به گزارش شبکه خبری تهران نیوز، به نقل از خبرگزاری تسنیم: کارگردان "اخراجیها"، سال 1388 با "دارا و ندار" و چند سال بعد با "معراجیها" به تلویزیون آمد؛ هنرمند صریحی که در دوران روزنامهنگاری هم تابویی را در مقابلش نمیدید و به بیپروایی معروف است. بعد از دو گانه "رسوایی" و "زندانیها" این بار با کاری دور از کارنامهاش یعنی سریالی کاملاً جدّی، پلیسی، اکشن و ادبیاتی عدالتخواهانه به تلویزیون برگشت.
حرفهای مهمی که از روز اول، هم مشتریهای خودش را در تلویزیون و فضایمجازی داشت و هم منتقدینی که به تعبیرِ دهنمکی سازماندهی شده از همان قسمتهای ابتدایی با تیترهای درشت، هجمهها و حملاتشان را شروع کردند؛ اما هنوز هم معلوم نیست پشت پرده این نگاههای یکسویه و یکطرفه چیست؟
سریالی که با آثار در کارنامه مسعود دهنمکی قابل مقایسه نیست، چرا که او بعد از تجربه چند کار کمدی در حوزه جنگ و البته سریالی با عنوان "دارا و ندار"، مخاطب را با "دادستان" وارد مجموعهای کرد که فضای اکشن، مطالبهگری، دیالوگهای سیاسی با مفهوم عدالت و مبارزه با فساد را بهچشم خودش میبیند.
کارشناسانی که در جریانِ پخش سریال "دادستان" اعتقاد داشتند تلویزیون به مجموعههای مطالبهگری همچون این مجموعه تلویزیونی نیاز دارد، جوانانی که میتوانند دغدغهها و حرفهایشان را حالا در دیالوگهای بازیگران "دادستان" دنبال کنند. یکی از اتفاقات قابل توجه این سریال تلویزیونی توجه به جوانان مطالبهگری است که حرفهای انقلابی میزنند.
شاید کنارِ بازسازی صحنههای حمله داعش به مجلس که بسیار مورد توجه قرار گرفت و خانوادههای شهدای امنیت در نامهای از کارگردان و عوامل این سریال تقدیر کردند، ماجرای انتقاد از برخی مسئولان و بحثِ فسادهای جامعه قابل توجه باشد، وقتی در بخشی از سریال به نماینده مجلس و موضوعاتی که در مجلس شورای اسلامی رخ میدهد توجه میشود.
** اولین گفتوگو/ محمد کاسبی
محمد کاسبی در اولین گفتوگوی رسانهای خودش با آنکه هنوز از تبعات و عوارض بیماری کرونا رنج میبرد به خبرنگار تسنیم گفت: "من هیچوقت در کاری که همه جوانبش را نسنجیده باشم، بازی نمیکنم. وقتی در سریال "دادستان" حضور یافتم یعنی کارگردانی مسعود دهنمکی را قبول دارم و از سوی دیگر فیلمنامه برایم جذاب بوده است."
او همچنین به گزیدهکاری اشاره کرد که "در سالهای فعالیتم هر دو سال یک بار، بازی کردهام؛ چون برایم مهم است که فیلمنامه چه میگوید و نقش من در آن اثر چه تأثیری بر کلّیت قصه میگذارد. من همیشه نقشی را میپذیرم که بدانم آن نقش برای من است!"
** چرا کارگردان این سریال "ده نمکی" است؟
حرفها و روایتهای مختلف، حاشیهها و هجمههایی از ابتدای داستان تا انتها دست از سرِ سریال "دادستان" برنداشت؛ کارگردانی که البته خودش هم اعتقاد دارد در همه کارهایش این حاشیه و جوّسازی و البته نقد و انتقادها وجود داشته، چون گروهی در پَس همه این اتفاقات، به دنبالِ نقد فیلم نیستند بلکه میخواهند مغرضانه، شخص "مسعود دهنمکی" را زیر سؤال ببرند. یعنی در واقع کمتر با "دادستان" کار داشتند و برایشان مهم این بود که چرا کارگردان این سریال، "دهنمکی" است؟
برای بررسی بیشتر سریال و پاسخ به سؤالاتی که درباره خود مسعود دهنمکی کارگردان سریال و عوامل و بازیگرانش داشتیم به دفتر آقای کارگردان رفتیم تا این بحث و گفتوگو جدّیتر و البته صریحتر اتفاق بیفتد. در کنار کارگردان، کاوه سماکباشی بازیگر نقش عماد که شاید جزو محوریهای سریال به شمار برود حضور داشت.
