پیام آیت الله هاشمی رفسنجانی درباره عملیات مرصاد
منافقین،از مبارزه تا انحراف و رویارویی با مردم در جنگ تحمیلی
بسم الله الرحمن الرحیم
الذین طغوا فی البلاد فاکثروا فیها الفساد فصبّ علیهم ربک سوط عذاب ان ربّک لبالمرصاد
(سوره مبارکه فجر، آیات 11 تا 14)
روزگاری که همه گروههای مبارز برای مقابله با رژیم پهلوی پرچم مبارزه برافراشته و عدهای گرفتار حبس شده بودند، در زندان با جوانان متصلّبی آشنا شده بودیم که در بسیاری از موارد طریق افراط و تفریط میپیمودند.
به یاد دارم در مقطعی، در کنار سلول انفرادی من، جوانی محبوس بود که وقتی پیشنهاد روزنامهای را به او دادم تا مطالعه کند، گفت: قرآن دارم و نمیخواهم خود را با مجموعهای دیگر مشغول کنم. آن جوانان به تدریج از مسیر درستی که میپیمودند، منحرف شدند و علناً خود را التقاطی، یعنی ترکیبی از اسلام و مارکسیسم معرفی کردند.
انحرافات فکری، افکار التقاطی و زیادهخواهی سیاسی رهبران این گروه در نخستین سالهای پس از پیروزی انقلاب، آنان را در مقابل مردم قرار داد و برای انتقام، تمام تلاشهای خویش را معطوف به حذف شخصیتی و فیزیکی بسیج کنندگان مردم کردند و کارشان به آنجا رسید که میهن پهناوری به نام ایران را برای اقدامات تروریستی خویش محدود دیدند و سر از عراقی درآوردند که آن روزها در حال تجاوز به جمهوری اسلامی ایران و کشتار مردم بیگناه در شهرها و روستاها بود.
منافقین که در زمان مبارزه با عنوان مجاهدین، مشغول مقابله با رژیم پهلوی بودند، ابتدا وجدان نیمه بیدار آنان کم کم در بستر القائات بعثیها به خواب رفت و چنان از عواطف و احساسات ملی و دینی تهی شدند که کشتن هموطنان و جاسوسی برای دشمنان در طول دفاع مقدس را افتخار خویش میدانستند. دین خویش را به کمونیست و سپس میهن خویش را نیز به حزب بعث فروختند و هر بار که عملیاتی در جبههها از سوی رزمندگان صورت میگرفت، اینان با اقدامات تروریستی، شیرینی پیروزی را در کام مردم تلخ میکردند.
پس از قبول آتشبس توسط ایران، ارتش عراق با برداشت نادرست سردمداران خویش، پذیرش قطعنامه را حاکی از ضعف ایران دانست و دوباره از همان قسمتهایی که در آغاز جنگ وارد شده بود، شروع به پیشروی و اشغال سرزمینهای ایران کرد، با این تفاوت که این بار جلودار این تجاوز، وطنفروشان منافقی بودند که جبهه میانی را برای اشغال میهن خویش و تقدیم آن به دشمن برعهده گرفتند.
در آن شرایط حساس به همراه حضرت آیتالله خامنهای در یکی از قرارگاههای جنوب بودیم و قرار بر این شد که ایشان برای تمشیت امور در خوزستان بمانند و من برای سرکشی از وضعیت نیروها به جبهه غرب بروم. در مسیر خبر هجوم منافقین را در عملیاتی به نام فروغ جاویدان،* که عملاً ظلمت جاویدان شد، دریافت کردم.
از سفر به قلاّجه منصرف شدم و به کرمانشاه رفتم. در گوشهای از شهر مستقر شدم و در این استقرار، صحنههایی دیدم که از یک سوی نشان از عشق مردم به دفاع از وطن و از سوی دیگر نشان از خیانت گروهی خودفروخته به میهن خویش داشت که از سر پل ذهاب، کرند و اسلامآباد با پشتیبانی ارتش عراق گذشته و در مسیر اسلامآباد به کرمانشاه با نیروهای ما درگیر شدند.
به قول جهانگشای جوینی که حمله مغولان را توصیف میکرد، "آمدند، سوختند و کشتند"، اما حضور برقآسای مردم رزمنده و نیروهای نظامی، به خصوص قبایل ساکن و نظامیان مستقر در منطقه نگذاشتند دو فعل آخر تاریخ جهانگشا، یعنی "بردند و رفتند" به فعلیت برسد و اینجانب به خاطر مسئولیت فرماندهی جنگ تا پایان رفع آن فتنه در کرمانشاه ماندم تا شاهد آخرین برخورد زمینی جنگهای هشت سال دفاع مقدس به اسم "مرصاد" باشم که مصداقی از "ختامه المسک" است.
