به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری برنا؛ «قادر باستانی»، ویراستار کتابهای آیتالله هاشمی رفسنجانی، با حضور در خبرگزاری برنا پیرامون انتشار کتابهای خاطرات رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام سخن گفت.
مصاحبه تفضیلی خبرگزاری برنا با مدرس علوم ارتباطات اجتماعی و ویراستار کتابهای آیتالله هاشمی رفسنجانی به شرح زیر است:
سؤال: ویراستاری کتابهای آیتالله هاشمی به چه صورت پیش میرود؟
با عرض تسلیت به مناسبت سالگرد ارتحال آیتالله هاشمی رفسنجانی، کار آمادهسازی خاطرات آیتالله از سال ۷۴ آغاز شد. ایشان از اول فروردینماه سال ۱۳۶۰ شروع به خاطره نوشتن کردند. برای هرسال یک سررسید میگرفتند و هر شب یک صفحه را مینوشتند و این کار تا پایان عمر ایشان ادامه داشت؛ یعنی ۱۹ دی ۱۳۹۵ که رحلت کردند تا آن زمان هر شب به خاطرهنویسی ادامه دادند. در طول تاریخ مکتوب ایران ما هیچ شخصیت سیاسی دیگری را نداریم که چنین مداومتی داشته باشد و هر شب وقایع آن روز را بنویسند. این تنها موردی است که ثبت تاریخ شده و به نظر من بزرگترین کاری است که یک سیاستمدار در حد اندازه ایشان که عملاً در دوره حضرت امام و بعد از رحلت امام نفر دوم نظام بودند، توانستند انجام دهند. آیتالله هاشمی علاقه زیادی به تاریخ داشتند. از ابتدا میخواستند همه دوران مبارزاتی خود را از سالهای اول انقلاب، دوران جنگ، بعد از جنگ و دوره سازندگی منتشر کنند.
موقعی که کار را آغاز کردیم، ایشان ۱۴ سال بود که خاطرات خود را مینوشتند و هیچکدام منتشر نشده بود. آن زمان خبرنگار یکی از روزنامهها بودم و علاقه داشتم، ستونی را در روزنامه جدیدی که تازه به چاپ میرسید، به خاطرات روزانه آقای هاشمی اختصاص دهم. من اطلاع نداشتم که ایشان خاطره مینویسند اما در آن دوران ستونی را در روزنامه «انقلاب اسلامی» که متعلق به بنیصدر بود، با عنوان «روزها بر رئیسجمهور چگونه میگذرد؟»، دیده بودم. برای من بهعنوان روزنامهنگار جالب بود که مردم مطلع میشدند رئیسجمهورشان امروز چهکار کرده؟ با چه کسانی صحبت کرده یا جلسهای داشته است یا خیر؟ در آن زمان این پیشنهاد را با آقای مرعشی که رئیس دفتر رئیسجمهور بودند، مطرح کردم و ایشان گفتند پیشنهاد خوبی است اما این را بدانید که آقای هاشمی ۱۴ سال است، این کار را انجام میدهند. مرا به آقای مهندس محسن هاشمی که رئیس دفتر بازرسی ویژه رئیسجمهور بود، معرفی کردند. در آن زمان در دانشگاه علامه بودم، این دانشگاه تندرو و ضد دولت سازندگی بود و افکار دانشجویان همه حول این محور بود که اینها بچههایشان آقازاده و چنین و چنان هستند؛ اما زمانی که مهندس هاشمی را از نزدیک دیدم، همه تصوراتم نقش بر آب شد. مهندس هاشمی، خیلی ساده و خودمانی بودند و اصلاً چیزهایی که در جامعه در مورد ایشان و خانوادهشان مطرح بود، صحت نداشت. با گشادهرویی پذیرفتند که پیشنهاد خوبی است. ایشان چند مورد از خاطرات دوران جنگ را که آیتالله هاشمی فرمانده بودند، در اختیار گذاشتند تا چاپ شود. زمان عملیات خیبر آیتالله هاشمی در اهواز بودند و خاطرات آن شب را در اختیارم قرار دادند و در روزنامه ایران به چاپ رسید. نشر خاطرات ایشان بازتاب خوبی در جامعه داشت و روزنامههای دیگر نیز بازنشر دادند.