سریالی که ترکیب بازیگران و محور اصلی داستانش توجه بسیاری را به خودش جلب کرد. از حضور محمد کاسبی به عنوان نقش مهم شهاب مدقالچی (نماینده مجلس) تا کاوه سماکباشی (عماد فاتحی) و حتی علیرضا استادی و سحر قریشی که در نقشهای منفی و نفوذی داستان ظاهر شدند. یا دغدغههای عدالتخواهانه و مبارزه با مفاسد اقتصادی و اجتماعی که به داستان فرعی با موضوع حمله داعش به مجلس شورای اسلامی رسید.
توجه شما را به مشروح این میزگرد جلب میکنم که فیلم آن نیز قابل مشاهده است:
* آقای دهنمکی اگر صحبت ابتدایی دارید بفرمایید تا سؤالات را آغاز کنیم.
خوشحالم که مردم با استقبال خوبشان پاسخ خیلیها را دادند. مینیسریالی که قسمتهای کمتری نسبت هب برخی از سریالهای پرقسمتِ تلویزیون داشت اما توانست توجه مخاطبان را حتی در تلوبیون هم به خودش جلب کند و نزدیک به 3 میلیون بازدیدکننده در فضای تلوبیون، آمار بسیار چشمگیری است. البته مخاطبانِ "دادستان" بیشتر در کف بازار و مردم عادی کوچه و خیاباناند یا خانوادههای روستایی که خیلی تلوبیونی نیستند؛ در جریانِ پخش بارها با بیانیه و دفاع از مطالبات داخل سریال، مثل همیشه ما را تنها نگذاشتند.
* آقای کاوه سماکباشی؛ بینندگان تا قبل از این سریال، شما را با کارهایی مثل "عملیات 125" و حتی نزدیکتر به عنوان کاراکتر منفی سریال "بچه مهندس3" میشناختند و حالا با عماد فاتحی سریال "دادستان" صدایتان میزنند. از تجربه اولتان با مسعود دهنمکی بگویید و سریالی پرماجرا که حاشیهها و چالشهای بسیاری داشت؟
همیشه دوست داشتم در کارهای آقای دهنمکی باشم، ایشان نشان دادند ذائقه مردم را به خوبی را میشناسند و بسیار به روزند و مطالبات و درد جامعه را به خوبی میشناسند. به رگ خواب مخاطب واقف اند؛ حتی منتقدین هم نمیتوانند منکرِ این نکته بشوند که کارهایشان همیشه پرمخاطب بودهاند؛ بسیار خوشحالم در سریال "دادستان" بازی کردم.
* قطعاً به خاطر کرونا در کوچه و خیابان نتوانستید بازتابها را از مردم داشته باشید و فکر میکنم نظرات مردم را در فضایمجازی جویا میشدید؛ بازتابها را چگونه دیدید؟
به هر حال آقای ده نمکی منتقدینی دارند که عمده آنها نقد نمیکنند غرضورزانه صحبتهایی را مطرح میکنند که اینجا هم این نکات را به سریال تعمیم دادند. اما خوشبختانه از اطرافیان خودم متوجه شدم که عامه مردم با "دادستان" همذاتپنداری کردند و ارتباط خوبی داشتند. زیرا بحث عدالتخواهی، مطالبهگری و حرف دل مردم در این سریال زده شد.
* از این حرفهای مقدماتی بگذریم؛ آقای ده نمکی شما همیشه تم عدالتخواهی را در کارهایتان داشتهاید؛ از مستند فقر و فحشا، استقلال و پرسپولیس گرفته تا امثال سریال دارا و ندار که چند سالی است از این نوع ساخت سریال جایش در تلویزیون خالی است. همه یک تم عدالتخواهی و ضدفساد داشتهاند. چه طور شد در این کار آنقدر پررنگتر به این موضوع پرداختید؟
البته کارهایی در عرصه نمایش دنبال میشود مثل برخی از فیلمهای سینمایی و حتی تلویزیون؛ دغدغه من به تعبیر شما برای دیروز و امروز نیست و اواخر دهه 1360 گفتمان جنگ با فقر و غنا و مبارزه با اشرافیگری را آغاز کردیم؛ حرفهایی که آن زمان در نشریه با تیترهای جنگهای فقر و غنای منتشر میشد، خیلی از حرفهایی بود که 20، 30 سال بعد مبا صدای بلندتر و پرآوازهتر مطرح شدند. خطری که من احساس کردم این بود، کسانی که داعیه عدالتخواهی دارند بعضاً برخی از زمانها دچار یأس و ناامیدی میشوند و یا از آن سوی بام میافتند و به سیاه نمایی روی میآورند. برخی از اوقات حتی به نوعی گرفتار بازیهای سیاسی میشوند.
