پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
مصطفی داننده: سرپرست وزارت کشور، رئیس مجلس شورای اسلامی، امام جمعه موقت تهران، جانشین فرمانده کل قوا، رئیس جمهور، رئیس مجلس خبرگان و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام؛ در طول 35 سال گذشته هیچ کس جز آیتالله هاشمی رفسنجانی این همه مناصب سیاسی انتخابی و انتصابی را در اختیار نداشته است. همین تجربه و حضور در صحنه سیاسی کشور باعث شده است تا تحلیلها و سخنانش، حرف و حدیثهای فراوانی به دنبال داشته و زمینه ساز واکنشهای فراوانی شده است.
هاشمی رفسنجانی به دلیل سابقه گرانبهایش در حکومت داری، نزدیکی به امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، سعی کرده است با ارائه تحلیلهای متفاوتی نسبت به دیگر افراد که سابقه کمتری در کشورداری و امور اجرایی و قانون گذاری دارند، شرایط کشور را برای مردم تحلیل کند. این تفاوت، چندان به مذاق برخی از افراد جامعه خوش نمیآید و این تحلیلها از نظر آنان، انحراف از انقلاب و آرمانهاست.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام از دهه 60 تا به امروز از خود یک چهره فراجناحی ارائه داده است و حتی زمانی که سران کشور به دو گروه راست و چپ تقسیم میشدند و درگیری و اختلافهای سیاسی زمینه ساز بحرانهای اساسی در کشور شده بود، هاشمی نقش میانجی را بازی میکرد. بررسی خاطرات آیتالله هاشمی و روایت مسئولان وقت ایران به ویژه در دهه 60 به خوبی نشان میدهد که هاشمی نقش توزان دهنده دو گروه سیاسی در کشور بوده است.
دهه 70 و تشکیل دولت از سوی او نیز بیانگر جریان اعتدال بود. استفاده از سلیقههای مختلف در دولت سازندگی به ویژه در دولت اول خود، به خوبی نشان میداد که خاستگاه هاشمی رفسنجانی نه چپ بود و نه راست و رئیس دولتهای پنجم و ششم، استفاده از تمام ظرفیتهای سیاسی را در دستور کار خود قرار داده است.
در دهه 60 و 70 هاشمی در کنار تمام طرفدارانی که داشت، با انتقادات جدی نیز روبرو بود، انتقادهایی که گاهی از سوی برخی دوستان و همرزمان قبل از انقلاب او مطرح میشد. جنس انتقادات مطرح شده نسبت به هاشمی بیشتر جنبه مدیریتی داشت که مربوط به اختلاف سلیقههایی میشد که میان نیروهای انقلاب وجود داشت.
ظهور نیروهای جدید انقلاب و انتقال قدرت از نسل اول به نسل دوم انقلاب اما برای هاشمی رفسنجانی داستان دیگری را رقم زد تا هاشمی رفسنجانی مجبور شود، در عین حفظ فراجناحی بودن به جناحهای سیاسی کشور نزدیک شود. پایان دوران ریاست جمهوری آیتالله همراه با انتقادهای بی رحمانه، جوانانی به عنوان جناح چپ همراه شد. کسانی که اعتقاد داشتند تمام مشکلات کشور در آن مقطع زمانی، حاصل اشتباهات هاشمی رفسنجانی است. این گروه که بعد از انتخابات دوم خرداد سال 76 به جریان اصلاحات معروف شد، در جریان انتخابات مجلس ششم، هاشمی رفسنجانی را مورد شدیدترین حملات قرار داد، حملاتی که تا آن زمان بی سابقه بود.
هاشمی رفسنجانی، بعد از پایان دوران ریاست جمهوری بازهم تصمیم گرفت، فضای پارلمان را تجربه کند و همین زمینه ساز حملات به او شد و در مقابل چپها، راست گرایان به حمایت از هاشمی پرداختند و در انتخابات مجلس ششم از او به عنوان سرلیست خود در انتخابات استفاده کردند. حملات بی رحمانه اصلاح طلبان جوان به هاشمی باعث شد تا او به عنوان نفر آخر تهران راهی مجلس شود و بعد از آن هم به دلیل این حملات از نمایندگی مردم تهران استعفا دهد تا مشخص شود فضای پیش روی هاشمی، با دهه 60 و اوایل دهه 70 متفاوت است.
حضور سید محمد خاتمی در راس قوه مجریه و سعه صدر هاشمی در برخورد با این مخالفان و تندرویهای قسمتی از جریان اصلاحات و حذف آنان از قدرت، باعث شد تا هاشمی بعد از انتخابات مجلس ششم، به اصلاح طلبان نزدیک شود و از دولت سید محمد خاتمی در مقابل حملات گاهی بی رحمانه راستگرایان در مقابل خاتمی دفاع کند. همین رفتار هاشمی با دولت اصلاحات به ویژه حمایتها او از دولت در نماز جمعه تهران، باعث شد اینبار راستگرایان به مقابله با هاشمی بپردازند.
