخلی عراق اختصاص خواهیم داد، زیرا که امت ما هم، این انتظار را دارد که در این روز مقدس، مقدار بیشتری با عمق این جریانات آشنا شود. قبل از شروع بحث تأکید بر انجام وظایف دینی و پرهیز از منهیات و محرمات را مینماییم که انشاءالله دستاورد ماه رمضان را همیشه بتوانیم محفوظ بداریم.
حالا که قطعهای از تاریخ بحران خلیجفارس گذشته است، ما قادریم، قضاوت روشنتری را داشته باشیم، از مسایلی که در این بحران به وقوع پیوسته است. البته این قضاوت، هنوز هم به عنوان قضاوت نهایی تلقی نمیشود، چون ممکن است در تحولات بعدی، مسایل جدیدی حادث شود که تحلیل کاملتر و دقیقتری را از مسایل ارائه خواهیم داد.
از شروع حادثه و رشد بحران و درگیری نظامی و شکست خفت بار بعث عراق و حوادث بعد از آن و آخرین قطعهای که اکنون به وقوع پیوسته، مسأله آوارگی کمنظیر مردم عراق و ظلم بیحسابی است که هم اینک بر مردم عراق روا داشته میشود. تا اینجا را که ملاحظه نماییم، یک سری مسایل روشنی را در مییابیم که من تا آن حدی که منجر به خستگی و ناراحتی شما نشود و در عین حال شایسته و لازمه خطبه باشد، به بیان چند نکته از آن مقوله برای شما میپردازم. ولی مطمئناً این همهی آن مطالبی که باید به این بحث اختصاص داده شود، نیست. اولاً خوب روشن شد که این جنگ، جنگ نفت و سلطه بود، نه اینکه جنگ آرمانها و اهداف انسانی باشد. رسانههای ما از همان روزهای آغازین بحران، از آن به عنوان « جنگ نفت » یاد نمودند. وقتی که اخبار از سوی تلویزیون منتشر میشد، عبارت «جنگ نفت» را در تصویر تلویزیون به همراه خود داشت، و حرف درستی هم بوده است.
البته ثابت شدن اینکه منظور از آغاز این بحران، کاملاً ناشی از دستیبابی به این هدف، یعنی نفت باشد، کمی مشکل به نظر میرسید. برای اینکه آنقدر ادعاهای متعدد در آن نهفته بود که هر کسی به خود این حق را میداد که راجع به ماهیت چنین جریانی، کمی به فکر کردن بپردازد. چون اینها هم در پیشبینیها و هم در گفتههایشان صادق بودند و پای مسایل دیگری هم در میان بود، اما ما اکنون با تحلیل نهاییتری، میفهمیم که واقعاً انگیزه چنین حرکتی در واقع همان دستیبابی به نفت و سلطه بوده است، نه آرمانها و اهداف انسانی.
آمریکاییها ادعا میکردند که این جریانات در راستای احترام گذاردن به مصوبات سازمان ملل و حفظ مرزها و سرکوب کردن یک تجاوز با حمایت از مردم مظلوم کویت و جلوگیری از دیکتاتوری و یا اینکه برای جلوگیری از زورگویی یک دیکتاتور و امثالهم محسوب میشود. اینها حرفهایی بود که اینها در آن موقع میزدند.
خیلی ها هم شاید این ادعاها را باور میکردند. ملت آمریکا لااقل در زمره کسانی بودند که با ساز و دهلی که دارند، زود این قبیل مسایل را قبول مینمایند و فکر میکنند واقعیت همان چیزی است که آمریکاییها اعلام میکنند. آن حرفها با این اوضاع جدید قابل سازگاری نیست و باید هماکنون در قبال وضع جدید پاسخگو باشند، چون بدترین مسایل هم اکنون به منصه ظهور رسیده است.
حالا باید خطاب به آمریکاییها گفت که مگر الان وضع دگرگون شده و یا آن آرمانها و هدفها به کلی عوض شده است؟ عراقیها سخت به این مسأله چسبیده بودند که ملت عراق، حزب بعث عراق و حکومت عراق، پرچمدار مبارزه با استعمار و استکبار و حضور غربیها در منطقه هستند وکویت را هم به این دلیل مورد اشغال قرار دادند. چون که عامل آمریکا تشخیص داده شده است، لذا باید او را گوشمالی داد و یا اینکه صورت ظاهری قضیه به خاطر فلسطین و امثال اینها وانمود میکرده است. حتی تا آخرین لحظات و تقریباً دو سه ساعت پیش از اینکه قبول پذیرش تمامی پیشنهادات آمریکا را اعلام بدارند، در ایران به ما میگفتند که ما با ملتمان صمیمی و خودمانی هستیم و مردم و نیروهای مسلح ما هم تصمیم گرفتند تا آخرین نفراتشان در راه فلسطین و مبارزه با استکبار، جانهایشان را فدا نمایند. واقعاً یک کلمه هم از این مواضع تنزل نمیکردند و در مقابل این گفته ما، که گوشزد مینمودیم و میگفتیم که شما در هر حال باید این احتمال را هم بدهید که با زور از مواضعتان عدول مینمایید، در پاسخشان با صراحت و قاطعیت جواب منفی میدادند.
اینها عنوان میکردند که ما وضعیت و ساختار زندگیمان را در عراق به دوران ماقبل زندگی متمدن بشری برگرداندهایم و زندگی دوران قرون وسطی را انتخاب نمودهایم و با زندگی بدون آب، بدون برق، بدون سوخت و یا حتی با توسل به جنگ چریکی هم که شده، تصمیم داریم هیمنه استکبار را در این منطقه در هم بشکنیم. اهداف آنها در مجموع همین بود و برای تحقق چنین امری، حتی ما را هم به همراهی در این مسیر و مبارزه فرا میخواندند و از ما میخواستند شما هم که شعار مبارزه با استکبار را سر میدهید، پس با ما در این مبارزه هم صدا شوید.
لیکن اینها [عراقیها] باید پاسخگو باشند که حالا چطور شده که هر امری را که آمریکا مطرح میکند، به طور دربست به قبول آنها تن در میدهند و فوری مجلس تشکیل میدهند و بعد هم پذیرش آن را تصویب میکنند، اما در مقابل ملتشان، یعنی با همین عدهای که در صدد بودند با صفا و صمیمیت با آمریکا مبارزه کنند، به این نحو ناشایست رفتار مینمایند. این مسأله خیلی عجیب است، یعنی آدم هیچ پدیدهای زشتتر، غیرقابل فهمتر و غیرقابل توجیهتر از این منظره را مشاهده نمیکند. یعنی به محض اینکه در شورای امنیت مینشینند و اعلام میکنند که تا دو ماه دیگر اسلحههای خود را خراب نمایید و یا تا دو سه ماه دیگر باید فلان چیز را تحویل بدهید یا اینکه این مقدار نفت را بابت بازپرداخت بدهیهایتان بفروشید و بدین امر اختصاص دهید، همه را به طور مطلق میپذیرند و حتی یک مورد آنها را هم رد نکردند.
خودشان هم این را قبول دارند و میگویند این ادعاها خیلی ناجوانمردانه و غیرعادلانه است، ولی در عین حال ما اینها را میپذیریم و عمل میکنیم. دلیلش را هم ممکن است بین خودشان این گونه عنوان کنند که خوب چاره دیگری نداریم، در این شرایط که بربالای سرمان زور و تهدید حاکم است.
خیلی خوب، این مورد قبول است که در شرایطی، تحت فشار و زور بودهاید، لیکن این سؤال همیشه مطرح است که این آدم چطور در مقابل مردم خودش این همه لجاجت، سرسختی و قساوت به خرج میدهد؟
سؤال دیگر این است، مگر شما مدعی نیستید که تمامیت عراق را برای مردم عراق طلب میکنید؟ مگر این کشور متعلق به این مردم نیست؟ متأسفانه خیلی زود به این نتیجهگیری میرسیم که همه اینها هرگز به خاطر مردم نبوده و نیست، بلکه تمام این جریانات بابت محفوظ نگهداشتن چند نفر و یا حفظ یک هرم سیاسی - نظامی که در نهایت حافظ یک نفر هستند، میباشد.
