چپ و راست به تناوب به هاشمی جفا کردند
حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید طه هاشمی (سفیر جمهوری اسلامی ایران در واتیکان)
نقش آیت الله هاشمی در اداره دانشگاه آزاد اسلامی و جذب جوانان و جلوگیری از رفتن آنان به خارج از کشور تا چه حد پر رنگ و اثرگذار بود؟
در آغاز لازم میدانم یاد و خاطره امام راحل (ره) و یار دیرین ایشان حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی (ره) و تمامی شهیدان راه اسلام، را گرامی داشته و ایام فاطمیه را خدمت شما و همه مردم بزرگ ایران تسلیت عرض کنم. امیدوارم سیره ایشان بیش از پیش و به صورت حقیقی در جامعه ما حاکم گردد و آموزه های ایشان در میان همه مردان و زنان این مرز و بوم گسترش یابد.
سخن گفتن در خصوص نقش آیت الله هاشمی در دانشگاه آزاد اسلامی سهل و ممتنع است. ایشان در واقع، پایه گذار و پدر معنوی دانشگاه آزاد اسلامی و دانشگاهیان این دانشگاه بودند. در زمانی که کشور درگیر و دار جنگ و دفاع مقدس بود و همه حواس، صرفاً به سوی مقابله با دشمن بود و کسی چندان به فکر آینده نبود.
ایشان نه تنها فرماندهی جنگ را بر عهده داشتند آینده این کشور را هوشیارانه در نظر گرفتند و در زمانی که آموزش عالی کشور ظرفیتی ناچیز برای پذیرش دانشجو داشت و بسیاری از جوانان کشور با وجود داشتن استعداد و توان ادامه تحصیل، آینده ای برای خود متصور نبودند و برخی از آنان که استطاعت مالی داشتند در اندیشه سفر به خارج از کشور برای ادامه تحصیل بودند پیشنهاد تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی از سوی آیت الله هاشمی به امام خمینی (ره) ارائه شد که با استقبال امام روبرو گردید و امام، کمکی یک میلیونی به تأسیس دانشگاه کردند که برکات آن هنوز در این دانشگاه تداوم دارد.
معلوم نبود آن تعداد انبوهی که بار خود را برای سفر به خارج از کشور بسته بودند و دانشگاه آزاد اسلامی مانع از سفر آنان شد اگر میرفتند چه سرنوشتی در انتظار آنان بود؟ چه تعداد از آنان به کشور باز می گشتند و جامعه ما الآن چه ترکیبی از جوانان را در اختیار داشت؟ با هدر رفتن صدها میلیون دلار در هر سال و آن همه عوارض جنبی. به عبارت دیگر بیش از پنج میلیون فارغ التحصیلی که در حال حاضر مدرک تحصیلی و دانشنامه این دانشگاه را در دست دارند و به کشور خدمت می کنند اگر دانشگاه آزاد اسلامی نبود الآن در کجای گیتی روزگار میگذراندند و در چه جایگاهی قرار داشتند؟
در واقع آیت الله هاشمی با این ابتکار، کشور را از یک بحران در زمینه نیروی انسانی دانشآموخته و کارآمد رهاندند. پس از این مرحله نیز، دانشگاه آزاد اسلامی همواره از حمایتهای ایشان در گذرگاههای سخت، برخوردار بود. در واقع دلهای همه دانشگاهیان به حمایت و هدایت ایشان گرم بود. شخصیت برجسته ایشان در طول دوران حیات این دانشگاه، همواره موجب می شد تا مشکلات فراوان یکی پس از دیگری حل شود.