من با "دادستان" به نوعی سعی کردم، هشداری هم بدهم. اول اینکه مقوله عدالتخواهی و یا عدالتطلبی قائم به شخص نیست و دوم اینکه نتیجهمحور نیست بلکه تکلیفمحور است. کما اینکه نتیجه محور هم باشد نتایج خیلی خوبی گرفتیم. امروز بسیاری از جریان عدالتخواهی، مسئولین را پاسخگو کردند، پس نباید ناامید باشند.
برگِ برنده این کشور به دست نقد درون گفتمانی افتاده و خوشبختانه دستِ خود نیروهای انقلاب و جوانان است و خود اینها جریان نقد را به دست گرفتهاند. در این میان جریان اپوزیسیون و ضدانقلاب از قافله این نوع طرح مطالبهگری عقب مانده است؛ در عین حال هم قرار نیست طرح مطالبهگری به نیمه پُر لیوان نینجامد. این حرفی بود که من میخواستم در "دادستان" بزنم، به بخشی هم این حرف برخورد که چه جایِ نقد خود عدالت و عدالتخواهی است!!
* بحث بعدی بحث جنبش دانشجویی است؛ شما همیشه اکران خصوصی و نشستهای گفتمانی را با قشر دانشجویان برگزار میکردید؛ چه این طیف و چه آن طیف. این دغدغه از کجا میآید؟ چرا آنقدر دغدغه جنبش دانشجویی دارد و راجع به این صحبت کنید؟
جنبش دانشجویی را برخی به عنوان ابزار سیاسی میخواهند. یعنی هر موقع به آنها نیاز دارند، به آنها میگویند به میدان بیایید. وقتی تاریخ مصرفشان تمام شد به آنها میگویند شما بروید کار تئوریک بکنید و نقد نکنید. تا موقعی که خودشان بیرون قدرتاند میگویند جنبش دانشجویی اما وقتی داخل ساختار قدرت میشوند، جنبش دانشجویی را موی دماغ میدانند. این بحثی بود که هم در "معراجیها" سعی کردم به آن بپردازم و هم در "دادستان"، این پیام را منتقل کند که جنبشهای دانشجویی موتور محرک مطالبهگریاند.
غیر از مطالبهگری وظیفه تشکلهای دانشجویی ما به عنوان خواص جامعه، پرداختن به چه باید کردها است. یعنی نقد گذشته، آسیبشناسی و اینکه راهکار ارائه بدهد؛ یعنی صرف مچگیری نیست. یعنی در واقع سریال حرف مهمی را با مخاطبش میزند. آنهایی که دانشجو را در سطح برخورد صرفاً با معلولها میخواهند، از این بخش ناراحت شدند. احساس کردند به جنبش دانشجویی بهای زیاد از حد داده میشود.
* ابتدای شروعِ پخش، یادداشتهایی را در فضایمجازی منتشر کردید که تلویزیون تاب بیاورد و در برابر هجمهها ایستادگی کند. آیا این نقدهای بعد از دومین قسمت را پیشبینی میکردید یا احساس کردید به خاطر برخی از هجمهها، سریال دچار سانسور شود؟
در وهله اول، آن شکل حمله که از دومین قسمت سریال آغاز شد، شکل معقولی نداشت. چون قانونِ تماشای سریال هم به ما میگویند چند قسمت باید به کارگردان و عوامل کار مهلت داد تا خودشان را کاملاً به مخاطب بشناسانند و بعد قضاوتها شروع شود. اما این حملهها سازماندهی شده پیش رفت تا جایی که که در چندین کانال با نامهای مستعار، مطلب علیه سریال منتشر میکردند. چیزی جز غرضورزی پشتِ این ماجرا نبوده است.