چقدر آرزوها، امیدها، خیالات و توهمات با آشکار شدن انگیزه و ماهیت اصلی این بحران و جریانات نقش برآب شده است؟
طی همان مدتی که بحران منطقه به وقوع پیوسته بود، رهبران عرب به کشورمان رفت و آمد میکردند و مدام برای ما راجع به بحران تحلیل میکردند و حرفهایی میزدند که با آنچه که نتیجه این ماجرا بود، تضاد پیدا کرد. حالا ما چند مورد از این نمونههای مشخص را میگوییم و شما مقایسه کنید و ببینید که ادعاها چه بوده و آنچه که در نهایت نتیجهگیری شده، چه چیزی بوده است؟
هفت، هشت مورد از نقاط روشن برای اثبات این کلیت و این ادعا و حرفهایم میتواند مورد استفاده قرار بگیرد.
شماها یادتان هست که در روزهای اول این بحران، که به اشغال کویت منجر شده بود، آمریکاییها و کل غربیها چه مقدار برای مردم کویت، برای ظلمهایی که بعثی ها در کویت در حق مردم کویت روا میداشتند، روضه خوانی و مصیبت خوانی میکردند. امکان دارد که کسی این مسایل، یادش نباشد. اگر چنانچه صدا و سیما یکبار اقدام به نمایش گوشههایی از تصاویر مربوط به اشغال کویت بنماید، در صورت موجود بودن تصاویرش و یا جهت یادآوری مجدد، یک مروری بر نمایش آن در یکی از این تحلیلهای هفتگی داشته باشد، خوب است.
موارد جزیی را همچون مردن یک کودک در یک گوشه از بیمارستانی را به صورت یک فاجعه در دنیا برای مردم و افکار عمومی جا انداختهاند. یا اینکه چند نفر از کویتیها را داخل کنگره آمریکا برده بودند و با اینها مصاحبه میکردند، در حالیکه رؤسای کمیسیونهای آمریکا جمع شده بودند، فقط برای اینکه تبلیغات را به این شکل لعاب بیشتری بدهند و طوری وانمود کنند که مصیبتهای فراوانی برآنها روا داشتهاند. مثلاً یکی از آنها مطرح میکرد که خانمم را از داخل ماشین از من جدا کردند و بردند و از این قبیل مسایل. البته جنایات بعثی ها در کویت چهره بدی داشت، اما آمریکاییها و غربیها در این زمینه چهکار میکردند، حال آنکه شما وضعیت آوارگان عراقی را دارید مشاهده میکنید. واقعاً فاجعهای که در جریان آوارگی عراقیها حادث میشود، ما هیچوقت نمونهاش را در تاریخ ندیدهایم.
ممکن است در جاهای خاصی به وقوع پیوسته باشد، اگر هم به وقوع پیوسته، حداقل ما شاهد آن صحنهها نبودیم و از نزدیک هم ندیدیم. در اخبار ندیدیم و تاریخ هم آن صحنهها را به ثبت نرسانده است. آنچه ما در تصاویری که پخش میشود میبینیم، به مراتب کمتر از واقعیاتی است که در بیابانها در شرف وقوع است.
مثلاً شما دیدید که یک خانم مریضی یک بچه به دوشش است و یک بچه هم در آغوشش، و خودش هم کفش به پا ندارد و یا اینکه مطرح میکند که یک بچهام را در راه از بین بردند و یا مرده است. اما آن منظره و مناظر متعددی که خیلی هم زیاد است و نشان میدهد که مادری در بین راه وضع حمل مینماید و بچه هم زنده میباشد، اما جلوی چشم خودش، به دلیل در اختیار نداشتن توان لازم برای شیردادن و تغذیه به بچه، در نهایت فرزندش در آغوشش میمیرد، یا اینکه بچههای دیگرش میمیرند و با دست خودش آنها را زیر خاک مدفون میسازد و خودش با پای پیاده به راهش ادامه میدهد تا اینکه جانش را از خطر مرگ نجات بخشد، یا اینکه یک حیوان وحشی و یا سگی، گربهای، یا الاغی را بکشند و گوشت آن را بخورند، این مناظر را ما ندیدیم. ولی این مسایل و چنین چیزهای بدی در بیابانهای عراق پی در پی دارد اتفاق میافتد. چطور این حوادث برای غربیها شکننده و تکاندهنده نیست و خودشان را به عنوان مسؤول این حوادث نمیشناسند؟
من در مصاحبه اولی که داشتم، گفتم عوارض مسایل منطقه یک روزی دامن سیاست آمریکا را میگیرد و بالاخره در دنیا کسانی هستند که یک روز آمریکاییها را به پای میز محاکمه بکشانند و بگویند شما باید جواب این حوادث را بدهید و برای مردم قانع کننده نیست که آمریکا بگوید این حوادث را ما مرتکب نشدهایم و عراقیها مرتکب شدهاند. بله، هم آنها مجرم هستند و هم شما مجرم هستید.
کسی که یک کار به این بزرگی میخواهد انجام دهد، قطعاً باید یک سناریویی داشته باشد که این مسایل را در آن ببیند. اینکه شوخی ندارد، آدم بخواهد یک کشور را به هم بریزد و درباره مسایل بعد از آن بگوید هر چه میخواهد بشود. آنجا باشید و سکوت کنید و چشمهایتان را ببندید. البته من با این حرف نمیخواهم بگویم آمریکا حق دخالت دارد، بلکه میخواهم بگویم او مسؤول است. یا همین طوری محاسبه کرده بود و به این وضع راضی بود و عمداً این وضع را در عراق به وجود آورده بود؛ که بسیار کار زشت و جنایت عظیمی است، و یا محاسبه نکرده بود و فکر کرده بود هر چه شد، تا اینجا برسیم و بعد از آن هر چه شد، شد؛ که باز هم از سوی یک قدرت، جنایت است و قابل قبول نیست. حالا اگر چشمهایتان را ببندید و خبرنگاران شما از اینجا گزارش ندهند و این صحنههایی که ماهوارههای شما یقیناً میگیرد را به مردم نشان ندهید، این مسأله را حل میکند؟ بالاخره این مردم یک روزی دستشان به یک خبرنگار خواهد رسید و سرگذشت خودشان را برای دنیا تعریف خواهند کرد. البته تحلیل خود بنده این است که آمریکا چون برای حزب بعث عراق و صدام جایگزین ندارد، به همه این مسایل تن در میدهد که شاید بعداً از این مجموعه مخروبه، یک چیزی به نفع او پیدا شود،گر چه چیزی ندارد که جای آن بگذارد.
من در بحث قبلی هم گفتم، مسأله ملتها، مسأله مهمی است. اینها همواره از مردم ترسیدهاند و در آینده هم خواهند ترسید؛ چون سیاستهای استکباری هیچ وقت نمیتواند رضایت مردم را جلب کند، لذا آنها راضی هستند که ملت عراق آسیب ببیند. یکی از شخصیتهای معروف فرانسه که آن حرف را زد، یک اشتباه تاریخی مهم سیاسی است که فرانسویها باید جوابگو باشند و اکنون مقام بزرگی در اروپا دارد و رئیس یک مجمع بزرگ اروپایی است. او اظهار خوشحالی کرده از اینکه شیعیان در عراق با این نحوه قساوت و ظلم و با عنف سرکوب شدند12.
او گفت، اگر مردم عراق پیروز میشدند، آنجا یک شرایط حساسی به وجود میآمد که منافع غرب با آن سازگار نبود. اصولاً این حرف را یک دیوانه هم نباید بزند و اگر معتقد هم بود، نباید میگفت.