این قدم اول برای انتشار خاطرات ایشان بود. در آن زمان دفتر نشر معارف انقلاب در سال ۷۲ برای انتشار کتابهای تاریخ انقلاب اسلامی منتشر شد. در آن دفتر قرارداد بستم و اولین کتاب را با عنوان «عبور از بحران، کارنامه و خاطرات ۱۳۶۰» به اهتمام آقای یاسر هاشمی تهیه کردیم که پرتیراژترین کتاب شد. هرسال یک کتاب منتشر میشود اما هنوز آن کتاب، پرتیراژترین است. دلیلش هم این بود که سال ۱۳۶۰ سال بسیار مهمی بود و هرروز آن یک واقعه است. رئیسجمهور و نخستوزیر ترور و شهدای ۷۲ تن (واقعه هفتم تیر) شهید شدند و آقای هاشمی در همه اینها بهعنوان یکی از مسئولین اصلی حزب جمهوری اسلامی و فرد بسیار نزدیک به بنیانگذار جمهوری اسلامی، تأثیرگذار بودند. اهمیت خاطرات آیتالله به این خاطر است که در همان مقطع نوشته شده است. اگر شما همان زمان، وقایع را بنویسید، خیلی تأثیرگذار است تا اینکه ۲۰ و یا ۳۰ سال بعد راجع به آن مطلبی بنویسید. آن کتاب در بازار مورد استقبال قرار گرفت و چندین بار تجدید چاپ شد. همچنین روزنامه همشهری این خاطرات را هرروز به شکل پاورقی چاپ کرد.
سال ۷۴ کار را آغاز و در سال ۷۶ کتاب به بازار آمد. بعدازآن کتاب، «پس از بحران بود» که مربوط به خاطرات سال ۶۱ زیر نظر سرکار خانم فاطمه هاشمی تهیه شد. همچنین کتاب خاطرات سال ۶۲ نیز به اهتمام مهندس مهدی هاشمی با عنوان «آرامش و چالش» تهیه شد. سال ۶۳ کتاب «بهسوی سرنوشت» با جلد قرمز چاپ شد. در آن خاطرهای تعریف کرده بودند که شعار «مرگ بر آمریکا» را از شعارهایی که داده میشد در مجامع عمومی حذف کنیم. آقای شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان، مقالهای راجع به این موضوع نوشتند و این کتاب در چاپ اول بهسرعت در بازار تمام شد. نیاز به فرصت داشتیم تا آن را مجدداً منتشر کنیم که برخی اعلام کردند، این کتاب توسط وزارت ارشاد توقیف شده است، در حالی که اینطور نبود. بعدازاین کتاب، بیشترین تیراژ مربوط به کتاب «بهسوی سرنوشت» بود.
همچنین «کتاب امید و دلواپسی» به اهتمام نوه ایشان خانم «سارا لاهوتی»، دختر خانم فاطمه هاشمی، تهیه شد. روال چاپ خاطرات آیتالله هاشمی تا سالهای ۶۵ و ۶۶ ادامه داشت و آخرین جلد کتاب چاپ شده مربوط به خاطرات سالهای ۱۳۷۳ است. آیتالله هاشمی این کتاب را دیدند اما اجل مهلت نداد تا مقدمه برای آن بنویسند. مقدمه این کتاب را آقای مهندس محسن هاشمی نوشتند. کتاب کارنامه و خاطرات سال ۱۳۷۴ هم اخیراً آماده شده است که در نمایشگاه کتاب سال آینده رونمایی خواهد شد. زمانی تصمیم بر این بود که هرسال دو کتاب منتشر شود ولی تا حالا این اتفاق نیفتاده اما این ظرفیت در دفتر نشر انقلاب وجود دارد تا سالی دو عنوان را منتشر کنیم. بعد از تهیه کتاب خاطرات سال ۷۴، ۲۱ کتاب دیگر منتشر خواهد شد. اگر همین روند سالی یک کتاب ادامه داشته باشد ۲۱ سال زمان نیاز برای چاپ مابقی خاطرات دارد، مگر اینکه روال چاپ تغییر کند.