از جنبه دیگر نقد وظیفه منتقد است و باید کمیّت و کیفیت کارها مورد ارزیابی قرار گیرد اما نه با توهین و حمله به اشخاص؛ در واقع به نوعی از شعائر فیلم میترسیدند و به نام مبارزه با شعار، به زیر سؤال بردن شعائر و ایدئولوژی فیلم میپرداختند. در وهله بعدی این آدمها تحریک شده بودند تا اینطور به تخریب و حمله بپردازند. به نظر میرسید هدف اصلیشان تلویزیون باشد که چرا وارد این حوزه ممنوعه شده است؟
* راجع به شعار با هم صحبت کنیم. این بحث دیالوگهای دادستان شعار دارد را خیلی از آدمهایی به راه انداختند که میخواستند به معنای واقعی شخص "دهنمکی" را تخریب کنند نه سریال را. از همینجا شروع کنید چرا این اتفاقات افتاد و تحلیلتان از این چالشها چیست؟
بخشی از اینها، سازماندهی شده بود؛ تسویه حسابهای سیاسی و جایگاهی که در رسانه به راه انداختند. بخشی هم به ناراحتی اینها برمیگشت که این سبک فیلمسازی را نمیپسندند. دوست نداشتند آنقدر مورد استقبال قرار بگیرد و هراس دارند این گفتمان فیلم به صورت اپیدمی دربیاید؛ در واقع فیلمسازان نسل جوان هم جرأت پیدا کنند با این ایدهها و شیوه ها وارد کار شوند.
براساس تعالیم غلط یکی از منتقدها نه فرم را میشناسند و نه محتوا را! به نظرمن به محتوایش که اعتقادی ندارند و از طرفی دیگر با شناختی که از برخیهایشان داریم از فرم هم شناختی ندارند. تعریف فرم، میزانسن و دکوپاژ را در فیلم اکشن و معمایی نمیدانند؛ وقتی بیننده تک به تک دیالوگها را دیده و به آنها واکنش نشان داده، یعنی سریال به سرمنزل مقصود رسیده است. واقعاً در برخی از پلانها، جلوههای ویژه عجیب و غریبی استفاده شده است.
میدانیم برای زدن حرف متفاوت، فرش قرمز جلوی پایمان پهن نمیکنند. برای همراه شدن با این منتقدنماها، باید کلیشهای و آنطور که اینها میخواهند حرف بزنید. یا مثلاً به روشی که اینها میخواهند. دهنمکی بودن هزینه دارد و معمولاً کسی برای او دست نمیزند. دلمان فقط به این خوش است، حرف مردم را میزنیم و مردم از کارهایمان استقبال میکنند. به قول برخی در سینما، کارها میلیاردی میشود و در تلویزیون هم مخاطب چند ده میلیونی ما را شوکه میکند.
من خیلی به این آمارها اعتقادی ندارم چون روش جمعآوریشان روتین است و مسلماً اینها نمیتوانند آمار واقعی مخاطب را جمعآوری کنند که در سطح شهرها و روستاهای ما چه اتفاقی افتاده است. مهم این است که تلویزیون در این مدت یک جایگاه دیگری پیدا کرد. مردم فیلم اکشن و معمایی و جاسوسی زیاد دیدند و چه چیزهایی"دادستان" را از فیلمهای دیگر متمایز میکند یا درباره فحشا و آسیبهای اجتماعی کارهای زیادی حتی اروتیکتر ساخته شده است اما چرا میلیونها نسخه "فقر و فحشا" تکثیر میشود، همهچیز به آن نوع گفتمان برمیگردد. این حرفی را که امروز در "دادستان" زدم عمق آن را برخی از دوستان یکی دو سریال دیگر درک خواهند کرد.
* موضوع دیگر انتقاد به ساختارهای فنی است که برخی آن را به شتابزدگی در ساخت ربط میدادند...
اتفاقاً شتابزده نیست. مخاطب ما در تلویزیون عادت کرده کارهای کُند و آرام ببیند اما اینجا قرار بود با کاری اکشن و پلیسی و پرتعلیق روبرو شود. عنصرهایی که این نوع کارها را ریتم و جذابیت میدهد نوع حرکت دوربین، تصویربرداری، موسیقی و بازیگری است. حتی تدوین هم اهمیت دارد؛ چون باید موازی اتفاقات باشد. اینجا ساختار را شکستیم، ممکن بود در همان قسمت اول و دوم بسیاری با ریتم تند سریال ارتباط برقرار نکنند که خوشبختانه اینطور نشد. همه این اتفاقات تعمدی بود تا به استانداردهای یک سریال اکشن دست پیدا کنیم.
* آقای سماکباشی؛ از فیلمنامه و فضایِ نقش "عماد فاتحی" دادستان بگویید.