یک جلاد هم این طور حرف نمیزند. جلاد وقتی کسی را میکشد، میگوید او جانی بود که من او را کشتم، این انتقام ظلمی است که به مردم کرده بود. ولی این آقا صریح میگوید، خوب شد که صدام این طور مردم جنوب عراق را قلع و قمع کرد و این طور آنها را قتل عام نمود، برای اینکه اگر اینها دستشان به جایی میرسید، منافع ما را تهدید میکردند. بنده خیال میکنم، اگر ده خطبه هم بخوانم، به اندازه این یک جمله نمیتوانم ماهیت اینها را اثبات کنم. اگر فکر کرده بود، شاید این حرف را نمیزد. گاهی آدم در مقابل خبرنگاری، مکنونات قلبی خودش را میگوید که دیگر اینها قابل سانسور هم نیست، یک چنین چیزی اتفاق افتاد و این حرفی است که آمریکا، فرانسه و انگلیس هم به آن معتقدند و عمل آنها این را نشان میدهد و آنها این طور با این حادثه فجیع تاریخی برخورد کردهاند.
چطور آدم شب در خانهاش روی تخت راحت میخوابد، در حالیکه چند میلیون آدم به دست او در بیابان آواره باشند! انسان چه جوابی میتواند به وجدانش بدهد؟ باید وجدانش کاملاً مرده باشد و چیزی هم نفهمد. بعید است آنها قبول کنند که یک چنین وضعی دارند.
اینهمه آدم گرسنه، تشنه، برهنه، سرمازده، مریض و آواره و بیخانه زیر برف و باران و در بیابان آوارهاند و به سوی همه دنیا به خاطر نجات بچههایشان دست التماس دراز میکنند. اینها را که شماها از خانههایشان بیرون کردید و این وضع را برایشان به وجود آوردید تا اینها نتوانند در خانههایشان بمانند، اگر این کار را مستقیم نکردهاید، غیرمستقیم که انجام دادهاید. روزی که گفتید، اگر هلیکوپترهای عراقی به طرف ما نیایند، ما حرفی نداریم، بروند مردمشان را بکشند، ما نمیخواهیم دخالت کنیم، آیا این حرف یک انسان باوجدان است؟
شما میگویید اگر عراقیها نگاه کج به طرف نیروهای ما داشته باشند، ما دمار از روزگار آنها در میآوریم، اما اگر همه مردم عراق را بکشند، به ما مربوط نیست. پس اگر به شما مربوط نیست، چرا به کویت آمدید؟ اگر به شما مربوط نیست، چرا از مردم کویت دفاع کردید؟ یا آنجا دروغ میگفتید و یا حالا دروغ میگویید.
شما آمدید نفت ببرید و حاکمیت خود را بر ذخایر نفتی تأمین کنید. ملت آمریکا و فرانسه باید به این مسایل جواب بدهند. آن آقایی که این حرف را زده است، یا ملتش قبول دارد که در این صورت ملت هم محکوم است، و اگر قبول ندارد، آن آقا باید جواب بدهد.
چطور شما از اینکه یک عده مردمی که سالهاست تحت ستم بودهاند و حالا که یک منفذ دیدهاند و حرکت کردهاند، اینطور کشته میشوند، خوشحال هستید! به خاطر اینکه ممکن است اگر اینها اراده خودشان را بر کشور و ملت خودشان حاکم کنند، به شما ضرری برسد. خوب، این چه ضرری است؟ شما که طرفدار دموکراسی و حقوق بشر هستید و میروید یا نامه را میگیرید و میگویید در آنجا دیکتاتور قاچاق فروش وجود دارد و یا گرانادا را به همین دلیل میگیرد. این چه حرفی است؟ این تناقضها واقعاً جواب ندارد.
ممکن است آنها به دلیل اینکه تبلیغات دارند، باز هم تحلیل کنند و ما را باز هم متهم کنند به اینکه ایرانی ها تندروی میکنند. ولی اینها حرفهایی منطقی است و باید به آن جواب بدهند و این طرف هم عراقیها باید پاسخگو باشند. صدام و حزب بعث با مواضع نادرستی که گرفت، مردمش را به این روزانداخت که حالا دارید میبینید و باز دارند ایران را متهم میکنند، آیا این کار مسأله را حل میکند؟
اگر ایران میخواست در عراق دخالت کند، مگر در مرز شما سرباز و نیروی نظامی وجود دارد؟ مگر بین ما و بغداد اصولاً چیزی هست؟ آن نیروهای ما که در مقابل 60، 70 لشکر شما با شهامت از اروند عبور میکردند13 و آن طرف اروند شما را اسیر میکردند، آنها که هستند و اتفاقاً در مرزها هم هستند و هنوز به خانههایشان برنگشتهاند.
اینکه شما آنجا دو نفر از منافقین را وادار کردید به مرز ما تجاوز کنند14 و درگیر شوند و چند تا پاسدار را بگیرند و ببرند و شما در تلویزیون خود بگویید اینها آمدند تا وضع را به هم بزنند، این کار درستی است؟ این جواب مردم خودتان است؟ این جواب دنیای اسلام و مردم عرب است؟جمهوری اسلامی ایران با این همه نیرو اگر بنای دخالت داشت، خیلی جاها حضور پیدا میکرد. رژیم عراق با اشتباه خود ملتش و کشورش را نابود کرده، باید یک چیزی بگوید و میگویند که ایرانیها تحریک کردهاند و باعث تعجب است. در مرزهای شما از اشنویه تا فاو هیچ کس نیست. اگر هستند پس چرا این آوارگان عراقی به این طرف میآیند؟ شما اگر در مرز هستید، چرا اجازه میدهید که به پهنای این چند صد کیلومتر مردم حرکت کنند و از کوره راهها به این سمت بیایند؟ خوب مردم را برگردانید. شما که دعوت میکنید مردم برگردند، معلوم است که شما آنجا حضوری ندارید. پس وقتی که نیستید و ما این همه نجابت میکنیم و حتی در مقابل این تهمتهای شما عکسالعمل خشمگینانهای نشان نمیدهیم، به خودتان بیایید و مردم را فریب ندهید.
ما واقعاً در امور شما دخالت نداریم. بله مردم عراق هستند، ممکن است برخی از آنها از ایران بروند، وقتی که شما در مرز کسی را ندارید و عراقی آوارهای که مظلوم است و در ایران وجود دارد، ممکن است حرکت کند و بیاید آن طرف کاری هم انجام دهد و برگردد، ما مگر مسؤولیم که همه مرزهای شما را حفظ کنیم، مگر ما مأمور شما هستیم که 1300 کیلومتر مرز را حفظ کنیم که کسی به آن طرف نیاید. خود شما بودید و میدانستید در آن زمانی که با آمریکاییها درگیر بودید، چه مقدار از طرف ما به صورت قاچاق جنس به آن طرف میآمد، مگر نبود؟
هیچ کس نمیتواند 1300 کیلومتر را به گونهای حفظ کند که یک چریکی نتواند عبور کند. شما باید آن طرف را حفظ کنید. شما که این همه ادعا میکردید، حالا در مقابل غربیها این مقدار ضعیفید و همه چیز را قبول کردید و دیگر هیچ حیثیتی برای ملت عراق، کشورتان و دنیای عرب باقی نگذاشتید.آن مسؤول لیبیایی که گفت: « عرب در این مقطع تحقیر شد » درست گفت و از حرفهای صحیح بود. بنابراین تناقض گوییها چیزی را حل نمیکند و درست هم نیست.
یکی از مسایلی که باز هم کشف شد، مواضع صحیح ما است. ما از همان لحظه اول اعلام کردیم، نه تجاوز عراق به کویت درست است و نه حضور آمریکا در منطقه، چرا که هر دو برای نفت اقدام کردهاند. ما حاضر نبودیم بچه مسلمانهایمان را بفرستیم که با عراق و یا آمریکا بجنگند که عراق در کویت بماند، یا آمریکا. چرا که هر دو طرف برای ما بد بود.