اقدامات علمی و فرهنگی آیت الله هاشمی و آنچه در این مدت به آن پرداخته نشده یا کمتر گفته شده است را بفرمایید؟
اغلب موقعیت سیاسی و بین المللی ایشان باعث شده که توان علمی و اقدامات فرهنگی که دغدغه اصلی ایشان بود از نظرها پنهان بماند. ایشان شاگردی در محضر امام خمینی(ره) را همواره با افتخار بر زبان می آوردند و بدان افتخار می کردند. اگر تمامی افتخارات ایشان را به یک سو بگذاریم و تنها دو اثر «فرهنگ قرآن» و «تفسیر راهنما» را که در مجموع به ۵۰ مجلد می رسد از ایشان ذکر کنیم همین آثار خود دلالت بر توان علمی و اندیشه روشن ایشان و قدرت تحلیل در متون اسلامی به ویژه مصحف شریف دارد و افتخاری برای جهان اسلام و جهان تشیع به شمار میآید.
ایشان خود در جشنواره شیخ طبرسی که دانشگاه آزاد اسلامی برای تجلیل از مؤلفان قرآنی برگزار شده بود حضور یافتند و ماجرای تألیف کتاب فرهنگ قرآن و تفسیر راهنما را به زیبایی بر زبان آوردند و گفتند که چطور این کتاب را صفحه به صفحه در زندان نگاشتند و از طریق همسر مکرمه شان به بیرون از زندان انتقال دادند و سپس آن را تدوین کردند و سرانجام در مرکز فرهنگ قرآن در قم و تحت نظر ایشان به چاپ رسید.
ایشان علاقه فراوانی به تحقیق و نگارش داشتند و معلوم نبود اگر مشغله های سیاسی و مبارزاتی نبود ما امروز به چه شخصیتی در علم و دانش روبرو بودیم. ایشان تعدادی کتاب با عنوان مجموعه خاطرات روزانه دارند. بدیهی است با توجه به نقش ایشان در روند پیروزی انقلاب اسلامی و دوران پر فراز و نشیب پس از آن، بسیار خواندنی و قابل استفاده است.
آیت الله هاشمی همچنین شیفته شخصیت امیرکبیر بود. به همین جهت کتاب «امیرکبیر: قهرمان مبارزه با استعمار» را نوشت. او در این کتاب به بررسی زندگی و وقایع دوران امیرکبیر پرداخته است.
گفتنی است دانشگاه آزاد اسلامی تصمیم داشت کرسی تفسیر قرآن کریم را توسط ایشان راه اندازی نماید و طی آن مقرر شده بود استادان و دانشجویان تحصیلات تکمیلی، یک دوره تفسیر قرآن را در محضر ایشان سپری کنند. حتی بر همین پایه، ما برنامه آموزش پسادکتری را طراحی کردیم که به اساتیدی که شرکت می کنند دانشنامه داده شود .
قرار هم این بود که به سؤالات علمی و مسائل غامضی که امروز در محافل علمی مطرح است از منظر قرآن پاسخ داده شود. اما با تأسف فراوان در حالی که این کار در حال اتمام بود و زمینه ها برای آن فراهم شده بود رحلت ایشان اتفاق افتاد و همه ما را از این موهبت عظیم محروم کرد.
ایشان چطور فرمانده جنگی در دفاع مقدس بود؟
در طول دوران دفاع مقدس، آیت الله هاشمی رفسنجانی به عنوان رییس مجلس و عضو تأثیرگذار در شورای عالی دفاع، فعالیت و سپس فرماندهی نیروهای مسلح را برعهده داشت. ایشان علاوه بر ریاست مجلس و امامت جمعه موقت تهران، پس از شهادت شهید مصطفی چمران در سال ۱۳۶۰ به عنوان نماینده امام خمینی (ره) در شورای عالی دفاع و همچنین بعدها به عنوان جانشین فرمانده کل قوا و فرماندهی دفاع مقدس منصوب شد.