سؤال: چرا کتابهای خاطرات با فاصله ۲۰ ساله به چاپ میرسد؟
علت فاصله ۲۰ ساله برای چاپ کتاب، این است که از افرادی نام برده میشود که روی آنها حساسیت وجود دارد و باید با گذر زمان امکان چاپ فراهم شود. دفتر نشر معارف انقلاب این کار را ادامه میدهد و از حدود ۶-7 سال پیش مدیریت عامل دفتر نشر معارف انقلاب برعهده فرزند آقای مهندس محسن هاشمی گذاشته شده است. از زمانی که آقای مهندس عماد هاشمی مدیریت نشر را بر عهده گرفتند، کار سبک و سیاق بهتری پیدا کرده است. کتابها شکیلتر و بهتر شده و ایشان قول دادند، بتوانیم سالی دو عنوان کتاب به چاپ برسانیم.
این کتابها از طریق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در کتابخانههای عمومی سراسر کشور توزیع میشود. مجموعه خاطرات، بهعنوان یک منبع مهم و دست اول، بسیار قابل استفاده برای کسانی است که در زمینه تاریخ کار میکنند. فکر نمیکنم اگر کسی بخواهد درباره تاریخ جمهوری اسلامی ایران مطلبی بنویسد، به این کتابها نیازی نداشته باشد. جالب این است افرادی که طرفدار و مخالف آیتالله هاشمی هم بودند از این کتاب بسیار استفاده کردند.
سؤال: سانسور چه میزان دامنه کتاب آیتالله هاشمی را گرفت؟
از اول که وارد این کار شدم آقای مهندس محسن هاشمی که آن زمان مسئولیت دفتر نشر معارف انقلاب را برعهده داشتند، به شدت روی حفاظت متون دستنویس آیتالله هاشمی دقت داشتند. من که ۲۲ سال این کار را انجام میدهم، هیچ وقت این متون را ندیدهام و روی محافظت از آنها حساسیت ویژهای وجود دارد. من فکر میکنم، موارد حذف آنچنانی نداریم. به خاطر اینکه آیتالله مراقبت داشتند که مطالب سری را ننویسند و البته چنین مواردی در متون بسیار نادر است. شاید موارد حذفی مربوط به اشخاص باشد که در حد بسیار اندکی است.
سانسور به آن معنا که مطلبی واقعاً حذف شود و عامدانه یک مطلبی نباشد چنین نیست. همه تلاش دفتر نشر معارف انقلاب و فرزندان ایشان که متولی انتشار این سرمایههای بسیار گران سنگ تاریخ معاصر انقلاب هستند، این است که متون دست اول، پاکیزه، خواندنی و ارزشمند را به بازار کتاب عرضه کنند. هیچ وقت این نظر را نداشتند که این فرد مخالف یا موافق ما بوده و در متن این موضوع کاملاً مشخص است. آیتالله هاشمی که در قید حیات بودند روی این قضیه مصر بودند که دقیقاً همان چیزی که نوشتهاند، بدون کم و کسر منتشر شود. تصور من این است که یک روزی متون اصلی هم امکان انتشار پیدا کند و دیگری نیازی به حذفیات نباشد.
سؤال: بخشهایی از کتاب مورد استفاده مخالفان آقای هاشمی قرار گرفت؟ مشاورهای نمیدادید که اینها منتشر نشود؟
ایشان اصرار داشتند مطالب دقیق منتشر شود. آقایان محسن و عماد هاشمی هم روی این قضیه مصر هستند. چندین بار روی این موضوع پافشاری کردند که دقیقاً همان متنی که ایشان نوشته است، منتشر شود. از همان سال ۷۴ به من گفتند اگر شما هم مطلبی را احساس میکنید که انتشار آن ممکن است به ضرر کسی باشد، پیشنهاد حذف دهید. یادم نمیآید موردی دیده باشم که بخواهم پیشنهاد حذف بدهم. حتی در مواردی از خاطرات ایشان میگفتند، استخر رفتم و یا جت اسکی سوار شدم، واقعاً ندیدم تاکید بر حذف این بخش از خاطراتشان را داشته باشند. ایشان هیچ گاه مطلبی را از مردم پنهان نکردند. در زندگی آیتالله هاشمی افرادی در سمت محافظ، همکار و یا عضو کابینه در کنار ایشان بودند و اگر چیزی را پنهان میکردند، کسی متوجه میشد. من تا حالا نشنیدم کسی بگوید مثلاً حاج آقا چنین کاری را انجام میداد و در خاطرهاش ننوشته و یا نوشته پاک کرده است.