ما موضع حق خود را اتخاذ کردیم، حالا افراط و تفریط هایی هم اینجا وجود داشت و حرفهایی هم میزدند، ولی همان طوری که راه خودمان را تشخیص دادیم، ادامه دادیم و هر روز هم به عراق مسایل را میگفتیم. واقعاً عراقیها در این قضیه، قهرمان از دست دادن فرصت ها شدند، چرا که هر فرصتی که به دستشان آمد، جاهلانه از دست دادند. ما بیاطلاع بودیم که عراق به کویت تجاوز کرد، ولی از همان اول گفتیم که اشتباه کردهاید و خارج شوید، ولی عقبنشینی نکردید. بعد که آمریکاییها آمدند و آن همه نیرو آوردند و تهدید به جنگ کردند، ما از شما مکرراً تقاضا کردیم، پیغام دادیم که بدون قید و شرط از کویت خارج شوید و آن لحظه آخری که آمدید و از تهران به مسکو میرفتید و میخواستید دو ساعت دیگر در مسکو اعلام کنید که ما بدون قید و شرط پذیرفتهایم، در فرودگاه به ما گفتید که ما تا آخرین نفس میجنگیم، با اینکه ما تنها کشوری بودیم که به شما کمک میکردیم.
شما که میخواستید به مسکو بروید، بایستی ما شما را از قصرشیرین به باختران بیاوریم و از اینجا شما را با هواپیما به مسکو بفرستیم و آن موقع راه دیگری اصلاً برای شما وجود نداشت. خودتان میدانید چه مقدار دارو و آرد و روغن از ایران به آنجا آمده و کار به جایی رسیده بود که آقای رئیس جمهور ترکیه از من دوبار تلفنی گله کرد و گفت، مواد غذایی ترکیه به ایران قاچاق میشود و از اینجا به عراق میرود و من گفتم که جلوی قاچاقچیان را بگیرد15.
شما راه نفس کشیدنتان از ایران بود، البته ما چون با تجاوز شما به کویت موافق نبودیم به شما اسلحه نمیدادیم، ولی مردم کمکهای انسانی میکردند و ما هم چشم خودمان را میبستیم و حتی در ایران همه چیز گران شد. شما یادتان هست دو ماه پیش، کلیه مواد غذایی در ایران یکباره گران شد، به خاطر اینکه بخشی از نیازهای عراق را از اینجا تأمین میکردند. این آقا همان موقع هم با ما با صفا نبود. آخر کار هم، وقتی که از کویت خواست بیرون بیاید، باز یک نیش به ما زد و گفت، فلان وقت مسلمانها هفت بار حمله کردند تا فلان جا را گرفتند و من هم اگر الان از کویت بیرون میآیم، همان طوری که از معمّره 6 [خرمشهر] بیرون آمدم، بالاخره باز هم برمیگردم.
حالا شما ببینید کسی که دست نیازش به سوی ما دراز است و از ما کمک میخواهد، از ما بنزین و نان میخواهد، همان موقع میگوید که بالاخره عراقیها به معمره و کویت باز میگردند. همان موقع نقشه عراق را چاپ کردند و بعد از اینکه نامه نوشته و قبول کردند که اروند رود بین دو کشور خواهد بود، باز هم مرز خود را این طرف اروند رود گذاشتهاند و حالا این صفا و صمیمیتش با ماست؟ حالا آنها به ما میگویند که ایرانیها ناجوانمردانگی کردند و این واقعاً چیز عجیب و غریبی است. امام بعضی اوقات که برخیها ادعای وحدت میکردند و خودشان تفرقهانگیزی میکردند، لطیفهای داشتند و همواره با صدای شیرین خود میگفتند و تکرار هم میکردند و میفرمودند: ما در جوانی 7 نفر بودیم. یکی در میان ما خیلی ناتو بود و صفای بزم را به هم میزد. شش نفر یک طرف بودند و آن یکی یک طرف بود. همواره میگفت شما اتحاد ندارید. این ادعا را واقعاً صدامیان نسبت به ما دارند. ما در شرایطی که مورد خطر بودیم و چشم همه دنیا به ما بود و شما به هیچ جا راه نداشتید، هواپیماهایتان را میفرستادید و ما میتوانستیم آنها را در فضا مورد حمله قرار داده و بزنیم. این کار شما واقعاًَ برای ما خطر داشت، برای اینکه اموال شما محفوظ بماند و آنهایی که در هواپیما هستند، بیجهت کشته نشوند، موافقت میکردیم که هواپیماها بیایند بنشینند. آن موقع سر این مسأله، دنیا چه غوغایی علیه ما به راه انداخت؟ خوب، این مردانگی ایران بود.
یک دلیل مردانگی ایرانیان که این مسأله برای من خیلی ظریف است و گاهی که به آن فکر میکنم و این منظره را در ذهن خودم مجسم میسازم، از همه وجودم شوق و شعف میبارد، برای شما میگویم که شما هم لذت این را ببرید، این است که مردم عراق از دورترین نقاط فرار میکنند و خودشان را به مرزهای جمهوری اسلامی ایران میرسانند. اینها مردمی هستند که هشت سال کشورشان با ما در جنگ بود و حدود ده سال تبلیغات علیه ما به گوش اینها خوانده شده؛ فیلم نشان دادهاند، دروغ گفتهاند، از قساوت ما گفتند و چیزهای زیادی به آنها گفته شده است؛ اینها حالا که به ستوه آمدهاند و بیپناه شدهاند، این طور به طرف ایران حرکت میکنند. 300 کیلومتر راه میآیند و آن لحظهای که به مرز ما میرسند، نفس راحتی میکشند و میگویند راحت شدیم. ما از این چه میفهمیم؟
بالاخره مردم رفته رفته فهمیدهاند که ایران جایی است که در آن انسان وجود دارد و اهل انتقام در آن نیست و جایی است که به انسانیت میاندیشد. این، زیباترین و افتخارآمیزترین منظره برای ماست و خود غربیها هم نمیتوانند باور کنند. آنها آنقدر در تبلیغاتشان راجع به خشونت ما و رادیکالی این نظام مطالبی گفتهاند؛ که پاسدارها این طوری هستند، کمیتهای ها این طوریاند و بسیجی ها این طوریاند. اینها فکر میکنند آنها یک آدمهای غیرمنطقی و غیر رئوف هستند. آنها این طور چهرهای از ما در دنیا ترسیم کردهاند و اکنون وقتی که نگاه میکنند، حتماً شرمنده میشوند.
دیروز یک خبری بود که رودخانه های مسیر، نظیر چومان وزاب طغیان کردهاند؛ ما که پناهندگان و آوارگان عراقی را دعوت نکردهایم که به کشور ما بیایند؛ برای ما هم خیلی زحمت دارد که به اینجا بیایند. لذا بچههای ما وقتی که دیدند اینها میخواهند به آب بزنند و ممکن است کودکان را آب با خود ببرد، رفتهاند در خاک عراق بر روی رودخانه پل زدهاند تا آوارگان بتوانند عبور کنند. حالا ما، با این گرفتاری خودمان و با این همه دردسر که خودمان داریم، باید به احداث اردوگاه و ارسال مواد غذایی و پوشاک، دارو، دکتر، چادر، خرما و غیره اقدام هم بکنیم. یک نیروی مهندسی خودش را به رودخانه برساند و پل بزند تا ملت آواره عراق بتوانند بدون تلفات از رودخانه عبور کنند.
این انسانها همانهایی هستند که در جنگ هم وقتی یک سرباز مجروح عراقی را زنده اسیر میکردند، خون خودشان را میدادند، تا او زنده بماند. این انسانها واقعاً شریف و عزیز هستند.