آن چنان که از شواهد تاریخی و همچنین روایات شفاهی و اسناد موجود بر میآید دوران سخت دفاع مقدس با کمترین امکانات با مسئولیت ایشان به خوبی سپری شد. تأمین سلاح های مورد نیاز برای رزمندگان با همت و تدبیر ایشان انجام شد و قدرت ایستادگی در جنگ با حمایت ایشان دو چندان می گردید. نکته جالب توجه این که ایشان در همه احوال، مرحله بعدی را پیش روی خود مجسم می کرد و برای آن تدبیری مناسب می اندیشید.
اگر چه همه ما تجربه و افتخار حضور در دوران دفاع مقدس و جبهه های جنگ را داشتهایم اما در خصوص شیوه فرماندهی ایشان در جنگ شاید دیدگاههای تخصصی فرماندهان جنگ که در آن روزگار از نزدیک تصمیمگیری های ایشان را به وضوح دیده و تجربه کرده اند مناسب تر باشد.
آن چه از اغلب فرماندهان برجسته جنگ نقل گردیده حاکی از آن است که آیتالله هاشمی رفسنجانی در عرصههای دفاع و امنیت، فرماندهی بسیار شجاع، باهوش و صاحب تدبیر بودند و در همه عرصههای دفاعی، امنیتی، سیاست خارجی، اقتصادی و فرهنگی صاحب تفکر بودند.
به نیابت از امام خمینی (ره)، فرماندهی همه نیروهای مسلح و رزمندگان را بر عهده داشتند و به گونهای تصمیم گیری میکردند که به شکست دشمن میانجامید. ایشان کسی بودند که به عنوان جانشین فرمانده کل قوا توانستند با بهرهگیری از دیپلماسی قوی و مذاکره هوشمندانه، جنگ را با نفع ملت ایران به پایان برسانند.
هوش ایشان باعث شد در یک سال باقی مانده از جنگ تحمیلی در سال ۶۶ که وضعیت تجهیزاتی و ادواتی ایران در جبههها مناسب نبود با مقاومت و ایستادگی رزمندگان و بسیجیان و با درایت امام راحل(ره) و آیت الله هاشمی رفسنجانی مدیریت شد و جنگ با دست بالایی که جمهوری اسلامی داشت، پایان یافت.
در این هنگام آیت الله هاشمی رفسنجانی موفق شد با پیش فرض پیروزی ایران این مقوله را با حفظ اقتدار کشور در جهان سیاست پیش ببرد شورای عالی دفاع در واقع «اتاق فرمان جنگ» و مرکز تصمیمگیریهای کلان درباره نحوه مقابله با دشمن بود.
برخی خرده میگیرند که چرا آیت الله هاشمی در زمان جنگ تحمیلی به امام خمینی (ره) گفتند که ما توانایی مقابله را داریم و جنگ ادامه پیدا کرد و خسارات جانی و مالی را به دنبال داشت و در آخر خودشان بودند که باز به امام گفتند که جنگ را تمام کنیم؟ پاسخ شما برای این هجمه که الان در شبکههای اجتماعی است چیست؟
به نظر من این سخنها بیش از آن که هجمه به آیت الله هاشمی باشد جفایی است که نسبت به مقام بلند امام خمینی(ره) روا میدارند.
در این گونه سخنها موضوع به گونهای بازگو میشود که گویی امام خمینی(ره) تابع تصمیمات آیت الله هاشمی بودند.
کسانی که امام خمینی (ره) را از نزدیک میشناسند و یا دست کم دوران مبارزات و رهبری ایشان در طول دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا لحظه ارتحال را به یاد دارند و یا مورد مطالعه قرار داده اند نیک میدانند که کسی نمی توانست خواست خود را به ایشان القاء نماید. مگر آن که ایشان پس از دریافت گزارشهای مختلف تصمیم نهایی را میگرفتند و دیگران تبعیت می کردند.