شایعاتی درباره زندگی اشرافی آیتالله هاشمی و خانواده ایشان وجود دارد. چقدر این اخبار صحت دارد؟
در این ۲۲ سال، غیر از کار بهعنوان ویراستار کتابهای خاطرات آیتالله هاشمی، با آقای مهندس هاشمی در مجموعه شهرداری همکار بودم. من ۱۰ سال مدیر بازرسی شرکت مترو بودم. همانطور که گفتم همه تصوراتم در اولین دیدار با آقای محسن هاشمی فرو ریخت. من آن زمان دانشجو بودم و آن زمان دانشگاه ما جزو تندروترین دانشگاههای کشور بود. همیشه تصور میکردیم خانواده رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام اشرافی زندگی میکنند. در حالی که اصلاً اینطور نیست.
همه خانواده آیتالله هاشمی زندگی بسیار ساده، خودمانی، صمیمی و عاطفی داشته و بسیار پرکار هستند. افرادی که از نزدیک با خانواده هاشمی کار میکنند، اذیت میشوند زیرا آنها به شدت پُرکار و منظم هستند. برخی افراد دیگر خانواده آیتالله هاشمی هم مانند ایشان خاطرات خود را مینویسند؛ یعنی همین تعداد دفاتری که آقای هاشمی دارند، همین تعداد را آقای محسن هاشمی هم دارند و یک بخشی از خاطرات ایشان هم تنظیم شده ولی هنوز منتشر نشده است. برخی از خاطرات خانواده، جالبتر از خاطرات خود آقای هاشمی است زیرا ایشان در دوره ریاست جمهوری خود به دلیل حجم بالای کاری، خاطرات خود را با عجله نوشتهاند. خاطرات آقای «محسن هاشمی» بسیار ارزشمند است و ایشان هم رئیس بازرسی ویژه بودند و مطالب را ساده، روان و صریح نوشتند. هیچ یک از شایعات صحت ندارد، شاهد مثال من این است که در دو دوره دولت آقای احمدی نژاد که در ضدیت کامل با این خانواده بود، اگر یک مورد درباره این خانواده پیدا میکردند، با بوق و کرنا همه متوجه میشدند. در آخر دی ماه منزل آیتالله هاشمی تبدیل به موزه خواهد شد و درب آن به روی همه مردم باز میشود و آنها میتوانند از نزدیک شیوه زندگی ایشان را ببینند.
به نظر من طرح این مسئله علیه خانواده آقای هاشمی به این دلیل است که حضور ایشان را بر خلاف مطامع خود میدیدند. طرح این شایعات را مجاهدین خلق شروع کردند. ۹ ساله بودم که به همراه مادرم برای تظاهرات به تبریز رفتم تا در راهپیمایی که قرار بود آقای هاشمی سخنرانی کنند، شرکت کنیم. تابستان سال ۵۹ و از یک هفته قبل مجاهدین در تبریز پایگاه قوی به راه انداختند و پلاکاردهایی در این خیابانها نصب کردند تحت این عنوان که «فئودال باغهای پسته و سرمایه دار» را نمیگذاریم در شهر مشروطیت صحبت کند. زمانیکه آقای هاشمی روبروی دانشگاه تبریز پیشت میکروفون رفتند، این افراد هو کردند، سنگ پرتاب کردند و نگذاشتند آیتالله سخنرانی کند و مجلس را به دست گرفتند. از همان زمان مجاهدین (منافقین) هجمه علیه آقای هاشمی را کلید زدند، زیرا میدیدند ایشان چه وزنهای در حزب جمهوری اسلامی است. آنها تشخیص داده بودند این شخصیت باید به هر نحوی ترور شخصیت شود. یک دوره میگفتند باغ پسته دارد و سرمایه دار است و یک دوره دیگری میگفتند فرزندان ایشان نمایندگی فلان چیز را دارند و جزیره کیش برای آنهاس!
این شایعات همیشه از سوی افراد تندرو چه دورهای که چپها بودند و چه دورهای که دولت نهم و دهم بود، مطرح میشد. برای هیچ یک از شایعات علیه خانواده آیتالله هاشمی سندی وجود نداشت.