ملت ما، در حالی به بیش از یک میلیون آواره عراقی میرسد که خودش هزار گرفتاری از این نوع دارد. این طرف در شرق کشور، در زابل ستاد بحران داریم17 . شهر زابل در خطر است، جاده زابل به زاهدان قطع است و صدها هزار نفر در محاصره سیل قرار دارند؛ یک دستمان آن طرف و یک دستمان این طرف . همه کارگاههای دوزندگی ما در حال کارند تا چند چادر بیشتر بدوزند که شاید بتوانند یک آوارهای را نجات دهند.
دیروز در دولت بحث بود که همه بسیج شوند و هر جا یک برزنتی میبینند، بدون مقررات بروید و برزنت از سراسر جهان بخرید و بیاورید و بدوزید و به آوارگان بدهید که برف و باران آنها را اذیت نکند.
در بوشهر، لار و بم سیلزده داریم، به همه اینها و شهرهایی که صدامیان خراب کردهاند و همگی نیمه تمام است، باید برسیم، ولی با این حال آوارهها را میپذیریم. ما اصولاً زندگی را این طور میدانیم و خدمت به انسانها و محرومان و مظلومان را جزو اهداف اساسی خویش میدانیم و برای ما این امر هیچ عجیب نیست.
در جنگ هم همین طور بودیم. وقتی که شما مردم حلبچه را شیمیایی کردید18 و آن طور قتل عام کردید، ما بقایای آنها را برداشتیم و سوار ماشین جنگی خود کردیم و به این طرف آوردیم و از آنها پذیرایی کردیم و نگهداشتیم تا امنیت پیدا کنند و باز گردند. حالا هم همین طور است و آینده هم همین طور خواهد بود. موقعی که شما با آمریکاییها در جنگ بودید،- شما خودتان هم میدانید- ما سراسر مرزهایمان را اردوگاه درست کرده بودیم، که اگر شما را بمباران کردند، مردمتان بتوانند به این طرف بیایند و ما به آنها آب و غذا بدهیم. این شیوه جمهوری اسلامی ایران است. رسانه های خبری عرب، همین حالا هم اگر بخواهند از جمهوری اسلامی ایران یک تصویری ارائه بدهند، یک تصویر خشن و غیرمنطقی را مطرح میکنند.
ما که این کارها را برای آنها انجام نمیدهیم، بلکه برای رضای خدا میکنیم و به وظایف وجدانی و دینی خود عمل میکنیم، ولی دنیا این طور است.
از مسایلی که باز در این جریانات کشف شد، عدم اصالت رسانههای غربی است. ما تاکنون از دولتها میگفتیم و حالا از خود رسانه ها میگوییم، زیرا اینها ادعای استقلال دارند. این آقایان در انعکاس اخبار صحنههای کویت همان طور که قبلاً گفتیم، دیدید که چه کردند، واقعاً دنیا را تکان دادند. البته حق هم بود و باید آن موقع این کار را انجام میدادند، ولی برای صحنههای فجیع آوارگی مردم عراق یک هزارم آن، مخصوصاً در مرز ایران کار نمیکنند. برای شما عجیب است که بشنوید، ما خبرنگاران مهمترین خبرگزاریهای دنیا را به آنجا فرستادهایم و خبر تهیه شده و به مراکز خودشان مخابره کردهاند، ولی خبری در دنیا پخش نشده است. حالا اینها که در همه نقاط جهان دنبال خبر میگردند وحساسترین خبرها و هیجانانگیزترین خبرها را دارند و اینها اصولاً کارشان و شگردشان این است که صحنههای هیجانانگیز دنیا را پیدا کنند که مشتری برای خبر خود داشته باشند، ما میبینیم اینجا این خبرها را منعکس نمیکنند. اینها هزاران سطر و کلمه مخابره کردند و معدودی کلمه آن هم به صورت کم رنگ و بیرنگ به دنیا عرضه نمودند.
حالا مسأله کمک را بزرگ میکنند که مثلاً یک هواپیما از فرانسه پرواز کرده و در فرودگاه ارومیه به زمین نشسته و مثلاً هفت تن بار آورده است. آیا یک میلیون انسان آواره را این طور میتوان اداره کرد؟ با تظاهر و ریا و این طور باید عمل کرد؟
اگر ما فرض کنیم ، یک میلیون نفر، نفری روزانه پنجاه تومان خرج داشته باشند که البته بیشتر است، و با این پنجاه تومان، امکاناتی اعم از سرپناه، بهداشت، چادر، غذا، حمل و نقل و غیره داده شود، در ماه باید یک و نیم میلیارد تومان خرج آنها بنماییم که حقیقتاً خیلی بیش از اینهاست. حالا شما با همه همتی که تا بحال کردهاید، 7، 8 فروند هواپیما آن هم چیزهای بنجل فرستادهاید. اینهایی که شما از یک کشور بزرگی مثل فرانسه و آلمان میفرستید، فقط از یک روستای ما برای کمک به آوارگان عراقی هدیه میشود. حتی کمکهای مردمی ایران که خیلی هم زیاد و بیسابقه است و هیچ کجای دنیا مردمش این طور نیستند، من میبینم پاسدارها، بسیجی ها به در منازل خانه ها میروند تا یک کمی لباس و [چراغ] والور و شیرخشک بگیرند و جمع کنند و به مناطق مربوطه ارسال کنند. واقعاً این کمکها جنبه عمومی دارد و همه کمک میکنند و همه اینها را هم که حساب کنیم، در مقابل آن خرجی که دولت باید بکند، چیزی نمیشود. گفتم ما یک و نیم میلیارد تومان - اگر برای هر آواره عراقی پنجاه تومان خرج کنیم - نیاز داریم، گرچه مخارج آنها به مراتب با توجه به حواشی بیشتر است و در حدود سه میلیارد تومان میشود و رقم نجومی است. ما همه موجودی خودمان را که جمع کردیم و از شرکتهای دولتی گرفتیم،- چرا که چنین بودجهای پیشبینی نشده - توانستیم فعلاً یک میلیارد و نیم تومان جمع کنیم تا بروند کارهای ابتدایی را انجام بدهند، تا برای بعد هم فکری بکنیم.
با این شیوهای که غربیها برخورد میکنند و خیال میکنند که انسانهای نوع دوستی هستند و هزار تا عنوان دهان پرکن در سازمانهای ملل و صلیب سرخ جهانی و کمک به آوارگان دارند، برای دوشیدن ملتها، چه خدمتی کردهاند!
مجامع بینالمللی چه کمک بکنند و یا نکنند، ملت ایران، مردم آواره عراق را که به کشورشان آمدهاند، مثل مردم آوارهای که از افغانستان آمدهاند و مثل همانهایی که از کویت آمده بودند، آنها را مسلمانان شریک خود میداند و آنچه را که داریم با یکدیگر میخوریم و خداوند هم به ما کمک میکند تا اینها را حفظ کنیم. شما مردم با ملاطفت خود نسبت به مردم کُرد، کاری کردهاید که حتی آن کردهای یاغی که زیر پرچم صدام رفته بودند و با مردم ما میجنگیدند و میآمدند به کردستان و خرابکاری میکردند، اکنون شرمنده شدهاند و سرشان به سوی زمین است و این صحنه با ارزش کارهای ما است که انجام میدهیم و بر هیچ کس هم منتی نداریم و پیش خداوند هم هنوز شرمندهایم و فکر میکنیم، نگرانیم مبادا کمتر از آنچه که میتوانیم، به آنان خدمت کنیم، وظیفه ما بیشتر از آن باشد و از کارهایی که انجام میدهیم، مغرور هم نیستیم، اما ما با شما حرف داریم، با شما رسانههای جهانی حرف داریم، با شما مدعیان حقوق بشر حرف داریم، با شما مدعیان ضد ظلم و دموکراسی و حقوق مردم حرف داریم. میگوییم شما دروغ میگویید، شما بیجهت دوازده سال مردم مظلوم ما را تحت بمباران تبلیغاتی قرار دادید. همین صحنهها را هم در آینده به خاطر زبان درازی که دارید و بوقهای بلندی که دارید، در تاریخ به نام خدماتی که غرب کرده است، ثبت میکنید. اما بشریت همیشه این طور بوده و همواره فرعونها و نمرودها و امثالهم این طور کارها را میکردند و انسانهای شریف هم راه خودشان را میرفتند.