آیت الله هاشمی رفسنجانی از مورد اعتماد ترین نزدیکان امام بودند اما این موضوع نمی تواند به معنای القای موضوعی به ایشان باشد. امام خمینی(ره) بر اساس مصلحتی که تشخیص میدادند تصمیم می گرفتند و آن را به روشنی و صراحت اعلام میکردند. در تصمیمات تاریخی که همواره از امام انتظار میرفت اقتدار و استواری موج میزند و به هیچ عنوان نمیتوان در تصمیم شخص ایشان مبنی بر ادامه یا پایان یافتن جنگ تردید داشت.
بارها هم رهبر معظم انقلاب و هم شخص آیت الله هاشمی رفسنجانی تأکید داشته اند که از هر گونه تحریف اغراق و افراط در بازگو کردند وقایع دوران انقلاب به ویژه دوران دفاع مقدس جلوگیری شود.
آیت الله هاشمی رفسنجانی پس از آنکه به عنوان فرمانده عالی جنگ از سوی امام خمینی(ره) انتخاب شدند استراتژی کسب پیروزی بزرگ و پایان دادن به جنگ را دنبال میکردند. از این رو شخصاً در عملیات خیبر حضور یافتند اما به این نتیجه رسیدند که از طریق پیروزی نظامی نمیتوان به جنگ پایان داد.
ایشان با آن که باور داشتند جنگ باید به پایان برسد به دلیل تعهد به دیدگاههای امام خمینی(ره) برای ادامه جنگ، همچنان برای دستیابی به پیروزی نظامی تلاش میکردند. اما با وجود پیروزی در فاو و عملیات کربلای پنج، فشارها هر لحظه بر ایران تشدید شد.
از این رو نقش ایشان در پایان یافتن جنگ ارائه گزارشی دقیق به امام خمینی(ره) و دیدگاه هایی عملیاتی بود که اتفاقاً فرماندهان مستقیم در قوای سهگانه و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به ایشان داده بودند.
نکته جالب که اوج از خود گذشتگی آیت الله هاشمی را میرساند این است که آقای هاشمی به امام پیشنهاد میکنند چون ممکن است شما پایان جنگ را بپذیرید مناسب نباشد و یک نوع عقب نشینی محسوب شود اجازه بدهید من به عنوان فرمانده جنگ، پایان جنگ را اعلام میکنم. اما شما بعد از این اعلام و برقراری صلح، من را محاکمه کنید و حتی اعدام کنید.
آدم در مقابل این ایثار و ازخودگذشتگی بهت زده میشود. نهایتاً امام خمینی(ره) تصمیم بر پایان یافتن جنگ گرفتند و به آقای هاشمی فرمودند چرا شما؟ خودم عواقب این تصمیم را میپذیرم.
در خصوص دوره ای که جنگ ادامه یافت باید گفت ایشان در آن زمان منصب نظامی نداشتند و در واقع حکم فرماندهی جنگ از سوی امام خمینی(ره) سرآغاز ایفای نقش مستقیم آیتالله هاشمی در دفاع مقدس بود. این حکم در تاریخ ۲۱ مهر ۱۳۶۰ به امضای امام خمینی(ره) رسید. و در اواخر جنگ، امام سمت مهمتری به ایشان اعطاء کردند و ایشان را به عنوان «جانشین فرمانده کل قوا» منصوب ساختند. از این زمان ایشان زمینههای مناسب را برای قبول قطعنامه مهیا ساختند و بر اساس آن تصمیم امام خمینی (ره) اعلام شد.
البته ایشان غالباً در این خصوص و درباره چرایی ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر و چرایی پایان جنگ سکوت میکردند و در برابر نامهربانیها شکیبایی پیشه میساختند. اما گاهی در برخی مواقع اشاراتی هم به این موضوع در سخنرانی ها داشته اند که از مجموع آن ها می توان دلیل ادامه جنگ را تلاش برای متجاوز شناخته شدن دشمن دانست. این کار در سالهای نخست امکان پذیر نبود اما در زمانی که قطعنامه پذیرفته شد این امر به خوبی محقق شد و حقانیت ایران بر همه محافل بینالمللی ثابت شد. عدم اعتماد به تعهداتی که عراق به صورت شفاهی و نه به عنوان یک تعهد مکتوب و رسمی ابراز میکرد نیز دلیل دیگری بر این مدعاست. در واقع هیچ پیشنهاد رسمی در ابتدا برای آتش بس وجود نداشت.