سؤال: زمان فوت آیتالله هاشمی کجا بودید؟
خبر فوت ایشان را از یک تماس تلفنی یکی از دوستان و زمانی که در ماشین بودم، شنیدم. تصور میکردم خبر دروغ است زیرا راجع به ایشان و افراد دیگر قبلاً مطالبی این چنینی شنیدم بودم که صحت نداشت؛ اما شبکه خبر فوت آیتالله هاشمی را زیر نویس کرد که بسیار متأثر شدم.
سؤال: شما نصف عمر خود را با کتابها، نوشتهها، دست خطها و خانواده آیتالله هاشمی سپری کردید. وقتی خبر درگذشت را شنیدید چه احساسی داشتید؟
این خبر بسیار برایم ناراحت کننده بود. حدود ۴۸ ساعت در حال خودم نبودم و شوک شدیدی برایم بود. ازدواج من با همسرم زمان انجام ویراستاری کتابهای ایشان صورت گرفت. در واقع، همسرم کتابهای جنبی ایشان یعنی سخنرانیها، مصاحبهها، نطقهای پیش از دستور زمان مجلس و پیامهای ایشان را کار میکنند و الان هم ادامه دارد. روزی نیست که صدای نوار سخنرانی ایشان درخانه ما پخش نشود. همین الان هم صبح بیرون میآیم، میبینم همسرم نوار ایشان را گذاشته و در حال پیاده و یا تنظیم کردن سخنرانی یا مصاحبه است. خبر فوت ایشان برایم خیلی تکان دهنده و ناراحت کننده بود، هرچند که معیشت الهی است. رحلت و حیات ایشان در راستای نهضت بود. بعد از رحلت ایشان میبینیم که همه پیش بینیها و توصیههایی که میکردند و افرادی که میگفتند ایشان بصیرت ندارند، متوجه شدند که ایشان بصیرت داشتند. اینها نشان میدهد حیات جسمانی و ظاهری آیتالله هاشمی از دست رفته اما کتابها، راهنماییها و راه اعتدالی ایشان هیچ گاه مرگ ندارد. ما صرفاً ظاهر و فیزیک جسمانی ایشان را از دست دادیم اما روحشان با نهضت و مردم است و ادامه خواهد داشت.
سؤال: از چند سالگی کتابها را شما نوشتید؟
در سن ۲۴ سالگی آقای مهندس هاشمی به من اعتماد کردند و این کار به من محول شد. من رشته روزنامهنگاری خوانده بودم و به متنهای تاریخ معاصر هم علاقه داشتم اما این کار اعتماد بزرگی میطلبید. آنهایی که من ویراستاری کردم متونی است که خودشان از سال ۶۰ تا ۹۵ و در همان روز نوشتند که شامل ۳۵ دفتر میشود. البته بنیاد تاریخ با ایشان از اول تولد تا زمان انقلاب مصاحبه کردند که دو جلدی «دوران مبارزه» را درست کردند که این اقدام، قبل از حضور من انجام شده بود. آیتالله هاشمی رفسنجانی خاطرات خود را به صورت شفاهی تعریف کرده و آقای معادیخواه آن را تنظیم کرده بودند که کتاب باارزشی است. محور آن کتاب هم در واقع پرونده ساواک آیتالله هاشمی است. بعد از آن هم دو جلد کتاب مربوط به خاطرات سال ۵۷ است و یکی دیگر هم مربوط به سالهای ۵۸ و ۵۹؛ یعنی یکی از روز پیروزی انقلاب تا پایان سال ۵۸ و دیگری درباره سال ۵۹ که با عنوان «انقلاب در بحران» توسط آقای عباس بشیری تهیه شده است.
سؤال: بهعنوان سؤال پایانی، اگر بخواهید حرفی با آیتالله هاشمی رفسنجانی پس از یک سال بزنید، چیست؟
یک سال قبل از فوت، آیتالله هاشمی برای بازدید به دفتر نشر معارف انقلاب آمدند و من گزارشی از اقدامات صورت گرفته، ارائه دادم. به ایشان گفتم، زندگی من و خانوادهام همیشه با متونی که شما گفتید و یا نوشتید، عجین است. شهادت میدهم همه اینها در راستای سعادت ملت ایران بوده است. در همه برههها فکر آیتالله هاشمی این بود که ملت ایران به سعادت برسند و ورود ایشان به نهضت، برای این موضوع بوده است. از ایشان تشکر میکنم که عمر، زندگی و فرزندانشان را وقف نهضت اسلامی کردند.