انشاءالله موج بیداری ملتها، بالاخره یک روزی به این نابسامانیها پایان خواهد داد. خداوند نگهدار شما مردم باشد و من واقعاً در مقابل مردم خاضع هستم و فکر میکنم شما مردم اگر این طور حمایت نمیکردید و اگر به این نحو در صحنه حاضر نمیشدید، هیچ کس نمیتوانست این مشکلات را تحمل کند و هیچ دولت و حکومتی نمیتوانست در جنوب و شمال و شرق و غرب و همه جا این همه مصیبت و مشکل داشته باشد، ولی خم به ابرو نیاورد و به روال زندگی و مسیر خود ادامه دهد. اینها همه ناشی از حضور مردم در صحنه است.
از چیزهای دیگری که در این ماجرا کشف شد، ماهیت منافقین بود، که این امر برای ملت ما با ارزش است. وقتی که آمریکاییها عراق را میکوبیدند، اینها همگی خفه شده بودند؛ نه در اروپا مصاحبه میکردند و نه در آمریکا. حالا که عراقی ها دارند مردم را میکوبند، اینها فعال شدهاند و آمریکا و فرانسه اینها را میبرند و مصاحبه میکنند. این چه مسألهایست؟ این کشفیات برای ملت ما و برای کسانیکه ناظر اوضاع هستند، بسیار با ارزش است.
یکی از تناقض گوییهای اینها، مسأله محیط زیست بود. یادتان هست آن روزهایی که نفت به دریا ریخت، چه غوغای تبلیغاتی کرده بودند. مرغابی هایی را که قدری نفت به پر و بالشان چسبیده بود، هر روز در فیلمهای خود نشان میدادند و حالا که تمام شده است و این همه چاه در کویت در حال سوختن است و منطقه را آلوده کرده است، نامردها یک ذره هم عجله ندارند.
ما روز اول یک هیأت به کویت فرستادیم و گفتیم ما تجربه زیادی در خاموش کردن چاهها داریم. ما وقتی که چاههایمان آتش میگرفت، در جا خاموش میکردیم، در زمان جنگ، چاههای آتش گرفته را در دریا خاموش کردیم؛ ما آمادهایم بیاییم پالایشگاههای شما را زود بسازیم، همان طور که در زمان جنگ میساختیم، آمادهایم چاههای شعله ور را خاموش کنیم، چون ما خودمان داریم آسیب میبینیم؛ محیطزیست ما، دریای ما، جنوب کشور ما، کشاورزی ما دارد آسیب میبیند. دو سه هفته است که هیأت ما برگشته و هنوز جوابی از کویت نیامده است.گفتیم ارزانتر از آنها میگیریم، آنها میخواهند شما را چپاول کنند. هر چه آنها بگیرند، ما مقداری ارزانتر میگیریم، بگذارید بیاییم چاههای نفت شعله ور شما را خاموش کنیم؛ هنوز نتوانستهاند تصمیم بگیرند؛ حالا یا آمریکا نگذاشته و یا خودشان نمیخواهند. بنابراین دروغ میگویند محیط زیست و هیاهو میکنند؛ آنها محیط زیست را برای ما نمیخواهند، بلکه برای خودشان میخواهند. آنها میخواهند در هوای خوب تنفس کنند و از دید آنها ما باید دود تنفس کنیم.
ثروتها همین طور میسوزد و آنها اصلاً این حرفها سرشان نمیشود، اصلاً به فکر مسلمانها نیستند و در این قضایا، خیلی چیزها را نشان دادند. برای هر دو طرف هم رسوایی است. درکل،آنکه ضرر دید، ملت مظلوم عراق و کویت بود که به قیمت ویران شدن دو کشور و این همه مصیبت، طاغوتها با یکدیگر جنگیدند. هدف آنها یا سلطه بود یا نفت و یا هر دو بود و یا چیزهای دیگر و یا اسراییل، که باید کشف شود و هیچ کس هم نمیتواند در حقانیت مواضعی که جمهوری اسلامی ایران در این مقطع چند ماه گرفت، در همه مراحلش تردید کند. تا حدودی اعتراف کردند، ولی اعتراف بکنند و یا نکنند به ما خیلی تأثیر نمیتواند بگذارد. ما راه خودمان را آن طوری که انقلابمان و آن طوری که اماممان ترسیم کرده بود و به شیوهای که امروز، رهبر بزرگوار و اندیشمند و آگاهمان ترسیم میکنند، ادامه میدهیم و انشاءالله خداوند از ما راضی باشد.
ترجمه خطبه عربی:
بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُ ِللهِ وَالصّلوةُ عَلی رَسُولِ اللهِ وآله
عِبادُاللّه اُوصیکُمْ بتَقْوَی الله
فاجعه اشغال فلسطین تقریباً 50 سال پیش اتفاق افتاد که قسمتی از سرزمینهای آن اشغال، و بسیاری از مردمش آواره شدند. قیام انتفاضه از همان روزهای اول آغاز شد و با وجود دشواریهای زیاد، همچنان تا امروز ادامه داشته است. اما ملت فلسطین به جای اینکه به هدف جهادیش نزدیک شود، در حال دورتر شدن میباشد.
آوارگان فلسطینی در ابتدا شعار «ما باز خواهیم گشت» را سر میدادند و بیشتر از نسل حاضر، نسبت به تحقق اهداف خود امیدوار بودند. عدهای از این آوارگان با آن آرزوها و امیدها زندگی کردند و با مظلومیت در غربت جان سپردند، تعدادی هم پا به سن نهاده و پیر شدند و بسیاری هم در غربت متولد شدند و نسل سابق نیز همچنان با همان شعارها و آرزوها زندگی میکنند، بدون اینکه دیدار وطن ممکن شود. چرا؟
چرا این آرزوها و تلاشها و جهادها به نتیجه نرسیده است؟ پاسخ کامل این است که: فلسطینیها و امت اسلام و عرب نتوانستند در آن مدت طولانی، عوامل ضعف خود و قدرت دشمنان را تغییر دهند و بدون تغییر این عوامل، نمیتوان توقع نتایج دیگری داشت.
جهان استکباری غرب باعث ایجاد و بقای این شجره خبیثه بوده است و پشتیبانی اسراییل در گذشته به سرپرستی انگلیس انجام گرفته و امروز نیز این روند به رهبری آمریکا ادامه دارد.
اینها در گذشته توانستند همکاری کفر شرق را جلب کنند و امروز نیز این همکاری در جریان است. در آن روز مزدورانشان در جهان اسلام و عرب راه را پیش روی آنها همواره میکردند و امروز نیز همان نقش قبلی را ایفا میکنند. در آن روز جهان اسلام و عرب گرفتار اختلاف و نفاق بود و امروز هم همان حالت وجود دارد.
از آن روز تاکنون جهان اسلام به دنبال نفوذ استعمار شرق و غرب به طور پیوسته متحمل بلایا و مصائبی بوده است، اما افقهای جدیدی در این سالهای اخیر باز شده است، ولی هنوز دامنه آن محدود است.
در گذشته دستهایی بود که نیروهای اسلامی را از مواحهه و جهاد باز میداشت و فقط انگیزههای ملی و جغرافیایی را میدید و آنها را کافی میدانست، لذا زمینه برای حضور تفکر اسلامی در میدان باز نشد. اما مدت کمی است که صدای «اللهاکبر» - که در داخل فلسطین امید ایجاد میکند - بلند میشود و مساجد و معابد سنگر شده و قرآن دلیل و راهنما گشته است.
این وضع جدید، نتیجه پیروزی و استمرار انقلاب اسلامی ایران است و بدین سبب دشمن به فعالیت و فشار خود افزوده و اقدامات سرکوب گرانه خود را به صورت خشونت آمیزی افزایش داده است.