مسیر بین تنگه چهار زبر و گردنه حسنآباد، به همت و دلاوریهای مردم منطقه، سیل عظیم و خروشان نیروهای مردمی و به ویژه سلحشورهای مثال زدنی هوانیروز گورستانشان شد و آرزوی حاکمیت بر مردم را با خویش به گور بردند و بقایای آنان که روی برگشت به دامان وطن و خانوادههای خویش را نداشتند، آرزوهای بر باد رفته خویش را در قتل و غارت مردم عراق دیدند تا خوش خدمتی خویش به یک دیکتاتور سفاک را به کمال برسانند. جنایاتی که پس از سقوط صدام، پروندههای هولناک آن افشا شد و مردم عراق با دلایل منطقی خواستار محاکمه آنان و اخراج از سرزمین خویش میباشند.
جنایات ضدبشری منافقین در 32 سال مقابله با مردم و جمهوری اسلامی آن قدر مشهود بود که غرب با همه ملاحظات سیاسی خویش، آنان را جزو گروههای تروریستی قرار داد و عجب این است که اتحادیه اروپا در زمانی که شعار حقوق بشری آنان گوش فلک را کر کرده است، برای انتقام از مردم ایران که قلههای توسعه و پیشرفت را در افق چشمانداز 20 ساله خویش ترسیم و بدان سوی حرکت کردهاند، منافقین را که دستشان به خون زن و مرد و پیر و جوان ایرانی آلوده است، از لیست گروهها تروریستی حذف کردهاند. اما نمیدانند در هر شرایط سیاسی، این گروه کمترین جایگاهی نزد ایرانیان ندارد.
پرونده آنان نزد مردم ایران سرشار از خیانتهای پیدا و پنهان است و گروهها و جناحهای سیاسی موجود در کشور با همه اختلاف سلیقههایی که با هم دارند، مبارزه با این خودفروشان و طرد آنان، یکی از وجوه مشترک آنان برای حاکمیت است.
هم آنان و هم اربابانشان مطمئن باشند که نتیجه فشارهای سیاسی آمریکا بر مسئولان عراق برای تداوم حضورشان در آن کشور، استمرار همین حیات دریوزگی در جاهایی چون پادگان اشرف است و حتی اگر رأفت اسلامی، مردم ایران را به پذیرش آنان وادارد، خودشان به واسطه خیانات و جنایاتی که در طول این 32 سال علیه ایران و ایرانی روا داشتهاند، روی برگشت به میهن را نخواهند داشت.
چگونه ممکن است به ایرانی برگردند که فقط به خاطر همت ایرانیان در قطع وابستگیها و رهایی کشور از اختاپوس رژیم ظالم پهلوی و هزار فامیل، بزرگ مردانش را مظلومانه در محرابهای نماز جمعه به شهادت رساندند، مسئولانش را در 7 تیر و 8 شهریور و دیگر برنامههای تروریستی به جرم خدمات صادقانه به خاک و خون کشیدند و عدهای از فرزندان و دانشجویان این مرز و بوم را با تبلیغات مسموم خویش گمراه کردهاند.
اگرچه در همان سالها در یک سفر تاریخی به نجف اشرف و دیدار با امام(ره) انحراف آنان را به استحضار رساندم، اما بر درایت و دوراندیشی آن پیر فرزانه درود میفرستم که چگونه ذات آنان را از پس پردههای گمراهکننده چهرههای ظاهرالصلاح شناختند.
به هر حال سالگرد عملیات پیروزمندانه مرصاد در سال 1367 فرصت مناسبی است تا به واکاوی تاریخ تأسیس، مبارزه، انحراف و مقابله آنان با مردم ایران بپردازیم و بر مدافعان جان بر کف آن عملیات سلام و درود بفرستم که با اهدای خون خویش نگذاشتند لکه ننگ اشغال خاک وطن توسط وطنفروشان در تاریخ این میهن ثبت و ضبط شود.
به جوانان عزیز هم توصیه میکنم در بازار پر رنگ و لعاب سیاست که این روزها با ورود و خروجهای مشکوک عدهای آلوده شده است، مواظب باشند که مبادا بازیچه نیات پلیدی شوند که پشت سخنان گمراهکننده پنهان شدهاند. گروهی روحانیت اصیل، مبارزین استخوان خرد کرده، یادگاران جبهه و جنگ، مدیران ارزشمند سابق، مردم هوشمند و مهمتر از همه اندیشههای تابناک و یادگاران امام را مانع زیادهخواهی سیاسی خویش میدانند و برای انزوا و طرد آنان از هیچ کوششی دریغ نمیکنند.
