«... و یبقی وجه ربِّک ذوالجلال و الإکرام
اما بعد، فرزانه فرزند اسلام، ایران و تشیع، آیتالله هاشمی رفسنجانی زندگی را چنان بدرود گفت که مردم را غافلگیر کرد. او که در زندگی پرفراز و فرودش رخدادهای غافلگیرکننده کم نبود، دو بار اما این ویژگیاش به زندگی و مرگ راجع است:
او در نخستین سال از تاریخ جمهوری اسلامی تا مرز شهادت پیش رفت و به زندگی بازگشت؛ چنانکه دور از باور و غافلگیرکننده بود! و از آن پس نزدیک به چهار دهه به انقلاب، جمهوری اسلامی، ایران و ملت بزرگش صادقانه خدمت کرد! بازگشت او به زندگی از آن رو دور از باور بود که: گروهکی که کمر به ترور او بسته بودند، کمتر تیرشان به خطا میرفت!
سخن اینک نه از آن ترورهای کور، که از سرنوشت شخصیتی است که به هر روی از - کمتر از - یک قدمی شهادت زندگی پربارش را از سر گرفت و بسیارانی در اوج شگفتی - و در مرز ناباوری! - از خبر سلامتیاش شادکام و - همزمان - غافلگیر شدند!
از همان دوستان و ارادتمندان او، امروز اندک شمار نیستند کسانی که دیگر بار امروز غافلگیر و - همزمان - داغدار و ماتمزده شدند؛ با اندوهی جانکاه که به دشواری میتوان از بیان و قلم انتظار داشت تصویری واقعبینانه از آن را پردازش کنند.
و شگفتا شگفت! که مرگش با روزی سیاه و ننگین در تاریخ سیاست، همزمان شد؛ چنانکه میلیونها مردمی که - در ۲۰ دیماه ۹۵ - پیکر هاشمی را بر دوش میکشیدند؛ با آن حضور خود به دفاع از ملت بزرگی برخاسته بودند که اگر تن امیر در غربت و خاموشی به خاک سپرده شد، نباید به مفهوم حقناشناسی این مردم تفسیر شود! امید که این مردم بتوانند روز ۲۰ دی را به روز اصلاحات ناتمامی تبدیل کنند که - در همدلی با هاشمی - جفای تاریخی به امیر هم جبران شود! این حق مسلم آن دو مصلح است که سالی یکبار با آرمانهایشان تجدید عهدی کنیم. هماکنون سخن از دو روز غافلگیرکننده است؛ کاش در تنگنا نبودم و حال و روز بهتری داشتیم، تا فزون بر یادآوری فضای بیت امام راحل در آن شب خاطرهانگیز در قم! خاطرههایی را هم از واکنش مقام معظم رهبری در بیمارستان شهدای تجریش بر کاغذ میآوردم؛ چنانکه رازهایی را از پرده برون افکند! بهویژه دغدغهای خاطرهانگیز را - از تکرار فاجعه با سهلانگاری در حفاظت - فراموش نمیکنم.
ناگزیر اما میگذارم و میگذرم؛ تا روزی که - اگر خدا بخواهد - کوتاهی امروز این قلم را جبران کنیم! نهتنها با نگاهی معطوف به وامدار بودن این قلمدار از بزرگواری و لطف او؛ که بیش از آن به حرمت مردمی که حق دارند از او، بیشتر بدانند!
قلم اینک اما در دست لرزانی است که در مرز ۵۰ سال افتخار ارادت به هاشمی رفسنجانی قرار دارد؛ چنانکه در پی دریافت آن خبر غمانگیز چند روزی مات بود.
بسیار کوشیدم که بتوانم صفحهای را به رسم ابراز همدردی با ملت ایران، همزاد سیاسی و خاندان بزرگ هاشمی - بهویژه همسر فداکار و فرزندان داغدار او - سیاه کنم! قلم اما از دستم میگریخت؛ چنانکه نمیدانم چه نوشتم!
هماکنون اما که بیش و کم از آن حال و روز فاصله گرفتهام، فرصت را مغتنم میشمارم و در فضای برگزاری مراسم هفتمین روز آن فاجعه، میکوشم تا طلسم سکوتی توجیهناپذیر را بشکنم؛ چنانکه یکی از بسیارانی باشم که با ماتمزدگان بیشماری ابراز همدردی کردهاند.
این اما به هیچ روی چیزی نیست که به آن دل خوش کنم و مرهمی بر زخم فاجعه باشد. بهویژه که فزون بر سه دهه است که گوش به فرمان آن عزیز سفر کرده، دستی بر آتش تاریخنگاری دارم و امیدوارم روزی از ویژگیهای او، یادی بایسته را فرصت یابم! نه کاری فراخور کارنامه و کار هاشمی؛ که در سطحی که با توان ناچیز این قلم متناسب است!
آنچه را اینک - متفاوت با سخن بسیاری - بر کاغذ میآورم، اشارهای است به این نکته به رسم حقشناسی که اگر آیتالله هاشمی رفسنجانی روزی - در دهههای گذشته - با زندگیاش ما را غافلگیر کرد و از آن پس در عمر دوبارهاش کارنامهای درخشان و خیرهکننده را از خدمات ستایشانگیز خود به یادگار گذاشت، یادمان باشد که این معجزه عشق از همسری شجاع و فداکار بود که بر نفرت کور مشتی فریبخورده پیروز شد!
این روزها کمتر کسی در اندیشه نقش آن بانوی فداکار و از جان گذاشته است! شیرزنی که در تماشای دیو نفرت و هیولای تعصب و در رودررو شدن؛ بداندیشی مسلح! اسیر ترس نشد و خود را نباخت و با شنیدن زوزه اسلحه و شلیک گلوله، دلش نلرزید!
او در آن فضای آکنده از خشونتی هراسانگیز، جز به زندگی شوی نیندیشید و در حراست از امید امام، بر زندگی خود چشم فرو بست و چنان تن و جان را سپر بلای سردار بزرگ - در اردوگاه امام و اسلام - کرد که به راستی باید به او آفرین گفت! این چند سطر به هیچ روی پاسخگوی حق بزرگی آن همسر و همرزم هاشمی نیست! امیدوارم اما که با این اشاره زمینهای برای قدرشناسی بایستهای فراهم شود؛ چنانکه روزی این قلم هم از توفیق مشارکت در این حقشناسی، محروم نباشد. حماسه اکبر، نباید حجاب معجزه عشق شود!
دیگر بار برای روح بلند آن عزیز سفر کرده علو درجات در علیّین را در بلندای مقام عالمان مجاهد و خادمان مخلص بندگان خدا آرزو دارم.
… مع الذین انعم اله علیهم من النبیین و الشهداء والصدیقین و حسن أولئک رفیقاً.
اللهم إنا لا نعلم منه إلا خیراً…
برای خاندان بزرگ هاشمی بهویژه همسر، فرزندان، برادران و خواهرانش نیز صبر جمیل و اجر جزیل را آرزومندم.»