در طول زندگی آیت الله هاشمی چند نوع تهاجم به ایشان شد. نخستین تهاجم به آیت الله هاشمی به دنبال خطبههای نماز جمعه پیرامون عدالت اجتماعی بود که باعث موضع گرفتن در قم و تهران و روزنامه رسالت و ... شد. مگر آیت الله هاشمی چه گفت که در برابر آن موضع گرفته شد؟
نخستین تهاجم را گروه فرقان کرد. در سال ۱۳۵۸ و بعد از ترور شهید مطهری، آقای هاشمی را ترور فیزیکی کردند و به دنبال همین سوء قصد بود که امام فرمود: «هاشمی زنده است چون نهضت زنده است». جمله تاریخی که تا ابد چون تاج افتخاری بر پیشانی هاشمی خواهد درخشید.
استکبار و عوامل داخلی آن، وقتی که در ترور شخص آقای هاشمی موفق نشدند برنامه ترور شخصیت ایشان را در دستور کار قرار دادند و من هرگز قادر نیستم و نه من هیچ کس قادر نبود آن همه جفا و ظلمی که در ترور شخصیت آقای هاشمی در طول این ۳۸ سال بعد از پیروزی انقلاب روا داشتند لیست کند.
آقای هاشمی مظلوم بود و حتی مظلومیت او از مظلومیت یار همسنگرش شهید آیت الله بهشتی هم بیشتر بود. سختترین ضربات و لطمات روحی را بر او وارد کردند و از هیچ جفایی دریغ نکردند و عجیب این است چپ و راست به تناوب جفا کردند.
یادم میآید در انتخابات مجلس ششم وقتی آن همه هجمه علیه آقای هاشمی بود تنها روزنامهای که تمام قد از این شخصیت تاریخ ساز دفاع کرد تک و تنها فقط رونامه انتخاب بود. حتی روزنامههایی که بعدها به جرگه حامیان او پیوستند در آن زمان سکوت کرده بودند.
تحلیل شما از تخریبهای آن زمان با وجود این که ایشان، آن زمان فرمانده جنگ هم بودند چیست؟
حسادت ولاغیر. امام (ره) به شدت به آقای هاشمی اعتماد داشت و بعدها مقام معظم رهبری که همواره مثل دو یار جدا ناشدنی با آقای هاشمی بودند در زمان رهبری شان باز هم هاشمی نزدیکترین یار و همراه او بود. همین کافی است آدمهای حسود نتوانند تحمل کنند.
بعدها همین افراد حملات به آیت الله هاشمی را با این موضع که هاشمی به دنبال عدالت اجتماعی نیست کلید زدند. ارزیابی شما از این دو موضع گیری متناقض چیست؟
به نظرم از خودشان بپرسید. تناقض در موضعگیری این جماعت کم نیست.
یکی از محورهای تهاجم به آیت الله هاشمی، دیدگاههای فرهنگی ایشان بود. برخی اشکالاتی به این دیدگاه قائل بودند مگر ایشان چه موضعی داشتند؟ با توجه به این که شما سالها در مسائل فرهنگی دست اندرکار بودید در مورد دیدگاههای فرهنگی ایشان بگویید.
معمولاً فرهنگ در جامعه و از سوی محافل فرهنگی، محدود به برخی مصادیق جزئی میشود و معنای عمیق و گسترده آن مغفول میماند.