ویژگی راه اسلام این است که سختیها در آن به راحتی قابل تحمل است و پایداری نیروهای مخلص بیشتر میشود. ما امیدواریم این راه نجات گشوده شود و این ستمی که نظیری در تاریخ ندارد، به اتمام برسد.
أَعُوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/
قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ/ اَللّهُ الصَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد»
پی نوشت ها:
23 / 1/ 70
1- در 26 مرداد 1358، امام خمینی(ره) آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را به پشتیبانی از مبارزات و قیام مردم مظلوم فلسطین روز قدس اعلام نمودند.
2- صدام حسین رئیس جمهور عراق، پس از جنگ با ایران سه خواسته از شیوخ عرب داشت :
الف ـ فیصله دادن به اختلاف مرزی با کویت به خصوص پیرامون حوزه نفتی «رمیله» که منطقه مورد اختلاف است.
ب ـ موافقت با اجاره دادن دو جزیره وربه و بوبیان به عراق جهت راه یابی به آبهای خلیج فارس.
ج ـ تسویه بدهیهای متراکم عراق که به هنگام جنگ با ایران وام گرفته بود.
عراق پس از مدتی مذاکره نتوانست دولتهای عرب را قانع نماید تا به عراق کمک کنند. عراق ناچار و ناامید از بحثهای سیاسی، به بهانه اینکه کویت و سایر کشورهای متحده عربی در طول جنگ عراق و ایران ذخایر نفتی آن کشور را به غارت بردهاند، ادعای خسارت کرد و پس از چندی در 11 مرداد 1369 [مطابق با دوم اوت 1990 میلادی] به کویت حمله کرد و ظرف 8 ساعت آن را به تصرف خود در آورد.
آمریکا سراسیمه به سوی منطقه حرکت کرد و برای اینکه به اقدامات خویش صورت قانونی و جهانی بدهد، از دولتهای دیگر نیز خواست تا او را همراهی کنند.
به هر صورت در این مرحله کشورهایی چون مصر، عربستان، کشورهای متحده عربی، انگلیس، فرانسه، اسپانیا، هلند، ایتالیا، کانادا، سوریه، پاکستان، هندوستان، مراکش، تونس، بنگلادش سرباز به منطقه اعزام کردند و این موضوع به یک بحران عظیم تبدیل شد. پس از ماهها مذاکره، و در طی مدت اشغال کویت در سازمان ملل به وسیله شورای امنیت بدون وتوی 5 عضو دائمی شورا 12 قطعنامه یکی پس از دیگری علیه عراق به امضا رسید.
در قطعنامه شماره 12، تا 15 ژانویه 1991 (25 دی 69) به عراق فرصت دادند تا خاک کویت را ترک کند، وگرنه با قوه قهریه او را بیرون خواهند راند.
این بحران پس از پایان خاتمه مهلت به عراق، در روز پنجشنبه 17 ژانویه 1991 با حمله هواپیماهای چند ملیتی به سرگردگی آمریکا به عراق و ویران شدن عراق و آزادی کویت به پایان یافت.
3- در سال 1267 میلادی فقط دو خانواده یهودی در بیتالمقدس زندگی میکردند. در آغاز قرن 19 یهودیان فلسطین 8000 نفر بودند و در زمان انتشار اعلامیه بالفور (1917) جمعیت یهود کمتر از 10% کل جمعیت فلسطین بود. اعلامیه بالفور در تاریخ 2 نوامبر سال 1917 توسط «آرتوجیمزبالفور» وزیر خارجه بریتانیا خطاب به «لرد روچیلد» صادر شد.
این اعلامیه متضمن دو نکته مهم بود؛ یکی تأسیس وطن ملی یهود را با نظر موافق تلقی میکند و دیگری حمایت و حفاظت از حقوق ملت بومی فلسطین.
در سالهای 1948-1922 دولت بریتانیا فلسطین را به عنوان قیم از طرف سازمان ملل اداره میکرد. یکی از هدفهای این قیمومیت، تسهیل مهاجرت یهودیان به فلسطین و تشکیل یک وطن ملی یهود برای ایشان بود.
ادعای اسراییل مبنی بر حق تاریخی بر فلسطین اولین بار به وسیله سازمان صهیونی به شورای عالی نیروهای متفق، در سال 1919 تسلیم شد.
خصوصیت یهودی بودن یک حکومت، اولین هدف و شرط اصلی ایدئولوژی صهیونیزم است. در نتیجه رهبران صهیونی مسأله حضور اعراب را در فلسطین و در بخش حکومت یهودی با وحشیانهترین و خشنترین روش حل کردند.
این راه حل چیزی جز آواره کردن و کوچاندن مردم فلسطین با زور نبود. یهودیان قبل از پایان دوره قیمومیت بریتانیا برای رسیدن به این هدف شروع به کار کردند.
دستگاه تروریستی صهیونی به وسیله سه سازمان شبه نظامی به ارعاب و تهدید مردم پرداختند، از این قبیل اقدامات میتوان از موارد زیر نام برد:
1948 ـ انفجار هتل «کینگ دیوید» در بیتالمقدس که طی آن 91 نفر کشته شدند.
1946 ـ گذاردن دینامیت در هتل «سمیرامیس» در بیتالمقدس با 20 نفر کشته.
از همه وحشیانهتر قتل عام دیریاسین در تاریخ 5 ژانویه 1948 بود که در آن بدون هیچ گونه دلیل نظامی و یا غیر نظامی 300 نفر اعم از زن و مردم سالخورده و جوان و کودک به قتل رسیدند. به جرأت میتوان گفت که قتل عام دیریاسین دلیل اصلی خروج عربهای فلسطینی در سال 1948 بود.
در تاریخ 14 می 1948 بن گورین تشکیل حکومت یهود اسرائیل را اعلام میکند و پس از آن جنگهای بسیاری بین اعراب و اسراییل درگرفت و این سلطه همچنان برمردم فلسطین ادامه دارد.
4- تقریباً در دوازده قرن قبل از میلاد، بنیاسرائیل به رهبری حضرت موسی به طرف این خطه سرازیر گردید. تورات، این سرزمین را ارض موعود خواند.
یهودیان اولین ساکنین فلسطین نبودند. زمانی بسیار طولانی قبل از اینکه آنها به این سرزمین بیایند، فلسطین دارای سکنه بوده است. اولین ساکنین شناخته شده فلسطین، کنعانیها بودند.
در سال 1200 قبل از میلاد یا حدود آن اسراییلیها از شرق به سرزمین کنعان و در نتیجه به شهر اریحا حمله کردند.
استقرار اسراییلیها در فلسطین در حدود دو قرن طول کشید و آنها در این مدت به داشتن حکومت مرکزی موفق نشدند. تنها در سال 1000 قبل از میلاد بود که حضرت داوود اولین حکومت یهودی را در فلسطین بنا نهاد.
پس از مدتی یعنی بعد از حکومت داوود و مرگ سلیمان، حکومت اسراییل به وسیله آشوریها در سال 721 قبل از میلاد از بین رفت و مردمش به دست فراموشی سپرده شدند.
طی 24 قرن فلسطین ابتدا به وسیله مشرکین سپس مسیحیان و سرانجام به دست مسلمانها اداره میشد.
حکومت مسلمانها از سال 637 میلادی به وسیله اعراب و از سال 1517 به وسیله ترکهای مسلمان بوده است و تقریباً سیزده قرن طول کشیده است.
5- شهر قدیمی بیتالمقدس که به عقیده مسیحیان مدفن عیسی مسیح میباشد، در اواسط قرن هفتم میلادی به تصرف مسلمین درآمد.
چهار قرن بعد اروپاییها ظاهراً به خاطر نجات قبر مسیح و عملاً برای تحصیل غنائم و اراضی حاصلخیز خاورمیانه به فلسطین، سوریه، لبنان، انطاکیه، مصر، حمله کردند و از این رو جنگهای شدیدی بین دو ملت بزرگ مسلمین و نصاری در گرفت و تا مدت دویست سال به طول انجامید.