یکسری از افراد فقط با آقای دهنمکی زاویه فکری دارند و دیگر به آثار ایشان با دید مثبتی نگاه نمیکنند و فقط دنبال ایراد گرفتناند. واقعاً برخی از چیزهایی که مطرح میکنند ایراد نیست. کسانی که این مسائل را مطرح میکنند از فرم سر در میآورند. برخی به من میگویند چطور عماد در دادستان در وزارت اطلاعات مشغول به کار شد. واقعاً اینها فیلم است؛ داستان و فرم. نمیتوانیم در این مینی سریال 16 قسمتی، پروسه رفتن به وزارت اطلاعات عماد را مطرح کنیم.
ما چرا راجع به هر موضوعی در کشورمان حرف میزنیم این باب شده که میگویند شعاری است. مگر ما شهید ندادیم، 8 سال نجنگیدیم؛ دیالوگی در "دادستان" داریم که یکی از کاراکترها میگوید: "زمانی از دیوار سفارت آمریکا بالا میرفتند و الان بچههای خودتان را رقابت گذاشتهاید به آمریکا بروند." مگر نداریم الان این چیزها را؛ پس چرا زمانی که درباره این مسائل صحبت میشود میگویند شعار است.
چه کسانی خودشان را در معرض خطر میبینند که به این مسائل مهم میگویند برچسب شعار میزنند؟ همه اینها ما به ازای بیرونی دارد و همه خودمان را به آن راه میزنیم. الان عصر ارتباطات است و همه میدانند کی کجاست و چه کار میکند. نمیتوانیم مثل عصر حجر سرمان را زیر برف کنیم؛ بنابراین اصلاً برخلاف صحبتهایی که برخی از منتقدنماها مطرح میکنند، اصلاً این سریال شعاری نیست و همه شخصیتها ما به ازای بیرونی دارد و با صراحت میگویم، تک تک دیالوگهای این سریال، حرف دل مردم است.
عماد به نظرمن یک شاه نقش است، محوریت خوبی دارد و واقعاً آقای ده نمکی از روز اول به من اعتماد کردند. وقتی با هم صحبت کردند به من گفتند، دارم نقشی را به تو میسپارم که محوریت داستان است و امیدوارم سربلندم کنی! امیدوارم با توجه به بازخوردهایی که گرفتم از عهده این نقش برآمده باشم.
* یک نکتهای را اشاره کردید که ما به ازای بیرونی؛ ما به ازای بیرونی عماد چیست؟
دانشجویان عدالتخواهی که سایت، خبرگزاری و نشریه دارند. قبل از این که کار شروع شود، من حتی فیلمهایشان را دیدهام و آنها را شناختم و میشناسم. این نقش ما به ازای بیرونی زیادی دارد که در جریان زندگی اجتماعیمان دیده میشوند.
*برخی از بازیگران میگفتند برخی اوقات، با لحن تهدیدآمیزی با آنها برخورد شده است؛ آیا برای شما هم چنین اتفاقی افتاد؟
به هر حال وقتی چنین نقشهایی را می پذیریم باید بدانیم که منتقدینی به این شکل هم نقد وارد میکنند. ممکن است برای من هم به وجود آمده باشد اما هدفم هدفِ بزرگی بود. اگر آمدم در "دادستان" کار کردم چون به این نقش، کارگردان و فیلم اعتقاد داشتم. فیلمنامهای که چارچوب درستی دارد و یکی از پیچیدهترین نقشهای دوران کاریام را رقم زد. بدون شک نقش عماد فاتحی در میانِ 50 فیلم سینمایی و سریال که ایفای نقش کردهام نقش ارزشمندی به حساب میآید.
* نکته دیگر چیزهای حساسی است که ما از آنها دور شدیم. مثلاً پلانی در پایان یکی از قسمتها داشت جملهای از شهید رجایی داشت "در جهنم جای یاست برای امثال من برای رئیس جمهورها که گناه 36 میلیون را به پای من مینویسند." که اشاره 36 میلیون به جمعیت آن موقع است. اینها حرفهای خیلی مهمی است که اوایل انقلاب زده شده و افراد مهمی مثل شهید رجایی، رئیس جمهور وقتمان زده است. الان از نقدهای تند برخی به وضوح دیده میشود که این حرفها به مذاق برخی خوش نیامده است.