البته مردم ایران در طول تاریخ ثابت کردهاند که نمیگذارند گروهی با ایجاد جزر و مدهای سیاسی در اقیانوس اندیشههای آنان موجسواری کنند و انقلاب اسلامی را که حاصل خون صدها هزار شهید در سالهای مبارزه و دفاع مقدس است، از مسیر درست خویش منحرف نمایند. والسلام
اکبر هاشمی رفسنجانی
رئیس مجلس خبرگان رهبری
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام
* روز جمعه 31تیر1367، در قرارگاه اشرف (واقع در صدکیلومتری شمال غرب بغداد) جلسهیی برگزار شد و مسعود رجوی تصمیم خود را برای اجرای عملیاتی تحت عنوان فروغ جاویدان و فتح تهران اعلام کرد. تعداد نیروهای مهیاشده برای این عملیات در حدود 4500 تا 5000 نفر برآورد شدهاند.( مأخذ7 سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام (1384-1344)، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1385،، جلد سوم، ص 319) این افراد در قالب 25 تیپ رزمی (هریک با استعدادی حدود 160 تا 180 نفر)، سازماندهی و برای اجرای عملیات در 5 محور به این شرح تقسیمبندی شدند:
1. محور اول به فرماندهی مهدی براعی با 3 تیپ تحت امر برای تصرف شهرهای کرند و اسلام آباد.
2. محور دوم به فرماندهی ابراهیم ذاکری با 5 تیپ تحت امر، برای تصرف کرمانشاه.
3. محور سوم به فرماندهی محمود مهدوی با 2 تیپ تحت امر، برای تصرف همدان.
4. محور چهارم به فرماندهی مهدی افتخاری با 2 تیپ تحت امر، برای تصرف قزوین.
5. محور پنجم به فرماندهی محمود عطایی و معاونت مهدی ابریشمچی با 13 تیپ تحت امر، برای تصرف تهران. (همان، جلد سوم، ص 321.)
همانگونه که در این تقسیمبندی هم آمده است، تصرف شهرهای بزرگی مثل کرمانشاه، همدان، قزوین و تهران جزو اهداف این عملیات به شمار میآمد.
عراق در عملیات فروغ جاویدان، نیروهای مجاهدین خلق را به انواع تجهیزات از جمله تانک، نفربر، خمپارهانداز، تیربار، توپهای 122میلیمتری و 106 میلیمتری، کامیون و خودرو مجهز کرده بود. همچنین ارتش عراق علاوه بر اجرای آتش سنگین و بیسابقهی توپخانه، همزمان با پیشروی نیروهای مجاهدین در خاک ایران برای ممانعت از عملیات هوایی ایران علیه قوای مجاهدین، با هواپیماهای جنگی خود پایگاههای هوایی همدان، دزفول و نیز پادگان تیپ2 سقز و پایگاه هوانیروز کرمانشاه را بمبباران کرد.( انقلاب اسلامی و سازمان مجاهدین خلق، تهران، موسسه فرهنگی قدر ولایت، 1381، صص 187 – 185)
بدین تربیت، سازمان مجاهدین خلق بر اساس تحلیل و برداشت خود و با مغتنم دانستن فرصت پیشآمده، در سوم مرداد 1367، عملیات خود موسوم به فروغ جاویدان را آغاز کرد. طبق برنامهریزیهای انجامشده، در این روز، یگانهای ارتش آزادیبخش از قرارگاه خود در عمق خاک عراق حرکت کرده و ساعت 16 با عبور از مرز خسروی عملیات خود را آغاز کرد. از آن جا که بیشتر نیروهای ایرانی در جبهههای جنوب حضور داشتند، عناصر سازمان با کمترین درگیری ممکن، وارد کرند شدند؛ همزمان با این حرکت سازمان، عراق نیز با اجرای آتش سنگین توپخانه، از عملیات پشتیبانی میکرد و همین امر موجب شهادت عدهیی از روستاییان منطقه شد؛ در ادامهی عملیات فروغ جاویدان، شهر اسلامآباد نیز به تصرف نیروهای سازمان درآمد. (ناصر شبانی، "عملیات فروغ جاویدان بنبست در استراتژی"، نگین ایران، فصلنامه تخصصی مطالعات جنگ ایران و عراق، شماره 17، ص 106)
با پیشروی سریع اولیهی نیروهای سازمان، منطقهی مرزی گیلانغرب شاهد کشتارهای گستردهیی بود. در منطقهی اسلامآباد، بعد از آنکه نیروهای سازمان مجاهدین خلق به مقرهای دولتی راه یافتند و آنها را ویران کردند، جنایات وحشتناکی نیز مرتکب شدند که هدف آنها ایجاد رعب و وحشت برای جلب حمایت مردمی بود.( صبار فلاح اللامی، و مدال، ترجمهی محمدنبی ابراهیمی، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر، 1386، ص22)