در این میان چون سپاهیان اروپایی روی سینه و پیراهن خود علامت صلیب رسم میکردند و در اردوگاهها پرچم صلیب میافراشتند، لذا این جنگها، جنگهای صلیبی نامیده شدند.
از میان جنگهای متعدد و بسیاری که به وقوع پیوست، هشت فقره آن حائز اهمیت بسیار بودند که از سالهای 1095 تا 1270 احاطه داشتند.
6-کمپ دیوید؛ این اصطلاح به اجلاسی اطلاق میشود که توسط جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا (1981-1977) در محلی به نام کمپ دیوید واقع در کوههای مریلند تدارک دیده شد، تا انورسادات رئیس مصر (1981-1970) و مناخم بگین نخست وزیر اسراییل را برای انعقاد عهدنامه صلح گردهم آورد. (پنجم سپتامبر 1978) این تصمیم به دنبال سفر سادات به اورشلیم (1977) گرفته شد تا طرفین نظریات متقابل خود را ارائه نمایند. طرفین در تاریخ 5 سپتامبر (1978) در کمپ دیوید گردهم آمدند و به مدت دو هفته با یکدیگر مذاکره نمودند و مطالبی تهیه نمودند که به «چارچوب صلح خاورمیانه» شهرت دارد.
اساس چارچوب مذکور، قطعنامههای 242 و 338 سازمان ملل متحد بود و برطبق این قرارداد توافق شده بود که اسرائیل اراضی اشغالی شبه جزیره سینا را در طی سه سال و سه مرحله (1980-81-82) به مصر واگذار کند، که هر سه این مرحله انجام پذیرفت و در عوض مورد شناسایی رسمی قرار گیرد.
7- اشاره خطیب به حمله عراق به کویت میباشد.
8- دموکراسی یا مرد سالاری. لفظ دموکراسی در اصل در دولت شهرهای یونان باستان پدید آمد و مراد از آن حکومت دموس یا عامه مردم است. یعنی حق همگان برای شرکت در تصمیمگیری در مورد امور همگانی جامعه.
9- حقوق بشر. مجموعه حقوقی که براساس نظریهی حقوق طبیعی به موجب «قانون طبیعی» یکسان به افراد بشر داده شده و جزو ذاتی و جدایی ناپذیر موجودیت انسانی آنها به شمار میآید و نهادهای حقوقی و قضایی [داخلی و بینالمللی] میباید از آن دفاع کنند.
10- ساعت 3 بامداد روز 15 خرداد سال 1342 کماندوهای گارد رژیم پهلوی آیتالله امام خمینی(ره) را دستگیر کردند.
به مناسبت دستگیری امام (ره) شهر قم تعطیل شد و اصناف و بازاریان از باز کردن مغازهها خودداری نمودند و دست به تظاهرات زدند، پلیس و مأموران نظامی به تیراندازی به سوی مردم دست زدند.
برخورد مسلحانه با مردم در شهر قم ابعاد گستردهای پیدا کرد و عدهای کشته شدند.
بازاریان تهران یکپارچه به خیابانها ریختند و سیل خروشان زارعین از ورامین، کن، جماران و دیگر دهات اطراف تهران به سوی پایتخت شروع شد.
مردم بپا خاسته تهران با مشارکت زارعین و کارگران و دانشجویان در دستجات مختلف به مبارزه با رژیم و حکومت پرداختند.
نیمی از شهر تهران به میدان جنگ تبدیل شد. نظامیان با تانک و زره پوش و مسلسل سنگین مردم را به گلوله بستند. تعداد تلفات و زخمیها متجاوز از پنج هزار نفر بود.
11- اشاره خطیب به آیه شماره 41 سوره عنکوبت میباشد که، خداوند میفرماید :
مَثَلُ الَّذینَ اتَّخَذُو اِمنْ اللّه اَوْلِیآءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوت اتَّخَذَتْ بَیْناً وَ اِنَّ اَوْهَنَ الْبُیُوتِ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کانُو یَعْلَمُونَ، مثل آنان که (خدا را فراموش کرده) غیر خدا را به دوستی برگرفتند (در سستی و بیبنیادی) حکایت خانهای است که عنکبوت بنیاد کند و بدانید سستترین خانهها خانه عنکبوت است (که به کمترین باد و حادثه خراب میگردد).
12- اشاره خطیب به اظهارات «کلودشسون» نماینده حزب حاکم سوسیالیست فرانسه میباشد که در تاریخ 20 فروردین 70 بیان شد. (رجوع شود به زمینهها، رویدادها و شأن بیان خطبهها)
13- اشاره خطیب به عملیات والفجر 8 میباشد که در تاریخ 20 بهمن 64 انجام و منجر به فتح فاو شد.
14- اشاره خطیب به حمله منافقین از منطقه غرب کشور با حمایت آمریکا و عراق و دیگر دشمنان ایران به خیال سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی در تاریخ 5 مرداد 67 به ایران اسلامی میباشد که با عملیات مرصاد به وسیله سپاهیان اسلام در هم کوبیده شدند.
15- جمعه 10 اسفند 69 رئیس جمهور ترکیه با ریاست جمهوری ایران تماس گرفته و مواضع ایران و قدرت عراق و تحولات خلیج فارس را مورد بحث و بررسی قرار داد.
16- عراق پس از اشغال قسمتی از خاک ایران در اولین حملات « 31 شهریور» به خاک ایران و اشغال خرمشهر این شهر را «معمره» نامید.
17- اشاره خطیب به سیلی که در هفته اول سال 1370 در سیستان و بلوچستان اتفاق افتاد، میباشد.
18- اشاره خطیب به بمباران شیمیایی مردم حلبچه از سوی رژیم بعث عراق میباشد، که بعد از عملیات والفجر 10 که در تاریخ 25 اسفند 1366 آغاز شده بود و در پی پیشروی سریع نیروهای اسلام برای آزادسازی حلبچه ادامه داشت، رژیم بعث عراق این شهر را بمباران شیمیایی کرد و 5000 تن از مردم بیگناه را به قتل رساند.
تاریخچه مختصر در مورد کاربرد سلاحهای شیمیایی و میکروبی
به دنبال آزمایشات گسترده و پیشرفت علم، کاربرد مواد شیمیایی در جنگها و احیاناً کشتارهای دستهجمعی توسط فاشیستهای نازی طی جنگ جهانی دوم موارد استفاده وسیعی پیدا کرد. استفاده از مواد شیمیایی در جنگها تا قبل از جنگ جهانی اول نادر بود و احتمالاً موردی یافت نشده است و در جنگ جهانی اول عمده مواد شیمیایی استفاده شده اساساً از ترکیب سولفورو دود مانند بوده است.
در ژانویه 1915 آلمانها از گاز کراین علیه روسها در لهستان استفاده کردند که اثر آن محدود بود. اما در تاریخ 22 آوریل 1915 از این گاز علیه فرانسویها و انگلیسیها در جبهه ایپرس استفاده شد.آلمانیها در این نبرد از سیلندرهای بزرگ گاز کلراین به کمک وزش باد به سوی سربازان فرانسوی و انگلیسی استفاده کردند.
در سال 1917 دو طرف درگیر در جنگ مقادیر زیادی مواد شیمیایی که حدود 125 هزار تن تخمین زده میشود، استفاده نمودند. خسارت وارده، بسیار اسفناک و دلخراش بود، بیش از یک میلیون و سیصدهزار نفر تحت تأثیر این مواد قرار گرفتند؛ تعداد کشته شدگان از مرز یک صد هزار نفر گذشت.
در سال 1925 بیش از 20 کشور پروتکل ژنو در مورد منع استعمال گازهای خفه کننده و مواد شیمیایی و میکروبی در جنگ را امضا کردند.