کاراکترها همه ما به ازای بیرونی دارند حتی ابوذر، عماد و شهاب مدقالچی و یا آذر را به نوعی میتوان گفت آدمهاییاند که در جنبش عدالتخواهی و مطالبهگری میدیدیم و خاطراتشان را سوار بر این شخصیتها کردیم. یا جنس حرفهایی که زده میشود جنس حرفهای مطالبهگرایانه نسل امروز از دیروز است. وقتی صحبتهای شهید رجایی را از رادیو میشنویم یا میبینیم به عنوان نسل قبلی است که پای آرمانهایش ماند؛ رئیس جمهورِ سادهزیستی که تا لحظه شهادتش همانطور پای آرمانهایش ایستادگی کرد. برخی اوقات میگویند یکسری از حرفهای نسل امروز که مطرح میشود آدمهای تندروییاند که سرد و گرم روزگار نچشیدهاند. اما وقتی دیالوگ مطالبهگری از زبان شهید بهشتی را سوار بر قصه میکنم دیگر نمیتوان این طوری جریان را تحلیل کرد؛ چرا که این شعارها جزو شعارهای اصلی انقلاب اسلامی بوده است نه این که جوان داغ و احساساتی امروزی بخواهد این حرفها را بزند.
برخیها گارد میگیرند چون خودشان هم نسل شهید بهشتی و شهید رجایی بودند اما میبینند این شهیدان بزرگوار، حرفهایشان یک طور دیگری بود و الان اینها طور دیگریاند. اینها صاحب قدرت و رسانهاند و به همین راحتی، رسانه خودشان را علیه سریال به خط میکنند و آدمها را تحریک میکنند که بیایند و بگویید که این سریال شعاری است. سریالی که تیتراژش با پیام قطعنامه امام(ره) در 1358 شروع میشود.
اساس آن جنگ فقر و غنا و مصادره این آدم و آن آدم و این رئیسجمهور و آن رئیسجمهور نیست. ایدئولوژی امام(ره)، مبارزه با اشرافیگری و جنگ فقر و غنا و مبارزه با اسلام آمریکایی است. وقتی در پیشانی سریال، حرفها و منویات حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب قرار میگیرد اینها عصبانی میشوند چون نوعی تابوشکنی و ساختارشکنی اتفاق افتاده است.
* شما اشاره کردید که شخصیتهای داستان ما به ازاهای واقعی و بیرونی داشتند آیا نقش نماینده مجلس که محمد کاسبی هنرمندانه ایفایش کرد نمونه حقیقی و واقعی منظرتان بود؟
بله حتماً داشتیم. موارد زیادی وجود دارد از نقاط ضعف شخصیتیشان استفاه شده و مورد سوء استفاده سرویسهای جاسوسی قرار گرفتهاند. بخش دیگری هم وجود دارد که بخش زیادی از فساد مسئولین، اداره شده و مدیریت شده است. یعنی شخصی آمده وارد ساختارسیستمی شده که سیستم را ناکارآمد جلوه بدهد و مردم را از کشور و انقلاب ناامید کند. یعنی فقط منافع ملی در کار نیست.
چرا اتوبان ایران به سمت کانادا برقرار است؟ هرکس دزدی میکند به راحتی میتواند برود اگر آنها مخالف فساد و مبارزه با پولشوییاند چطور راه برای این دزدها آنقدر باز است؟ اختلاسگر و دزدی که میداند میتواند به اروپا و کانادا بپناه ببرد و زندگی امنی داشته باشد و پلیس اینترپل هم برگشتش ندهد. همین فساد چند ضلع دارد آقازادهها و مسئولین وابسته وسیله میشوند و یا سرویسهای جاسوسی که وارد میدان میشوند؛ در واقع همه در خدمت ناکارآمد نشان دادن کشور قرار میگیرند
* سریال در واقع حرفهای انقلاب را و حرفهای امروز را میزند. همانطور که شما هم اشاره کردید در اول تیتراژ داریم راجع به قطعنامه 598 امام(ره) شروع میشود و حرفهای عدالتخواهی رهبر انقلاب صحبت میکند. چه جنس عدالتخواهی مدنظر شما است؛ عدالتخواهی که مُد شده دست به افشاگری میزنند بی پروا و یا خیلی از آن طرف بوم میافتند و میترسند حرف بزنند. چه عدالتخواهی مدنظر مسعود ده نمکی است؟
من اعتقاد دارم برای مطالبه عدالت باید عدالت داشت؛ با دستمال کثیف نمیتوان شیشه را پاک کرد. کسی که میخواهد مطالبه عدالت کند حتی در افشاگری هم باید عدالت داشته بشد؛ آیا به یقین رسیده است؟ حضرت علی(ع) میفرمایند فاصله حق تا باطل فاصله چهار انگشت است. کسی که میخواهد اقامه عدالت کند باید عادلانه رفتار کند. این نکتهای است که من به خیلی از دوستان انتقاد وارد کردم.