در دهه 80، هاشمی اینبار با جریان جوان راست که بعدها به نام اصولگرایی معروف شد، سروکار داشت. ظهور محمود احمدی نژاد در سیاست ایران، شاید برای هاشمی سخت ترین سالهای سیاست ورزی او بود. محمود احمدی نژاد در دو انتخابات ریاست جمهوری 84 و 88 حملات و اتهامات سنگینی را متوجه هاشمی کرد. رئیس دولت نهم در انتخابات سال 88 و در مناظره با مهندس میرحسین موسوی، هاشمی رفسنجانی را متهم به کارشکنی و حتی تلاش برای سرنگونی دولت او متهم کرد.
شاه بیت سخنان رئیس دولتهای نهم و دهم در هشت سال ریاست جمهوریاش حمله به هاشمی و نزدیکان او بود. هاشمی در این دوران بیشتر سعی کرد سکوت کند و به جز چند نامه و چند سخنرانی که در آنها در مورد آینده کشور و اندیشه احمدی نژاد و دوستانش هشدار داده بود، دیگر سخنی به میان نیاورد.
دهه 90، پایانی بود برای سختیهای آیتالله، چون او توانسته بود بعد از آن تهمتها، یکی از نزدیک ترین یاران خود را با مدیریت انتخابات راهی خیابان پاستور کند تا حسن روحانی جانشین محمود احمدی نژاد شود.
نقش رئیس جمهور سازی هاشمی که تقریبا برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی شکل گرفت، زمینه ساز ظهور منتقدان جدیدی شد. کسانی که به هر بهانه و بعد از هر سخرانی به هاشمی حمله میکردند و او را در مقابل امام قرار میدادند و میگفتند که دوست دیروزشان از خط امام فاصله گرفته است.
مدیریت این حملات اینبار برعهده، برخی روحانیون در قم مانند، آیتالله مصباح یزدی و جبهه پایداری و روزنامه کیهان در تهران بود. این گروه که هاشمی را مغز متفکر دولت روحانی میدانند و از نزدیکی بیش از حد روحانی با هاشمی وحشت دارند، با این حملات در کنار تخریب هاشمی به دنبال از کار انداختن دولت روحانی هستند. این جریان اعتقاد دارد که زدن هاشمی رفسنجانی یعنی زدن حسن روحانی.
همانطور که مشاهده شد، هاشمی به جز دهه 60 که قهرمان سیاسیون ایرانی بود، در سه دهه بعدی با سیل منتقدان روبرو بود. منتقدانی که تندروی وجه اشتراک آنان در مقابل خط فکری هاشمی بود. تندروی در مقابل اعتدال شکل میگیرد و این گروههای نیز از رفتار فراجناحی هاشمی رفسنجانی در غذاب بودند و سعی میکردند، هاشمی را از مسیر خارج کنند.
این جریانهای تندرو، سعی کردند که هاشمی رفسنجانی را حذف کنند. تئوری که اما با توجه به ریشه دار بودن آیتالله در فضای سیاسی کشور و شناخت بهتر زمین بازی نسبت به رقبا، با شکست روبرو شد. این بازی حتی به گونهای رقم خورد که مخالفان هاشمی رفسنجانی از صحنه سیاسی کشور حذف شدند. تندروهای چپ بعد از حضور مقطعی در صحنه سیاسی کشور دیگر نتوانستند خود را بازسازی کنند و در حاشیه سیاست ایران باقی ماندند. محمود احمدی نژاد نیز که تمام تلاش خود را انجام داد تا تفکر هاشمی را حذف کند، کلید پاستور را به دستان کسی سپرد که در فضای سیاسی ایران از او به عنوان «هاشمی ثانی» یاد میکنند.
مصباح یزدی و جریان پایداری به شدت از این موضوع که هاشمی و روحانی بتوانند اکثریت مجلس و خبرگان رهبری را دراختیار بگیرند در هراس هستند و به خاطر همین حملات گسترده به هاشمی را در این ماهها و روزها آغاز کردهاند اما با توجه به سابقه هاشمی، به نظر میرسد شرایط مخالفان آیتالله در دوره تازه سپهر سیاست ایران، عاقبت بهتر از دو جریان قبلی نداشته باشند. انتخابات مجلس دهم و مجلس خبرگان رهبری، زمین همین بازی است.
نگاهی به صحنه سیاسی ایران طی این 35 سال گذشته بیانگر این معناست که حذف هاشمی رفسنجانی از صحنه سیاست ایران، امکان ناپذیر است و او بهتر از هرکسی این فضا و زمین بازی را میشناسد.