هر چند در آغاز عملیات نیروهای سازمان توانستند در عرض بیست و چهار ساعت خود را به 34 کیلومتری کرمانشاه برسانند، اما برخلاف تصور مسئولان سازمان مردم هیچ گونه همراهی با آنان نکردند،( ناصر شبانی، "عملیات فروغ جاویدان بنبست در استراتژی"، نگین ایران، فصلنامه تخصصی مطالعات جنگ ایران و عراق، شماره 17، ص 106) حتی پس از اطلاع از تجاوز مجاهدین خلق، درصدد مقابله برآمده و به جبهههای جنگ اعزام شدند. مجاهدین خلق، خوشحال از پیشرویهای مقدماتی و در یک اقدام عجولانه، راهی باختران (کرمانشاه) شده و به خیال خود، قصد حرکت به سمت تهران و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران را کردند. رادیو مجاهدین، با ارسال پیام به مردم باختران، از آنها خواست که زمینه را برای ورود ارتش آزادیبخش مهیا سازند و آمادهی جذب در گردانها و لشکرها باشند. نیروهای ایرانی نیز از صبح روز چهارم مرداد به مقاومت در برابر تهاجم سازمان پرداختند. به دنبال آن از روز ششم مرداد، نیروهای سپاه پاسداران با اجرای عملیاتی موسوم به "مرصاد" به نیروهای ارتش آزادیبخش حمله کردند؛ در این عملیات، 3گردان از تیپ نبیاکرم، تیپ مسلم و یک گردان از ایلام حضور داشتند.( ضا بسطامی، "نقش سازمان مجاهدین خلق (مجاهدین) در جنگ ایران و عراق"، نگین ایران، فصلنامه تخصصی مطالعات جنگ ایران و عراق، شماره 3، صص 107 – 96) به این ترتیب نیروهای ایرانی در محور اسلامآباد به باختران و در محدودهی ارتفاعات چهارزبر، راه را بر ستونهای متجاوز بسته و تعداد فراوانی از ادوات سنگین زرهی مجاهدین را هدف قرار داده و به آتش کشیدند. جادهی باختران- اسلامآباد در همان لحظات اولیه، انباشته از ادوات سوخته شد و عکسالعمل سریع رزمندگان، عناصر سازمان مجاهدین خلق را غافلگیر کرد. نیروهای لشکر27 محمدرسولالله(ص) توانستند از سهراهی غرب اسلامآباد، دشمن را دور زده و ضمن تحمیل تلفات سنگین بر آنها، وارد اسلامآباد شوند و این شهر را از تصرف عناصر مجاهدین خارج کنند. سپس یگانهای سپاه پاسداران با سرعت به سمت کرند پیش رفتند. سرانجام در هفتم مرداد مجاهدین به طور رسمی عقبنشینی خود را از اسلامآباد و کرند اعلام کردند.( انقلاب اسلامی و سازمان مجاهدین خلق، تهران، موسسه فرهنگی قدر ولایت، 1381 صص190 – 188)
گفتنی است در این عملیات، هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی نیز با اجرای آتش بسیار شدید روی نیروهای دشمن شکست سختی به آنها وارد کرد.
بدین ترتیب، سازمان مجاهدین، در این عملیات، متحمل تلفات و خسارات فراوانی شد و بیش از 438تانک و نفربر و 1200 قبضه تجهیزات نظامی از قبیل خمپارهانداز، توپ ضد هوایی و سلاح انفرادی را از دست داد. علاوه بر این دهها تانک، نفربر، خودرو و نیز صدها سلاح سبک به غنیمت نیروهای ایران درآمد. شمار کشتههای سازمان مجاهدین در این عملیات بین 1500 تا 2506 نفر ذکر شده است.
عملیات مرصاد (به معنای کمینگاه) نمادی جاودان و به یادماندنی از وحدت و یکپارچگی قشرهای مختلف مردم و رزمندگان اسلام در دفاع از تمامیت ارضی کشور و پاسداری از ارزشهای والای انقلاب و آرمانهای مقدس دینی- ملی است، این عملیات را همچنین میتوان نشانهی نفرت و انزجار ملت شریف ایران از خیانتکاران و کسانی که نقش ستون پنجم دشمن را در هشت سال دفاع مقدس برعهده گرفته بودند، دانست.