من معتقدم جریان عدالتخواهی نباید وارد ساختار قدرت شود؛ مردم حرفهای قبل او را هم باور نمیکنند. میگویند مطالبه عدالت میکرد تا خودش به نان و نوایی برسد. نمیگویم کسانی که دنبال عدالتخواهیاند وارد ساختار قدرت نشوند، اما کسانی که پرچمدار این جریاناند به شدت زیر ذرهبیناند.
* نکته بعد راجع به مدیران تلویزیون است. اصلا در تلویزیون در حوزهها و مجموعههای نمایشی و سریالها کمتر سابقه دارد سریالی با این صراحت لهجه ساخته شود و نگاهش فراجناحی باشد. واقعاً نگاهش فراجناحی است و عکسی که گذاشتند پشت محمد کاسبی به عنوان نماینده، عکس خاتمی و هاشمی است حتی برخی اعتقاد دارند به کلیت اشاره شده و برمیگردد به آدمهای مختلفی که مصداق هم داشته باشد. خیلی راجع به دولتهای خاصی صحبت نمیکند. همانطور که در خلاصه داستان این سریال هم آمده "دادستان مربوط به هیچ دولتی نمیشود." (حتماً درباره توئیتها و واکنشهای برخی از مشاوران هاشمی و یا واکنشهایی از طرف حتی دولتیها درباره این عکس هم میخواهید صحبت کنید(
آرمانگرایی و آرمانخواهی جناحبردار نیست. برخیها را دیدم بیانیه دادند و گارد گرفتند پشت شهاب ( کاراکتر نماینده مجلس) عکس آقای خاتمی و هاشمی رفسنجانی را گذاشتهاند. مطالبهگری جناحبردار نیست؛ ما باید این تابو را بشکنیم آدمهای خودی نباید نقد شوند و آدمهای غیرخودی باید نقد شوند! این گفتمان در خود سریال جاری است و آدمها با نمادها و تیپهای مختلف در سریالاند.
وقتی شیرانی به عنوان ملکه که نمادی در داستان است، این سؤال را مطرح میکند آیا ملکه تا مجلس هم نفوذ کرده است؟ به نوعی میتوان گفت سرویسهای جاسوسی انگلیس و تفکر ملکه رسوخ کرده، یعنی در واقع عین اینکه آدمهای سلامت را نشان میدهد میخواهد بگوید جریان نفوذ هم ادامه دارد.
آنهایی که این همه اتهام زدند و بیانیهپراکنی کردند به خاطر یک عکس، اگر تا آخر داستان صبوری میکردند میدیدند که خود این شهاب مدقالچی، قربانی فساد میشود. باید به او هم زمان و فرصت داد؛ این نیست که آدمها را به خودکشی یا فرار از کشور وادار کنند. باید توسط نهادها و خانوادههایشان مدیریت شود تا تصمیم معقولی بگیرند.
وقتی شهاب به آن نقطهای میرسد که اعلام میکند من صلاحیت قبول این مسئولیت را ندارم به نظرمن یک وجه ویژهای از شخصیت این آدم معرفی میشود که عین داشتن اشکالات دیگر، حداقل در این جنبه سلامت دارد که اعلام میکند صلاحیت مسئولیت را ندارم. چه کسی حاضر است این کار را بکند. به قول یکی از دوستان که میگفت شاید این نوع آدمها در اوایل انقلاب پیدا میشدند. به نظرمن آنهایی که زود قضاوت کردند با دیدن یک عکس در اتاق و دفتر شهاب مدقالچی بیانیه دادند چطور میخواهند این اتهامات خودشان را جبران کنند.
* واقعاً هدفتان از نشان دادن و قرار دادن تصویری از شهاب در کنار هاشمی رفسنجانی و خاتمی چه بود؟
دعوا دعوای گفتمان است و تعارف نداریم. برخیها از آن حرفهایی که مدقالچی (نماینده مجلس سریال "دادستان") میزد برخی از آقایان در تریبون نمازجمعه میزدند. یعنی جریاناتی بعد از جنگ به اسم سازندگی، نیروهای جبهه رفتهای که وقتی در مسندهای مدیریتی قرار میگرفتند حیف و میل بیتالمال را میدیدند ایراد میگرفتند و میگفتند اینها موی دماغاند! یا باید همرنگ ما بشوید یا حذفشان میکردند.