ایشان اعتقاد داشتند فرهنگ را باید به مفهوم گسترده آن جست و رواج داد. تنگ نظری و افراط برای گسترش فرهنگ، نتیجهای جز مهجوریت فرهنگ و ناکامی مروجان آن به دنبال نخواهد داشت. همه مکارم اخلاقی و همه آنچه انسان را تعالی میدهد از دیدگاه ایشان در مجموعه فرهنگ جای میگیرد. بر این اساس کرامت انسانی و مناسبات میان انسانها نقش مهمی در ترویج و تداوم مفاهیم فرهنگی خواهد داشت.
در واقع اگر فرهنگ بر اساس دیدگاههای ایشان ارائه شود نه تنها مهجور واقع نمی شود بلکه همه افراد جامعه از هر قشر و آیین و جنسیتی را در بر میگیرد و پاسخگوی نیاز آن ها خواهد بود.
ایشان با بداخلاقی به بهانه دفاع از فرهنگ اسلامی مخالف بودند و همواره شیوه نبی مکرم اسلام(ص) را برای ترویج آموزههای دینی و فرهنگی مورد تأکید قرار میدادند.
ایشان همواره در سخنان خود تأکید داشتند که پیامبر اسلام(ص) برای دعوت از سران ممالک مختلف به اسلام، شیوه گفت وگو و تعامل را در پیش میگرفتند و همین امر امروز نیز با شیوه های نوین با مردم سراسر دنیا امکان پذیر خواهد بود.
طبیعی است اگر اسلام به عنوان یک دین انعطاف ناپذیر و سخت در برابر مخالفان تلقی شود با بسیاری از دیدگاههای مطرح شده از سوی ایشان، مغایرت دارد و اغلب هجمه هایی که به آن اشاره کردید ناشی از همین سوء برداشت از دین و آموزه های دینی و فرهنگی است.
در اواخر عمر ایشان هم تهاجمها در خصوص موضعگیریهای سیاسی ایشان بود. علت آن هجمههای سنگین را چه میدانید؟
یکی از ویژگی های برجسته آیت الله هاشمی این بود که هیچگاه سخنی را که حق می دانستند فدای هیچ مصلحتی نمی کردند. وقتی تشخیص می دادند سخنی باید گفت یا کاری باید کرد که حق پایدار بماند و انقلاب استواری خود را حفظ کند هیچ مصلحت دیگری نمی توانست مانع از کار ایشان شود.
در واقع ایشان و مقام معظم رهبری از معدود کسانی به شمار میروند که از آغاز شکلگیری انقلاب اسلامی دوشادوش مردم و با رهبری بنیان گذار کبیر انقلاب اسلامی حرکت کردند و خون دل خوردند و این انقلاب را به ثمر نشاندند.
بدیهی است این افراد، جایگاه خود را مدیون کسی یا جناحی نیستند که به دلیل خوشایند آنان سخنی بگویند و یا از بیم کسی سکوت اختیار کنند یا برای خوشایند دیگری، حق را نادیده بگیرند.
ایشان افتخار خود می دانستند که شاگرد مکتب امام هستند و از این رو هر آن چه حق میدانستند میکردند و در برابر آن چه ناحق بود تمام قد میایستادند. طبیعی بود این شیوه مورد پسند برخی قرار نمی گیرد. کسانی که دلبسته به تفکری خاص هستند و گوش شنوایی برای شنید سخن دیگران ندارند به هیچ روی نمی توانند حقانیت سخن و کردار دیگران را باور کنند.
دلیل اصلی هجمه هایی که علیه ایشان وجود داشت همین بود. معمولاً ایشان دیدگاههای خود را با صراحت تمام بیان میکردند و از طرح آن نیز هیچ گونه تردیدی به خود راه نمی دادند. البته به نظر می رسد بیش از آن چه گفتند در سینه نگاه میداشتند و از بیان آن ها خودداری می کردند. چرا که برای حفظ وحدت و یکپارچگی نظام اولویت قایل بودند و آن را با هیچ چیز دیگری معامله نکردند.
منبع: روزنامه 19 دی