اینها از زبان شهاب گفته میشود و ابوذر جواب میدهد موی دماغ روزی آرمانخواهی بود و چطور امروز میگویید موی دماغ! دعوای گفتمانی بود که ما از روز اول داشتیم و چرا از آن پرهیز میکنند. به نظرمن این فاصله بین نیروهای انقلاب،مردم و فاصله طبقاتی ایجاد کردن و پشت سر اینها قائم شدن، به نظرمن آسیب جدی زد.
* از این بحثها بگذریم به بازسازی صحنه مهم حمله داعش به مجلس میرسیم که برای اولین بار اتفاق افتاد؛ چطور شد به این فکر افتادید این صحنهها را در "دادستان" داشته باشید؟
بعضی از اتفاقات حیف میشود که به آن نپردازیم. اگر هالیوود این اتفاق حمله داعش به مجلس را داشتند تا به حال چندین فیلم از آن اتفاق ساخته بودند. برای اینکه به مردمشان نشان دهند که داعش چه صبوحیتی دارد. ما این ظرفیتها را استفاده نمیکنیم گرچه نمیتوان به خاطر مسائل امنیتی زیاد وارد حادثه شد اما بخشی از قصه را میتوان آورد. دیالوگی هست که برخی از مسئولین همیشه به نیروهای مطالبهگر میگویند شما با منافقین و داعش دو لبه قیچی هستید؛ آنها جان مسئولین را در خطر میاندازند و شما آبروی مسئولین را!
این بهانه خوبی بود که جلسه آن مناظره و مصاحبه مطبوعاتی در مجلس برقرار بشود و به بحث نفوذ بپردازیم. نقش سحر قریشی در آنجا و حضور شیرانی در آخر قصه رمزگشایی میشود که اینها حتی در آن جلسه مجلس هم حضور داشتند که برمیگردد به گرههای کور پرونده خط حمله داعش به مجلس که من نمیتوانم خیلی دربارهاش حرف بزنم.
* راجع به بودجه سریال برخی ادعا کردند بودجه چند برابر سریالهای معمولی است؛ درباره آن صحبت کنید؟
یک طور فرار به جلو بود. من واقعاً در بحث سریال و بودجهاش نیستم و تخصص آن را ندارم. اگر سینما بود چون تهیهکننده سینما بودم میدانستم قیمت چیست اما همهشان میدانند سریالها و فیلمهایی با برآوردهای چند برابر "دادستان" ساخته شدند اما اقبالی نداشتند. ناراحت اند که چطور میشود سریالی برآورد سریالهای آپارتمانی را دارد اما آنقدر میتواند پروداکشن عظیمی داشته باشد. این همه هنرور، درگیری، اکشن و ریتم تند و پرلوکیشن و سکانسهای خارج از کشور، به هر حال این بخش به نگاه مغرضانه برمیگردد.
* دغدغه این روزهایتان بعد از "دادستان" چیست؛ دوست دارید در تلویزیون یا سینما به دنبال کدام سوژهها و موضوعات بروید؟ آیا به فصلهای بعدی "دادستان" و یا پروژههایی با این مضامین و صراحت لهجه فکر میکنید؟
هر موقع دغدغهای داشته باشم کار میکنم. یعنی در واقع حرفی داشته باشم. دوست ندارم به تکرار بیفتم. مطمئناً مردم هم مطالبه این را داشته باشند که فصل دوم این سریال ساخته شود، دوست دارند با حرفهای جدید و لایه های دیگری از فساد مواجه شوند، بسیتگی به مدیران دارد که چقدر میتوانند در برابر هجمهها و جملات ساخت چنین کارهایی، ایستادگی کنند و چقدر همراهی میکنند. به هر حال حرف برای گفتن زیاد است اما معتقدم آدمی باید به این باور برسد که الان لازم است حرف بزند.
* به عنوان سؤال پایانی بفرمایید تلویزیون به نظر شما که سال 1400 را در پیش دارد برای رقابت با نمایشخانگی و فضایمجازی و مدیومهای جدید باید چهکار کند تا مخاطب خودش را از دست ندهد؟
کسانی که معتقدند تلویزیون نباید عقب بماند یک جاهایی خودشان مقصرند. واقعاً بخش عمدهای از حملات به "دادستان" به خاطر تلویزیون بود که نمیخواستند این فضا و سریال در تلویزیون اتفاق بیفتد و مدیران تلویزیون هوشمندی کردند پشت این کار ایستادند که با کمترین ممیزی پخش شود. اما با یک گل بهار نمیشود؛ تلویزیون برای اینکه بقا داشته باشد نسبت به رسانههای نوین، حتماً باید از سریالهای تکراری و روتین خارج شود و به سراغ مضامین و کارهای جدید برود.